کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب اذیت و آزار

اگر خواب ببینید مورد آزار کسی قرار گرفته اید، دشمنان بر علیه شما به گفتگو نشسته اند. اگر ببینید کاری که انجام می دهید باعث آزار شماست، کارهایتان را با سرعت بیشتری انجام خواهید داد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

22 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Amir

Amir : با عرض سلام خدمت شما...
من خواب دیدم که ؛ توی اتاقم هستم و پسر خاله هام و پسرداییام اومدن خونمون / بعد من ناراحت بودم که چرا همشون یهویی باهم اومدن خونه ی ما چون من داشتم درس میخوندم و اونا مزاحمم بودن / بعد من مجبور شدم اونارو بیارم توی اتاقم که هی دست به وسایل من میزدن...من میخواستم از اتاقم ببرمشون بیرون تا مزاحمم نباشن و مجبور شدم که از سر درسم بلند شم و بهشون بگم بیاین بریم توی شهر بگردیم...پسر داییمم میگفت منم فردا امتحان دارم اما براش مهم نبود...بعد که اونا داشتن هی اذیت میکردن یه تیکه از میزم جدا شد و من بیشتر عصبی شدم. بعد رفتم پیش بابامو در گوشش گفتم که من میخوام واسه ی رفع مزاحمت اینا ببرمشون بیرون همونجا هم چسب چوب میگیرم تا میزمو درست کنم...بعد رفتم دستشویی که آماده بشم برم که یکی از پسرخاله هام هی روی مخم میرفت و یهو در دستشویی رو از پشت بست و منم یهو قاتی کردمو شروع کردم به فوش دادن بهش...بعد خواهرم که اونجا بود دعواش کرد و میخواست بیاد درمو باز کنه...

پاسخ
لینک۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۴۹:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. پسرخاله ها و پسر دایی شما سعی می کنند که از افکار شما با خبر شوند و آرامش فکری شما را به هم می زنندو در کارتان دخالت می کنند. شما سعی می کنید که دوستانه با آنها رفتار کنید ولی اجازه ندهید که روی کار شما تمرکز کنند. بین شما اختلاف به وجود می آید و شما عصبانیتتان را بروز می دهید ولی بعد به خاطر اینکه سیاست داشته باشید سعی می کنید که رابطه تان را ترمیم و حفظ کنید. شما می خواهید از غم فارغ شده و احساسات منفی را از وجودتان تخلیه کنید ولی پسر خاله ی شما مانع از این می شود که شما احساس آزادی داشته باشید . شما می خواهید از خودتان دفاع کنید و اجازه ندهید که کسی از شما سو استفاده کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۵۸:۱۹
رز

رز : سلام خواب دیدم تو محل کارم یه اقایی اومد خرید کرد رفت یه اقا دیگه اومد همین یه قلم جنس دادی گفتم مهم نیس چند قلم دادم پهم اینه اون به چی نیاز داشته بعد اومد رو صندلی کنارم نشست و میخاست به بدنم دست بزنه منم دستامو زیر بغلم گداشتم لباسمو محکم گرفته بودم و فریاد میزدم اما همکارام کاری نمیکردن اون اقا میگفت هرچیزی راه داره میخاست به سینه ام دست بزنه اجازه نمیدادم میگفت میخام قلبتو معاینه کنم منم با فریاد میگفتم نمیخام

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۰۶:۱۶:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما گشایش کار خواهید یافت و شرایطی برایتان پیش می آید که در کارتان بیشتر پیشرفت کنید و اوضاع مالیتان قویتر شود و مثبت اندیش تر شوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۳۴:۱۹
Emirhossien

