یوتاب گلچینی از بهترین ها

فرگون زیبا

فرگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه.
در مجلسی زنانه، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت: فرگون خانم! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی؟
بانوی اول ایران پاسخ داد: ایرانی خدمتکار نمی شناسم.

آن زن سماجت کرد و گفت: چطور؟ اعتماد نمی کنید؟
فرگون زیبا گفت: من نیازی به کمک دیگران ندارم، هم نژادانم را هم برتر از آن می دانم که آنها را به خدمت بگیرم. زنان رومی و چینی و یونانی را هم که می بینید پیشکش سرزمین های دیگر به پادشاه ایران هستند و من تنها مواظب آنانم تا آسیب بیشتری به آنها نرسد.

زن دیگری می پرسد: مگر پیشتر چه آسیبی دیده اند؟
فرگون زیبا می گوید: دوری! دوری از شهر و دیارشان! این بزرگترین آسیب است.
آن زن دست به گیسوی فرگون می کشد و می گوید حالا می فهمم برای چه همه تو رادوست دارند.

نکته!

نامداران ماندگار آنانی هستند که سرشتی نیکو و دلی سرشار از مهر دارند.

0 دیدگاه

دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.