یوتاب گلچینی از بهترین ها

چشم چپ

دهقان پیر، با ناله می گفت: ارباب! با وجود این همه بدبختی، نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را«چپ» آفریده است؟
دخترم همه چیز را دوتا می بیند.

ارباب پرخاش کرد که: بدبخت! چهل سال است نان مرا زهرمار می کنی! مگر کور هستی، نمی بینی که چشم دختر من هم «چپ» است؟
دهقان گفت: چرا ارباب می بینم. اما چیزی که هست، دختر شما همه این خوشبختی ها را «دوتا» می بیند ولی دختر من، این همه بدبختی را.

2 دیدگاه

Pariya : جثاب خوبی داد حقش بود

پاسخ
لینک۳ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۰۲:۴۰:۰۵

پخخخخ : خوب جواب داد

پاسخ
لینک۳۰ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۴۴:۳۰