یوتاب گلچینی از بهترین ها

اسم های عربی - حرف ر

نام های عربی حرف ر
دخترانه پسرانه

رابعه : (دخترانه) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعره ی پارسی گوی از مردم بلخ، که شعرهایش از او و داستان عشقش به غلام برادرش و کشته شدنش به دست برادر در تذکره ها نقل شده است.

راحل : (دخترانه) 1- کوچ فرما، کوچ کننده؛ 2- (اَعلام) نام مادر حضرت یوسف(ع).

راحله : (دخترانه) (مؤنث راحل).

راحمه : (دخترانه) (مؤنث راحم) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده.

راشد : (پسرانه) 1- آن که در راه راست است؛ 2- (به مجاز) دیندار، متدین؛ 3- (اَعلام) لقب ابو جعفر منصور، خلیفه ی عباسی [529-530 قمری] که بر اثر لشکر کشی غیاث‌الدین مسعود سلجوقی از بغداد گریخت و در راه اصفهان به دست فدائیان اسماعیلی کشته شد.

راشده : (دخترانه) راهنمایی شده، از گمراهی درآمده.

راضیه : (دخترانه) 1- پسندیده؛ 2- خوش؛ 3- خشنود؛ 4- (اَعلام) از القاب فاطمه زهرا(س).

راغب : (پسرانه) 1- دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل، خواهان؛ 2- (اَعلام) حسن به ابن محمّد، راغب اصفهانی: [قرن4 و5 هجری] فقیه و ادیب ایرانی، مؤلف تفسیر قرآن، مفردات الفاظ القرآن، اَلذَریعه اِلی مکارِمُ الشریعه که به نام اَلنَّوادِر به فارسی ترجمه شده است.

راغده : (دخترانه) (مؤنث راغد)، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به معنی زنی که زندگانی خوش و فراخ دارد.

رأفت : (دخترانه) نرم خوئی، مهربانی، شفقت.

رافع : (پسرانه) 1- (در قدیم) رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده؛ 2- برپا دارنده، بلند کننده؛ 3- آورنده، رساننده؛ 4- از نام ها و صفات خداوند؛ 5- (اعلام) رافع بن هرثمه [قرن سوم قمری]، سردار عرب در خراسان؛ ابتدا در دربار طاهریان بود. پس از قدرت یافتن یعقوب لیث و گرفتن نیشابور به او پیوست. هنگامیکه خلیفه خراسان را به محمدبن طاهر داد رافع نایب او شد و توانست طبرستان را بگیرد امّا پس از آنکه خلیفه با عمرولیث آشتی کرد و خراسان را دوباره به او داد رافع به ری رفت و با جمع آوری لشکری به جنگ با عمرولیث شتافت. در این جنگ شکست خورد و کشته شد.

رافعه : (دخترانه) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دادخواه و شاکی؛ 4- برپا دارنده، بلند کننده؛ 5- آورنده و رساننده.

رانیا : (دخترانه) 1- بیننده؛ 2- (اعلام) نام جایی در هندوستان.

راویه : (دخترانه) (در قدیم) بسیار روایت کننده، راوی. + ( راوی.

رایحه : (دخترانه) بوی خوش، بو.

رائد : (پسرانه) 1- جوینده و خواهنده؛ 2- پیام آور؛ 3- (به مجاز) پیش رو و راهنما.

رباب : (دخترانه) 1- ابرهای سفید؛ 2- (اَعلام) نام همسر امام حسین(ع)؛ 3- (در موسیقی) سازی با کاسه ی طنینی.

ربابه : (دخترانه) (= رباب).

ربیع : (پسرانه) 1- فصل اول سال، بهار؛ 2- (در گاه شماری) نام دو ماه از سال قمری؛ 3- (در تصوف) مقام بسطت در قطع مسافت سلوک؛ 4- (اَعلام) ابن احمد اخوینی (یا اجوینی) نجاری مکنی [کنیه او] به ابوبکر یا ابو حکیم، شاگرد ابوبکر محمّد ابن زکریای رازی و مؤلف هدایه‌المتعلهین فی طب.

ربیعه : (دخترانه) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛ 2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های بزرگ شمال عربستان در زمان ظهور اسلام که افرادش بیشتر مسیحی بودند.

رجا : (دخترانه) 1- (در قدیم) امیدوار بودن، امیدواری، امید؛ 2-(در عرفان) امیدواری سالک به لطف خدا.

