کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب حنا

اگر کسی در خواب به پای خود حنا می مالید، در راه دین کوشا است و اگر دست خود را حنا می بست، دستی گره گشا و خیر دارد. اگرحنا بر موی سرش می گذاشت، به زیبایی و آرایش خود اهمیت می دهد و اگر محاسن و ریش خود را حنا می گذاشت به سنت عمل می کند.

    امام صادق (ع) می فرماید: حنا بستن در خواب بر سه وجه است:
  1. آرایش خویشان،
  2. ستر اهل بیت،
  3. غم و اندوه.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

50 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

نینا

نینا : سلام طلاها یه زنجیر و پلاک و دو سه تا گردنبند بودن انگار

پاسخ
لینک۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۰:۳۶
نینا

نینا : سلام تو خواب دیدم‌ که داشتم با دخترداییم‌ حرف میزدم که زن داییم که‌داشت رد میشد یه کاسه دستش بود به من گفت بشین و و قتی نشستم از اون‌کاسه برداشت مالید به پاهام از انگشت تا نزیکای قوزک پا که بعد فهمیدم‌حنا بودو یکم ابش از پام‌سرازیر شد و رنگش مثل حنا هندی بود در واقعیت‌این زن‌داییم مشکل اعصاب داره ولی زن‌بسیار تا بسیار مهربانی هستن یجای دیگه‌از خوابم‌دیدم‌ یه زن دایی دیگم‌ دو‌سه‌تا گردنبند‌طلا و نقره میده به من‌میگه‌یکی‌مال خودت‌دو تاشم مال دختر و پسر خواهرت الان در واقعیت من کمی بیمار هستم‌و‌مشکل‌التهاب دیسک دارم

پاسخ
لینک۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۴:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زن دایی شما امیدوار است که شما در راه رسیدن به اهدافتان ثابت قدم باشید و بتوانید محکم و قوی عمل کنید و مشکلاتتان را از بین ببرید و استقلالتان را حفظ کنید و سلامتی تان را بدست بیاورید. زن دایی دیگر شما هم می خواهد که شما و دختر و پسر خواهرتان به موفقیت های زیاد در زندگی برسند و موفقیت های شما و آنها برایتان ماندگاری داشته باشد. او برای شما آرزوی عشق و رسیدن به تمایلاتتان و موفقیت در کارهایتان را کرده و دعاهای آنها در حق شما به این صورت در رویای شما برایتان تجسم شده است. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۷:۳۴
لیلاگنج نما

لیلاگنج نما : سلام علیکم....امروز صبح جمعه ۲۳ خرداد بعداز نماز صبح خواب دیدم استاد اخلاق و تفسیر و .....۲۰ ساله ی من که روحانی و عالم ربانی جلیل القدری هستند و با عالم معنا صددرصد ارتباطهای مکاشفه ای و ملکوتی هم ایشون دارند....توی خواب روی سرم خمیر حنا مالیدند و مهر خودشونو که یه جمله ی عربی مثلا مبنی بر اینکه خداوند حفظت کنه یه همچین چیزی زدند به کاسه ی خمیر حناشون و مهر رو کوبیدند به چونه ی من......البته من روسری سرم بود و اززیر روسری حنای سرمو دیدم......بعدش من رفتم تو آینه ی یه محل دستشویی عمومی که خیلی شلوغ هم بود خودمو دیدم که کمی از خمیر حنا شُرّه کرده به پیشونیم و خواستم که صورتمو بشورم......و با کمی سختی به خاطر شلوغی بالاخره صورتمو شستم.......توی صحنه ی بعدی که میخواستم وضو بگیرم برم سر سجاده ام نماز بخونم برادرم صدام کرد و منو کشوند سمت دیگه ی اون ابخوری و دستشویی و خودش هم داشت دستشو میشت و از من پرسیدشنیدم میخوای ماشینتو بفروشی اگه میشه فعلا نفروشش چون ماشین به پت پت افتاده که من بتونم با ماشین تو برم فلان جایشمال اون کاری که میخوام انجام بدم(منظورش کندن زمینی در منجیل شمال برای پیدا کردن گنج بود)من گفتم فلانی هم باهات میخواد بیاد گفت حالا چرا میپرسی معلومه که میاد یک نفری که نمیشه آدم بره سر یه همچین کار بزرگی.....من جواب دادم چون اون بنده خداهم از من برای همین سفر ماشینمو خواسته و گفته ماشینش تا اونجا نمیکشه که بخواد باماشین خودش بره و ماشین منو میخواد خواستم بدونم کارتون یکیه؟برادرم گفت آره جفتمون میخوایم بریم همونجا......ضمنا در بیداری مهرماه ماشینم در مسیر کربلا که میرفتیم با مادرم تو همدان جپ کرد و خداوند رحم کرد و ما با وجود آسیبهایی زنده موندیم و الان ماشینم تو پارکینگ پاسگاه تجرک همدان درب و داغون مونده تا دادگاه فردا تشکیل بشه تو همدان و دستور فروش اون قُراضه رو برام صادر کنند و بیمه ی صدمه دیدن مادرم هم فردا تو دادگاه بررسی میشه....گفتم چون بحث ماشینم بود شاید لازم بوده از ماشینم که الان در چه وضعیتیه براتون بگم......ممنونم از توجهتون

