کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب جنگ کردن

دیدن جنگ در خواب، تعبیرش نگرانی هایی است که پیش رو داریم. اگر خواب ببینیم دو نفر در جنگ شرکت می کنند، هر کدام از طرفین جنگ که پیروز شد، در واقعیت نیز پیروز می شود.

محمد ابن سیرین می گوید: در جنگ هر کسی پیروز شود، در جنگ و جدال زندگی و در بیداری نیز پیروز و برنده است. اگر در خواب زره پوشیده بودید و شمشیر و سپر داشتید یا در سنگر بودید و اسلحه و مهمات به قدر کفایت در اختیارتان قرار داشت، خواب شما می گوید که جهت رو به رویی با غم ها و رنج ها و نگرانی ها مجهز خواهید بود.

در نفایس الفنون آمده که جنگ در خواب، اضطراب و فتنه است. اگر جنگی در خواب شما بود و شما در آن جنگ شرکت داشتید اما فاقد زره و سنگر و سلاح بودید، تنها می مانید و در مشکلی که پیش می آید هیچ کسی به شما کمک نخواهد کرد. مجروح شدن در خواب، نجات و رهایی از غم و رسیدن به امنیت است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

118 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Mahy

Mahy : سلام خانم هراتی عزیز. دیشب خواب دیدم دوباره جنگ شده، من و خانوادم مسافرت بودیم، انگاری جنوب، نزدیک خلیج فارس، خودم و پدرم رو داخل اتاقی دیدم و چند نفر دیگه هم بودن، که اعلام کردن دوباره جنگ شده و میخوان تنگه هرمز رو ببندن یا بستن، همه مضطرب و ناراحت بودن از جنگ دوباره، انگار حالت نقشه مانند تنگه هرمز رو می دیدم و آب دریا رو ، اما بصورت واقعی، و نه تصویر، شب بود و تاریک، هیچ کشتی توی تنگه رفت و آمد نداشت و من با خودم میگفتم حتما تنگه رو بستن یا میخوان ببندن، پدرمم ناراحت بود جنگ شده، بعد دیدم خواستگارم رو به عنوان جاسوس دستگیر کردن! و دارن توی تلویزیون اعلام میکنن که در شرف جاسوسی بوده که دستگیر شده ، اسمش رو نجم‌الدین بابایی معرفی کردن! در واقعیت چیز دیگست، بعد چهره‌اش رو داخل تلویزیون نشون دادن، چهره‌اش زیباتر و جوانتر، و پوستش خیلی روشنتر از واقعیت بود، با لبخند نگاه میکرد به دوربین و آرام نشسته بود روی صندلی مثل مجری‌های تلویزیون، کت و شلوار رسمی تیره پوشیده بود اما پیراهن زیرش روشن بود و موهای مشکی و مرتبی داشت، با خودم گفتم پس اسمش نجم‌الدین بابایی هست، و فکر میکردم چرا جاسوسی اینکه ادم خوبیه، بعد دیدم در همون وضعیت جنگ رفتم باشگاه و همه در مورد جنگ صحبت میکنن و مربی مرد بود بهش گفتم به من تمرین بده اومد روبروم نشست و تمرینی مثل یوگا بهم داد و صحبتهای دکلمه مانند میگفت که تمرکز کنم، سرش رو گذاشت رو شونه ام که من هم اون الفاظ رو تکرار کنم و تمرکز کنم عصبانی شدم گفتم ولم کن این که تمرین نیست چرا سرت رو گذاشتی رو شونه من، و بلند شدم، ممنون

