تعبیر خواب آبگوشت
دیدن آبگوشت در خواب، نشانه صداقت وصمیمیت و حمایت دوستان است. اگر فردی عاشق، خواب آبگوشت ببیند، به معشوق خود تعلق خاطری پایدار خواهد داشت. اگر کسی خواب ببیند، مشغول تهیه آبگوشت است، اختیار سرنوشت خود و دیگران را در دست می گیرد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
آروینا : با سلام واحترام خدمت شما
من خواب دیدم گوشیم از دستم افتاد ویک سوراخ رو کناره اش ایجاد شد.وبعد تو یک سالن بزرگی که جمع زیادی بودند پالتو وکفش قشنگی پوشیده بودم و قد بلندتر هم بودم نشسته بودم نوبت من که شد رفتم واستاد از من می پرسید ومن تو تخته وایت برد با ماژیک می نوشتم و ماژیک جوهر خیلی کمی داشت تا اینکه گفتم من برم ماژیک بخرم تو راه پیش خودم گفتم چرا پول ماژیک را من باید بدم اونها باید خودشون می دادند. تااینکه رسیدم به بیمارستانی که انگار مثل خوابگاه ،ساعت حضور و غیاب داشت ومن قراربود عمل جراحی بکنم عمل جراحی را ندیدم ولی انگار فرداش بود ومنوعمل کرده بودند نگاه کردم گفتم چرا سینه ام برش نخورده چون برای عمل قلب باز رگ را با رگ پا پیوند میزنن وشب که شد باخانم دکترم قراربود بریم بیرون شام بخوریم دیر وقت بود گفتم نمی تونیم بریم وبعد برگردیم چون در را باز نمیکنن دکترم گفت خونه مانزدیکه من برم ماشین را بیارم با هم رفتیم بیرون ودکتراز زندگیش گفت انگار زندگی خوبی نداشت وبعد پدر دکتر بهم یک لقمه آبگوشت دادوبعد انگار دوباره دکتر من را رسوند همونجابیمارستان .در واقعیت یک دوست پسری داشتم که تعادل روانی نداشت از وقتی جواب رد برای ازدواج شنیده ایجاد مزاحمت میکنه احتمال داره به این موضوع ربط داشته باشه.باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما یک ضربه ی کوچک در رابطه با دوست پسرتان خورده اید و سعی می کنید که منبعد رفتاری محافظه کارانه و رویکردی تازه نسبت به مسائل بگیرید. سعی می کنید که از خودتان در مقابل احساساتی که مردم به شما نشان می دهند محافظت کنید. می خواهید نشان دهید که تاثیر گذار و خردمند هستید و احترامتان بالاست. شما نمی خواهید که هزینه ی اشتباهاتتان را پرداخت کنید. سعی می کنید که آرامشتان را حفظ کنید، مراقب رفت و آمدتان باشید، تغییر بزرگی در روابط شخصی تان ایجاد کنید، جوری رفتار کنید که مورد تحسین همه قرار بگیرید و از تجارب دیگران در زندگی تان استفاده کنید. شما شخصیت بهتری از خودتان خواهید ساخت تا دوباره از کسی ضربه نخورید. تشکر از همراهیتون.
eli : سلام خانم هراتی عزیزم .این خواب رو عشقم دیده.خواب دیدن ی‌جایی کنار رودخونه با هم نشستیم و ماهی میگیریم .ماهی های من کوچیک تر بودن و ماهی های خودش بزرگتر .با هم میخندیدیم . ی خانمی اون سمت رودخونه ماهی می‌گرفته که ماهی هاش خیلی کوچولو بودن ، احساس کرده ما برای اون می‌خندیم و ناراحت شده و گفته چرا بهم میخندین.بعد عشقم به من گفته پاشو بریم جای دیگه که این خانم روبروی ما نباشه. بعد هم جای دیگه از خوابش دیده که داره برای من آبگوشت درست میکنه.
