تعبیر خواب تب
اگر کسی در خواب ببیند تب دارد و تب او رو به فزونی است، تعبیر آن است که در انجام فساد و گناه اقدام کرده و به راه راست نمی آید یا این که از بروز حادثه ای نه خیلی بزرگ و مهم بیمناک می شود. اگر در خواب ببینیم که دیگری تب دارد و ما بیمارداری می کنیم، کسی موجب بروز حادثه ای می شود که همه در آن سهم خواهند داشت.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی در خواب ببیند تب دارد و تب او پیوسته است و قطع نمی شود، نشان آن است که پیوسته به ارتکاب گناه مشغول است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر کسی ببیند تبش دراز است، دلیل که تنش درست و عمرش دراز است. اگر ببیند وی را تب اندک است، تاویلش به خلاف این است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
امیر : سلام.
من خواب دیدم من و خانوادم توی یه خونه دیگه(جز خونه خودمون) هستیم. توی خواب دیدم مامانم یه تب شدید کرده و بدنش یخه و رنگ صورتش سفیده سفیده، بهش گفتم بذار به بابا بگم تب داری گفت نه نگو خیلی نگران میشه، به بدنش وقتی دست زدم دیدم خیلی سرده.
من این خواب رو نزدیکای اذان مغرب دیدم
فریبا هراتی
: سلام. شما حواستان به کارهای دیگر معطوف است و از شرایط مادرتان زیاد با خبر نیستید. خواب شما دو تعبیر متفاوت می تواند داشته باشد. یا سلامت فیزیکی مادرتان در واقعیت در خطر است و باید مراقب او باشید و یا اینکه او با بی مهری و عدم حس شفقت و بی تفاوتی عزیزانش روبروست و از این بابت در خفا رنج می برد و چیزی نمی گوید. تشکر از همراهیتون.
shabnam :
سلام خانم هراتی روزتون بخیر
دوروز پیش خواب دیدم هوا سرد و ابریه وخانوادم بخاطرکرونابه خانه امن رفتن،منوخواهرم جا نشدیم، خواهرم کلیدخونه ای رو داره(ساکنانش نیستن).به اون خونه میریم ولی خواهرم در حیاط خونه رو قفل نمیکنه و من حس امنیت نمیکنم با قفل کوچکی که دارم سعی میکنم قفل کنم اما اندازش نیست، یه مرد غریبه وارد راه پله میشه و من میترسم !ولی اومده خبر بده ک اهالی قبلی خونه کرونا شدید گرفته بودن!جالبه خواهرم میدونسته!! موقع برگشت کفش من، کرم رنگ پاشنه بلند که تا ساق شبکه ایه میخوام بپوشم اما سخته پوشیدنش، خواهرمم میگه زود باش شب شده، چند تا صندل جلومه، آبی رنگش رو انتخاب میکنم!خونه خودمون که میایم، همه هستن، دوروز تب میکنم وداداشم حوله خیس میذاره رو صورتم و مامانم نگرانمه میگه دوروزه یه لقمه عذانخورده،تو اون حالم، مطلع میشم که پدر دوستپسرم وقتی اونابچه بودن، مست میشده سر سفره اونارو کتک میزده، انقدر ناراحت میشم که با اون تبم میرم توحیاط و بهزبان مادری شعر سوزناک میخونم و گریه میکنم و راه میرم ( شعر هم بلد نبودم فقط کلماتو جور میکنم که بهم بیان) نون هم خرد میکنم تا دوستپسرم شکل گربه شده و تو حیاط پشتیه بیاد بخوره، میدونم گربه ها نون نمیخورن اما گفتم گرسنست اینو میخوره طفلی ، بعد یه کبوتر میاد نونا رو میخوره( اینجا نفهمیدم دوستپسرم کبوتر شد و اومد، یا نه) یه گربه غریبه هم اومد و نگاه می کرد.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فکرتان نگران است و می ترسید که بیمار شوید. احساس می کنید که شما و خواهرتان بیشتر در معرض خطر هستید و کمتر رعایت سلامتی تان را می کنید و مثل خانواده تان سفت و سخت از خودتان مراقبت نمی کنید. شما نمی توانید فقط به خودتان فکر کنید و نسبت به دیگران بی تفاوت باشید. شخصیتی حمایتگرایانه و دلسوز و باگذشت دارید. شما استرس دارید ولی برادرتان سعی می کند که افکار منفی را از سرتان دور کند. شما به خاطر هر چیزی که حتی مربوط به گذشته باشد هم غصه می خورید و دلتان به خاطر هر نکته ای می سوزد. مادر شما می خواهد از شما حمایت کند و شما هم احساسات منفی تان را بروز می دهید و درددل می کنید. نسبت به دوست پسرتان هم حالتی حمایتگرایانه گرفته اید و او از این حالت شما جاه طلبانه به نفع خودش استفاده می کند. اما در عین حال او از اینکه شما اینطور از او حمایت می کنید احساس خوشحالی دارد و می داند که چقدر دوستش دارید. تشکر از همراهیتون.