پاسخ
لینک۱۱ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. خواستگار شما، باعث شده که شما به توقعات و انتظاراتی که از زندگی در رابطه با عشق دارید؛ بیشتر فکر کنید. شما به این فکر می کنید که خیلی تحت فشار و استرس قرار گرفته اید و باز باید برای خواسته هایتان بجنگید در حالی که او هیچ چیزی راجع به مسائل احساسی با شما در میان نمی گذارد و به شما عرصه را تنگ کرده است. شما سعی می کنید که منطقی و خردمندانه رفتار کنید و مشکلاتتان را رفع کنید ولی او هیچ صحبتی از عشق و احساساتش به شما مطرح نکرده و بنابراین شما ذهنتان خسته شده. خواستگار شما، عملکرد شما را در چنین شرایطی تحت نظر گرفته و بررسی تان می کند. هر چند که رفتار او نابخردانه است ولی او شما را تحت نظر گرفته ببیند چه کار می کنید. او در عین حال که لجباز است خودش را مهربان نشان می دهد و خودش را به تقدیر و شانس سپرده. البته این رفتار او نه از روی بدجنسی بلکه شاید از روی کم تجربگیست که می ترسد و سعی می کند که از دور شما را مورد قضاوت و ارزیابی قرار بدهد ولی نیت او بد نیست. او مرموزانه فکر می کند و قدم به قدم رفتار شما را می سنجد. شما در چنین شرایطی باید هوشمندانه و با آرامش و ورزیده و مجرب رفتار کنید و استرس نداشته باشید و خشم و ناراحتی تان را بروز ندهید. شاید همسر سابق او بد دهان یا فحاش و لجباز بوده و او از این گونه اشخاص پرهیز می کند ولی واقعا رفتار خواستگارتان به گونه ایست که شما را عصبانی می کند در حالی که مثلا تمایل دارد که نشان دهد به شما فکر می کند و حامی شماست. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۱ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۲۱:۲۳
Sahar

Sahar : سلام وقت بخیر من خواب شارژ کردم لطفا قسمت دوم رو تعبیر کنید ممنون

پاسخ
لینک۱۱ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۱۴:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر بخش دوم خوابتان این است که شما با موانع و مشکلاتی در راه تحقق اهدافتان مواجه هستید ولی نیاز دارید که واقعگرایانه تر به این مسائل نگاه کنید. شروعی تازه در راه است و خبرهای تازه ای می شنوید که شاید زیاد از شنیدنش خوشحال نشوید. شما تحت فشار و استرس زیاد قرار گرفته اید و از اینکه نمی توانید کارها را مطابق با میل خودتان به پیش ببرید ناراحتید. ولی در چنین شرایطی؛ شما خودتان را بیشتر می شناسید و به نقاط ضعف یا نقاط قوت خودتان برای رفع مشکلات؛ آگاه تر می شوید. موقعیت یا رابطه ای به صورت ناگهانی در زندگیتان خاتمه پیدا می کند و شما مجبور می شوید به عادات و رفتارهای گذشته تان خاتمه بدهید. هر چند که ابتدا فکر می کنید که این موقعیت جدید بد است ولی اوضاع به نفع شما خواهد شد. امنیت و گرمی زندگی تان بیشتر می شود. شما این شانس را بدست می آورید که در جهت تازه ای در زندگی تان قدم بردارید و زندگی تان را حتی از گذشته هم بهتر کنید. ترسها و نگرانیهای شما نسبت به آینده تان بی مورد است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۱ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۵۹:۵۲
Sahar

Sahar : سلام.خواب دیدم انگار جنگ شده مخفی باشه

پاسخ
لینک۱۰ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۳۱:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواب شما شامل دو خواب مجزاست که در تعبیر، مفهومشان هم یکی نیست ولی شما فقط یک حق خواب شارژ کرده اید. لطفا یک خواب دیگر خریداری کنید تا هر دو بخش خوابتان تعبیر شود. در نوبت هستید. تشکر.

پاسخ
لینک۱۰ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۱۱:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر بخش اول خوابتان این است که شما تحت فشار و استرس زیادی در محیط کارتان قرار گرفته اید و نمی توانید منطقی فکر کنید و نمی دانید که عاقبت کارها به کجا کشیده می شود. شما خیلی کار می کنید و بین عقل و دلتان کشمکش وجود دارد. شما اهداف بالایی برای خودتان در نظر گرفته اید؛ خشم زیادی در وجودتان تلمبارشده ولی درک و آگاهی تان بالاتر خواهد رفت. شما حس می کنید که همه چیز برایتان خیلی سریع به پیش می رود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۰ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۲۰:۳۶:۱۷
aala