فریبا هراتی
: سلام. عشق شما و شما راجع به احساساتتان با هم صحبت می کنید و به دنبال پاسخ سوالات و تصمیماتی هستید که می خواهید در زندگی تان بگیرید. برای عشق شما مسائل مهمتر و برای شما مسائل جزیی تر حائز اهمیت است. یا او خیال می کند که خوش شانستر است از شما که با شما آشنا شده. کسی که مانند شما فکر نکند و همسو و هم راستا با شما به مسائل نگاه نکند، نمی تواند شما را درک کند بنابراین، شما سعی می کنید که رابطه تان را در شرایط حاضر، علنی نکنید. عشق شما تلاش می کند که سردی روابط را بین شما از بین ببرد و از نظر مالی شما را حمایت کند تا راحت تر زندگی کنید. تشکر از همراهیتون
Fateme : سلام خانم هراتی عزیزم. خواب دیدم در باغ زیبا و بزرگی زندگی میکنم. این باغ در یکی از مناطق خوش و آب و هوای شهرمون بود ( طرقبه) و خونه بزرگی وسط باغ بود با آشپزخانه بزرگ.عده ای به مهمانی اومده بودن از جمله دوستم( که در واقع خیلی ازش ناراحتم ) و زن برادرم که در شرف طلاق هست.من در آشپزخانه مشغول کارهام بودم دیدم جلوی در ورودی آشپزخانه یک دیگ کوچک حاوی دیزی بسیار مطبوع و جاافتاده و قرمز رنگ آماده گذاشته شده بود مثل دیزی های رستورانهای معروف. دیزی داغ بود و کمی از سیب زمینی هاش دیده میشد و میدونستم که این غذا مخصوص دوستم پخته شده و اون باید بخوره ولی گویا من پخته بودم . یک قابلمه آبگوشت دیگه هم انتهای آشپزخانه در حال پخت بود که خودم بار گذاشته بودم برای خانواده ام و میدونستم آبگوشتی که مال دوستم بود با کیفیت‌تر از اونیه که برای خانواده ام بار گذاشته بودم.آشپزخانه کمی بهم ریخته بود.بعد دیدم یک مارمولک بزرگ( شبیه اژدهای کومودو یا سوسمار ) وارد آشپزخانه شد. به دیزی دوستم نزدیک شد ولی نسبت بهش بی تفاوت بود و رفت سمت انتهای آشپزخانه. مهمانها در پذیرایی بودن متوجه شدم دوستم میخواسته استراحت کنه ولی چون اتاق خالی پیدا نکرده رفته باغ همسایه یک اتاق گرفته تا استراحت کنه بعد برگرده. زن برادرم رو دیدم که شلوار جین سفید پاش کرده و جلوی من بالا و پایین میپرید و خوشحال بود ودائما میگفت بهم پول بده و من با خودم‌میگفتم من پول ندارم.دوستم بعد از استراحت در باغ همسایه دوباره برگشت من یک نایلون دستم بودکه حاوی ۲ تا آبنبات قهوه یا کاکائویی بود که کمی آب شده بود و به نایلون چسبیده بود یکی از شکلات خُرد شده بود. من به دوستم این شکلاتها رو تعارف کردم و اون یک تکه از خرد شده ها رو میخواست برداره ولی من پشیمون شدم و با خودم گفتم این شکلاتها مناسب پذیرایی نیست و رفتم یک ظرف بطری شکل پر از شکلات خوب آوردم و تعارف کردم .ظرف حاوی ۳ شکلات مستطیل با جلد سیاه و ۱ شکلات مستطیل با جلد سفید و تعدادی شکلات توپی شکل با جلد رنگی بود.دوستم تمام شکلاتهای توپی شکل رو برداشت ولی به شکلاتهای مستطیل سفید و سیاه دست نزد و من با خودم میگفتم چقدر خوب بود و کاش که زن برادرم برام این شکلاتها رو آورده بود ولی در واقع اون نیاورده بود و مال خودم بود. در ضمن وقتی دوستم شکلاتها رو برداشت ظرف تقریبا خالی شده بود و داخلش چیزهایی شبیه تارعنکبوت یا نخ چسبیده بود و۴ تا شکلات باقی مانده داخل ظرف به اونها آویزان بود.