Emisa : خواب دیدم دخترم که دوسالشه تب کرده تبشو چک‌کردم ۴۴ درجه نشون داد دیدم دور از جون درحال مرگه بعد دیدم انگار خودم بودم که تشنج کردم ازتب و روح از بدنم جدا شد میدونستم که دارم میمیرم بعد دوباره زنده شدم همکارای خیلی قدیممو دیدم درحال کار هنری بودن باهاشون صحبت کردم...
بعدش با شوهرم سوار ماشین شده بودیم داشتیم از یه اتوبان رد میشدیم یه خرس بزرگ سفید دیدیم خیلی ذوق زده به همسرم گفتم اروم برو بذار ازش فیلم بگیرم ولی هرکاری میکردم گزینه فیلمبرداری رو تو گوشی پیدا نمیکردم بعد همسرم برگشت تو اتوبان خلاف جهت رفتیم که فیلم بگیرم یهو دیدم چه کار خطرناکی کردیم بعد از خواب پریدم...
(ضمن اینکه شب قبلش درمورد خرس صحبت کرده بودیم چون خیلی علاقه به فیلم های گیرکردن در جنگل و حمله خرس هستیم)
فریبا هراتی
: سلام. دوست خوبم خوابتان به شما اخطار می دهد که بیماری در راه است و شما باید حتما فورا برای سلامتی خودتان و دخترتان بگویید به اندازه ی وسعتان یک گوسفند یا دو مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. خداوند به شما فرصت و شانس مجددی برای ساختن زندگی تان عطا می کند و تحولی مجدد و مثبت در زندگی تان اتفاق خواهد افتاد. دقت داشته باشید که مطلقا قربانی را به تاخیر نیاندازید و در انجامش کوتاهی نکنید. خداوند خطر را انشالله از شما دفع خواهد کرد و هرگز دوست نخواهید داشت که بدانید اگر این کار قربانی را انجام می دادید و خلاف خواست خداوند حرکت می کردید چه می شد! تشکر از همراهیتون.
Farzan : سلام. من خواب دیدم بچه خواهرم ک ۱ سال داره تبش انقدر زیاد بودک چن دفعه ازهوش رفت و اینکه همون موقع صدای دوست پسرمو می شنیدم ک داشت با دوست دختر قبلی صحبت میکرد
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر بی تفاوتی و عدم حس شفقت دوست پسر سابقتان خیلی زجر کشیده اید و یا تعبیر دوم این است که بچه خواهرتان مورد بی مهری پدر و مادرش قرار گرفته است. اما به احتمال قوی تعبیر اول درست تر است. تشکر از همراهیتون.
kavir : سلام این خواب روز دیروز جمعه مابین ساعت 6 صبح تا 10 دیدم,خانواده ی ما و عموم اینا همه توی یک خونه بودیم,بعد دیدم پسر عموم که سابقا دوسش داشتم روی یک مبل نشسته بود,میگفت حالم بده,رفتم به پیشونیش دست زدم دیدم تب وحشتناک داره جوری که دستم سوخت اومدم به مامانش گفتم گفت پاشویش کن,توی یک ظرف سفید آب ریختم با الکل,بردم بالا سرش,با حالت تلپاتی باهام حرف میزد میگفت بمون کنارم,گفتم ما که دیگه ارتباطی نداریم,حتی من توی بیداری بهت فکر هم نمیکنم,ازش ناراحت بودم,حس کردم با یک حالت التماسی ازم خواست بمونم پیشش,شروع کردم به پاشویه کردن,بیدار شدم,در واقعیت ارتباط دوخانواده باهم قطع شده,من دیگه به این پسر فکر نمیکنم,یک جورایی با واقعیت کنار اومدم که دیگه نمیشه اما هر ازچندگاهی خوابشو میبینم,رنگی و واقعی,با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. خواب شما ممکن است تعبیر برعکس داشته باشد و در آنصورت به این معنی است که پسر عموی شما شرایط خوبی دارد و از زندگی امروزش راضیست. اما اگر تعبیر آن واقعی باشد، به این معنی است که او از اینکه شما با نبود او در زندگی تان کنار آمده اید و نسبت به او بی تفاوت شده اید، ناراحت است. تعبیر سوم هم این است که او واقعا با اختلالی فیزیکی در زندگی بیداری مواجه شده و ممکن است بیمار شود. تشکر از همراهیتون.
