کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب صخره

دیدن صخره در خواب، نشانه وجود موانع سنگین و مشکل زا در زندگی و بالا رفتن از صخره، نشانه انجام حرکتی با سعی فراوان برای رهایی از محیط های مایوس کننده و مشکلات زندگی است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

16 دیدگاه

اطلاعیه
بخش دیدگاه تعبیر خواب از تاریخ 30 فروردین لغایت 3 اردیبهشت بسته خواهد بود. اگر در این بازه ی زمانی نیاز به تعبیر خواب داشتید می توانید از طریق تلگرام (@yotaabcom) تعبیر خواب خود را سوال نمایید. همچنین به عضویت همه کاربرانی که عضویت آنها در 30 فروردین و بعد از آن فعال هست 4 روز اضافه خواهد شد.

الهه

الهه : سلام. خواب یک صخره عمودی رو دیدم که در جایی از صخره آب دریا وارد شده بود و تعدادی ماهی های کوچیک داشت (رنگ سیاه خاکستری یه کمی سفید) خواهرم و یکی دو تا از اقوام بودن بعد متوجه شدم دو سه تا ماهی عقرب ماهی هستن(چیزی که تو خواب دیدم) انگار که دو تا تیغه از دهنشون بیرون زده بود و کوچیک بودن. یه مقدار ترسیدم ولی خیلی حساب نبردم از اون مقدار آب و ماهی ها گذر کردم و از صخره رفتم بالا خیلی سخت بود دست و پاهام توانش رو نداشت بعد انگار از ترس اینکه وای چه خوابی دیدم تعبیرش چیه هشیار شدم که کاش برسم بالا بعد خوابم برد تو خواب واقعا رفتم بالا. حالا تحت تاثیر فکرم بوده یا ادامه خوابم نمیدونم.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۰:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. درک شما نسبت به واقعیت ها در زندگی تان بالاتر رفته و حالا نقطه نظرات و نگرشهای تازه ای هست که به ذهنتان خطور کرده است. شما باورهای روحی تان را مورد سوال قرار می دهید و تصمیم گرفته اید که زندگی تان را تغییر بدهید. شما می خواهید دردها و ناراحتی های قدیمی تان را فراموش کنید، در زندگی تان بالا بروید و پیشرفت کنید و تحولی مثبت و تولدی دوباره در زندگی تان داشته باشید. شما برای رسیدن به موفقیت، سعی می کنید که بیشتر از هر زمان، آرامش ذهنی تان را حفظ کنید؛ وقایع اطرافتان را نادیده بگیرید و صرفا به انگیزه ی خودتان برای رسیدن به موفقیت فکر کنید. شما شخصیتی جاه طلب دارید و با قدرت و ثبات زیاد، به هدفتان متعهد باقی می مانید و زندگی تان را به نحوی تغییر می دهید که بنیانی سفت تر و قویتر در زندگی تان داشته باشید و بر خلاف امروز، آینده ای شاد برای خودتان بسازید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۳۲:۲۰
آرام

آرام : سلام عرض کردم.خواب دیدم روی یه لبه صخره سیاه رنگ من و دخترم و یه خانوم دیگه نشسته بودیم من داشتم با اون خانوم صحبت میکردم.تو خواب این احساس رو داشتم که داریم بالا میرویم و بالا باغ پدرم هست و پایین خروجی باغ. صحنه بعد باغ پدرم رو دیدم مثل اینکه از صخره بریم بالا ولی باغ اصلا شباهتی با باغ پدرم در واقعیت نداشت من داشتم با یه خانوم صحبت میکردم و داشتیم از ساختمان باغ می‌رفتیم تو فضای باز باغ ولی هنوز دم در ورودی بودیم تو باغ خیلی آدم بود و مهمان زیاد داشتن ولی هیچ کدوم برام آشنا نیست فقط تو ذهنم بود که خانوم همکار پدرمم هستن صحنه بعد دم در باغ بودیم باز با تعداد زیاد ریتم این خواب هارو البته مطمن نیستم فقط می‌دونم این سه صحنه بود.

