یوتاب گلچینی از بهترین ها

هیزم شكن

هیزم شكنی مشغول قطع كردن یك شاخه درخت بالای رودخانه بود، كه تبرش توی رودخانه افتاد.
وقتی در حال گریه كردن بود فرشته ای آمد و از او پرسید: چرا گریه می كنی؟
هیزم شكن گفت: تبرم توی رودخانه افتاده است.
فرشته رفت و با یك تبر طلایی برگشت و گفت: آیا این تبر توست؟
هیزم شكن جواب داد: نه
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یك تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شكن جواب داد: نه
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با تبری آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شكن خوشحال روانه خانه شد.

روزی وقتی هیزم شكن داشت با زنش كنار رودخانه راه می رفت زنش توی آب افتاد.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم آمد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟
- اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟
هیزم شكن فریاد زد: آره.
فرشته عصبانی شد و گفت: تو تقلب كردی، این نامردیست.
هیزم شكن جواب داد: اوه، فرشته من، من را ببخش. سوء تفاهم شده. می دانی، اگر به جنیفر لوپز " نه" می گفتم، تو می رفتی و با كاترین زتاجونز می آمدی. و باز هم اگر به كاترین زتاجونز "نه" می گفتم، تو می رفتی و با زن خودم می آمدی و من هم می گفتم آره. آن وقت تو هر سه تا را به من می دادی.
اما فرشته، من آدمی فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن را ندارم و به همین دلیل بود كه این بار گفتم آره.

0 دیدگاه

دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.