Emirhossien : با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما...
من خواب دیدم که ؛ بعد اینکه مشغول کاری بودم و کارم تموم شد به سمت اتاقم برمیگردم و میبینم که خواهرم رفته روی تختم دراز کشیده و میخواد بخوابه یا تازه از خواب بیدار شده‌...بعد من کف اتاق رو که نگاه کردم کثیف و ریخت و پاش شده بود...به خواهرم گفتم بره بیرون تا من به کارام برسم و بره تو اتاق خودش بخوابه...اما اون با خودخواهی و حرص دراری گفت نمیرم و منم از دستش بخاطر کاراش عصبانی شدم و داشتم حرص و جوش میخوردم و انگار حس میکردم که پدرم و اطرافیانمم پشت اون هستن و از شدت ناراحتی سر این مسائل با دست تو صورت خودم میزدم و عصبانی و ناراحت بودم...چون هم مزاحمم بود و هم اتاقمو کثیف کرده بود...یه چندتا ماژیک فسفری رنگ آبی هم کف اتاقم بود...
ممنون میشم راهنمایی کنید...
یه سوال دیگه هم داشتم اونم اینکه ؛ چرا این همه تعبیر واسه یه خواب تو سایتا هست؟؟ یه شخص باید کدومشو قبول کنه؟؟؟ همین بعضی مواقع باعث سر در گمی میشه...ممنون میشم اگه یه توضیح درباره ی این مسئله بدین...با تشکر...

پاسخ
لینک۱۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۰۳:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواهر شما در کار شما دخالت می کند و می گوید من اگر جای تو بودم فلان تصمیم را می گرفتم و حواس شما را پرت می کند و فکرتان را به هم می ریزد و شما به او می گویید در کار من دخالت نکن و گوش نمی دهد. خانواده تان هم از نظر خواهرتان پیروی می کنند و می خواهند مثل آینه ی دق مقابل شما خود نمایی کنند و بگویند و تاثیری ماندگار روی شما بگذارند. تعابیری که در سایت های متفاوت مشاهده می کنید نظر معبران قدیم و جدید غربی یا ایرانی است که به عنوان رفرنس و منابع موجود تعبیر خواب، آورده شده اند. ولی شما نمی توانید با خواند تعابیر آنان خوابتان را درست تعبیر کنید. برایتان یک مثال می آورم. معبران قدیم معتقد بودند که مار در خواب دشمن است! پس اگر کسی مثلا خواب مار می دید دنبال یک دشمن می گشت که بخواهد تقصیر کارهایش را گردن او بیاندازد. مثل مار سبز را دشمنی زاهد می دانستند و مار مشکی را دشمنی خانگی. اما بنده مخالف این تعبیر هستم و معتقدم مار انرژی منفی است و شما اگر خودتان افکار منفی در سر داشته باشید، در حق خودتان دشمنی می کنید! مثلا اگر شما مرتکب گناه شوید، خواب می بینید که مار دستتان را نیش زده و این یعنی شما دست به کاری زده اید که اثر بدی در زندگی شما خواهد گذاشت. باید منطقی فکر کرد و همه ی بدیها را گردن این و آن نیانداخت. دشمن هر چیزی است که به شما ضرر می زند چه این دشمن یک فرد غریبه باشد و چه افکار اشتباه خودتان. مردم قدیم درک یک سری مسائل را نداشتند و بدی را به دشمن تعبیر می کردند. تعبیر خواب شناخت خیلی زیادی از فرهنگ و دین و جنبه های روانشناسی مردم می خواهد و غیب گویی و جادو جنبل نیست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۴۱:۲۸
Emirhossien