پاسخ
لینک۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۳:۱۳:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. درک و آگاهی شما نسبت به شرایطی که در آن قرار گرفته اید، بیشتر خواهد شد. شرایط مالی تان بهتر می شود و به جاه طلبی هایتان خواهید رسید. تحولات تازه ای در زندگی پدرتان و شما ایجاد می شود و قدرت مالی پدرتان بیشتر خواهد شد. شما تدریجا از این مسائل با خبر می شوید و عزم و اراده تان برای رسیدن به موفقیت بیشتر می شود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۱۸:۰۱
ف، ق

ف، ق : سلام خواب دیدم انگار عضو یه گروه آموزشی مسائل عرفان و..هستم وبرای یه تمرین مدیتیشن بهمراه یه نفرمقداری از صخره کوه بالا رفتیم و جایگاه های کوچکی برای همینکار بود،منظره تپه های سبز و دشتهای خرم زیرپامون بودمن روی سنگچینی که مثل تراس بر دیواره صخره درست کرده بودند تکیه دادم وکمی جلوتر احتیاط کردم مبادا تراس سنگچین فرو بریزه برای همین به صخره کوه تکیه دادم وهمزمان به توضیحات همراهم که یادم نیس چی میگفت گوش میدادم بعدانگار از رادیو داشتن میگفتن اون منطقه ۴۰۰۰تاخرس داره و تعداد زیادی بُزِ آدمکش! من تو ذهنم گفتم بزها روی صخره ها خوب راه میرن پس حواسم به صخره های بالاسرم باشه(ولی هیچ ترسی نداشتم)ضمنا داشتن یه چاقوی ضامندار و عود و خودکار در هرجلسه الزامی بود ومن یه چاقوی سفید داشتم آخرشم انگار با نمره خوب دوره رو گذرنده بودم و نفرات دیگه رو دیدم.

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۳۰:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید معنویت را در وجودتان تقویت کنید و به سطح بالایی از درک و آگاهی برسید. شما به یک نقطه ی حیاتی در زندگی تان رسیده اید و نمی خواهید که ریسک کنید و کنترل تان را از دست بدهید. می خواهید تصمیم بگیرید که در زندگی تان تغییراتی ایجاد کنید و انگیزه تان برای رسیدن به موفقیت بالاست. شما تلاش می کنید که خودتان را بهتر بشناسید و نقاط قوت تان را بیشتر قبول کنید. می خواهید دیگران را کمتر قضاوت کنید و درکتان را آنقدر بالا ببرید که احساس آزادی و شادی داشته باشید و شخصیتتان رشد کند. برای موفقیت در تقویت شخصیت تان، باید سعی کنید که از ساده لوحی و قضاوت کورکورانه دوری کنید و مطلقا اهل فریب و دروغ نباشید و کسی را گول نزنید کمااینکه باید سعی کنید خشم یا پرخاشگری تان را کنترل کنید. شما روحتان را بهتر می شناسید و سعی می کنید که اگر درگیر روابط دست و پاگیر هستید یا می خواهید پای چیزی را از زندگی تان ببرید، روی خودتان کنترل داشته باشید و خویشتندار باشید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۰:۴۶:۱۲
bernadett

bernadett : اصرار میکنه بگو‌، میگم برسم خونه برات میگم، خداحافظی میکنم، میبینم گوشیم 2% شارژ داره میگم فک کنم 2دقیقه تاگوشی خاموش شه بتونم باهات صحبت کنم، بعداز مدتی صفحه نمایشگر باتصاویر زیبایی ازقلب وگل وتصویر خواهرزادم خاموش میشه؛ فضاعوض میشه در فرورفتگی کنج اتاقی هستم دخترعمم ... تنها داره میرقصه (انگار یه پسربچه کوچک هم اونجا هست) براش آروم دست میزنم ک حس تنهایی نکنه، میاد سمتم 1رشته نخ بهم میده میگه اینو گره بزن میگم 2لا یا 1لا، فک کنم 2لا محکمتره، براش مهم نیست، توو دلم میترسم نکنه بخواد جادوجنبل کنه، دارم فک میکنم چطور از انجام اینکار طفره برم وبگم بلد نیستم ک بیدارشدم

