یوتاب گلچینی از بهترین ها

اندازه فاصله زانو

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: فاصله بین دچار یك مشكل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشكل چقدر است؟
استاد اندكی تامل كرد و گفت: فاصله مشكل یك فرد و راه نجات او از آن مشكل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است.

آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند.
اولی گفت: من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است كه باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشكل راه حلی پیدا كرد. با یك جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشكلی حل نمی شود.

دومی كمی فكر كرد و گفت: اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است كه بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت.

آن دو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند.
استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت: وقتی یك انسان دچار مشكل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند. نقطه صفر وقتی است كه انسان در مقابل كائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.
بعد از این نقطه صفر است كه فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی كائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توكل برای هیچ مشكلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم فاصله بین مشكلی كه یك انسان دارد با راه چاره او، فاصله بین زانوی او و زمینی است كه بر آن ایستاده است.

12 دیدگاه

زهرا : سلام
ببخشید اگه ممکنه نام صاحب های آثار هم بنویسید
ممنون از سایت بشدت خوبتون
من برای متن درسم ازش استفاده کردم ، شما راضی هستید ؟

پاسخ
لینک۴ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۱۰:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. متاسفانه این مطالب از ابتدا بدون نام صاحب اثر در نت وجود داشته و بنده آنها را جمع آوری کرده ام. بله اشکالی ندارد می توانید از این مطالب استفاده کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۵ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۰:۰۷

نورا : خوب بود اما بنظرم داستان های دیگه بهتر بود و اینکه لطفا همه داستان ها رو یا حداقل یه بخشی از داستان ها رو یک جا بگذارید ممنون

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۳۶:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : در بخش داستانهای سایت گذاشته ایم!!

پاسخ
لینک۴ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۲۶:۲۶

........... : بی معنی بود

پاسخ
لینک۲۶ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۰۹:۵۵

روژین : جالب نبود

پاسخ
لینک۷ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۵۱:۰۰

طاها : خیلی داستان اموزنده ایی بود ممنون

پاسخ
لینک۳۰ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۲۸:۱۰

پارسا پهلوان زاده رحیمی : ممنون بیشتر بگذارید خیلی آموزنده بود.

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۴۵:۱۵

علی پرسا : خیلی خیلی عالی

پاسخ
لینک۱۳ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۲۵:۴۳

دانش : خیلی خیلی داستان خوبی بود.از این داستان ها بیشتر بذارید لطفا

پاسخ
لینک۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۴:۳۷

گوارا : بسیار زیبا و بسیار بسیار کاربردی.

پاسخ
لینک۲۰ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۳:۰۸

رضوان : ساده بگم منظور متنو که انسان وقتی در مشکلات خودشو دید جلوی صاحب اختیار جهان هستی زانو بزنه و بعد با امید جلوی مشکلات بایسته و مطمعا باشه که خدا درست در کنارش همراهشه

پاسخ
لینک۲۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۵۷:۳۴
ادامه