Emirhossien : کاملا ملتفت شدم...سپاس

پاسخ
لینک۱۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۳:۰۰
Emirhossien

Emirhossien : سلام... من خواب دیدم که میخوام برم آرایشگاه که موهامو کوتاه کنم...بعد یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که برم پیش رفیقای اون...منم قبول کردم و رفتم...توی اون مکان که قرار بود موهامو کوتاه کنم...اولاش خیلی لفت میدادن و انگار نمیخواستن موهامو کوتاه کنن بعد چندبار گفتن بالاخره دست به کار شد دوستش و "یکم از موهامو کوتاه کرد " و دوباره رفت پی کارای دیگه...بعد یکی از اون آدما(دوست صمیمی دوستم) چاقوشو در اورد و منو داشت تهدید میکرد و میخواست اذیتم کنه...منم نمیتونستم کار خاصی کنم اما بعد به بهونه ی کار داشتن یه راه فراری واسه خودم پیدا کردم و از اونجا رفتم سمت خونه ی مادر بزرگم و از پنجرشون اومدم داخل...پسر داییمم همونجا بود...بعد با اون رفتم نونوایی که نون ساندویچی و کیک کاراملی بگیرم...۷ ۸ تایی نون گرفتم و اومدم بیرون و توی فکر جبران اون اذیتی بودم که دیدم و رفتم یه جایی که مثل اطلاعات بود(آدمای هیکلی و تیر اندازای ماهر و استراتژیکای خبره هم اونجا بودن) و یواشکی لوشون دادم و اونو گرفتن و اون سر خورده و ناامید بود ولی رفیقاش و خودش نمیدونستن که کار منه و منم جبران اون اذیتشو بهش نشون دادم... بعدشم قرار بود با پسر داییم بریم یه آرایشگاه دیگه (خوب)...
در ضمن منم توی خواب عجله داشتم و باید ساعتای ۹ ۱۰ شب خونه می بودم که اون قضایا پیش اومد....
ممنون میشم راهنماییم کنید...

پاسخ
لینک۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۰:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید که فکرتان باز باشد و راهنمایی از عده ای می گیرید که مشکلاتتان را حل کنید. ولی آنها نه تنها به شما کمک چندانی نمی کنند بلکه با راهنمایی های غلط خودشان زندگی و موفقیت شما را به خطر می اندازند. شما آدم عاقل و فهمیده ای هستید و ساده لوح نیستید بنابراین تدبیری می اندیشید که خودتان را از دوستان بد و مشکلاتی که می توانند برایتان فراهم کنند دور خواهید کرد. روزیتان زیاد خواهد شد و زندگی تان به هماهنگی و هارمونی و شادی می رسد و دستاوردهای مادی و معنوی و موفقیت زیاد به زندگی تان راه می یابد. شما سعی می کنید که سخت کار کنید و مسئولیت پذیر باشید و زندگی تان را شیرین سازید. به وقتش هم کار بد کسانی که می خواستند شما را به دردسر بیاندازند را تلافی خواهید کرد. شما به نقطه عطف در زندگی تان رسیده اید و گذار کامل به بزرگسالی دارید و مسئولیت پذیر هستید. ظرفیت ذهنی و دانش شما زیاد شده و شما نیاز دارید عملیاتی تر و هدف محور تر باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۰:۵۵
khorshid