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۴۲:۲۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما به شدت خسته هستید. انرژی تان به ته رسیده ولی به عشق محبت و علاقه ای که به خواهر زاده تان دارید؛ آرام می گیرید. شما در خلوت خودتان به مشکلاتی که دارید؛ به دختر عمه تان و برادرتان فکر می کنید. دختر عمه ی شما از این که برادرتان او را دوست ندارد؛ غصه می خورد و شما وانمود می کنید که ناراحتی او برایتان مهم است. او از شما می خواهد که ارتباط او را با برادرتان تقویت کنید و معتقد است که شما می توانید او را به برادرتان مرتبط کنید و باعث شوید که برادرتان او را دوست داشته باشد. اما شما اینکار را نخواهید کرد. سابقه ی خراب خانواده ی او در انجام سحر و جادو مانع از این می شود که شما به او اعتماد داشته باشید. خوابتان در مجموع 7 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۱۱:۵۴
bernadett

bernadett : حالا رهاشدم، دارم در بیابان میدوم، گم شدم،درحین دویدن بخودم میگم اگه میتونستم براشون فیلم بازی کنم ‌ومثل دخترای لات باهاشون حرف بزنم شاید میتونستم گولشون بزنم و توو خماری بذارمشون ولی من اینطوری نیستم، ب دیوار صخره‌ای عظیمی میرسم دارم ازش بالا میرم ی توقفگاه در بدنه صخره پیدا میکنم، دنبال مسیر درست میگردم ک صدای مردی رو از بالا میشنوم ک به زنی ک از روبروش میاد میگه این مسیرِ شیرازِ اشتباه نرو، میفهمم بالای دیوار اتوبانه، سعی میکنم از دیوار بالا برم، تقریبأ راحته، دست میندازم میبینم سرامیکهای قدی بلندی ک به دیوار هست لقه و فیکس نشدن، متوجه دختری نزدیکم میشم ک ظاهرأ دانشجوی هنرِ و داره دیوارو سرامیک میکنه، حالا بالای اون دیوار در ترمینالی هستم با2دختر جوان ک از پرسنل خدمات اتوبوس هستن از ناامنی این مکان تفریحی ‌واتفاقی ک برام افتاد میگم تااطلاع رسانی کنن، بدستم نگاه میکنم فقط جای زخم کوچکی میبینم، یکیشون براحتی وبیتفاوت میگه آره متأسفم گاهی پیش میآدو مشغول کارش میشه،با ناراحتی میگم خوشبختانه برای من اتفاقی نیفتاد ولی ممکنه برای همه اینطور نباشه، ازشون جدامیشم نگاه میکنم تاببینم توریستها ازکجا خارج میشن!؟ میبینم باکمی فاصله از اون دیوار ک ازش بالا اومدم پله‌های پهنی برای خروجه ک مکان روشنی هست،از اون پله‌ها بسمت ترمینال پایین میام، حالا دراتوبوسی کنار پنجره نشستم یاد گوشی شکستم میفتم، گوشیمو از جیبم خارج میکنم میبینم از وسط نصف شده وصفحه کلید نداره وفقط صفحه نمایش داره، متوجه میشم بدون هیچ شمارگیری تماس با خواهرم برقرار شد، بانگرانی حالشو میپرسم میگه رسیدم خونه، اتوبوسو اشتباهی سوار شدم ولی بهم خیلی خوش گذشت کلی چیز یادگرفتم، بابغض میگم خداروشکر ولی اگه بدونی چی بسرمن اومد،ادامه

