کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دفتر

لوک اویتنهاو میگوید : دیدن دفتر جهت تحریر در خواب به حقیقت پیوستن امیدهایتان تعبیر می شود.

در کتاب سر زمین رویاها آمده:
خواب دفترچه بانكی : یك زندگی طولانی در پیش دارید.
یك دفترچه بانكی پر از عدد : پولی را كه به خیال همه گم شده بود پیدا می كنید.
صورت موجودی صندوق : منفعتهای متعدد مالی
روی یك دفترچه بانكی چیزی می نویسید : پول بدست می آورید.
درمی یابید كه در یك دفترچه بانكی اشتباهاتی شده:مراقب دردسر باشید.
یك ترازنامه از روی یك دفترچه بانكی : به اشتباهاتی كه در طول زندگی گذشته خود كرده اید پی می برید.

خالد بن علی بن محد العنبری گوید: دیدن دفتر در خواب، بر سود و منفعت، رزق و روزی و علم دلالت میكند.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

45 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Yasaman

Yasaman : با سلام
خواهرم دیشب بعد از خواندن نماز هدیه به امام زمان و صلوات، خواب دیده بود که یه دفتر خط دار یه برگه ش رو از بالای صفحه تا پایین صفحه رو به صورت منظم خط خطی کرده بود با مداد ساده مشکی.قبلش خواب دیده بود که از یه جایی مثل سرویس بهداشتی که تمیز بوده و تازه شسته شده بودو خیس بوده ، رد می‌شده که یک قران کوچیک که جلد نداشته و یه پارچه سبز امامزاده دستش بوده که از دستش میوفته ولی سریع بر میداره ولی یه قسمت ازبرگ قرآن خیس میشه.
ممنونم از تعبیرتون

پاسخ
لینک۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۳:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواهر شما تسلیم خواسته های خداست و هر چه که خدای بزرگ برای او بخواهد، او راضی به رضای خداست. قبلا خواهرتان برای خدای بزرگ درددل کرده و از ناراحتی هایش برای خدای بزرگ سخن گفته و حتی لحظه ای هم به خاطر رسیدن به خواسته های خودش، ایمانش تضعیف شده بوده است ولی او به سرعت متوجه ی اشتباه خودش شده و دیگر نمی خواهد که به خاطر دنیا و مسائل مادی آن، عشق الهی را در وجودش تضعیف کند و بنابراین به خدای بزرگ گفته که من راضی هستم به رضای تو، تا آنچه که در این عمر موقتی دنیایی به من می دهی، همان بشود که تو صلاح من را بیشتر می دانی. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۵:۰۰
Behnaz

Behnaz :
سلام خانم هراتی عزیزم
اقایی مدتها از من خوشش میومد،به دوستم اطلاع میداد ولی اون به جای گفتن به من سعی در آشناییش با دوستان دیگرش داشت،جدیدا این اقا خودش من را پیدا کرد و تا دوستم متوجه شد،دلیلش را نمیدانم ،اون اقا استوپ‌ کرد(خودم احساس میکنم دوستم با حرف‌هایش من را بد جلوه داده تا اون بیشتر جلو نیاد)خواب دیدم اون اقا دفتر شعرش را که خودش سروده به من میدهد تا بخوانم،می‌گوید اولین بار هست که این دفتر را به کسی میدهم(دفتر در دستان من بود و سروده خودش بودند،فکر نمیکنم در بیداری طبع شعر داشته باشند،دفتر را هنوز نخوانده بودم که بدانم در مورد چه چیزهایی سروده)

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۱۰:۲۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. او از شما به نوعی الهام گرفته و حرفهای ایده آلی برای گفتن به شما دارد. او می خواهد خطوط ارتباطی اش را با شما بهبود ببخشد و به نوعی اختیار عمل را به شما سپرده و شما روی او مسلط هستید. اگر نوشته ها قدیمی بوده، او می خواهد شما را همانطور که در گذشته می شناخته، همانطور باشید و نه آنطور که دیگران به او شما را معرفی کرده اند. او می خواهد به شما بگوید که دوستتان داشته. شاید بهتر باشد که خودتان ابتکار بخرج بدهید و یک قدم به جلو بردارید و ببینید چه پیش می آید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۳:۴۹
Vahideh

Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم

*لطفا خواب مخفی باشه*

پاسخ
لینک۲۷ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۲:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به یک سری اسناد قدیمی یا قراردادهای قدیمی که احتمالا راجع به همین مسکن مهر هست فکر کرده اید و به اینکه قبلا چه انتخاب هایی پیش رویتان داشتید و چه نقشه هایی برای آینده طرح کرده بودید. حالا مادر و خواهر علی می خواهند آن نقشه های شما را برای رسیدن به ثروت بیشتر یا خرید خانه به نحوی عملی کنند و از اینکه شما شاید به نحوی باعث شده اید که این ایده ها به ذهنشان خطور کند، خوشحال هستند. علی پیش خودش می گوید اگر شما هم اینجا بودید، می توانست از شما هم اینطوری حمایت کند و به نفعتان می شد ولی حرف او کاملا بیخود و بی ربط است. چون شما در خاطراتتان همیشه این را به خاطر دارید که هیچ چیز بدردبخوری از جانب او نیست که مثبت باشد و همه فاسد و پوسیده و تاریخ مصرف گذشته هستند. شما باید به فکر شرایط امروزتان باشید و با مادر خودتان ( یا در نهایت عقلانیت و احساس) تلاش کنیدکه به سمت اهدافتان بروید. بگذارید که علی و دختر و پسرش به ثروتی که آرزویش را دارند برسند. اصلا نصف مال دنیا مال اینها!! شما به نیمه ی دومش فکر کنید. اختیارات و قدرت شما امروز از اینکه نانخور و جیره بگیر علی باشید خیلی بیشتر است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۲:۲۸
Maryam

Maryam : سلام و عرض ادب خدمت شما عزیز، امروز ساعتی بعد از طلوع خواب دیدم من، خواهرم و عروس خانواده در ماشینی هستیم و برادرم پشت فرمان است، ضمن حرکت ناگهان متوجه شدیم دفتری که نشانی مقصد در آن نوشته بود را همراهمان نیاورده ایم. بدلیل نامعلومی همۀ ما خیلی ناراحت شدیم، برادرم ماشین را به اصطلاح سر و ته کرد، و ما مصمم شدیم مسیرِ آمده را برگردیم هرچند باز هم بدلیل نامعلومی این تغییرِ مسیر و برگشت بسمت منزل بسیار برای ما سنگین و ناراحت‌کننده بود... در صحنۀ دوم، من بیرون از ماشین ایستاده بودم، روبروی پارکینگِ بزرگ منزلی با سقف شیروانی ـ فاصلۀ من تا پارکینگ، خیابان‌کشی پیچ در پیچی بود که با چمنکاری احاطه شده بود، من می‌دیدم برادرم با تلاش زیادی سعی دارد ماشین را از این خیابان‌کشی‌ها رد کند بلکه بتواند ماشین را به پارکینگ برساند، در یکی از این خیابانک‌های باریک و کوچک، دیگر ماشین قابلِ عبور نبود و به جدول باریک و ظریف سنگیِ مشرف به چمنها برخورد می‌کرد، دیدم عاقبت برادرم ریسمان نازکی به سپر جلوی ماشین گره زده، ریسمان را روی دوش خود گذشته بود و با مشقت بسیار ماشین را بدنبال خود می‌کشید بلکه بتواند آنرا از این معبر تنگ و باریک عبور دهد... صحنۀ سوم، من و خواهرم و عروس خانواده در یک خانۀ تمام‌چوبی بودیم (که خانه‌ای ناآشنا بود) خواهرم پشت در به انتظار برگشتِ برادرم (لابد از پارکینگ) ایستاده بود، من و عروسمان در سالن روی دو صندلی کنار به کنار هم نشسته بودیم، و خواهرم به ما دونفر توجهی نداشت. ناگهان در کمال تعجب دیدم دفتری که آدرس موردنظر در آن بود و اینهمه در جستجویش بودیم، درست از همان صفحه‌ای که آدرس بهمراه تصاویر رنگی در آن بود، روی زانوی عروس ما و جلویِ رویشان باز است و ایشان حتی برای مخفی کردن آن از ما ــ که تا لحظاتی پیش، همه برای جاگذاشتنش غصه‌دار بودیم ــ کوچکترین تلاشی نمی‌کند! ایشان شروع به گفتگو کرد و خواهرم از پشتِ در بسمتشان برگشت، من از کنارِ دست عروسمان و با ناراحتی فراوان از آنهمه مشقت برادرم برای برگشت مسیر و پارک ماشین، سعی داشتم بارها به ایما و اشاره به خواهرم بفهمانم که نگاه بسمت ما بیندازد و دفتر آدرس را روی پایِ عروسمان ببیند، که ظاهرا خواهرم با وجودیکه در فاصلۀ نزدیک به ما و روبروی ما ایستاده بود، متوجه این تلاش من ِنمی‌شد و دفتر را نمی‌دید ...★ توضیح اول اینکه روابط ما با ایشان تا به امروز همیشه بسیار محترمانه بوده است، ★ توضیح دوم، شاید بهتر بود ذیل عناوینی مثل (آدرس، نشانی یا نقشه) این خواب را ذکر کنم، اما این عناوین را در فهرست سایت نیافتم. اگر در محل نامناسبی این خواب را وارد کرده‌ام امیدوارم عذرم را بپذیرید. با آرزوی سلامت و توفیق برای شما بزرگوار

