تعبیر خواب ارث
لوک اویتنهاو می گوید :اگر خواب ببینید به شما ارث رسیده، از یک موقعیت ناجور خلاص خواهید شد و به آرزوهایتان دست خواهید یافت.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Batol : سلام.مادرم خواب دیده خواهرم از طرف خانواده شوهرش ارث زیادی بهش رسیده و تو خواب میگه چقدر زیاده ولی به ازای این ارثی که بهش رسیده باید شوهر خواهرم یک هفته یا یک ماه بره زندان ومادرم میگه این کارو نکن اون وقت مردم میگن دزدی کرده آبرومون میره.با تشکر.
فریبا هراتی
: سلام. فرصت خوبی در دسترس خواهر شما قرار می گیرد. او بدون هیچ مشکل یا درگیری ای راه خودش را پیدا می کند از یک موقعیت ناجور خلاص می شود و به خواسته ی خودش می رسد ولی شوهرش مجبور می شود مدتی با خانواده اش بیشتر صمیمیت نشان دهد یا برایشان کاری انجام دهد و مادر شما مخالف است چون نمی خواهد که دیگران فکر کنند خانواده اش را گول زده یا به زور چیزی گرفته. تشکر از همراهیتون.
ایلیا : سلام .وقت بخیر.
خواهرم خواب دیده ،شوهرش گفته بابام ۳هزار سکه برای مهریه ات داده ،خواهرم گفته مهریه من که اینقدر نیست،شوهرشم گفته این سهم الارث مون هست.تعبیرش چی میشه؟ممنون
فریبا هراتی
: سلام. وقت شمام به خیر. توانایی و پیروزی در زندگی نصیب خواهرتان خواهد شد او بدون هیچ مشکل و درگیری ای به موفقیت در زندگی می رسد. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خانم هراتی مهربانم .صبح بخیر .دوستم برایم خواب دیده که من و اون تو اتاق مادربزرگش که فوت شده است بودیم و کلی رختخواب مال خدابیامرز بوده که به من رسیده بوده و ما داشتیم اونا رو نگاه میکردیم درحالیکه دوستم هی گریه میکرده که آخی مادرجونم از اینا نگهداری میکرده و حالا رسیده به تو؟خواهریه دوست دیگم هم خواب دیده که من در حال نذری دادن به مردم بودم و آخرین نذریم هم به خودش دادم.بانوی مهربانم میدانم از قوانین سایت تخطی کردم و دوخواب شد شرمنده ولی ممکنه لطف کنیدبفرماییدتعبیر این خوابها برایم چیست؟ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دعای خیر مادر بزرگ او پشت شماست ( حتی اگر شما را نمی شناخته الان روحش از شرایط شما با خبر است - روحش شاد). زندگی شما سرشار از موفقیت و خوشبختی و رفاه خواهد شد. انشالله حاجتتان را می گیرید و ( باید نذر کنید که انشالله خوشبخت شوید و نذرتان را ادا کنید). یا شرایط کاملا عوض خواهد شد و یا اینکه این دوران می گذرد و شرایط خیلی خوبی برایتان پیش می آید. ته قضیه به هر جهت خوشبختی شماست. تشکر از همراهیتون.