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۸:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خدای بزرگ با شماست و به شما تضمین داده شده که نباید نگران باشید. شما فکرتان آرام خواهد شد و بعد از یک فلاکت و سختی که در گذشته متحمل شده اید، می توانید به حالت اولیه و زندگی گذشته تان برگردید. قدرت و شخصیت شما بالاتر خواهد رفت و باید سرتان را بالا بگیرید و خوش بین باشید. نگرانی های شما از بین خواهند رفت و شروعی تازه خواهید داشت. شما به دلائلی فکر می کنید که کنترل کارها از دستتان خارج شده و احساس نگرانی و استیصال دارید. در حالی که شما باید قوی باشید و مطمئن باشید که به موفقیت های زیادی خواهید رسید. دوباره کنترل زندگی تان را بخوبی در دست خواهید گرفت و نه تنها خودتان به موفقیت می رسید بلکه خواهید توانست دیگران را نیز کمک کنید تا در کارشان به موفقیت برسند. شما نباید نگران باشید. انشالله حقتان را خواهید گرفت و مشکلاتتان حل خواهند شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۷:۵۸
Maryam

Maryam : سلام ، سال نوتون مبارك ، خدا قوت، خواهرم خيلي سال پيش خواب ديدن كه در مغازه پدرم كه در شهرستان هست و اون موقع طبقه بالاي اون تا سالهاي سال در اجاره يه آقاي دكتري بود كه خيلي در طبابت قهار و خيلي هم خير بودند بود ،ايستاده بودندكه يك كاسه حناي سبز نمي دونند از كجا به دستشون رسيده و اونجا هم يه عالمه معلول جسمي و بيمار بودند كه لخت بودند و بدن سفيدي داشتن و تا خواهرم حنا رو به بدنشون ميزدند در جا خوب مي شدند(انگار حنا رو از بالا يا شايد حضرت محمد فرستاده بودند)و همينطور كه خواهرم حناهارو به بدن مريضا ميزده و اونا شفا پيدا ميكردند يه دفعه مريضا حمله مي كنند كه ظرف حنا رو از ايشون بگيرندكه حنا يه دفعه تبديل به نورسبز ميشه و ميره بالا و خواهرم بهشون غر ميزده كه اگه حمله نميكردين حنا ميموند و شفا پيدا مي كردين(توضيح اينكه خواهرم درحال حاضر خياط هستند و تا حالا چند بار غده در بدنشون در اوردن كه همه خوش خيم بوده و اخرين باركمي بدخيم بودكه با پرتو درماني الحمدالله شفا پيدا كردند و اينكه. دراين سالهاي اخير اعتقادشون روبه ائمه از دست دادند، و در همون سالها خواب حضرت محمد رو ميديدن كه انشاالله اگر شد در روز دگري بابت تعبيرش مزاحمتون ميشم، با تشكر فراوان وطلب خيرو سلامتي و بركت براي شما

پاسخ
لینک۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۲۶:۴۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. سال نوی شما هم مبارک. تشکر. در خواب آینده ی خواهرتان به او نمایش داده شده و به او هشدار داده شده که باید مراقب باشد که ایمانش را از دست ندهد. خواهر شما مرتب با انرژی های منفی و ناراحتی های خودش مبارزه می کرده چون ایمان او باعث شده بوده که رحمت خداوند شامل حالش شود. اما مریضی های مکرر یا نامردای های زندگی به خواهرتان حمله کرده اند و این کار باعث شده که او ایمانش ضعیف شود و خسته شود و این ضعف ایمانی او، همین است که الان اعتقاداتش کمتر شده است؛ و همین موضوع سالهای پیش به او در خواب نمایش داده شده بوده تا خواهرتان نگذارد این اتفاق بیافتد. الان هم که شما این خواب را ارسال کردید و پاسخش را گرفتید، لطف خدا به خواهرتان است که دوباره او را دعوت می کند که به او برگردد . خدای بزرگ می دانسته که خواهرتان در آینده اشتباه خواهد کرد و الان هم به او می گوید که من دارم دعوتت می کنم که تقدیرت را عوض کنی و در مسیر غلط پیش نروی. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۳۶:۳۳
آيدا موسوي