پاسخ
لینک۲۶ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۹:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. برادرتان سعی می کند که خانمش و شما و خواهرتان را هدایت کند ولی او توانایی این را ندارد که بدون راهنمایی و برنامه ریزی بخواهد شما را در زندگی حمایت کرده و به پیش ببرد. ( کنایه از اینکه از او انتظارات و توقعات خارج از توانش را نداشته باشید). هر گونه تصمیم عحولانه در زندگی شما باعث خواهد شد که به جای اینکه کارتان سریعتر به پیش برود، از کار و زندگی تان عقب بمانید پس بهتر است با دقت و برنامه ریزی در زندگی تان به پیش بروید. برادر شما سعی می کند که شما ( خانواده اش) در آرامش باشید ولی خودش به تنهایی با شرایط بغرنج و کم و کاستی ها و سختی های زندگی مقابله می کند. شما و عروستان و خواهرتان سعی می کنید که بسیار با سیاست با یکدیگر ارتباط داشته باشید تا ارتباطتان خراب نشود و هر کدام جایگاه خودتان را دارید. اما عروس شما در واقع نیرویی دارد که برادرتان برای رسیدن به هدفش به او نیاز دارد. او می تواند راهنمای خوبی برای برادرتان باشد و احساسات برادرتان و او نسبت به همدیگر است که باعث می شود که برادرتان در زندگی عقب نماند. اگر هر اختلافی بین او و برادرتان به وجود بیاید برادرتان احساس ناتوانی و ناراحتی خواهد کرد. دقت داشته باشید که این خواب شما به منزله ی بدجنسی عروستان یا مخفی کاری او نیست. بلکه می خواهد به شما بگوید که اوست که راهنمای برادرتان است و دفتر در واقع توانایی او برای حمایت از برادرتان است. و برادرتان در ابتدای خواب توانایی او را برای حمایت و راهنمایی از خودش دست کم گرفته و بنابراین مجبور شده که قدری از زندگی را عقب گرد و پسرفت کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۲۲:۲۹
Maryam