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۱۹:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما در نهایت، می خواهید در تمام سختی ها و در زمانی که احساس می کنید که از جانب دیگران طرد شده اید، برای رسیدن به موفقیت عجله کنید ولی شما اهل بد بودن نیستید. شما می خواهید دوباره در زندگی تان به اوج موفقیت برسید. می خواهید بنیان سفت و محکمی داشته باشید و جاه طلبی هایتان را عملی کنید. شما می خواهید زندگی آرام و موفقی برای خودتان بسازید و بر موانع و مشکلاتی که سر راهتان وجود دارد غلبه کنید. شما سعی می کنید که قوی باشید، خلاقیت به خرج بدهید و با استفاده از امکاناتی که دارید، راه را برای خودتان هموار کنید. سعی می کنید که همه ی جنبه ها و مولفه های لازم برای رسیدن به موفقیت را در نظر داشته باشید و ریسک نکنید. شما با استفاده از امکانات مالی تان تعادل را در زندگی تان ایجاد می کنید و به فاز جدیدی از زندگی تان وارد می شوید. یاد سختی های گذشته در زندگی تان می افتید. کسی نمی داند که چه به شما گذشته چون شما در ظاهر قوی هستید ولی در باطن خسته و ضعیف شده اید؛ و نمی خواهید که شما را ضعیف حساب کنند. شما به مشکلات تان در بالا پایین های زندگی فکر می کنید. سعی می کنید که به چشم انداز تازه ای فکر کنید و ناامید نباشید. ارتباط شما با دوستانی که در گذشته با شما مرتبط بوده اند قطع شده ولی در خاطرتان هست که چگونه با هم ارتباط داشتید. خواهر شما هم به فکر شماست. او هم علیرغم تمام سختی هایی که در زندگی کشیده، قادر خواهد بود به خواسته هایش برسد و احساس آرامش کند. شما و او از تجاربتان در زندگی استفاده خواهید کرد. این بخش از خوابتان معادل 2 حق خواب بود.

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۰۶:۵۴
bernadett

bernadett : سوار اتوبوس شدیم میگم پس شیفتتون چی! ازدور مردمیانسال ودرشتی ک ظاهرأ نگهبانه ولب جاده ایستاده نشون میده میگه بهش میگم اطلاع بده، ازداخل اتوبوس صداش میزنه،مرد سمت اتوبوس میدوِ ولی نمیرسه، برمیگرده وب دختر توهین میکنه، ب راننده میگیم نگهداره ولی دیر توقف میکنه، پیاده میشیم دختر درجایی شبیه بیابان سمت مرد میدوِ، نفس نفس میزنه، میایسته ومیگه قلبم ناراحته، میگم من میرم دنبالش همینجا بمون، میگه اگه دیدی قبول نکرد اصرار نکن(حس تنفر ب مرد داره)سمت مرد میدوم، بجایی شبیه ترمینال متروکه میرسم، وارد میشم چندنفر مسافر درحال ترددند، سراغ مرد رو میگیرم، 2نفر ک احساس بدی بهشون دارم از درِ دیگه‌ منو وارد محوطه‌ای میکنن و ب اتاقی شبیه کانکس اشاره میکنن ک در تاریکی احساس میکنم بساط منقل و...پهنه و ی مرد قوی هیکل ک انگار رئیسشونه اونجاست، باخنده میگن اینجا تشریف داشته باشید یکم دود بزنید تا بیاییم، میترسم مؤدبانه میگم نه ممنون، برمیگردم توو سالن ک حداقل چندنفر اونجا باشن ولی احساس میکنم آدمای کثیفی دوروبرم هستن، 2پسر جوون کم سن وشیطان صفت باچهره‌های کریه نزدیکم میشن، میخوام فرار کنم، از درِ اصلی خارج میشم میام توو همون بیابان، اون 2هم پشت سرم میان یکیشون بهم حمله میکنه وچنگ میندازه، چنگالش شبیه حیوانات درنده‌ست وناخنهای بلند وقلابی شکلش درگوشت دست چپم فرو میره، پراز وحشتنم ولی آروم باخونسردی و دقت دارم چنگالش رو ازگوشت دستم خارج میکنم، دستش 2پاره استخوان بسیار دراز مثل استخوان مرده‌ها بسمتم چنگ انداخته، انقدر درازِ ک دارم اون 2پاره استخونو باخشم ب زمین میکوبم ‌وفریاد میزنم بشکن بشکن، مدام خدارو بانام یاالله صدا میزنم،حس تنهایی مطلق دارم ک هیچ فریادرسی جز خدا ندارم ومنتظر معجزه وعدهٔ یاریشم،ادامه