حریر : سلام وقتتون بخیر.خواب دیدم برادرم تب شدیدی داره و تمام صورتش خیس عرق شده رفتم حوله رو خیس کردم گذاشتم رو پیشونیش از شدت تب از حوله بخار بلند میشد بهش گفتم پاشو ببرمت دکتر بعد بهم گفت نمیام اگه ازم میترسی نیا پیشم.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. برادر شما نسبت به مسئله ای احساس ترس و خشم و نفرت شدیدی در وجودش دارد و به خاطر بی تفاوتی شما یا عدم حس مهربانی و همدردی شما در بعضی موقعیت ها، رنج برده است. شما باید به روابط تان با برادرتان و کارها و انگیزه های او بیشتر دقت کنید. تشکر از همراهیتون.
Mb : با سلام، مامانم خواب دیده که از من دو تا هست یکی خودمم و یکی بچگیمه و هر دوتارو همزمان میدیده، نه اینکه یه لحظه منو بچه ببینه و یه لحظه بزرگ ببینه و در عین واحد منو هم در سن الانم میدیده و هم بچه، و میدیده که بابام منو تو حالت بچگیم بغل کرده و به مامانم گفته که این بچه داغه و تب داره و اینم بگم که میونه ی من و بابام خوب نیست و تقریباً ارتباطمون قطع هست و اینم بگم که من یه دختر مجردم، پیشاپیش ممنونم از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. از نظر مادرتان، شما گاهی دمدمی مزاج می شوید. شما هم عاقلانه رفتار می کنید و هم می توانید ساده لوحانه و بچه گانه برخورد کنید. احساس خشم و نفرت نسبت به پدرتان در وجود شما بالا گرفته و به طور آگاهانه، به صورتی تهدید آمیز درآمده است. تشکر از همراهیتون.
محمد رضوانی : سلام علیکم. بنده امشب خواب دیدم که دخترم خوابیده ولی خونه خودمون نیست، خونه یکی از اقوام یا آشنایان خوابیده ولی فردی که مستاجره اونجا راضی نیست بچه اونجا بخوابه، به هرحال بچه رو داخل یه سبد که دست سازه (از این سبدهایی که قدیم از کیسه های آب‌میوه ساندیس میدوختن) میزارم، ولی دست به پیشونی بچه که میزنم میبینم تب داره و نگران میشم البته قبلش یه سری اذیت هایی از طرف مستاجره میشم که دوام نداره و زود از خوابم میره. میخوام بچه رو به مطب یه دکتر ببرم که همسایه خونه پدرم به من توصیه هایی میکنن، و پدر خانمم هم که تازگی‌ها به رحمت خدا رفته هم هست و از اینکه اون سبد قدیمی رو که مادر زنم دوخته رو میبینه خوشحال میشه و از مادرزنم تعریف میکنه، به هر حال خانمم از یه جای مذهبی مثل تکیه (فاطمیه ) میاد بیرون در حالی که دستش یه مقدار مشکل داره انگار که مثل شاخه درخت خشک شده و زرده و نگرانه از تب داشتن بچه، سبد بچه رو میگیره و ما به سمت دکتر میدوییم، البته اینم بگم که همون دخترمون هم که سالمه و اندازه سن واقعی الانه هم حضور داره و خوشحاله، انگار که دخترمون دوتا شده یکی توی سبد و دیگری بیرون از سبد صحیح و سالم و خوشحال.
یه مطلب دیگه ای هم هست اینه که بچه مون که تو سبده انگار بچه نیست یه جورایی شبیه یه چیز مکعب شکله من حس میکنم که بچه مونه.