Maryam : باسلام و احترام خدمت شما، چندماه قبل در خواب دیدم روزی من به اتفاق جمع کثیری در صحنی بزرگ، مقابل پنجره‌های سفیدرنگ یک ساختمان چندطبقۀ قدیمی، زیر آفتاب منتظر ایستاده ایم. (نمایی مشابه حیاطِ دبیرستانهای بزرگ و قدیمی، پیش از انقلاب). نمی‌دانم در انتظار چه چیزی بودیم، اما صحن شلوغ بود، همه در کنارِ هم، رو به آن ساختمان داشتند و در انتظار بودند، و کسی با دیگری کاری نداشت. در این اثنا خانمی با چادر مشکی از سمت راستِ من به من نزدیک شد، و از من برگ کاغذ خواست. در عالم رویا من می‌دانستم که دفتری در دست دارم و با اطمینان از اینکه می‌توانم به ایشان کمک کنم، دفتر را جلویِ دید خودم و آن خانم باز کردم تا از لای آن دفتر، برگ کاغذ سفیدی به ایشان بدهم. منتها دفتر را که باز کردم، در کمال تعجب خودم، دیدم دفتری‌ست بسیار بزرگ (ـ قطعی در اندازه و شاید بزرگتر از دفاتر ثبتِ مثلا عقد و ... در دفترخانه‌ها)، که از هر طرف مشابه پوشه‌ها و جزوه‌دانهایِ قدیمی با ریسمان نخی بسته، گره‌زده و محکم شده؛ و درون این دفتر برگهای بسیار پرشمار، بسیار مرتب و منظم، تمامی برگه‌ها بلااستثنا مشابهِ نامه‌ها و اسناد قدیمی، با قلم و دواتِ مشکی و خط نستعلیقِ بسیارخوش و در ستونهای متعدد قلمی شده بود، آنقدر که در هیچ برگی هیچ جای خالی نبود و مضاف بر آن، این دفتر بزرگِ دستنویس و بسیار تمیز و خوشخط، اصلا هیچ برگۀ سفید یا خالی نداشت! واقعا از دیدن این دفتر بزرگ ــ با این مختصات که حتی خودم هم از آن بیخبر بودم ــ خوشحال شدم و لذت بردم، اما بسیار هم شرمنده و حتی غصه‌دار شدم که در حق آن خانم کمکی از دستم برنیامد، آنهم در شرایطی که اطمینان داشتم کمکی از من ساخته است. تشکر اگر با ذوق و دانش همیشگی این خواب را تعبیر فرمایید.

پاسخ
لینک۲۱ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۵:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. شما بعد از 120 سال که از عمرتان گذشت، فرشته ی مقرب از سمت راست به شما نزدیک می شود تا شروعی تازه داشته باشید و شما دفتر اعمالتان را به او نشان خواهید داد که همه چیز مرتب و منظم و پاک و بی گناه در آن ثبت شده و خود شما از اعمالتان لذت خواهید برد. تمام خاطرات رفتارهای شما و کارهایی که کرده اید همه با خطی خوش ثبت شده و نشان دهنده ی این است که شما در مدرسه ی دنیا درسهایتان را آموخته اید و در روز جزا که همه در صحرای محشر جمع می شوند نامه ی شما را از دست راست به شما خواهند داد. شما اهل بهشتید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۳:۳۷
Mrym77

Mrym77 : سلام. پریشب خواب دیدم رفتم از معازه کسی ک دوسش دارم ۵ تا دفتر گرفتم دفترایی ام ک گرفتم برگه هاشون سفید نبود انگار زردِلیمویی و صورتی بودن بقدری خوشرنگ و خوشگل بودن ک نگو بعد من ب عشقم گفتم اگه میشه رنگای دیگ هم بهم بده ک گف نداره فقط این رنگاس و در آخر گفت میشه ۵۵هزار تومن.. ناگفته نماند عشقم در واقع قنادی داره ولی تو خواب رفتم ازش دفتر گرفتم.. تو قسمتی دیگه از خوابمم انگار باهم رفتیم ی جای سرسبز ک انگار تو فضای باز حالت اتاق ب اتاق درای تو در تو بود ک باز ک میکردیم وارد ی اتاق سر سبز سرباز میشدیم هر چی نگا میکردی فصای سبز و باغ بود و درخت من دست عشقم و میگرفتم ک باهم بریم ولی اون انگار زیاد تمایل نداشت ک با من بیاد این قسمت دوم خوابم رو اول دیدم تو خواب ممنون میشم از تعبیرتون