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۴۵:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما خودتان را به تقدیر می سپارید تا ببینید که عاقبت کار چه خواهد شد. از اینکه نتوانستید امنیت خواهرتان را تامین کنید یا آنطور که برای زندگی تان برنامه ریزی کرده اید به پیش بروید، ناراحتید. فکر می کنید که بدشانسی آورده اید. شما عزمتان را جزم کرده اید که به موفقیت برسید و تا جایی که برایتان امکان داشته باشد از این تلاش دست بر نمی دارید. فکر می کنید که در انجام وظائفتان یا در رسیدن به اهدافتان کوتاهی کرده اید و از خودتان عصبانی هستید. می خواهید زندگی تان را متحول کنید و به پیش بروید ولی انرژی و رمقی ندارید، کسی کمکتان نمی کند و ایزوله و تنها هستید. اشخاصی که نسبت به ایشان احساس بدی دارید، شما را وادار کرده اند که خیلی خودتان را سفت و سخت و قوی نشان دهید و در تنهایی خودتان غصه می خورید ولی حرفتان را با کسی مطرح نمی کنید. آنها از اینکه شما غصه می خورید ذوق می کنند. اما شما نمی خواهید که نشان دهید که ناراحتید. به کسی در اطرافتان اعتماد ندارید. افکار شیطانی به ذهنتان خطور می کند که دست به اشتباه بزنید و خطا کنید ولی شما گول شیطان را نمی خورید. اعصابتان خورد شده و ایزوله و تنها هستید ولی اجازه نمی دهید که احساساتی رفتار کرده و مرتکب خطا شوید. با خونسردی سعی می کنید خردمندانه رفتار کنید. شما حسابی خسته شده اید و می خواهید بدیها را از وجودتان دور کنید و به خدای بزرگ پناه می آورید تا تعادل و آرامشتان را در زندگی از دست ندهید. منتظر معجزه ی خداوند هستید. این بخش از خوابتان معادل 2 حق خواب بود.