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به دوستتان درسی بدهید که متوجه ی ناراحتی شما بشود و هر چند که از دست او حرص می خورید ولی به نظرتان او ساده لوحی به خرج داده و خام و بی تجربه است. کسی می خواهد با سماجت و پوست کلفتی نظر مثبت شما را بدست بیاورد و کاری کند که شما به او پاسخ مثبت داده و بله بگویید. شاید این شخص خانم برادرتان است که می خواهد شما برایش اعتبار و ارزش قائل باشید ولی شما ارزشی برای او قائل نیستید. هر چند که او سعی می کند که نقشی سخت کوش و با کرامت و پاک در زندگی داشته باشد و خیلی تلاش می کند که عملکردش به چشمتان بیاید ولی شما زیاد به او توجه ندارید. دوست شما احتمالا ارتباطش با شما بعدا خوبتر خواهد شد ولی شما نسبت به بعضی مسائل احساس افسردگی و ناراحتی خواهید داشت و آرزو می کنید که خانم برادرتان هم می توانست با شما رابطه ی خوبی ایجاد کند و باعث شادی شما بشود. اما شما از ارتباط با او حس خوبی ندارید. شما در برنامه ریزی برای زندگی خانواده تان نقش مهمی ایفا می کنید. تشکر از همراهیتون
حسین ب : سلام خسته نباشید،امشب خواب دیدم،(بنده مجرد هستم تنها زندگی میکنم )خواب دیدم مادرم اومده خونوم و من سه تیکه گوشت قرمز گوسفند از فریزر در میارم و میگم آبگوشت درست کن اونم شروع میکنه به پختن!
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از دست مادرتان عصبانی هستید و دلتان می خواهد با او با سردی رفتار کنید و کینه هایتان را نسبت به او نشان می دهید. شما از سردی روابط و احساسات خامی که مادرتان همیشه نسبت به شما از خودش نشان داده است صحبت می کنید و می خواهید که او درکش را بالاتر ببرد و پخته تر و عاقلتر با شما رفتار کند. مادرتان از این جهت دچار استرس می شود و البته می فهمد که شما چه احساسی نسبت به او دارید. تشکر از همراهیتون.
حدیث : سلام خانم هراتی عزیز دیروز ساعت ۱۰ صبح خواب دیدم روی حیاط جایی سر سفره تنهایی نشسته بودم و آبگوشت لذیذی میخوردم پدر مرحومم کمی بالاتر ازسطح حیاط در وضعیت مشابه داشتند آبگوشت میخوردند رفتم کنارشون و دیدم نان تنوری در سفره دارند که بعلت برشته شدن زیاد کمی خشک شده بود من قسمتی از نان که نرم بود را تکه کردم وداخل ظرف آبگوشتشان خرد کردم پدرم نگاهی کردند و گفتند بازم به تو (یعنی کس دیگری اینکار را برام نکرده بود خوشم اومد)سرم را روی زانوی پدرم گذاشتم و گفتم بابا برای حدیثم دعا کن. حدیث دخترم هست که خیلی نگرانش هستم .
ممنون از تعبیرهای دقیقتون
فریبا هراتی
: سلام. روح پدرتان شاد. شما زندگی خوب و گرم و آرامی دارید و پدرتان هم شرایط خوبی در آخرت دارد. شما برای شادی روح پدرتان باید به اندازه ی وسعتان بگویید مقداری نان سنگک بپزند و بین مردم فقیر پخش کنند و ثوابش را تقدیم روح پدرتان کنید. پدرتان از این مسئله بسیار خوشحال می شود و به خاطر اینکه شما حامی او هستید، او هم متقابلا شما را دعا می کند که شما و حدیث خوشبخت باشید. تشکر از همراهیتون.
Leila : سلام و خسته نباشید
شب خواب دیدم خونمون یه خونه خیلی بزرگ هست و مهمانهای زیادی خونمون هست و غذا هم آبگوشت هست. و من رفتم حیاط پشتی یه دبه کوچیک شیشه ای ترشی کلم سفید پیدا کردم که نصف بیشترشو پدرم مخفیانه خورده بود و من درشو باز کردم یه دونه خوردم و گفتم این ترشی نیست و شور کلم هست و البته اصلا شور و ترش نبود و خیلی خوشمزه بود اما بابام راضی نبود بخورم.