Mandana : با سلام خدمت خانم هراتی عزیزم
من چند وقت پیش خوابی دیده بودم
دیدم خونه قدیمی پدربزرگم ک فوت شده هستم ،مادربزرگم بحث میکرد ک عروس کوچیکش مال پسرش رو نخوره هی من میگفتم چرا اینجور میکنی تو،هی دست و پا میزد هی حرص میخورد رنگ صورتشم پریده بود هی میگفت اگر کاری نکنیم از مال پسر کوچیکش یک هفتم بهش میرسه بقیه اشو عروسش میخوره (اون خونه رو پدربزرگم ب قسمت مساوی بنام بچه هاش زده بود حتی زنده ام بوده)من حس کردم تو خواب مادربزرگم داره فیلم بازی میکنه تا با کلک این موضوع، حق مادر منو بگیرن،یهو پسرشو دیدم گفتم بابا این زنده اس چرا نگرانی مالشی ک بهت نرسه، خبش بگو بنامت بزنه چرا اینجور میکنی بعد دایی بزرگم اومد،مادربزرگم التماسش میکرد میگفت تو رو خدا کاری کن براشون عروسی بگیر تا همه بفهمن عروسی گرفتی تا کل مالش بمن برسه نه ب زنش همه اش اصرار داشت کل مال ب خودش برسه نه همسر دایی کوچیکم،توی خواب هی پدربزرگ مرحومم رو میدیدم رد میشد و نظاره گر بود(متاسفانه پدربزرگم هر وقت تو خوابا میاد خبرای بد در وقوع پیوسته)التماس دایی بزرگم رو میکرد ک عروسی بگیر بعد یهو تو خواب حس کردم میخوان عروسی بگیرن گفتم مامان اینا همش بازیه اصلا چرا ماها با اینا رفت و امد میکنیم بیا بریم، حس میکردم نقشه است، چون اینا زن و شوهر بودن گیر دادنش ب عروسی گرفتن،برام مسخره بود فک میکردم با این کارش میخواد ما رو اذیت کنه یادم نمیاد چی‌شد اما سر اینکارای مادربزرگم گریه کردم خیلی،گفتم تو پدرمو ما رو دراوردی ازبس اذیتمون کردی خسته نمیشی بازم بازی،حالت صورتش رنگ پریده بود و ما از اون خونه زدیم بیرون
درحال حاضر و بیداری اون خونه دیگه نیس و تقسیم ارث شده
تعبیرش چی میشه
باتشکر بسیار
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم خوابتان را جوری ننویسید که جز خودتان که در بطن موضوع هستید کسی دیگر سر در نیاورد!! من اصلا نفهمیدم دایی شما وافعا زنده است یا نه. عروسی برای زن و شوهری که همیشه با هم زندگی کرده اند؟ صحبت ارثی که تقسیم شده ؟ من احساس می کنم مادر بزرگ شما نگران دایی تان است . به هر جهت برای دایی تان صدقه بدهید چون مادر بزرگتان دلش برای دور از جان مرگ شور می زند و احتمال دارد خطری در کمین او باشد. تشکر از همراهیتون.
Mandana : خواب دوباره کاملتر ارسال میکنم
دیدم خونه قدیمی پدربزرگم ک فوت شده هستم ،مادربزرگم بحث میکرد ک عروس کوچیکش مال پسرش کوچیکش رو نخوره(پسر کوچکش زنده اس) هی من میگفتم چرا اینجور میکنی تو،هی دست و پا میزد هی حرص میخورد رنگ صورتشم پریده بود هی میگفت اگر کاری نکنیم از مال پسر کوچیکش یک هفتم بهش میرسه بقیه اشو عروسش میخوره (انگاری اون پول از خونه پدربزرگ مرحوم ک بعد مرگش تقسیم شده است بود) (اون خونه رو پدربزرگم ب قسمت مساوی بنام بچه هاش زده بود حتی زنده ام بوده)اما من حس کردم تو خواب مادربزرگم داره فیلم بازی میکنه تا با کلک این موضوع، حق مادر منو بگیرن،یهو پسر کوچیکشو دیدم گفتم بابا این زنده اس چرا نگرانی مالشی ک بهت نرسه، خبش بگو بنامت بزنه چرا اینجور میکنی بعد دایی بزرگم (هم بسیار جوان شده بود پوستش) اومد،مادربزرگم التماسش میکرد بپاش افتاده بود میگفت تو رو خدا کاری کن براشون عروسی بگیر تا همه بفهمن عروسی گرفتی تا کل مالش بمن برسه نه ب زنش همه اش اصرار داشت کل مال ب خودش برسه نه همسر دایی کوچیکم،توی خواب هی پدربزرگ مرحومم رو میدیدم رد میشد و نظاره گر بود(متاسفانه پدربزرگم هر وقت تو خوابا میاد خبرای