aala : خواب دیدم که دو هواپیما تو آسمان روبرو هم ایستادن وکامل آتش گرفتن و دعواشونه ،و یکیشون شکست خورد و خلبانش که به شکل آدمک توی نقاشی ها بود سقوط کرد، شب بودترسیدم گفتم جنگ شده باید بریم اومدیم بیرون، یهوخونه همسایه رادیدم داره بادختراش از جنگ فرار میکنه و فقط مدارک شناسایی با خودشون برداشتن منم با همسر و بچه ها اومدیم رو پشت بام و به بچه هام غذا میدادم و همسرم خیلی خونسرد وکمی لاغر شده بود لبخند میزد و من از خونسردیش حرص میخوردم یهو چند تا زن چادری اومدن ما را نصیحت کنن نمیدونم برا چی ،که من با بی حوصلگی بچه هام را برداشتم وباهمسر از پشت بام اومدیم پایین و دیدم اومدم خونه پدرم که ورودیش سالن بود و پشت سالن یک سالن دیگه با سه تاآشپزخانه بودکه در نداشتن و زیاد اساس نداشت به همسرم گفتم اینجا بزرگه و برای زندگی برای ما جا هست کسی خونه پدرم نبود

پاسخ
لینک۶ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۹:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما شاهد شکست اشخاصی هستید که اهدافی دست نیافتنی و بلند پروازانه برای خودشان در نظر گرفته اند و علیه هم کار می کنند. شما به خاطر مشکلاتی که در راه است نگران می شوید و نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد. سعی می کنید که از ایجاد هرج و مرج در زندگی تان جلوگیری کنید و حامی همسر و فرزندانتان باشید. شرایط اقتصادی شما عالیست ولی باید بیشتر رازدار خودتان باشید و تمول و رفاهتان را از دیگران بپوشانید. شما خردمندانه رفتار خواهید کرد و با همه ی اشخاصی که با ایشان ارتباط دارید، یکسان رفتار نمی کنید بلکه بعضی از آنها برایتان صمیمی تر هستند و با بعضی سطحی تر رفتار می کنید. همه از تمول و رفاه شما با خبرند و به گرمی و امنیت شما آگاهند ولی شما احساس عدم امنیت می کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۶ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۴۱:۰۲
فاطمه

فاطمه : سلام پریروز بین 4تا9صبح خواب دیدم جنگ شده و گروهی شبیه داعش ولی خطرناکتر و پیشرفته تر از مردم سوریه یا حوالی لبنان با تجهیزات به ایران حمله کردن و قصد تصرف داشتن و تا روستای ما(جنوب لرستان) پیش اومده بودن و درحال پیشروی بودن که کم کم به تهران برسن، دیدم هوا نیمه تاریک و دود و صدای انفجار و اتیش میومد و گروهی از ارتششون قصد پاکسازی کامل روستا ازایرانی هارو داشت که مدام پخش میشدن من و خالم و چندنفر به ی خونه رسیدیم فهمیدیم همه ادمای اون اتاق کشته شدن و فهمیدیم اونا یه لباسی دارن که وقتی میپوشن نامرئی میشن و هر نفرشون میتونه تو یه لحظه 10نفر از مارو بکشه و ما هیچی برای دفاع نداشتیم حتی چاقو یا تفنگ و با ی صدای ساده مارو میتونستن پیدا کنن، تو یه حیاط بودم که ی پسر ناشناس با چندنفر از اهالی اومدن و به منوهمراه چندنفر دیگه گفتن یکم جلوتر جای امن هست همه رفتیم اونجا که یهو ارتششون سر کوچه بود، اون ادمارو فرستادیم داخل خونه، یهو اونا انقدر نزدیک شدن که وقت نشد منو خالم و اون پسر و یه خانم دیگه بریم داخل خونه، تو حیاط موندیم و درچوبی رو بستیم و یهو ارتششون از فاصله چندسانتی متری از پشت اون در ردشدن و ما ازترس نفسمون هم حبس کردیم که پیدامون نکنن من دراصل برای مادرم و برادر کوچیکم که تو خونه قایم شده بودن میترسیدم، خلاصه بخیرگذشت،دوباره دیدم شبه منو خالم رفتیم مایحتاج از کنارجاده بیاریم که اونا دیدنمون(گروهی اونجابود، نمیدونستیم)رفتیم پشت بوم ی خونه قایم شدیم و یکی ازاونا تا چندقدم نزدیکمون شد ولی مارو ندید و خلاصه نجات پیداکردیم و ازاونجا تو شب پریدیم کوچه پشتی اون خونه و برگشتیم،فرداعصر یه ماشین بود که داشت اهالی رو به جا امن میبرد و اون پسر اومد به ما گفت شماهم بیایید همراهشون برید(وقت نبود) من به مادر و برادرم گفتم ولی دیدم مامانم اماده شده میگه میخوام برم عروسی فلانی(30کیلومتردورتر)بابات گفته حتما برو،اصرار کردم نره ولی راضی نشد و داداشم(8سالشه)هم از کوچه اومد هیجان داشت گف اجی نگران نباش باید بریم عروسی، یهو زن عموم اومد گفت دیگه اینجا امن شده و اون نیروها رفتن نهایتش تک و توک باشه(اونم عموم بهش گفته برو)و خلاصه بعد اذون مغرب دیدم مامانم چادر زد و رفتن و بعدم من به اون پسره گفتم ما نمیاییم و اون ماشین رفت و منم اومدم برم سراغ مامان و برادرم که ماشین مقام بالایی ازاون گروه کنار خیابون منو دید، من خودمو زدم به لالی که فکرکنن عربم(اگ میفهمیدن لرم میمردم)و سوار ماشینشون شدم و گفتن تا ی شهر منو برسونن چندکیلومتر جلوتر تو پیچ ی ماشین چپ شده بود و تاریک بود، به محض توقف ماشینشون، من سریع فرارکردم.(پدروخواهرم تهران بودن)