آيدا موسوي : با سلام و احترام.خواب ديدم همه فاميل خونه مادربزرگم هستيم.مادربزرگم رو زمين نشسته بود.من يك طرفش نشسته بودم و طرف ديگش زندايي و پسرش.زندايي حرف ميزد و منو نگاه ميكرد و پسرشم نگام ميكرد.انگار با منو مامان جون حرف ميزدن.بعد يدفعه يه ظرف حنا پسره دستش بود و جلو هركي ميگرفت.منم استرس داشتم وقتي نوبتم شد.يكم برداشتم مركز كف دست چپم گذاشتم ،بعد پسره گفت بيشتر بزار منم گفتم دستم رنگ ميگيره.بعد همينجور بيشتر بر داشتم گذاشتم دستم،يعني يه جوري ظرفو جلوترم آوورد تا بيشتر بردارم.بين انگشت وسط و حلقم هم حنايي شد.دست چپم هم فقط حنا زدم و دست راستمو نزدم.پسره گفت مامانم ميزاره خيلي خوبه دستو نرم ميكنه.منم چند لحظه بعد سريع پاشدم دستمو شستم.انگشت اشاره هم حنايي بود.حنا خيلي سفت رو دستم بود عين گِل كه رو دست خشك ميشه.بعدشم اومدم عكس دسته جمعي بگيرم.رو صندلي رفتم كه بلند شم و بهتر عكس بگيرم.همه حال كردن ازين ايدم.مامانمم هم مراقبم بود نيفتم.پسر داييم چندساله كه خواستگارمه ولي من بهش علاقه اي ندارم ولي همچنان اسرار ميكنن.
خيلي ممنونم

پاسخ
لینک۲ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۱:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. دقیقا تعبیر خوابتان همان خط آخر است که خودتان نوشته اید. او می خواهد با شما روابط صمیمانه تری ایجاد کند و رضایت شما را از نظر احساسی بدست بیاورد و دلتان را نرم کند ولی شما می خواهید نشان دهید که جایگاه بالاتری نسبت به او دارید و به او علاقه ای ندارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۵۹:۳۷
mina

mina : سلام عزیزم روزتون بخیر
شب گذشته خواب دیدم که دایی من که سال گذشته به رحمت خدا رفتن به مادرم و بقیه خواهرهاش تماس گرفته و گفته که بیایین ببینمتون
وقتی مادرم تلفن رو قطع کرد گفتم مامان مگه دایی فوت نشده مادرم با حالتی گفت ول کن (یعنی توجهی به حرف من نکرد) بعد دیدم تو ی خونه با داییم هستم داییم برام حنا آورد و گذاشت کف دستم من دو کف دستم رو گذاشتم روی هم و مالیدم به همدیگه
بعد ترسیدم که رنگ بگیره دستم رفتم که بشورم دیدم انگشتهای دستام آبی رنگ (آبی تیره) شده بود و کف دستم به اندازه یک خط دایره ای (دایره تو خالی) از رنگ حنا مونده بود ولی رنگ آبی دستم پاک نمیشد هر چی میشستم
بعد مادرم و یکی از خاله هام و دختر خاله ام که سید هست رو دیدم که دارن میرن دیدن داییم و خیلی خوشحال بودن

پاسخ
لینک۱۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۴:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. دعای خیر دایی تان پشت سر شماست و او امیدوار است که شما حضور روح او را در زندگی تان حس کنید و او را مرده حساب نکنید. کسی که فوت می کند فقط جسمش است که می میرد و اگر بی گناه و پاک باشد، روحش آزاد و زنده است و می تواند در کنار خانواده اش حاضر شود. دایی تان می خواهد که شما شخصیتی خیر و دستی گره گشا داشته باشید و در زندگی تان آماده برای کمک به دیگران باشید و منیت به خرج ندهید. او می خواهد که شما خردمند، از خودگذشته و آرام و وفادار باشید و به دیگران نیکی کنید و در ارتباط با دیگران به کمال رسیده و بهترین رفتار را داشته باشید. مادر و خاله تان هم حضور دایی تان را در زندگی شان احساس می کنند و از او به نیکی یاد می کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۴۱:۳۷
مریم