بد در وقوع پیوسته)التماس دایی بزرگم رو میکرد ک عروسی بگیر بعد یهو تو خواب حس کردم میخوان عروسی بگیرن گفتم مامان اینا همش بازیه اصلا چرا ماها با اینا رفت و امد میکنیم بیا بریم، حس میکردم نقشه است، (چون اینا زن و شوهر بودن دوسال هم زیر ی سقف زندگی میکنن چند سالم عقد بودن) گیر دادنش ب عروسی گرفتن،برام مسخره بود فک میکردم با این کارش میخواد ما رو اذیت کنه یادم نمیاد چی‌شد اما سر اینکارای مادربزرگم گریه کردم خیلی،گفتم تو پدرمو ما رو دراوردی ازبس اذیتمون کردی خسته نمیشی بازم بازی،حالت صورتش رنگ پریده بود و ما از اون خونه زدیم بیرون
درحال حاضر و بیداری اون خونه دیگه نیس و تقسیم ارث شده، تو خواب مادربزرگم برای پول یک دانگ ارث دایی کوچیکم حرص میزد برام بسیار عجیب بود میگفت اگر عروسی نگیرن بهش یک هفتم پول میرسه نه همه اش،نگران مالی ک عروسش میرسه بود ک کم ب مادربزرگم نرسه خیلی بود
تعبیرش چی میشه
باتشکر بسیار
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. دایی شما خامی و بی تجربگی یا کاری بچه گانه از خودش نشان می دهد و مادر بزرگتان نگران است که او همه چیزش را به اسم همسرش بکند و یک موردی پیش بیاید و همسرش او را رها کند و دایی تان بماند آس و پاس و دست خالی! مادر بزرگ شما می خواهد دایی شما موفق باشد و اموالش را از دست ندهد تا اگر بعدا هم اتفاقی افتاد، ثروتش از دستش نپرد. شاید به عروس خودش اعتماد ندارد و نگران است. حتما نقشه ای خواهند کشید که واقعا دایی کوچکتان چیزی به اسم زنش نکند و شما نگرانید که این کار را با مادر شما هم بکنند. او عروس کوچکش را دوست ندارد و می خواهد کاری کند که موفقیت مالی به عروسش نرسد. تشکر از همراهیتون.
Mandana : خانم هراتی پسر بسیار زرنگیه حتی ی سکه هم مهریه نزده،حالا زندگی مرفه ایی براش درست کرده اما مادربزرگم ی جور برخورد میکرد انگار از نظر قانونی بهش یک هفتم میرسه و من تعجبم از این بوده ک طرف زنده اس و این دنبال مالشه(پدربزرگم وقتی میاد خبرای بدی میاره و سریع هم اتفاق میفته)یکم نگرانم میخوام بدونم برای ماست یا برای خانواده مادریمه،من خودم احتمال مرگ میدم درسته؟
فریبا هراتی
: راستش این صورتی که شما نوشتید که جوانتره یعنی خام و غیر عقلانیه . با زرنگ بودنش مغایرت داره البته بستگی به این داره که زرنگیو در چه ببینیم. امیدوارم اینطور که شما گفتید نباشد. بودن پدر بزرگتان الزاما به مرگ تعبیر نمی شود. ولی خوب یا نگران است که مالش را ببرند یا همانطور که اول گفتم شاید خدای نکرده خبر بدی در راه باشد.
Mandana : ببخشید طولانیم شد بد توضیح دادم شاید،دایی بزرگم جوون شده ک مادربزرگم التماس میکرده برای کوچیکه عروسی بگیره،اتفاقا دایی کوچیکیم ک حرص مالش رو مادربزرگم میزنه ک زن اون میخوره تو سن خودش دیدمش و حتی جواب ب مادربزرگمم نمیداد ک چرا زنده ام مالمو میخوای،یکم نگران شدم چون پدربزرگم هر وقت تو خوابم اومده و من گریه ام کرده ام ی اتفاق بدی افتاده میخوام متوجه بشم این اتفاق متوجه ماست یا خانواده مادریم
فریبا هراتی
: ماندانای عزیزم هر کاربر فقط حق ثبت یک خواب در 24 ساعت را دارد یعنی فقط یک کامنت این چهارمین کامنت شماست و بنده قطعا برای پاسخگویی به شما مواخذه خواهم شد چون خلاف مقررات سایت عمل کردم . لطفا فقط منبعد یک خواب بیشتر ارسال نکنید ( یعنی یک کامنت در کل). دایی بزرگه که جووان شده کار اشتباهی خواهد کرد. اگر خدای ناکرده بلایی در راه باشد متوجه شما نیست. مربوط به دایی های شماست.