khorshid : سلام دختر مجردم.خواب ديدم ظهر بود توي درياچه يا مرداب بزرگي يا جايي که آبش ثابت بود هستيم و گياهان زيادي اطراف اون راه آبي بود و جاي تفريحي و زيبايي بود و کنارش رستوران و کافه هايي بود که جلو دراشون صندلي هم چيده بودن مثه شهراي ساحلي به همراه مادرو عمم نشسته بوديم تو قايق کوچيکي که فکر ميکنم هم آب هم قايق تيره رنگ بودن ولي دقتي هم بهشون نکردم،و ميخواستيم با اون قايق بريم منطقه اي که خيلي بالاتر ازونجا بود که خريد کنيم و يه مراسم عروسي هم اونجا بريم و داشتيم بحث ميکرديم که تصميم بگيريم و من ميگفتم اونجا فلان غذا رو هم ميدن خوبه که بريم.بعد دوباره ديدم با فاميل با چند نفر از آشناهاي قديمي و چندين نفر غريبه توي يه سالن غذا خوري نشستيم رو ميز و غذا و ميوه ميخوريم و من اولش مونده بودم روي کدوم ميز بشينم و ميزي که ميخواستم بشينم با هيچکدوم صميمي نبودم و احساس تنهايي ميکردم و فقط به چهره ها نگاه ميکردم بعد عمم بلند شد که بره از سالن من يه کيسه کوچيک پر از ميوه که توش خيارو يه ميوه گرد ديگه بود دادم ببره با خودش انگار سهمش بود و دختر عموم هم که تو اون جمع نشسته بود يهو يه ميني بوس اومد دنبالش که ببرتش ولي اون آماده نبود که بره و انگار بهش گفته بودن چرا نيومدي يا دير کردي و دختر عموم به من گفت تو الکي بهشون بگو دختر عموم ميخواد طلاق بگيره واسه همين اينجوري شد و منم تعجب کردم و همون حرفو زدم تا بهش گير ندن.در واقعيت دختر عموم متاهله و بحثي بينمون پيش اومد و سر دروغي ازش دلخورم. و آقايي ناشناس هم روي ميز ديگه اي تو سالن نشسته بود بمن گفت اين وزنه رو بگير دستت ببينم چطوري ميزني منم وزنه رو که سياه و کوچيک بود گرفتم و با سختي بازو زدم و نميتونستم خوب آرنج دستمو بالا پايين کنم مرده گفت پس چطوري تو امتحان قبول ميشي يا شدي، تو که ضعيفي و منم گفتم نه حالا بعدا خوب ميزنم.بعد رفتم خيابون يه زن غريبه کنار خيابون نشسته بود پاشو گرفت زير پام که بيوفتم و هي اذيتم ميخواست بکنه منم زورم گرفت دوبار دنپايي پرت کردم طرفش به صورتش خورد ولي بازم لبخند ميزدو پررو بود و ديدم پسر خالم با اون خانم اومد انگار که همدست بودن و دور يه ميز نشسته بوديم و پسر خالم يه وسيله کوچيکي رو جلو چشمم نگه داشت و ميگفت چشمتو بکن بين اين وسيله با اينکه ميدونستم دارن آزار و اذيتم ميکنن ولي اول داشتم فکر ميکردم که اين کارو بکنم يا نه بعد با حرص گفتم من اين کارو نميکنم و رفتم سمت اون زن غريبه و انداختمش زمين و نشستم روش و کتکش ميزدم با دستام ولي اصلا روش تاثيري نميذاشت و بيخيال بود و دردش نميومد بعد جاي ديگه عمم رو ديدم اومد گفت اون وسيله فر موژه بود يا موژه مصنوعي بود زدي ازش؟خيلي خوب بود، منم گفتم نه ديگه نزدم و به موژم دست زدم و از قسمت پشت و بالا چشمو موژمو داشتم ميديدم که خيلي پر تر و مشکي تر از واقعيت شده بود انگار واقعا موژه مصنوعي گذاشته بودم چون بين مژه هام يکم از آثار چسب که بيرون زده بود مشخص بود.ممنون

پاسخ
لینک۲۱ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۳۰:۳۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز از شما خواهش میکنم با توجه به حجم بالای خوابهایی که ارسال می شود سعی کنید خوابتان را کوتاه بنویسید بعد از حدود 100 تعبیر تازه باید 25 خط خواب شما را تعبیر کنم! خوابهایتان را نهایتا 6-7 خط ارسال کنید نه بیشتر. شما احساس می کنید که زندگی تان ثابت است و تغییر مثبتی در آن اتفاق نمی افتد. امید چندانی به موفقیت ندارید و نیاز به حمایت دارید. اما شما خودتان مهربانید و دیگران را حمایت می کنید. دختر عمویتان دوست ندارد فامیل در کارش دخالت کنند. شما باید خودتان را تمرین و ورز دهید تا در زندگی مقاوم باشید. احساس می کنید که دنیا به شما ظلم می کند. فامیلتان هم از شما حمایت کافی نکرده اند و دلتان را شکسته اند. شما دید وسیعتری نسبت به دنیا پیدا خواهید کرد و دوستان بیشتری پیدا خواهید کرد. همیشه دنیا به یک صورت نمی ماند. البته خودتان هم سعی می کنید که احساس منفی درون وجودتان را از دیگران مخفی کنید و نقطه ضعف دست کسی ندهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۹:۳۹
کیمیا