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۱۷:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما بشدت دچار استرس شده اید و بین عقل و دلتان کشمکش وجود دارد که اخر و عاقبت کارها چه می شود و آیا جنگ می شود یا خیر. شما نگران هستید که استرس و شرایط ناهنجار اجتماعی زندگی تان را تحت تاثیر قرار بدهد و به این فکر می کنید که چطور مردم خطر حمله ی این اشخاص را نادیده می گیرند و چاره ای نمی اندیشند که اگر واقعا جنگ شد؛ باید چه کار کنند. به این فکر می کنید که چون مردم این اشخاص را جدی نمی گیرند؛ اگر واقعا جنگ شود شانس برنده شدن مردم کم است و امنیت شان را از دست می دهند. شما احساس بی دفاعی و عدم امنیت می کنید. به همین جهت عزم و اراده تان را جزم کرده اید که قوی و مستقل و با اراده تر رفتار کنید تا بتوانید در صورت قرار گرفتن در شرایط سخت و بغرنج؛ از خودتان و خانواده تان حمایت کنید. شما به شرایط احتمالی ایجاد جنگ فکر می کنید و می خواهید دانش و آگاهی های اجتماعی تان را بالاتر ببرید و گوش به زنگ باشید و در عین حال با سیاست رفتار کنید و حرفی از نگرانیهایتان برای کسی مطرح نکنید. شما نگران خانواده تان و مادر و برادرتان هستید ولی مادرتان برعکس شما وانمود می کند که اصلا نگران شرایط موجود نیست و این تحولات منفی را جدی نمی گیرد. شما در زمانهای سخت و موقعیتهایی که نمی دانید عاقبت کار چه خواهد شد؛ به موفقیت های خودتان تکیه می کنید و می دانید که رفاه اجتماعی تان باعث می شود که راحت تر از خیلی ها زندگی کنید. مادرتان احساسات واقعیش را بروز نمی دهد و البته او هم نگران است که مبادا جنگ شود ولی برادرتان تحت تاثیر مادرتان قرار گرفته و فکر او آرامتر و بی خیالتر از شماست. همچنین شما تحت تاثیر سنت ها و فرهنگ اجتماعی تان سعی می کنید که خوشبین و مثبت اندیش باشید و ترس و اضطراب را از وجودتان دور کنید. شما هر چند که دلشوره دارید ولی ترجیح می دهید که لال باشید و سکوت کنید و حرفی از این مسائل نزنید تا کسی شما را سرزنش نکند که چرا اینقدر استرس دارید و نگران هستید. هر چند که در عمل شاهد این ماجرا خواهید بود که برای بعضی مردم؛ مسائلی در زندگیشان پیش می آید که کنترل اوضاع از دستشان در می رود و نمی توانند راحت به اهدافشان برسند. اما به هر جهت شما تلاش می کنید که از محدودیت ها فرار کنید و مثبت اندیش و امیدوار باشید که هیچ اتفاق بدی برای شما نیافتد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۴۲:۰۹
mehrnaz