Mandana : باتشکر فراوان و عذرخواهی بابت طولانی شدن،ممنون ازتون
نسرین : با سلام و وقت بخیر.ممنونم از تعبیر های خوب شما.ما خانوادگی درگیر ی مسئله ارث هستیم و پسر عموی من و پدرش(فوت شده)نزدیک به چهل ساله خیانت در امانت کردن و ارثیه ی تعداد زیادی از ورثه رو مخفی کردن.چهار ساله که به خواست خدا این خیانت بیرون افتاده.پسر عموی من محکوم و زندانی شده ولی هیچ مالی رو به ما پس نداده.مادرم خواب دیدن که مادرم و پدرم و مادربزرگم (فوت شدن)و عموی کوچکم(کل ورثه به این عموم وکالت دادن برای کارهای دادگاهی) و پسر عموی خیانت کارم در یک اتاق هستن.عموم سر پا ایستاده و بقیه نشستن.داشتن در مورد پس دادن پول حرف میزدن و پسر عموم گفته که باشه و یازده میلیون پس میدم(در واقعیت خیلی خیلی بیشتر از این ها باید بده) بعد با پدر و مادر من بحثش میشه که چرا مبل ها رو کاور نکشیدید.مادرم میگه با ما سر مبل های خودمون بحث می کرده و میخواسته مبل های ما رو ببره و تازه شاکی بوده چرا کاور نکشیدید!
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روح مادر بزرگتان شاد. پسر عموی بزرگ شما مجبور خواهد شد که با عموی کوچکتان و خانواده تان توافق کند و شما را راضی کند. او از اینکه خانواده تان همگی از خیانتش با خبر شده اند ناراحت است و میگوید که چرا این موضوع بالا کشیدن ثروت را به همه گفتید و آبرویی برای من نگذاشتید. شما با آنها به توافق می رسید که تعادلی بدست بیاید که عادلانه باشد. تشکر از همراهیتون.
Nora : سلام خانم هراتی عزیز.دیشب خواب دیدم پدربزرگ مادربزرگم از پول پدرم که فوت شده برای من و برادرم یه مغازه خریده بودن (من توی خواب باورم نمیشد چون توی واقعیت این آدما کلی مارو که بچه بودیم آزار دادن و الان بیست وچندسالی هست که مارو ندیدن)رفتیم دیدیم درسته یه مغازه هست و مستاجرش بیرون نمیرفت و ما داشتیم به هرطریقی بود راضیش میکردیم که بره.
بعدم کلا فضای خواب من تغییر کرد انگار داشتم ازایران میرفتم توی کشتی روی آب بودم ومقصدم نامعلوم بود
فریبا هراتی
: سلام. روح پدرتان شاد. آنها شما را از نظر احساسی و ذهنی خسته کرده اند و شما خودتان را تحت فشار می بینید و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. شما به جنبه های مختلف زندگی و تجاربتان نگاه می کنید. شما احساس می کنید که باید چیزهای جدیدی در زندگی تان وارد کنید و مطمئن شوید که تصمیمی که می گیرید به نفعتان است و برای خودتان می خواهید زندگی کنید. شما می خواهید زندگی تان از هرج و مرج بیرون بیاید ولی باید مراقب باشید که از چاله در نیایید و به چاه بیافتید! تشکر از همراهیتون.