کیمیا : سلام، خواب دیدم رفتم دانشگاه برای تسویه حساب و گرفتن مدرک، دیدم یکی از بچه ها عصبی اومد سمتم و گفت حیدری چیزی بهت نگفته و منم گفتم نه و بعد خیالش راحت شد و خشمش فروکش کرد، همه میوه داشتن میخوردن و سیب و نارنگی بود ولی من به انها دست نزدم و دوست نداشتم باهاشون شریک بشم و توی کیفم میوه داشتم دراوردم با بچه ها بخورم دیدم نصف سیب خراب شده و یواشی انداختم سطل اشغال کسی نبینه و کمی از انار هم خراب شده بود ولی دلم نیومد بندازم اشغال و گذاشتم کشو تا خرابهاشو دربیارم و دودونه دونه کنم بخورم بعد دیدم اقای حیدری اومد و بهش سلام کردم اما اون با یه چیزی که توی دستش بود به بهانه خوب کردن حساسیت دستم دستمو خراش داد و زخمی کرد چیزی شبیه به پای کرکس یا عقاب بود و همه جاش خار داشت، من حساسیت پوستی دارم و در واقعیت گاهی دستم پوسته پوسته میشه،
من تا دیدم اون پای یه حیوانه داد زدم و از کلاس فرار کردم و خانم رسمی اونو از حیدری گرفت و افتاد دنبالم من داد میزدم و فرار میکردم اما صدام بلند درنمیومد و هرکاری میکردن نمیشد بلند داد بزنم کسی کمک کنه و اون دنبالم بود تا یه مسئول دفتری اونو دید و جلوشو گرفت، منم گریه کنان پشتش نشستم ،از چشمم اشک میریخت، دستمو به خانم رسمی نشون دادم و گفتم ببین حساسیتمو بدتر کردین، وقتی با دقت نگاه میکردم همه جای کف دو دستم پوسته پوسته شده بود ، بعد خانم رسمی بهم گفت ببین از شنل تو گفتم دوستم برام بافته، از کیفش در اورد دیدم از مال منه ولی مال من جنسش بهتر بود و مال اون کمی خوشگلتر از مال من بود و بعد خواست بازم اذیتم کنه که داد زدم و رفت کلاس و روی صندلی با چند نفر عکس سلفی انداخت و من با انزجار و نفرت نگاهش کردم که با من عکس نمینداختی و الان عکس میندازی، بعد اینکه دیدم یه سخنرانی هست و بعد سخنرانی سخنران که یه آخوند بود به همه پول توی پاکت پول دادن و نگاه کردم به من بیست تومن و به خانم گلی 35 تومن داده بود.

پاسخ
لینک۳ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۲۷:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. ارتباط شما با آقای حیدری خراب می شود و شما احساس می کنید که به هویت شما حمله می شود و احتمالا اینها تقصیر کسی است که در خواب به شما گفته که حیدری به شما چیزی گفته یا خیر. آنها شما را مقصر می کنند که فکرتان خراب است و مشکل دارید که به هویتتان حمله شده است. عدد بیست بیانگر این است که شما به حمایت نیاز دارید. شاید شما حس کنار گذاشته شدن و ایزوله شدن می کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۶:۵۳
ستاره

ستاره : خانم هراتی خواب دیدم تو یه مدرسه‌ام انگار بعد میبینم انگار سه‌ تا پسر دبیرستانی اونجا توی حیاتش منو ادیت میکنند یعنی انگار مسخرم میکنم و با لفظ اذیتم میکنند... که بعد من تهدیدشون میکنم و میگم اگه یکبار دیگه فقط یکبار دیگه ادیتم کنید و مسخره...بخدا قسم به پسر داییم که ریس اموزش و پروش هست میگم که برا همیشه اخراجتون کنه( خانم هراتی عزیز توی واقعیت پسر دایی بابا ریس اموزش و پرورش شهرمونه که تازگی بازنشسته شده) و بعد اونا دیگه هیچی نمیگن و این احساسو کردم که پشیمون شدن و دیگه کار باهام ندارن ...و از خواب پریدم...ممنون از تعبیرتان

