یوتاب گلچینی از بهترین ها

شب ها نمی خوابم

وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم.
مثلاً آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛ می‌گفت: می‌خرم به شرط اینکه بخوابی.
یا آرزو می‌کردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ می‌گفت: می‌برمت به شرط اینکه بخوابی.

یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟
گفت: می‌رسی به شرط اینکه بخوابی.
هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.

دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید: هنوز هم شب‌ها قبل از خواب به آرزوهایت فکر می‌کنی؟
گفتم: شب‌ها نمی‌خوابم.
گفت: مگر چه آرزویی داری؟
گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.
گفت: سعی خودم را می‌کنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی.

چارلی چاپلین

0 دیدگاه

دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.