mehrnaz : سلام بنده خواب دیدم برادرم در حمام خانه در یک گوشه نشسته و ویسی که همسر سابقم برایش فرستاده است را می شنود که من هم به پیشش رفتم نشستم و گوش دادم که همسر سابقم با صدای آرام و ناراحت در حال حلالیت و خداحافظی است و میگوید من عازم جنگ هستم و انگار که مجبور بود که برود و دلش نمی خواست و میگفت بخاطر کارت پایان خدمتم من رو اعزام کردند و داشت خداحافظی میکرد و انگار که یک پشیمانی و ناراحتی در گفتارش بود.

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۵۴:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. برادر شما به این فکر می کند که درحالی که شما مجرد هستید، همسر سابق شما در تنهایی و تجرد چگونه با امیال غریزی خود کنار می آید. همسر سابقتان در کشمکش بین عقل و احساساتش دیگر نمی تواند به تعهدات قلبی گذشته ی خودش با شما پایبند باشد و مجبور است که وارد رابطه ی تازه ای با کسی بشود و از این جهت ناراحت است. در زندگی او هرج و مرج وجود دارد و او می خواهد برای بهبود شرایط زندگیش مبارزه کند. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۴۶:۰۶
فاطمه

فاطمه : خوابی که هفته پیش دیدم عجیبه نمیدونستم توی کدوم بخش تعبیر بنویسم احساس میکنم این خواب رو دوشب پشت سر هم دیدم چون بار دوم برام اشنا بود کلا اتفاقاتی که میوفتاد.امامزاده رفته بودیم خواب اول با همه اقوام بین راه اب و سبزه و چمن میدیدم احساس اتفاق خاصی اونجا میوفته داشتم خواب شب دوم جدا از اقوام رفته بودیم همون امامزاده دیدیم اونها هم اومدن گفتیم چه خوب تنها نیسیم شلوغ بود ما زیارت کردیم اومدیم تو حیاط یکهو مرد قد بلند عرب هیکلی ترسناک اسلحه برد بالا گف همه وایسین و تمام افرادی ک اونجا بودن مسلح انگار میخواستن همه رو بکشن دقیقا من نزدیک ترین ادم به سرکرده های اصلی بودم ک داشتن بلند سخنرانی میکردن و احساس کردم من رو به عنوان قربانی اول میکشن و گفتم دختر عمه هام دور هستن از این اصلیا و شاید بتونن فرار کنن اگر۲ حق خواب لازمه فقط خواب۲ تعبیر بشه

پاسخ
لینک۷ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۷:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به خاطر شکست در یک رابطه یا شکست در انجام یک کار، ناراحتید و نیاز به این دارید که از نظر روحی قویتر باشید. احساس تنهایی می کنید و متوسل به ائمه ی اطهار می شوید. اما از درون، از اینکه بدشانسی آورده اید و شرایط بدی به شما تحمیل شده که باعث عصبانیت شما می شود و از اینکه قربانی شرایط موجود شده اید؛ و از اینکه حاجت روا نشده اید عصبانی هستید. شما از محدودیت ها فراری هستید و دوست دارید که آزادی عمل بیشتری داشته باشید. شما به این فکر می کنید که چرا شما که ایمانتان قویست و توسل به ائمه ی اطهار کرده اید باید با این همه سختی مواجه شوید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۷ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۱۱:۲۵
Meherbaba