رحمان : (پسرانه) 1- مهربان و بخشاینده (صفت خاص خداوند)؛ 2- از نام‌های خداوند؛ 3- (اَعلام) نام سوره ی پنجاه و پنجم قرآن کریم دارای هفتاد و هشت آیه.

رحمت : (پسرانه) 1- دلسوزی و مهربانی؛ 2- مهربانی و بخشایندگی و عفو مخصوصِ خداوند.

رحمت الله : (پسرانه) بخشایش و مهربانی خداوند.

رحمدل : (پسرانه) (عربی ـ فارسی) (به مجاز) رئوف و دل نازک، دل رحم.

رحیم : (پسرانه) 1- بسیار مهربان، مهربانی؛ 2- (اَعلام) از نام‌ها و صفات خداوند.

رحیمه : (دخترانه) (مؤنث رحیم).

رزاق : (پسرانه) 1- روزی دهنده؛ 2- از نام های خداوند.

رسام : (پسرانه) (در قدیم) رسم کننده، طراح، نقاش.

رسول : (پسرانه) 1- پیغمبر [خدا]؛ 2- (در قدیم) آنکه از طرف کسی برای بردن پیغام فرستاده می شود، پیک، قاصد؛ 3- (اَعلام) رسول الله پیامبر اسلام(ص).

رشاد : (پسرانه) به راه راست بودن، هدایت یافتن، رستگاری.

رشید : (پسرانه) 1- دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب؛ 2- شجاع، دلیر؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (اَعلام) رشید وطواط (= رشیدالدین محمّد).

رشیده : (دخترانه) (مؤنث رشید).

رضا : (پسرانه) در لغت به معنای راضی شدن، رضایت و رضوان آمده است همچنین لقب امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است. در اصطلاح عرفا، رضا از مقامات عرفانی است که بعد از مقام توکل قرار دارد و آن مقام کسی است که راضی به خواسته حق تعالی است. امام رضا (ع) در عصر مأمون عباسی بعنوان انتقال خلافت به او به شهر مرو در ایران دعوت شد که درایت و برخورد حکیمانه او با نقشه های پنهانی مأمون و ملازمانش همه حقایق پشت پرده را بر ملا ساخت و ماهیت منافقانه حکومت مأمون را برای افکار عمومی روشن نمود و سرانجام به زهر نفاق مأمون عباسی شهید و در مشهد خراسان بخاک سپرده شد. از گنبد و بارگاه با عظمت او آفتاب معرفت و هدایت در ملک و ملکوت تجلی کرد و ایران اسلامی به برکت تربت پاک او مقامی عرشی و آسمانی پیدا نمود و به شکرانه این نعمت هر صبح و شام درود و سلام خود را بر آن ضیاء ربانی نثار می کند« السلام علیک یا نورالله فی ارضه».

رضاعلی : (پسرانه) از نام‌های مرکب، رضا و علی.

رضوان : (دخترانه) 1- بهشت؛ 2- (در ادیان) فرشته‌ای که نگهبان یا دربان بهشت است؛ 3- (در قدیم) رضایت، رضامندی.

رضوانه : (دخترانه) (عربی ـ فارسی) (رضوان + ه (پسوند نسبت)) 1- منسوب به رضوان؛ 2- بهشتی؛ 3- (به مجاز) زیبارو.

رضی : (پسرانه) 1- خشنود، راضی؛ 2- (اَعلام) 1) نام شهری در شهرستان مشکین شهر در استان اردبیل؛ 2) تخلص رضی‌الدین آرتیمانی ارضی الدین.

رضیه : (دخترانه) (مؤنث رضی).

رعد : (پسرانه) 1- (در فیزیک) صدای حاصل از تخلیه ی الکتریکی بین دو قطعه ابر و پژواکهای متوالی آن، تندر؛ 2- سوره ی سیزدهم از قرآن کریم دارای چهل و سه آیه.

رعنا : (دخترانه) 1- زیبا و دلفریب؛ 2- زن خویشتن آرا؛ 3- (در قدیم) ویژگی آن که یا آنچه به سبب داشتن ظاهر زیبا، قدرت، یا ثروت بسیار، خودخواه و گستاخ شده است؛ 4- (به مجاز) بلند و کشیده؛ 5- گلی که از درون سرخ و از بیرون زرد باشد.

رفعت : (دخترانه) (به مجاز) برتری مقام و موقعیت، بلند قدری، افراشتگی و بلندی.

رفیع : (پسرانه) 1- افراشته، مرتفع، بلند؛ 2- (به مجاز) با اهمیت، ارزشمند، عالی؛ 3- (اَعلام) نام شهری در شهرستان دشت آزادگان، در استان خوزستان.