فریبا هراتی
: سلام. شما به رفاه و ثروت و آسایش بسیار زیادی می رسید و روابط عالی با دیگران ایجاد می کنید، شخصیتی احساساتی و مهربان دارید و خیرتان به دیگران می رسد. اما پدرتان در پس زمینه ی ذهنش، برای اینکه شما به این ثروت و رفاه و زندگی خوبی که دارید برسید، در خفا، خیلی سختی کشیده و تنهایی و با خلوص و کمال و عشق در راه خوشبختی شما تلاش کرده، روزهای سختی را گذرانده و حاضر نیست که شما هم مثل او دوباره سختی بکشید. تشکر از همراهیتون
سحر : سلام خانوم هراتی.روز بخیر.من میخوام برم یه شهر غریب، برا اسکان میخوام چند روز برم طبقه پایین یکی از اساتیدم، دیشب دراین رابطه باهاشون صحبت کردم. بعد از نماز صبح امروز این خوابو دیدم که رفتم اونجا و ایشون یه قابلمه آبگوشت پراز گوشت آوردن واسه من کشیدن و باقی غذا قابلمه رو بردن بالا براخانوادشون، دوباره اومدن پیش من و دوستم، کنار من بودن سرسفره تا من غذاموخوردم، غذاخوردنم هم خیییلی طول کشید، بعداستاد بنای سخنرانی کردن، مااومدیم گوش بدیم یهویی دیدیم از این خونه که ظاهرافقط ما توش بودیم چند تا پسر که معروف هم بودن ولی از این معروفایی که خوشگل نیستن اومدن نشستن پای صحبت ایشون. انگار اونا هم اونجا اسکان داشتن اما من نمیدونم کجا، چون اومدم برم حموم دیدم یکیشون حمومه برگشتم، دوباره خواستم برم یکیشون ازحموم اومد بیرون من ترسیدم جیغ زدم و اون خندید. اونایی که وقت سخنرانی اومدن نشستن شخصیت خاصی که بخوام اسم ببرم نبود، فقط میدونستم که معروفن مثلا مدرس و مذهبی هستن یا فعالان فرهنگی و مذهبی کشور که به لحاظ سواد پر هستن اما از اون قیافه هایی نداشتن که آدم دوست داشته باشه همسرش باشن،خیلی معمولی. فقط یکیشونو شناختم که انگار مرتضی مهرزاد اون بسکتبالیسته که خیلی قد بلنده بود( نمیدونم چرا ایشون). اون پسری هم که از حموم بیرون اومد همین مرتضی مهرزاد بود روپاهاش بود اما من فقط چهره و بازوهاش که با لباس ورزشی رکابی سبز بود میدیدم. نمیدونم ربط داره یا نه من از معیارای ازدواجم قد بلند و ایمان و سواد زیاده.ضمن اینکه استادم سید باتقوایی هستن. خیلی ممنونم ازتون
سحر : ببخشید من برای تصمیم گرفتن لنگ تعبیر این خواب موندم. ممنون میشم تعبیر بفرمایید. شارژ شد، ضمن اینکه مرتضی مهرزاد تو تیم بسکتبال معلولان هستن، قدشون زیادی بلنده
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. استاد شما از شما حمایت و پشتیبانی خواهد کرد تا از لحاظ مالی متضرر نشوید و با شما گرم و با مهربانی برخورد خواهد کرد. شما نیاز به اخذ تصمیمی دارید که استادتان در این خصوص شما را راهنمایی خواهد کرد. احساسات درونی شما که مطابق با افکار و سخنرانی استادتان در خواب است، برای اطرافیانتان هم شناخته خواهد شد. بعضی از اشخاصی که به ظاهر مذهبی هستند، به افکار شما توجه می کنند ولی شما نباید به این اشخاص اعتماد کنید چون بعدا برایتان مشخص خواهد شد که وجهه ی بدی دارند و شما از همه ی وجوه شخصیتی شان با خبر نیستید. موقعیتی در زندگی بیداری تان است که شما به همکاری و کمک دیگران نیاز خواهید داشت تا به هدفی مشترک دست یابید و پیشرفت کنید و لازم است که قدم اول را برداشته و روی اهدافتان تمرکز کنید. شما تمایل دارید از بعضی چیزها چشم پوشی کرده و نادیده شان بگیرید. حس می کنید که قدرتی بالاتر از شما هست که همیشه نظاره گر شماست و کارهایتان را قضاوت می کند. عزت نفس و اعتماد به نفستان پایین می آید و خودتان را دست کم می گیرید. با وجودی که می دانید توانایی هایتان بالاست ولی باور ندارید که بتوانید به تنهایی در کارتان موفق باشید و خودتان را مستاصل می دانید و الزاما نیاز به کمک دیگران دارید. شما ایمانی قوی دارید و مهربان هستید. باید نگرانیهایتان را دور ریخته و هدفتان را شروع کنید و نترسید!! انجام این کار باعث می شود که مهارت بیشتری کسب کنید و قویتر شوید. تشکر از همراهیتون.