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۴۹:۰۷
bernadett

bernadett : ۶شعبان ۱۰صبح
سلام واحترام، ضمن تبریک سال نو وآرزوی قبولی طاعات
لطفأ تمام نامها داخل پرانتز حذف شود
من با مادرم وخواهر کوچکم بالای قله صخره عظیمی هستیم میخوایم از پله‌های چوبی معلق ک باطناب بهم وصل شدن بیایم پایین اول من بااحتیاط میام به مادرم میگم بذار «ش» قبل شما بیاد ک بین هردومون حواسمون بهش باشه، هر3 بترتیب داریم میایم پایین، نگرانم،به مادرم میگم سوار اتوبوس تک کابینی ک شبیه تله‌کابینه وبه موازات پله‌ها پایین میره بشه واگه جاهست «ش» هم سواربشه، مادرم سوار میشه، بعد به «ش» میگم سوار شو،حالا میبینم«ش» اشتباهی سوار اتوبوس شرکت واحد ک پراز مرد وجمعیته میشه، بالای اتوبوس نوشته مبدأ انقلاب اسلامی، مقصد رو نمیبینم؛ مسیرمون جدا میشه، پراز نگرانیم ک بچه‌ست نکنه بهش تعرض بشه؛ حالا درسالن ترمینالی هستم میرم ازخانم مسئول باجه اطلاعات سؤال کنم ببینم اتوبوس موردنظر کی میرسه! جواب نمیگیرم، میرم ایستگاه قطارو چک میکنم،بخودم میگم بهش زنگ بزن ببین کجاست، میبینم گوشیم قدیمیه واز وسط شکسته و باتریش هم لقِ، ازپشت پرده محل تحویل چمدانهارو میبینم ک خانمی چمدونهارو‌ چک میکنه، بی نتیجه میرم سراغ خانمی ک منشی بخش درمانیه، میگه اتفاقأ حواسم بهت بود، صفحه مانیتور گوشه سالن رونشون میده میگه ببین من اینجا یه سویچ نصب کردم وتمام جزئیات ورود خروجو میبینم، دنبال صحنه‌ای میگرده، نگرانم،تصور میکنم میخواد بگه مرتکب جرمی شدی، بخودم میگم منکه خطایی نکردم، تااینکه صحنه‌ای رو میبینم ک دارم طلاهای داخل کیفمو رو میز باجه اطلاعات خالی میکنم وبعد جم میکنم، میگه اینجا ی تکه ازطلاهات افتاد نفهمیدی، میگم اشتباه میکنید همش هست، بعد منو همراهی میکنه،هوا تاریکه،ادامه

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۰۵:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. تشکر. شما در غیاب مادرتان ( روحش شاد) به درک و سطح بالایی از آگاهی و شعور رسیده اید و به نکات تازه ای توجه می کنید. شما می خواهید مثل مادرتان حامی خواهرتان باشید و نمی خواهید ریسک کنید که کنترل تان را از دست بدهید و تصمیمات اشتباهی در زندگی تان بگیرید. شما مجبور هستید که برای تغییر زندگی تان؛ از بعضی از مسئولیت های روحانی تان شانه خالی کنید و با سیاست رفتار کنید و خیلی رک و راست و صادق نباشید تا با ناامیدی مواجه نشوید. شما می ترسید که از پس انتظارات دیگران برنیایید. مادرتان روحش آرام است و در صلح و صفا زندگی می کند ولی خواهرتان در مسیر زندگی خودش، مرتکب اشتباه شده و از جماعتی پیروی می کند که به او زور می گویند و تابع اکثریت مردم است بدون اینکه اصالت و ابتکاری از خودش در این راه بخرج دهد. او مجبور است قوی باشد و بتواند مستقلا از خودش حمایت کند وگرنه دور باطل می زند و دچار هیجانات و اضطراباتی خواهد شد. شما می خواهید زندگی او را متحول کنید. فکر می کنید که شاید او خیلی روشمند است و توابع قوانینی که برایش وضع شده. می خواهید ارتباط تان را با او تقویت کنید ولی مانند قبل انرژی ندارید و او با اشخاص جدیدتری در ارتباط است. شما توانایی های خودتان را دست کم می گیرید هر چند که به اندازه ی کافی مجرب هستید. فکر می کنید که دیگران عکس العمل های شما را نسبت به وقایع زندگی تان چک و کنترل می کنند. هرگز خودتان را دست کم نگیرید . شما با موانع و مشکلاتی مواجه هستید که نمی دانید عاقبت کار چه خواهد شد. این بخش از خوابتان شامل 2 حق خواب بود.