فریبا هراتی
: سلام. دختر شما حواسش نیست و خواسته یا ناخواسته در معرض آسیب و خطری قرار گرفته و دیگران که دیده اید مستاجر هستند، از دور می بینند که اوضاع از چه قرار است ولی پایشان را در محدوده ی شما نمی گذارند و دخالت نمی کنند. آنها می گویند که این موضوع به آنان ربطی ندارد و شما از بی تفاوتی آنان خوشتان نمی آید. شما به کسی اعتماد می کنید و بچه تان را پیش فامیلتان می گذارید و خوش خیالی و بی تفاوتی شما نسبت به فرزندتان باعث می شود که او تحت فشار و استرسی قرار بگیرد. ( خوابتان به شما هشدار می دهد که این کار را نکنید و به هیچ کسی اعتماد نکنید! 4 چشمی حواستان به دخترتان باشد). مادر خانمتان می خواهد که خودش از دخترتان حمایت کند و پدر خانمتان ( روحش شاد) او نیز از این پیشنهاد مادرتان راضی است. همسر شما حواسش به دخترتان نیست! دست او خشک شده یعنی ارتباط او ضعیف است! دختر شما در ظاهر چیزی اش نیست ولی منوط به سن او، مسئله ای هست که گاهی به او نگرانی می دهد و نوعی دوگانگی و ترس را در خودش احساس می کند. دیدن مکعب استعاره ای از چارچوب داشتن است و گویای این است که شما باید محافظه کار باشید و بیگدار به آب نزنید. خطری از جانب کسی فرزندتان را تهدید می کند و اگر مراقبش نباشید بلایی سرش می آورند. جدی باشید و هیچ چیزی بیشتر از حمایت و حفاظت دخترتان نباید برای خانمتان مهم باشد. دین خانمتان زمانی کامل است که دخترتان در امان باشد نه اینکه او برود فاطمیه بچه تان را بسپارید به فاطی خانم!!! تشکر از همراهیتون.
Mona : سلام.خسته نباشید .تو خواب دیدم که یدونه چادر سفید پوشیده بود م تو خونه پدریم یه مراسمی بود که تعداد زیادی از اشناها اونجا جمع بودن و من داشتم با یکی از پسرخاله هام شوخی میکردیم و میخندیدیم تا اینکه رفتم تو سالن خونه دیدم که پسرخاله دیگم داره با ناراحتی نگاه میکنه رفتم جلو باهاش دست دادم و سلام کردم که احساس کردم خیلی تب داره و بدنش خیلی داغ شده بعد از اون من متعجب رفتم یه گوشه نشستم و داشتم نگاهش میکردم که به من توجه نشون نمیداد اخرای مراسم که همه رفتن ولی اون مونده بود دیدم که انگار تبش بیشتر شده و لرز میکنه .(البته این پسرخالم تو خواب لباسش سفید بود پوستش تقریبا برنزه شده بود)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما فکرتان راحت است و سعی می کنید که با همه صمیمی و مهربان برخورد کنید. ولی پسر خاله ی شما که تب دارد، دچار استرس و تنش شدید عصبی شده و سعی می کند که چیزی را از شما مخفی کند ولی در ظاهر رفتاری معمولی داشته باشد. فکر او بسیار مضطرب است و نمی خواهد که احساس واقعی اش را بروز دهد. برای رفع نگرانی صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
طيام : سلام خواب ديدم خالم تب كرده و همه نگرانشن خيلى..بچه هاش دارن تلاش ميكنن كمكش كنن ولى نميتونن من ميرم و تن شويش ميكنم و تبش مياد پايين...خوب ميشه اما در ادامه خواب دائم ميبينم خالم به شكل روحى هست كه با ما حرف ميزنه و خييييييييييلى غمگينه انگار يك مصيبت خاصى براش پيش اومده و دائم ميگه نميتونم بخوابم تو اين وضعيت..بيدار هم نميتونم بشم و تو يك حال نامعلوم و ناتوانى گير افتاده كه همه خيلى نگرانشيم.بالاخره موفق ميشه بخوابه و به ما ميگه نميدونين اينجورى خوابيدن چقدر خوبه ارامش مطلقه. قبلش مادربزرگم دستش رو به من نشون ميده كه سوراخى پشت دستش هست ميگه آتيش روش افتاده بود رفتيم خارج عمل كرديم اينم جاش موند. من تعجب ميكردم و ميگفتم چرا به من نگفتين درستش ميكردم دليلى نداشت برين خارج.كلاً خانواده مادريم تو خواب بودن كه همه شون غمگين بودن براى خالم.ممنون ميشم تعبيرش رو بفرماييد
فریبا هراتی
: سلام. خشم و نفرت بسیار شدیدی وجود خاله تان را گرفته و به خاطر بی تفاوتی دیگران و اینکه نمی تواند حرفش را به کسی بگوید رنج برده است اما شما می توانید خاله تان را متقاعد کنید که با شما صحبت کند و درددل کند. او از لحاظ روحی بسیار ضعیف شده و احساس می کند که به هویت او حمله شده و هیچ عشقی در زندگی اش نیست. او از لحاظ احساسی، فکر می کند که قربانی رابطه ای شده است که در آن زندگی می کند. او خلاء بزرگی را در رابطه اش حس می کند ( حتی ممکن است موضوع خیانت همسر او در میان باشد). باید با او صحبت کنید و راهنمایی و کمکش کنید چون ادامه این روند او را افسرده و بیمار می کند. تشکر از همراهیتون.