پاسخ
لینک۱۹ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۳:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید همه ی مسائل را در ارتباط با این آقا دنبال کنید و احساسات تازه تان را ابراز کنید. می خواهید با عشق و خردمندی و مهربانی همه جا دنبال او باشید و تمام احساستان را در این رابطه به کار بگیرید. می خواهید که جسورانه و پررنگ، اقدام کنید و مسیر زندگی تان را عوض کنید. او هم شاید این مسئله را فهمیده که شما به او احساس دارید و چقدر تماس با او برای شما خوشحال کننده است. ولی حتی اگر تمام لحظه هایی که شما در کنار یا نزدیک او باشید برایتان سرشار از امید و شادی باشد، نداشتن سقف اتاقها به شما می گوید که از جانب او حمایتی دریافت نخواهید کرد. او تمایلی به داشتن شما ندارد. شاید کسی دیگر را دوست دارد. قبل از اینکه از این مسائل با خبر باشید، عاشق کسی نشوید تا بعدا ضربه نخورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۸:۵۹
زهرا ت

زهرا ت : به نام خدا
سلام خانم هراتی عزیز،
همیشه وقتی می روم بهشت زهرا اول می روم سر قبر پدر کسی که دوستش دارم (محمد) و بعد می روم قطعه شهدا اما دیشب خواب دیدم هوا تاریک و نزدیک صبحه و در قطعه شهدای بهشت زهرا هستم و دارم بین قبرها میگردم. یکباره یادم افتاد به دیدن پدر نرفته ام و دویدم به سمت قطعه ای که پدر ایشون هستن. شرمسار بودم از بی احترامی به پدر. اونجا سه تا قبر دیدم که نام فامیل ایشون رو داشت. دو قبر اول رو بوسیدم بعد دیدم قبر ایشون نیست اما سومین، قبرِ خودشون بود. انگار می دیدمشون. اونجا یه بیت از شعر حافظ رو متفاوت برام خوندن، دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب تازه براتم دادند و بعد با من صحبت کردن. من حرفهاشون رو به خاطر ندارم اما من بین حرفها بهشون گفتم سلام منو به پدر خودمم برسونن که از دنیا رفتن. انگار پدر خودمم در حال قدم زدن می دیدم. بعد دیدم در خانه ام و محمد به خانه آمدند و حال عجیبی داشتند. دو تا دفتر با جلد صورتی و نو و تمیز با یک پاکت پول دستشان بود. گفتم چی شده؟ با حال خاصی گفتن یکی از دایی هام آقای محبیان یا محبوبیان (اسم رو مطمئن نیستم) بعد از گذشت این همه سال از فوت پدرم، این دفتر رو برام آوردن و گفتن بابا قبل از فوتشون این رو امانت بهشون داده بوده تا الان به دست محمد برسونن. دفتر رو باز کردیم با دست خط بسیار زیبا، متن ادیبانه ای درش نوشته بودن. انگار توصیه ها یا درددلهایی بود که با محمد داشتن. من خیلی هیجانزده شدم و بهشون ماجرای قبرستان رو به عنوان چیزی که در خواب دیده ام گفتم و گفتم بابا بهم بشارت این امانتی ها رو داده بودند. بعد محمد بیرون رفت و من رفتم سراغ دفترها. دفتر رویی رو باز کردم. پدرشون با نام خدا شروع کرده بودن و در صفحه اول نام سه تا از بچه هاشون رو نوشته بودن اولین نام حسین بود، بعد نام کامل محمد و بعد زهرا. (در واقعیت فرزندی بنام حسین نداشتن). بعد مقابل نام هر کدوم شرح داده بودن که مبلغ 45 هزار تومن براشون به امانت پیش دایی گذاشتن تا بعد به دستشون برسه. بعد در ادامه، با قلمی زیبا و خط خوش، سلام و صلوات بر پیامبر و امامان رو نوشته بودند. من چند صفحه رو خوندم و در خواب واضح درک کردم اگرچه محتوای ش یادم نمیاد. یک جایی نوشته شون رو نیمه کاره گذاشته بودند و انگار مرگشون رسیده بود. باقی دفتر، بیشتر صفحاتش سفید بود. بعد پاکت رو دیدم که توش مقداری پول بود. محمد با مادرشون برگشتن و اومدن خونه و خونه شلوغ شد از حضور آدمای دیگه. من دفتر رو زیر چادرم بردم چون محمد نمی خواست کسی درباره دفترها بدونه. موقع بدرقه مادرشون، دفترها رو توی تاقچه پنجره پشت پرده گذاشتم جایی که قبلا بود. انگار دوست نداشتم محمد بدونه دفتر رو باز کردم و خوندم. دم در یه شیشه دارو دستم بود که مقداریش رو خالی کردم و درش رو بستم. مادرشون هم شیشه دیگه ای داشتن که همین کار رو باهاش کردن و محمد گفتن قبلا گفته بودم شما و مادر من بهم شبیه هستید. ممنونم از تعابیر عالی تون.