رفیعه : (دخترانه) (مؤنث رفیع).

رقیه : (دخترانه) 1- به معنی دعا، تعویذ؛ 2- (اَعلام) یکی از چهار دختر پیامبر اسلام(ص) [قرن اول هجری] از خدیجه و همسر عثمان؛ نام دختر امام حسین(ع)؛ [این واژه در عربی به صورت رُقَیَّه/roqayya(e)/ تلفظ می شود].

رکن الدین : (پسرانه) 1- ستون دین؛ 2- (اَعلام) 1) یوسف شاه دوم.

رُمَیصا : (دخترانه) 1- یکی از دو ستاره‌ای است که بر ذراع است، شِعرهای شامیه، غموص؛ 2- (اَعلام) مادر اَنس بن مالک، خادم النّبی. وی در غزوات حُنَین و اُحد حضور داشت و در اُحد به جنگجویان آب می رسانید و خنجری در دست گرفته بود. او با ابوطلحه ازدواج کرد و اسلام او را مهر خود قرار داد. از او 14 حدیث نقل شده که مسلم و نجاری یک حدیث از آن را جمله را صحیح شمرده اند.

رنا : (دخترانه) 1- شادمان گردیدن، شاد شدن، چیزی که در وی نگرند از جهت خوبی و حسن آن؛ 2- جمال.

روح الدین : (پسرانه) روان دین.

روح الله : (پسرانه) 1- روح خدا؛ 2- (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع)، [در قرآن کریم چندین جا اشاره شده که عیسی از نفحه ی روح الهی و یا تمثیل روح (جبرئیل) بر مریم بوجود آمده است]؛ 2) روح الله مصطفوی خمینی.

روح انگیز : (دخترانه) (عربی ـ فارسی) (= روح افزا).

روح بخش : (دخترانه) (عربی ـ فارسی) (= روح افزا).

روحا : (دخترانه) (عربی ـ فارسی) (روح = جان، نفس، روان + الف (اسم ساز))، منسوب به جان و روان.

رویا : (دخترانه) 1- خواب، آنچه در خواب بینند؛ 2- (به مجاز) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده ‌شود.

رهام : (پسرانه) 1- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، نام پسر گودرز که در جنگ یازده رخ کشته شد؛ 2) (در شاهنامه) از سرداران بهرام‌گور در جنگ با خاقان چین؛ 2- (در عربی) پرنده‌ای که شکار نکند.

ریاض : (پسرانه) (جمع رَوضَه) 1- (در قدیم) روضه ها، باغ ها؛ 2- (اعلام) 1) شهر، پایتخت کشور عربستان صعودی؛ 2) ریاض (محمد ریاض) [1314-1373 شمسی] ادیب پاکستانی؛ در رشته ی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران مدرک دکتری گرفت و در شمار استادان زبان اردو و پاکستان شناسی این دانشگاه قرار گرفت. همچنین، ریاست گروه اقبال شناسی دانشگاه اقبال اسلام آباد را بر عهده داشت. مقالاتی چند در زمینه ی زبان و ادبیات فارسی، اقبال شناسی و ایران شناسی در مجلات ایران، پاکستان و هند به چاپ رساند؛ 3) ریاض رازی (حسین ریاض رازی) [13 هجری قمری] شاعر ایرانی در زمینه ی مالیات و کشاورزی اطلاعات زیادی داشت. از این رو، در تحصیل مالیات و اجاره به وی مراجعه می کردند. از آن پس، به میرزا حسین ممیز مشهور شد. تنها اثرش وسیلة النجات بود؛ 4) ریاض همدانی (میرزا جعفر) [؟-1268 قمری] خوشنویس، ریاضی دان، و موسیقیدان عهد ناصری، ملقب به بدیع الزمان دوم؛ خطی زیبا داشت و به شعر عربی و فارسی، ریاضیات، پزشکی و موسیقی مسلط بود. مدتی نیز منشی سفارت انگلیس بود. از آثار اوست: رساله در موسیقی، ریاض الادب، و گنج شایگان به سبک گلستان سعدی.

ریحان : (دخترانه) گیاهی خوشبو از خانواده ی نعناع که مصرف خوراکی و دارویی دارد.

ریحانه : (دخترانه) 1- (= ریحان)، ( ریحان؛ 2- (اَعلام) نام مادر امام رضا (ع). 3) گل خوش بو؛ یکی ازالقاب حضرت فاطمه (س).

رئوف : (پسرانه) مهربان.

رئوفه : (دخترانه) (مؤنث رئوف).