minimi : باسلام و وقت بخير
خواب ديدم با ماشين همكارم ( ايشون اقا و مجرد هستن) اومديم در خونه ي ما، مامانم آبگوشت گذاشته بود،ماشين رو جلوي در نگه داشت من با عجله رفتم تو تا مامانم از آبگوشت بكشه تا بدم همكارم هم از غذا ببره خونه بخوره، خيلي عجله داشتم تقريبا هول بودم و استرس داشتم و مدام نگران بودم كه بابام بفهمه و عصباني بشه، مامانم غذارو كشيد، ديدم تو قابلمه نه، تو كاسه آب ابگوشت رو كشيده، كاسه رو بردم گذاشتم روي صندلي عقب از سمت كمك راننده، ي نگاه به ابگوشت كردم بقدري خوش رنگ و خوشمزه به نظر ميرسيد كه نگو، كنارش نوني كه آب زده شده و نرم بود ٢ تا توهم توهم بود گذاشتم و كنارش هم ي مشمبا سبزي گذاشتم بهش گفتم تو مسير آروم برو غذا نريزه، در تمام مدتي كه من داشتم اين كارهارو انجام ميدادم، ايشون خيلي بي تفاوت و سرد نشسته بود و فقط جلوش رو نگاه ميكرد مثل مجسمه،
ممنون ميشم خواب من رو هم تعبير كنين
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. همکار شما به شما فکر می کند. شما تلاش دارید که شخصیتی مهربان و متمول، تاثیرگذار و با احساس از خودتان نشان دهید. اما همکار شما نسبت به این احساس و تلاش شما برای اینکه تاثیر مثبتی روی او بگذارید، اهمیتی قائل نیست. او بر طبق دریافت خودش از واقعیت ها، شما را قیاس می کند. معیارهایی برای خودش دارد که آنها را مد نظر می گیرد و شاید کارهایی که به نظر شما باعث می شود او از شما خوشش بیاید، اصلا برای او، حائز اهمیت و مهم نیستند. تشکر از همراهیتون.
مینا : سلام.خواب میدیدم با تعدادی از دوستان قدیمیم در خانه ای هستیم.این دوستان با من در کلاس قرآن قدیم ها بودند.خواهرم آش پخته بود و ناگهان به من گفت آشم کم است و رییس جمهور آقای احمدی نژاد و مشاورینش آمدند خانه ما.من بی درنگ گفتم که من در اتاق کناری آبگوشت بار کردم وغذا زیاد است و میتوانیم آبگوشت بدهیم به مهمان در کنار آش.دیدم سفره پهن کردیم و آقای احمدی نژاد با لباسی آراسته و چهره ای خندان وارد خانه شدند و در بین مهمان ها میگشتند. همراهشان مشاورینشون و همکارانشون نیز بودند
فریبا هراتی
: سلام. کاری که آقای احمدی نژاد شروع کردند و برای مردم یارانه ای مقرر شد، الان دیگر در زندگی کسی قد نمی دهد و شما نمی توانید از آن به عنوان کمک خرجتان استفاده کنید. اما این کار او، حالا به صورت قویتری دنبال خواهد شد و یارانه ی بیشتری به شما می رسد و از این جهت، آقای احمدی نژاد خوشحال می شود که بانی این کار در ابتدا او بوده است. تشکر از همراهیتون
ناری : سلام خواب دیدم ی دوتا دیگ بزرگ آبگوشت ک داخلش پر از بامیه س رو اجاق گاز گذاشته. من کنارش ایستادم و ب بامیه ها نگاه میکنم. در واقعیت بامیه رو دوست دارم. همکارم و ی آقای دیگه اومدن خونه مون. در ابتدا اون آقا شبیه یکی از همکارامون بود بعد ازون قیافه اون اقا کلا عوض شد و من نمیشناختم اون آقایی ک با همکارم بودن.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. شما قصد انجام کاری را در رابطه با همکارتان دارید و نگرش های تازه ای نسبت به او و شرایطی که در ارتباط با او برایتان بوجود امده است، کسب می کنید. شاید شور و شوق بیشتری نسبت به او دارید یا هیجان بیشتری دارید و یا سعی می کنید که او را بیشتر بشناسید و درکش کنید یا سعی می کنید که سردی روابط بین خودتان و او را از بین ببرید. همکار شما به شما فکر می کند و امیدوار است که شناخت بیشتری نسبت به شما پیدا کند و یا با شما همفکر و هم عقیده شود. شما تلاش می کنید که شرایط را بخوبی مدیریت کنید و تاثیر مثبتی روی او بگذارید. همکارتان هم گشایش کار پیدا می کند و دیگر به جز او کسی به نظرتان نمی آید. تشکر از همراهیتون