پاسخ
لینک۱۸ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۷:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح امواتتان شاد. پدر محمد دلش می خواهد که شما و او شروعی تازه داشته باشید و عشق و رمانتیک و مهربانی به زندگی تان بیایید و شما حاجتتان را گرفته اید. خدای مهربان انشالله شرایطی را فراهم می کند که شما بتوانید به توسل به امام حسین ع به خواسته هایتان برسید و مسیر زندگی تان عوض شود، دور دور شما باشد و اوضاع به نفع شما باشد. شما با کسی که دوستش دارید ازدواج خواهید کرد. شما و مادر محمد هر دو آدمهای خیری هستید و به زیر دستانتان کمک می کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۲:۴۶:۳۶
ناشناخته

ناشناخته : باسلام وعرض ادب.دیشب خواب دیدم کنار مادربزرگم (که فوت شده تو واقعیت) نشسته ام ودارم لباس هاشو براش مرتب وتا میکنم البته تو خواب هم میدونستم که فوت کردند حتی یکی از لباس های که همین الان هم تو خونه امون هست وگذاشته بود برای چندوقت بعد که بیاد خونه ای ما بپوشه هم بود تو همون لباس ها که داشتم مرتب میکردم لباس ازنوع بافت وابی رنگه وبعدش رفتم یه قسمت دیگه ودوباره دیدم کنارهمین مادربزرگم نشسته ام ودارم دفترچه بیمه اشو رو نگاه میکنم ووقتی دفترچه بیمه رو دیدم وچون میدونستم مادرجون مرده یه دفعه با دیدن دفترچه بیمه زدم زیر گریه گریه ام از ته دل بود ..من دختر ومجرد هستم .باسپاس از تعبیرهای زیبای شما

پاسخ
لینک۱۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۹:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. روحشان شاد. شما از او تعریف می کنید و ذکر خیر او را می گویید و می خواهید که به آرامش برسد. مادر بزرگتان می خواهد که شما خردمندانه رفتار کنید و در آرامش و رفاه باشید، از خود گذشته و وفادار به تعهداتتان باشید. مادر بزرگ شما صد در صد در رفاه و امنیت است و شما به خاطر او خوشحال هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۰۶:۵۸
Yaldaaa