رزیتا : سلام. وقت بخیر. خواب دیدم در مکانی شلوغ بودم وعروسی برپابود ومن عروس وداماد رو نمیشناختم. یک نفر بهم گفت همه میرند به عروس وداماد سر میزنند تو هم برو. منم 2جفت کفش مجلسی یکی سفید ودیگری. بنفش رنگ داشتم، یکیشونو که یادم نیست کدوم رنگ بود پوشیدم ورفتم به عروس وداماد سربزنم که دیدم همه رو از اتاق بیرون کردند وکنارهم خوابیدند ومیخواند معاشقه کنند به همین خاطر برگشتم. در همین حین دختر خواهرشوهرم که باهر دوشون قهرم رو دیدم که یه گوشه خوابیده بود وبیمار بود، عمه شوهرم یه پلاستیک حاوی چندین عددگردو با پوست داشت که اونو به عنوان ضماد ودارو دایم روی صورت بیمار میذاشت وبرمیداشت وبعد داد به من که یعنی من حواسم بهش باشه ولی من به خودم گفتم به من چه ربطی داره ومن بااین دختر ومادرش قهرم. بیمار همچنان بیهوش بود ویه آب بیرنگ بالا آورد ومن بی اعتنابودم،2تا خواهرشوهرای دیگمم که باهاشون قهر نیستم از بیمار دوری میکردند هم خودشون وهم جلوی بچه هاشون رو گرفته بودندوانگار میگفتند، بیمار زونا گرفته! مادرشوهرم صحنه رو دید وخواست کمک مالی کنه برای درمان.یه پلاستیک پر از چیزهایی طلایی داشت یا طلا بود ویاسکه. صحنه بعد من با همراه مادرم وخانواده شوهرم وارد یه خونه بسیارقدیمی خالی از اثاث وسکنه تاریک شدیم که آب پاشی وجارو شده بود وتمیزبود، گفتند خونه پدری پدرشوهرم هست وقرار بود اونجا ارث پدرشوهرم(در قید حیات هستند) رو تقسیم کنند،همه در حیاط مستقر شدیم، مادرم بهم گفت دستشویی دارم،گفتم توبرو من یه آفتابه آب برات میارم، بعد رفتم دستشویی خونه رو که یه پرده درش آویزون بودرو پیدا کردم، داخل یه اتاقش بود، دیدم داخلش تمیزه وچندتا آفتابه اونجا بود ولی شلنگ آب هم داشت، گفتم خوبه با اینکه قدیمیه شلنگ آب داره،. زمان هرچه میگذشت داخل خونه تاریک وتاریکتر میشد وهیچ چراغی داخل خونه نبود که روشن بشه! طوری که من چهره ادمهای داخل خونه رو "نمیدیدم وهمه چهره ها در سیاهی ناپیدا بودند، یه فیلم روی پرده نمایش داده شد، پدرشوهرم بود که فوت کرده بود وهمونجور با کت وشلوار مستقیم رفت داخل قبر(بدون تشییع، خودبه خود داخل قبر شد) وما فهمیدیمکه پدرشوهرم فوت کرده والان قراره ارث او بینمون تقسیم بشه، شوهرم هردفعه با 2تا ازخواهراش شوخی میکرد وتقریباشادبود! . ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. قبل از تعبیر خوابتان از شما خواهش می کنم لطفا منبعد خوابتان را تا حد ممکن کوتاه ارسال کنید. حداکثر تا 10 خط و نه بیشتر. تعداد کاربران زیاد است و اگر من قرار باشد روزانه 500 صفحه فقط مطالعه کنم نمی رسم که تعبیرها را به موقع انجام دهم. نگرانی هایی دامن خانواده شوهرتان را خواهد گرفت که هم پولشان خرج می شود و هم کارشان زیاد می شود. شما نمی خواهید با دردسر مواجه شوید و دختر خواهر شوهرتان هم استرس شدیدی دارید که اعصابش خیلی خورد است و عمه ی شوهرتان فقط به او نهیب می زند که قدر زندگی را بداند و خوشی خودش را فراموش نکند غصه نخورد. دختر خواهرشوهرتان هم کمی آرامتر می شود. مادر شوهرتان وعده ی کمک مالی به خواهر شوهرتان و دخترش را می دهد. عمر پدر شوهرتان به آخر های خودش رسیده و مادرشوهرتان نگران است که چه اتفاقی در پیش است. او آمرزیده خواهد شد ولی هر چند که خیلی هم جایش با صفا و روشن نیست. او فرصت دارد که تا زنده است اشتباهاتش را جبران کند و آخرت خوبی برای خودش بسازد. احتمالا به شما ارث می رسد و همسرتان و خواهرانش سر ارث با هم بحث خواهند داشت. تشکر از همراهیتون.