Meherbaba : سلام و احترام
صبح ۳ ذیقعده خواب دیدم با همسرم عراق هستیم در منطقه‌‌‌ای کوهستانی که هوای ابری و سردي داشت. صبح زود بود و فضای پیش روم وسیع و تپه مانند بود و بر روی کوه‌ها قرار داشت. جمعیتی بودیم که داخل یکی دو تا ساختمون در حال رفت و آمد بودیم، چند مرد عراقی که بعضی دشداشه سفید و بعضی لباس معمولی داشتن و عربی صحبت می‌کردن با ماشین یا هلیکوپتر (دقیق به خاطر ندارم‌) آمدند،  همه یک جا جمع شدیم گویا می خواستن جاهای امنی رو برای اسکان به ما نشون بدن ولی من زیاد بهشون اطمینان نداشتم.
توی اون منطقه از عراق جنگ بود و یکی از ادوات جنگی رو که حاوی ۵ موشک بود دیدم که یکی یکی موشک ها شلیک شدند، وسیله استوانه‌ای شکل بود و موشک ها از بیرون قابل دیدن بودند. در حالی که ترسیده بودم به این فکر می کردم که چقدر برای مردم اینجا جنگ و ناامنی عادی شده.
سپاسگزار

پاسخ
لینک۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۴۴:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما و همسرتان شاهد تحولات منفی در زندگی تان هستید و با چالشهای بزرگی در زندگی تان مواجه شده اید که شما را عصبانی و ناراحت کرده است. شما می خواهید فرصت جدیدی به دست بیاورید تا پیشرفت و رشد بیشتری را در زندگی تان تجربه کنید و به شرایط کنونی تان پایان دهید. شما با سردی روابط یا رکود اقتصادی دست و پنجه نرم می کنید. تمایل دارید که برای خودتان فضایی قائل شوید و کورکورانه از کسی تبعیت نکنید و نمی توانید به هر کسی اعتماد کنید. شما می خواهید جاه طلبی هایتان را بدست بیاورید ولی توانایی هایتان از انتظارات و توقعاتتان کمتر است. بین عقل و دلتان کشمکش ایجاد شده، زیاد کار می کنید ولی مسائل زیادی هم هست که باید حل شان کنید. شما عصبانی هستید و می خواهید با دل و جرات زیاد، و با رفتاری خیره و پررنگ، خواسته هایتان را یکی یکی محقق کنید ولی در بخشی از زندگی تان هرج و مرج ایجاد شده است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۵۳:۰۳
شمایل

شمایل : سلام لطفا مخفی شه

پاسخ
لینک۲۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۹:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که بین عقل و دل شما به صورت مداوم کشمکش وجود دارد و شما نمی دانید که باید در مقابل اشخاصی که بر علیه شما در اجتماع و فامیل و یا بین همسایه ها رفتارهای غیر منطقی انجام می دهند تا شما را ناراحت کنند، چگونه رفتار کنید و چه عکس العملی داشته باشید. شما شخصیتی آرام و ملایم از خودتان بروز می دهید و نمی توانید مثل گذشته تهاجمی رفتار کرده و از خودتان دفاع کنید. شما اجازه نمی دهید که رفتارهای خصمانه ی دیگران آرامش شما را مختل کند. شما سعی می کنید که در زندگی تان با نظم و دیسیپلین زیاد رفتار کرده و از خودتان در مقابل دشمنی و فضولی های دیگران محافظت کنید. اما به هر جهت این رفتار خصمانه ی عده ای از مردم، باعث می شود که شما احساس کنید که مظلوم واقع شده اید و استقلال و آزادیتان از شما سلب شده است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۲۰:۲۷
معصومه