Yaldaaa : سلام من چند روز پیش خواب دیدم به یک اداره ناشناسی رفتم و میخواستم یک فیش مالی تحویل بگیرم و پسری که قبلا خواستگارم بود متصدی اونجا بود و پشت میز سبز رنگی نشسته بود بهش گفتم فیش تحویل من بده که ی دفتر بزرگ قدیمی آورد گفت اول اینجا را امضا کن تا بهت تحویل بدم

پاسخ
لینک۱۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۰:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید که از شما حمایت مالی شود و برایتان اعتبار قائل باشند. کسی که قبلا خواستگار شما بوده، سعی می کند که با ظاهری موجه، شرایط شما را قضاوت کند و در صورتی از شما حمایت مالی می کند که شما هم از او تمکین کنید و می خواهد سرتان را کلاه بگذارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۵۹:۲۶
Zahra

Zahra : سلام.وقتتون بخیر.من دیشب ساعت ۱۱خوابیدم و توی همون نیم ساعت اول خواب دیدم.نمیدونم این خواب توی ماه شعبان تعبیر داره یانه.
توی خونه خودمون بودیم و انگار ک خواب همون نیمه شب رو میدیدم وشوهرو پسرم خواب بودن.برق قطع بود هرچی کلیدا رو میزدم کارنمیکردن بعد یهو وصل شد همون لحظه صدای زنگ در اومد من خودم رفتم دم در .در باز بود و دیدم اقایی وارد خونه ما شده و داره میره داخل.بعدصحنه عوض شد ولی در ادامه همون شب بود.توی خونه همه جاتاریک بود منوشوهرم انگار از چیزی میترسیدیم و اصرار داشتیم ک دراز بکشیم و بخوابیم تا همه چی تموم بشه. با اینکه شوهرم کنارم بود دیدم ک روحش از اتاق داره ما رو نگاه میکنه نصف بدنش معلوم بود و لخت بود.من چون ترسیده بودم پسرم رو هم گرفتم ک بین خودمون بخوابونم ولی اون یه لحظه ایستاد و من دیدم ک ادرار کرده بااین حال بازم بغلش کردمو به شوهرم گفتم صبح قبل ازین ک نمازبخونیم باید یه دوش بگیریم(اینو بگم ک دارم پسرم رو از پوشک میگیرم و همین دیشب هم روی فرش کارش رو کرده بود).بعد همونطور ک دراز کشیده بودم نگاهی به پشت سرم انداختم و دیدم ک انگارخودم نشستم کنار دیوار و چمباطمه زدم.بعدسعی کردم بخوابم انگار ک با خوابیدن همه چی درست میشه.یه لحظه احساس کردم کسی بجز شوهروپسرم پتو رو داره میکشه و میبره من جیغ میزدم بعدسعی داشت دوتا کاغذ یا دفترچه ای ک توی دستم بود و یکی از اونا کوچکتر از اون یکی بود، رو هم بگیره ولی من نذاشتم و همچنان جیغ میزدم و اخرش بسم الله گفتم وبیدارشدم.ممنون میشم اگه معنایی داره تعبیرش کنید.

پاسخ
لینک۱۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۳۶:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که شما فکرتان به خاطر مسائلی ناراحت است ولی نگرانی های شما بی مورد است. خبرهای خوش خواهند رسید و شما گشایش کار پیدا می کنیدو مشکلات تمام می شوند. در شرایط حاضر اما شما احساس می کنید که نمی دانید در آینده چه پیش می آید و خوش بین هم نیستید. دلتان می خواهد بی خیال باشید و اصلا به چیزی توجه نکنید ولی نمی شود. شوهرتان در حالی که خودش را به خونسردی زده تا خیال شما هم راحت باشد، بیشتر از شما نگران است و آماده است تا برای حمایت از شما و پسرتان اقدام کند. روزی پسرتان هم زیاد خواهد شد و پول دستتان می آید. شما می خواهید شروعی تازه داشته باشید و اجازه نمی دهید که شیطان و افکار منفی شما را ناامید کند. ایمان شما باعث خواهد شد که زندگی خوبی داشته باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۰۵:۱۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.