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۳۹:۱۹
N

N : سلام دیشب۲۳ ماه خواب دیدم ی جمعی بودیم رفتیم کربلا و همه نشسته بودیم و چندتاشون که اقوام شوهرم بودن رو از دور داشتم نگاهشون میکردم دیدم مادرشوهرم موهاش کاملا سفید شده بود و تو جمع نشسته بود و همینطور اعتراض میکرد ک پسرم چرا پولاشو خرج بچش میکنه و میبرش دکتر و نمیدونم خرید لباسم گفت یا نه و انگار درمورد بچه زیر ۷سال حرف میزد و اعتراض داشت ولی درواقعیت پسر پسر زیر ۷سال نداره.بعد خواهر مادرشوهرم براش دلسوزی میکرد، من دلم ب حال خودم سوخت که این با من چه ها کرد و اطرافیانش میدونستن ولی به من حق ندادن(این نظرم درواقعیت هم هست)و اشک از چشمام میومد. بعداز دور به مادرشوهرم میگفتم که ساکت باش تا کسی نشنوه،زشته جلوی جمع اعتراض میکنی.بعد انگار یه جای دیگه بودیم خواهرشوهرم و جاریم هم بودن بعد از یه صخره ک مثل کوه بود میخواستم برم بالا بعد دیدم ی دختر کوچیک شیرخواره ک چهار دست و پامیرفت میومد طرفم و همینطور ک از صخره میرفتم بالا پامو میگرفت و من خودمو هی میکشیدم و خیلی سخت میرفتم بالا ولی اون دونفر راحت میرفتن بالا.دلم برای دختره میسوخت و انگار میفهمیدم ک مال مادرشوهرمه ولی اینقد ازش میترسیدم ک حاضربودم با پا بزنم بهش تا بتونم برم بالا.و همچنان ب سختی میرفتم بالا.بعد مادرشوهرم اومد گفت سرنوشت هرکیو هرطوری نوشتن همونطوریه دیگه

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۲۲:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما و عده ای برای حل مشکلاتتان متوسل به امام حسین ع می شوید و دچار استرس زیادی شده اید. مادر شوهر شما نگران همسرتان است که پولهایش را از دست او در می آورید و از اینکه همسرتان برای شما خیلی از خودش مایه می گذارد خوشش نمی اید. شما از این بابت ناراحتید و احساس می کنید که در حق شما بی انصافی می کنند. شما دوست ندارید که او از شما شکایت کند و غیبت شما را بکند. شما می خواهید در زندگی تان پیشرفت کنید، به جاه طلبی هایتان برسید و بسیار موفق باشید و حاضر نیستید که به خاطر مسائل مالی که از نظر مادر شوهرتان حائز اهمیت است، خواسته هایتان را از دست بدهید. خواهر شوهرتان و جاری تان هم مثل شما برای پیشرفت شان در زندگی تلاش می کنند و مادر شوهرتان شاید به ایشان خیلی گیر نمی دهد. به هر جهت مادر شوهرتان تقدیر را پذیرفته و مجبور است با شرایط موجود کنار بیاید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۵:۵۷
Sepide

Sepide : سلام چند شب پیش خواب دیدم که میخوام برم خونه ی قبلیمون ینی محله ی قبلی تنهام بودم دیدم مسیری ک من. باید ازاونحا برم همش خاک و خل و چاله چولس زمین رو کندن یجاش بلنده یجاش کوتاهه مثل این مربعی شکل با ارتفاع بالغ بعد باز وسطاش مابینش خالی دوباره مربعی شکل ارتفاع پایین هی بالا پایین بود مسیرم وسط راه پام گیرکزد کفشم درومد ی خانم کمک کرد بم کفشمو داد همه زن های اونجام ک ۴نفربودن اونام مث‌من میخواستن برن ولی یکم راحت تر از من میرفتن جلو چون تنها نبودن همشونم چادری‌بودن حاج خانم سن بالا بودن ادم معمولی بودن حتی ی دهتر بچه و مرد هم باهاشون بود من نتونستم مسیرمو برم و برگشتم همینحورموندم ک وای چرا. اینجا اینحوریه من چ شکلی برم. پس ناراحت بودم