مینو : با سلام.خواب دیدم با دوستان وارد خانه ای میشویم که در خواب فکر میکردم خانه پدرشوهر مرحومم است .خانه تمیز بود اما کسی درانجا زندگی نمیکرد.خواهرشوهرم با همسرش امد و احساس کردم کمی زشت شده و دور تا دور چشمانش بنفش و کبود بود مثل خون مردگی.خریدار های این خانه که ارث خانواده همسرم بود می امدند و قیمت میکردند.همسرم قیمت رو خیلی بالا گفت اما مادرشوهر مرحومم هم امده بود و صدای خنده و خوشحالیش رو از قیمت بالای خونه میشنیدم،کنار تاقچه قندون بلوری بود داخلش زولبیا که چند تاش لبریز بود افتاد روی زمین.اونها و جمع میکنم و عجیب بود برام که از کی تا الان مرده ها هم میان و برای قیمت این خانه به ارث رسیده نظر میدن، ممنون از تعبیر شما
فریبا هراتی
: سلام. روح امواتتان شاد. خواهر شوهرتان احساس استرس و فشار زیادی روی خودش دارد و درک او پایین است یا گناهی را مرتکب شده یا می ترسد. همسر شما برای اعتقادات و روحیات و سنت هایی که پدر و مادرش به آن معتقد بوده اند ارزش و اهمیت زیادی قائل است و مادر شوهرتان این اعتقاد همسرتان را حس می کند و خوشحال است. زندگی شما متحول می شود و همسرتان قدر زندگی اش را می داند و آنطور نیست که زحمات پدر و مادرش را فراموش کند ولی زشتی صورت خواهر شوهرتان احتمالا نشان دهنده ی این است که او احساس مثبتی به اعتقادات و روحیات خانواده اش ندارد. تشکر از همراهیتون.
sogand : سلام عزیزم پسرم خوابی دیده که از زبان خودش تعریف می کنم با خبرشدیم که پدر بزرگ غیر از این اموال یک زمین هزار میلییاردی در اطراف اتوبان در تهران دارد وکسی از ان خبر ندارد البته پسرعمه ام می دانست ونگفته بود وقتی ازش پرسیدند چرا نگفتی جواب داد که شما همین اموال را نمی توانید تقسیم کنید چه برسد به این زمین میلیاردی همه وراث در فکر فروش ان زمین بودند ومن بشیار خوشحال وذوق زده بودم وبا خودم می گفتم ورق برگشت زندگیم عوض شد خیلی خیلی حس خوبی داشتمجالب این بود که پدر بزرگ مرحومم هم انجا بودوبه بچه هایش که در جنب وجوش فروش این زمین بودند چیزی نمی گفت پدر مرحومم همبود به پدرم گفتم سهم من را بده می خواهم بروم ماشین بی ام و بخرم بعد یکی از عموهایم گفت همه اموالی که قبلا تقسیم نشده را به من بدهید من از ان زمین چیزی نمی خواهم من با پدم داخل اتوبوس بودیم اقوام هم بودند انگار رفته بودیم برای فروش این زمین به تهران که داشتیم بر می گشتیم که خبر دادند سد در شهرمان شکسته وسیل دارد به شهر وارد می شود پدرم به همه می گفت که بروند وسایل خانه را جای بلند بگذارند که منزودتر از پدرم به سمت خانه رفتم دیدم سیل تا سر کوچه امده به خانه که رسیدم دیدم مادرم همه وسایل را بالا گذاشته وکارهای لازم را کرده است
فریبا هراتی
: سلام. فرصت های خوبی برای رسیدن به موفقیت در زندگی تان پیش می آید. شما موفق خواهید شد بدون هیج مشکل و درگیری، راه خودتان را پیدا کنید و در زندگی بالا رفته و به موفقیت برسید. شما در مقابل سختی ها مقاوم خواهید بود و هیچ خطری تهدیدتان نمی کند. تشکر از همراهیتون.
ترانه : سلام خواب دیدم مامان بزرگم منو برد خونه قبلی اش در انباری که یه جالباسی در اون بود وپر حوله های کوچک به رنگ های آبی وصورتی بود بعد گفت این ها رو به عنوان ارث می خواهم به تو بدهم
فریبا هراتی
: سلام. زندگی شما متحول خواهد شد و احساس عشق به زندگی تان می آید . شما مانند مادر بزرگتان خواهید توانست خیلی زیبا و عاشقانه با احساسات مربوط به ازواج و روابط زناشویی کنار بیایید و از این جهت به او رفته اید. تشکر از همراهیتون.