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۵:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را پس فردا ارسال کنید. سایت روزهای دوشنبه و پنج شنبه تعطیل است . تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۴:۱۵
نیلوفر

نیلوفر : با سلام و وقت بخیر
من خواب دیدم استاد سابق عرفانم(علی)به خونه مامانم اینا زنگ زده و مامانم و او راحت و بدون تعارف باهم حرف میزنند،او اصرار داشت مادرم گوشی رو بده من،مادرم میگفت نمیشه داره به بچش رسیدگی میکنه،بچشو بغل کرده و ... اما او دست بردار نبود،آخر سر مادرم گوشی رو به سمت من گرفت و گفت صحبت میکنی?من گفتم نه بعد انگار علی رو توو خونه مادرم اینا دیدم و با مادرم حرفم شد سر اینکه نمیخوام با علی حرف بزنم،بعد علی گفت مشکل چیه?منم که عصبانی شده بودم گفتم مشکل شمایی که دست از سر من برنمیداری و باعث جنجال و کدورت میشی که یهو ناراحت شد و رفت توو حموم که لباس عوض کنه و بره،منم دنبالش رفتم و گفتم مگه تو یه کاری نکردی که همه چی بین ما تموم شه?پس حالا چی میگی?و از این حرفا،او هم شلوارش رو دراورد و شلوار دیگه ای میخواست بپوشه و جواب منو از شدت ناراحتی نمیداد..
سپاس

پاسخ
لینک۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۴۰:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. وقتی که شما به او بی توجه باشید، او مجبور می شود نقش خودش را در رابطه با شما عوض کند و از این عاشق نمایی دست بکشد و برود پی زندگی خودش! ولی تا زمانی که احساس کند که شما به او توجه دارید، مزاحمتان خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۶:۱۰

غزاله رضایی : سلام با تشکر از سایت خوبتون
من خواب دیدم استادم که یک مرد جوونی هم بودن و توجه خاصی به من نشون میدادن در بیداری..در یک جایی ایستاده و به دیوار تکیه زده و دختری که همکلاسی من بود یه جورایی داشت ایشون رو اذیت و آزار میکرد و اون آقا هی میفتاد زمین و دوباره بلند میشد و سر میخورد روی زمین و انگار خیلی بی جون و حال شده بود دیگه ..من داشتم از دور این صحنه رو میدیدم و دلم برای اون آقا سوخت ولی پشتم رو کردم به اونها و روی یک نیمکت ک اونجا بود نشستم و رو به روم هم یه پنجره بود که گاهی از پنجره بیرون و نگاه میکردم .. بعد همانطور ک روی اون نیمکت نشسته بودم دیدم اون آقا هم اومد کنار من رو همون نیمکت نشست و فاصله ای بینمون نبود یعنی بدنش به بدن من چسبیده بود و قشنگ تو خواب حس کردم از دستها و پاهاش موج گرمایی میاد و به بدن من منتقل میشه طوری که من گرمم شد و با دستام خودمو باد زدم .. بعد در همون حال باهام صحبت هم میکرد یادم نمیاد راجب چی ولی حس میکردم که خوشحاله از اینکه کنار منه و انگار خیلی دلش میخاست که باهام حرف بزنه ...

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۵:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر از همراهیتون. تکیه به دیوار کردن ایشان نشانه قدرت مالی ایشان است و اینکه حمایت مالی می شوند. توجه همکلاسی و افتادن ایشان هم به این تعبیر می شود که استاد شما، به واسطه رابطه با ایشان شکست خواهد خورد ( اگر سعی کند که با ایشان رابطه داشته باشد). او نسبت به شما احساس مثبت دارد و فکر می کند...

پاسخ
لینک۸ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۱۳:۲۶
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.