معصومه : سلام بزرگوار.همین چند دقیقه پیش یعنی ساعت ۵:۴۰ دقیقه از خواب پا شدم با این خواب (یه قسمت‌هایی از خواب رو یادم نیست و یه جاهاییش هم سخته توضیح) انگار در غزه و بالای ساختمانی که شبیه ساختمان نبود شبیه خونه ویلایی بود که بلند بود و من از قسمت بهارخوابش داشتم نقطه ای رو میدیدم که باید آتش بین نیروهای فلسطینی و اسرائیلی رد و بدل بشه و میدیدم که اوضاع آرومه و چیزی رد و بدل نمیشه.بعد انگار پایین کنار ماشین و مردی که فقط حضورش رو حس می کردم بودم و انگار قبلا خوابی(یه سری صحبت) از سردار سلیمانی رو که دیده بودم برای اون و نیروهاش تعریف کرده بودم یعنی در واقع منتقل کننده حرفهای ایشون بودم و فقط ظاهرش در قالب خواب بود‌. بعد مردی خاک آلود که انگار از مناطق جنگی برگشته و خسته و انگار درمانده بود در زیر ماشینی که انگار پایینش خالی بود یا پشت ماشین (قابل توضیح نیست) دیدم که پیام سردار سلیمانی رو دوباره برامون آورده و برامون داره تعریف میکنه و البته بیشتر مخاطبش من بودم و معترض بود که چرا تمام خواب رو نگفتی. و من متعجب از اینکه من که همه چیز رو گفتم نگاهش میکردم. باز کلی حرف زد که من یادم نموند و از یه جایی به بعد به حالتی که انگار دستهاش رو روی زمین تکیه گاه کرده باشه و روی یک رانش نشسته باشه، متأثر و گریه کنان از سردار نقل قول کردند که نیروهای من بدترین نیروها هستند و باز دقیق حرفها یادم نیست ولی ادامه حرفهاشون انگار این مضمون رو داشت که باید متوسل شن به امامان و ائمه. من و انگار اون آقایی که فقط حضورش رو یادمه متأثر بودیم و باز بیشتر من، جوریکه از شدت گریه روم به زمین بود و اشکهام مثل زنجیر از چشمم خارج میشد و می چکید و اونجا حضور خواهرزاده بزرگم رو حس کردم که اون هم متأثر بود. من تو یه جایی از خواب هم انگار در نقاطی بودم که احساس امنیت نمیکردم و جو بدی بود و نیروهای زمینی اسرائیل انگار احاطه داشتند و من به ترفندی میخواستم از اون نقطه رد شم. ناگفته نمونه که تا ساعت ۳ و خورده ای همین امشب به خاطر حجم بالای بمباران و وضعیت مردم غزه نتونستم بخوابم و بعد که بمباران ظاهرا قطع شد خوابیدم و قبلش دائم تو فضای مجازی بودم و لایوها و اخبار غزه رو چک میکردم. و اینکه من قبلا هم خواب از سردار رو دیده بودم که در ضریح امام حسین به من که پشت ضریح بودم گفته بودن که بهتون عنایتی شده. جالب اونجاست که اونجا هم یه قسمت زیادی از خواب رو یادم رفته بود و تو تلگرام شما زحمت تعبیر رو کشیده بودید. خانم هراتی من از بمباران بیمارستان غزه به این ور در اینستاگرام شروع کردم به فعالیت اونقدر که اینستاگرام بلاکم کرد. ولی از یه جایی به بعد خودخواسته متوقف شد فعالیتم چون از اکثریت و بالاخص یکی از تازه مسلمان شده های شیعه و در واقعیت شنیدم که اینجوری داره به ادامه جنگ دامن زده میشه و من در همین واقعیت معترض شدم به این بزرگوار که حرفتون درسته ولی وضعیت مردم اونجا پس چی میشه.

پاسخ
لینک۶ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۰۷:۱۲:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همانطور که فرمودید، حجم بالایی از نگرانیها و افکار شما در بیداری در خصوص مردم غزه به خوابتان هم کشیده شده. در بخش اول خوابتان شما، درک بالایی نسبت به شرایط پیش رو پیدا کرده اید و وقایع را از ابتدای آن متصور شده اید. به این فکر می کنید که چطور می توانید به سهم خودتان شخصیتی تاثیرگذار در این خصوص داشته باشید و در مقابله با سختی های مردم غزه، چه کار می توانید بکنید تا این مردم سختی کمتری را متحمل شوند. اما استیصال شما در این زمینه به شما متذکر می شود که چاره ای نیست جز توسل به ائمه ی اطهار. شما فکر می کنید که اگر قویتر و جوانتر بودید شاید می توانستید به شخصه اقدام بیشتری برای آرامش این مردم انجام دهید ولی واقعیت این است که شما چاره ای ندارید. شما خیلی روی این شرایط فکر می کنید و از آنجایی که قلبی رئوف و مهربان دارید؛ باید متوسل به امام حسین ع شوید تا آنچه که مصلحت پروردگار است، در زمین جاری شود. شما قطعا همسو با افکار سردار سلیمانی زندگی می کنید و اگر کاری از دستتان بربیاید چه مادی و یا معنوی دریغ نخواهید کرد. خوابتان در مجموع شامل 4 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۶ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۳۳:۳۲
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.