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۸:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که زندگی شما در گذشته محدود کننده ، کسل کننده، ثابت و بی حرکت بوده و با مشکلات زیادی مواجه بوده اید که قدرت و استحکام شما را تضعیف می کرده و نمی توانسته اید در راه رسیدن به اهدافتان ثابت قدم باشید. شما مشکلات زیادی را پشت سر گذاشته اید تا به شرایط امروز رسیده اید و حیف است که بخواهید دوباره مثل گذشته زندگی کنید. اما آدمهایی که سنتی تر و با طرز فکری قدیمی تر هستند بیشتر از شما می توانند خودشان را با شرایط گذشته وفق دهند یا وقتی که کسی اصلا فرق خوب و بد را نمی فهمد هم شاید راحت تر بتواند بعضی محدودیت ها و مشکلات را تحمل کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۹:۵۹
Sepide

Sepide : سلام هفته. ی پیش خواب دیدم از یه ارتفاع مثل دیوار بلند بود میرفتیم بالا چند نفربودیم ازاون دیوارهم موجی اب میومد پایین مثل سخری اب یا ابشار ک من با وحود اون ابها از دیوار گرفتهربودم و مرفتم بالا ک ی لحظع دیدم اینوراونورم خالی شد و فقط منم ک تنها ی راه داشتم ک برم ازاون ور نرده بگیرم وبرم بالا ک تا رفتم بالا دیدم ک همه جا چمن و سبزو زمین خشک بود ابی درکارنبود و ب راهم ادامه دادم و رفتم انگار یهو همه چی راحت شد حالادرواقعیت من الان بیکارشدم ینی از کارم اخراجم کردن فهمیدم ک کسی زیراب زنی کرده چون من خیلی تو کارم موفق‌بودم و حسودم زیاد دارم ولی دیشب خواب دیدم که میخوام برم خونه ی قبلیمون ینی محله ی قبلی تنهام بودم دیدم مسیری ک من. باید ازاونحا برم همش خاک و خل و چاله چولس زمین رو کندن یجاش بلنده یجاش کوتاهه مثل این مربعی شکل با ارتفاع بالغ بعد باز وسطاش مابینش خالی دوباره مربعی شکل ارتفاع پایین هی بالا پایین بود مسیرم وسط راه پام گیرکزد کفشم درومد ی خانم کمک کرد بم کفشمو داد همه زن های اونجام ک ۴نفربودن اونام مث‌من میخواستن برن ولی یکم راحت تر از من میرفتن جلو چون تنها نبودن همشونم چادری‌بودن حاج خانم سن بالا بودن ادم معمولی بودن حتی ی دهتر بچه و مرد هم باهاشون بود من نتونستم مسیرمو برم و برگشتم همینحورموندم ک وای چرا. اینجا اینحوریه من چ شکلی برم. پس ناراحت بودم
فک کنم ۲تا خواب شد اشکال نداره جفتشو بگید ممنونم

پاسخ
لینک۲۳ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۷:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما بر موانع و مشکلات زندگی تان غلبه خواهید کرد و مسئله ای احساسی هست که زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده. با این وجود شما به اوج موفقیت خواهید رسید و مشکلات احساسی تان تمام خواهد شد. شاید شما فکر میکنید که اخراج شده اید اسمش موفقیت نیست ولی از شر اعصاب خورد کردن ها و دعواها و خیلی از مسائل دیگر راحت شده اید. شما از تعهدات و روابط کاری تان که برایتان دردسر آفرین بودند، خلاص شده اید. دوست عزیز طبق قوانین سایت که قبلا هنگام ثبت نام به شما اطلاع رسانی شده هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر کامنت و در هر 24 ساعت است. لطفا خواب دومتان را بعدا ارسال بفرمایید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۲۳:۰۱
ادامه

اطلاعیه
بخش دیدگاه تعبیر خواب از تاریخ 30 فروردین لغایت 3 اردیبهشت بسته خواهد بود. اگر در این بازه ی زمانی نیاز به تعبیر خواب داشتید می توانید از طریق تلگرام (@yotaabcom) تعبیر خواب خود را سوال نمایید. همچنین به عضویت همه کاربرانی که عضویت آنها در 30 فروردین و بعد از آن فعال هست 4 روز اضافه خواهد شد.