مریم : سلام به پسری علاقه مندم و با خانوادهشان خوب اما نميدونم نظر خودش چی هست دم دمای صبح خواب دیدم که عقد آن پسر است با وجود اینکه بسیار پولدار هستن اما عقد کوچکی گرفته بودن که از نظر من در عالم خواب عجیب بود مثل مراسم های قدیم من از پنجره داشتم نگاه میگردم به عروس که ببینم خودم نیستم ولی با وجود شباهت های به من ولی من نبودم بعد من داخل خانه شدم ان پسر از سر سفره عقد بلند شد وپی من که تنها در آشپزخانه ای که شیک نبود آمد و با من با مهربانی حرف زد بعد رفت از حنا سر سفره عقدش مقداری در دست برای من آورد و به من داد و خودش برگشت بهواتاق عقد من حنا را به شکل کروی بر دست گذاشتم اما حنا خوب رنگ نمی گرفت و از نظر من عجیب بود این قسمت از خواب درست یادم نیست حنا بردست چپم به گمانم پر رنگ تر بود یکی از دستانم به شکل کروی رنگ گرفت اما بسیار کمرنگ و دست دیگر دست چپ اگر درست در خاطرم باشد فکر کنم حنا طرحدار ولی رنگش بهتر از دست راست بود و ایشان دیگر پیش من بازنگشت مجدد تعبیرش چیست

پاسخ
لینک۲۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۴۱:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. درک شما نسبت به او بالاتر خواهد رفت و متوجه می شوید که او آدم متعهدی نیست . شاید او سعی کند که توجه شما را جلب کند ولی حنای او دیگر مثل سابق پیش شما رنگ ندارد و با وجودی که احساس مثبتی نسبت به او دارید، اما اگر درست و منطقی فکر کنید، دلیلی نیست که شما نسبت به او خیلی خوشبین باشید. شما دید وسیعتری دارید و آنطور که شما فکر می کنید او نمی تواند به زندگی کسی گرمی و عشق بدهد. او برای شما مناسب نیست و نسبت به هیچ کسی هم خیلی متعهد نخواهد بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۰:۲۱
نوش آفرین

نوش آفرین : سلام و عرض ادب
من در واقعيت مدتيست درازتباط باآقايي هستم كه تصميم گرفتيم به اميدخدا ازدواج كنيم.شب گذشته خواب ديدم لباس سفيدپوشيده بودم و مراسم حنابندانم بود وكف دستم حنا گذاشتن(درخواب رنگ حنا سفيد بود اما رنگش اصلا توجهم رو جلب نكرد)حنا داخل ي بشقاب خيلي ساده بود باخودم گفتم حتي بشقاب رو با گل براي من تزئين هم نكردن يدفعه چشمم به چندتا گل گلايل پژمرده كه ي گوشه اي از خونه بود افتاد خواستم بردارم گفتم نه اونا كه مناسب مراسم ختمه،در همين حين عمه ام اومد و خيلي عصباني گفت چرا انقد ساده گرفتيد و بشقاب رو برد كه حناي تزئين شده برام بياره.

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۱:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. شما دلتان شور می زند که شرایط ازدواج شما به خوبی فراهم خواهد شد یا نه. سعی می کنید که مطلقا منفی بافی نکنید و اجازه ندهید که ناامیدی به ذهنتان راه پیدا کند. پشتوانه و ارزشهای خانوادگی شما اجازه نمی دهد که شما در شرایط بدی قرار بگیرید و خانواده تان از شما حمایت خواهند کرد. شرایط انشالله به وقتش خوب خواهد شد و آنطور که دوست دارید با شما رفتار خواهند کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۳:۳۳
نرگس

