یوتاب گلچینی از بهترین ها

هرزه

بودا به دهی سفر كرد ...
زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.

كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید!
بودا به كدخدا گفت: یكی از دستانت را به من بده !!!
كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت: حالا كف بزن!!!
كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: هیچ كس نمی‌تواند با یك دست كف بزند؟!!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند.

0 دیدگاه

دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.