ارتباط قلبی
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
میگویند خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند.
وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر میشدند؛ ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد. بخاطر همین تصمیم گرفتند از هم دور شوند ولی از سرما یخ زده می مردند.
از اینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان منقرض شود.
پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گرد هم آیند و آموختند که: با زخم کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک به وجود میآورد زندگی کنند، چون گرمای وجود دیگری مهمتر است.
این چنین توانستند زنده بمانند.
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گرد هم می آورد بلکه آن است هر کسی با دیگری ارتباط قلبی عمیق داشته باشد و فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و خوبی های آنان را تحسین نماید.
بردیا : اصلا به نحوه نگارش و جمله بندیش دقت کردید. بنظر من هر چهارتا کلمه ای که یک جمله رو تشکیل میده داستان نیست
برنلی : خوب بود
علی۵۹ : خوب بود اما قلم نویسندگیش ضعیف بود
فرزانه حسنی : بدک نیس
رها : تو رو خدا اسم مترجم و نویسنده شو بگید
فریبا هراتی
: متاسفانه بنده هم از نام نویسنده آگاهی نداشتم و این داستانها را به صورت پراکنده از اینترنت جمع آوری کرده ام.
هدیه : برای چی میخوای؟
گرگ زخمی : خیلی خوب بود
یکی مث همه : ژان پل سارتر
Atila alizadeh : چقدر قشنگ بوووووووود
نویسنده کوچک : نویسنده قلم ضعیفی داشت
زهرا : نی دونم هدف نویسنده چی بوده ولی قلمش ضعیفه
Fwti banoo : والا الان به هرکی رو میدی، محبت میکنی، نزدیک میشی ... فقط خارشو میبینی. مردم محبت گریز شدن
Rojia : بسیار عالی زیبا و با معنی بود
فرزانه امیری : قشنگ بود