نرگس : سلام خوبی...
خانم هراتی عزیز، من بعد از اینکه گفتید اون پسره احساسی به شما نداره شمارشو حذف کردم و تصمیم به فراموشی گرفتم و از خدا خواستم بهم کمک کنه چون واقعا خیلی سخته. و شب سوره‌ی یاسین رو خواندم و از خدا خواستم خواب ببینم...که خواب دیدم استاد دوران ارشدم بهم زنگ زد و گفت فردا جلسه و کنفرانس هست که باید بیای که بریم سخنرانی کنیم و حرف بزنیم و من هم خوشحال شدم و هم اینکه یه کمی یه کمی تعجب که من با فلان استاد باید سخنرای کنم و بعد انگار رفتم دانشگاه و رفتم درِ آمفی‌تئاتر را به حالت نیم باز، باز کردم که پر پر بود و هنوز هم استادم نیومده بود و دیگه جا نبود و بعد یه آقایی دم در ایستاده بود از داخل که وقتی من درو باز کردم فک کرد میخوام برم بشینم و بهم گفت که دیگه جا نیست و من با خودم یعنی توی ذهنم گفتم بذار بهش بگم که من با فلان استاد قراره براشون سخنرانی کنیم که بعد چیزی نگفتم و با خودم گفتم نه ولش کن بذار آقای دکتر(استادم) بیاد که با هم بریم داخل و به طرف سالن حرکت کردم و با خود گفتم میمونم و با دکتر میرم داخل که توی سالن منتظر شدم که دیدم اقای دکتر دارن میان که همراش دوتا دانشجوی دکترا بودن و من به سمتش رفتم و سلام کردم و اونم سرشو تکون داد و مشغول صحبت با اون دوتا بود و انگار میخواست که حرفش با اونا تموم شه که بریم با هم به سمت آمفی‌تئاتر برا سخنرانی، و بعد یکی دیگه از اساتیدمو دیدم که سلام کرد و با استادی ک۶ با من بود خوش و بش کرد و شوخی، و انگار میخوایم با هم بریم. و بعد انگار دوتا دستام حنا بود(یعنی کلا کف دستام و کل انگشتام تا مچ دست حنا بود یه حنای زیادی زیاد که انگار گذاشته بودم ح) ؛ ( منظورم حنای خیس خورده که میذارن برا رنگ نه حنای خشک) و با خودم گفتم بدار دستامم بشورم و برم، که دستامو زیر اب گرفتم و داشتم می‌شستم و زیاد حنا روی دستام بود و انگار یه لایه ازش موند و اصلا توی دهنم بخاطر رنگ و اینجور چیزا نبود که ببینم رنگ گرفته یا نه اصلا و فقط همینجوری داشتم میشستم و نمیدونم تمیز شد یا نه چون خیلی زیاد بود و از خواب پریدم.
ممنون از تعبیرتون.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۱۶:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما خیلی حرفها دارید که می خواهید به دیگران بگویید و نظرات خردمندانه تان را به گوش دیگران برسانید. عقلانیت و دانش در وجود شما قویست ولی دیگران شما را دست کم گرفته اند و خیال می کنند که چون از طرز فکر اکثریت مردم، تبعیت نمی کنید، عقلتان را نادیده می گیرند. شما از مردم زمان و جامعه ی خودتان عقلانیت بیشتری دارید و بعضی از تفکرات شما به خاطر این است که خیال می کنید که درک همه بالاست ولی اینطور نیست. شما باید صبور باشید تا وقتش برسد و مهارت های عقلی و ذهنیتان را به دیگران ثابت کنید. باید صبور باشید تا زمانش برسد که دیگران بفهمند حرفها و تفکرات عاقلانه ی شما پر محتواست. کسانی که امروز شما را ایگنور می کنند و نادیده تان می گیرند، از درک بالای شما خبر ندارند. خوابتان به شما می گوید که شرایط موجود به خاطر نادانی شما نیست. شما شاید مجرب نباشید ولی قطعا شجاع و خردمند هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۱:۱۱
zohre

zohre : سلام. من خواب دیدم که در حمام را باز کردم همسرم را دیدم که سر صورت شکم حتی ناحیه تناسلی را هم حنا گذاشته بود یادم نیس دست و پایش هم بود یا خیر بعد شروع کرد به رقصیدن و لبخند زدن و به من میگفت برای بدن خوب است(به او شک دارم که به من خیانت میکند)

پاسخ
لینک۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۱:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. او می خواهد نگرانی های خودش را پاک کند و شروعی تازه داشته باشد. اما در شرایط حاضر او از مسئله ای به شدت ناراحت است و غصه می خورد و سعی می کند که احساس واقعی اش را نشان ندهد و از شما مسئله ای را می پوشاند و مخفی می کند. اما این دلیل بر خیانت او نیست. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۰:۴۰
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.