کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دوچرخه

اگر معمولا دوچرخه سواری نکنید و خواب ببینید که سوار دوچرخه هستید، کاری انجام می دهید که لازمه آن دقت و پشتکار و هوشیاری است. اگر ببینید پشت دوچرخه کسی دیگر سوار شده اید، با کمک آن شخص موفقیت به دست می آورید و اگر شما دوجرخه را می راندید، آن شخص که پشت دوچرخه شما نشسته از شما کمک می گیرد. دادن دوجرخه به دیگران و یا گرفتن دوجرخه از آنان، دادن و گرفتن امکانات برای رسیدن به اهداف شما است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

98 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Fatemeh

Fatemeh : سلام خواب دیدم با کسی که دوستش دارم اما الان باهم رابطه نداریم سوار دوچرخه سبز رنگ نو هستیم که من جلو نشستم و اون پشت من نشسته داریم یه مسیری رو میریم بعد به خودم میگم با دوچرخه اخه خیلی طولانی میشه بعدش میگم عیبی نداره داریم میریم دیگه باهم .(همیشه با ماشین میرفتیم یک ربع راه بود) اما اوایل مسیر من خیلی سخت رکاب میزدم زورم نمیرسید چون وزنش سنگین تر بود اما کمی نزدیکتر شدیم رکاب زدنم چقدر روون شده هردومون طی مسیر باهم صحبت میکنیم و حالمون خیلی خوبه و به اون شهر که همیشه میرفتیم دور میزدیم رسیدیم و اون از پشت من پیاده میشه و بهم میگه میخوای باهات بیام و من بهش میگم نه خودم میرم و اون میره به کارش برسه و منم با دوچرخه میرم که میخواستم برم بیمارستان اما وسط راه دوچرخه سبز من دزدیده میشه و من دادو بیداد میکنم مردم جمع میشن و دزد رو میگیرن که یکی از بچه های دانشگاهی بود که باهم فقط همکلاسی بودیم و من دوچرخمو پس میگیرم و برمیگردم سمت خونمون که در چشم بهم زنی میبینم جلو در خونمونم که میبینم اون دوچرخه سبز تو حیاطمونه و منم با لباس اداری به اون دوچرخه نگاه میکنم و ماشین پدرومو بیرون میزنم و دارم میرم جایی سرکار

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۶:۴۱:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و او هر دو، می خواهید تعادلتان را در زندگی ایجاد کنید و آرامش بیشتری بدست بیاورید. مثبت اندیش هستید که کارها خوب به پیش می روند ولی ارتباط او با شما باعث می شود که شما نیروی بیشتر و انرژی و آرامش بیشتری داشته باشید و به شما سخت نگذرد. اما اگر او در زندگی تان نباشد، تحمل برخی کارها برایتان سخت می شود. او سعی می کند که زندگی خودش را سر و سامان دهد و شما هم می خواهید به کارهایتان برسید ولی احساس می کنید که آرامش شما از شما سلب شده و مسبب آن کسی است که با او همکلاسی بوده اید. ( خلاصه نویسی بیش از حد تعبیر را به اشتباه می اندازد و اگر بعدا بخواهید مطلبی اضافه کنید، حق خواب بیشتری از شما کسر می شود. اینکه دزد دوچرخه تان مرد بوده یا زن و در بیداری با او چه ارتباطی داشتید، در تعبیر موثر است و اینکه اصلا با او الان ارتباطی دارید یا خیر). شما سعی می کنید که به هر جهت آرامشتان را حفظ کنید و می خواهید خردمندانه تر رفتار کنید و بیشتر از قبل حریم خصوصی خودتان را حفظ کرده و کنترل کارهایتان را بدست بگیرید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۵۷:۰۵
Vahideh

Vahideh : سلام عزیزم،
۲۹دی خواب میدیدم جایی شبیه کلانتری نشستم. بی‌حجاب و کِرم پوش. برگهء خلاصه معاملهء طرح قدیم (که کاهی بودن) ولی نو،توی‌ هوا معلق ایستاد.(مربوط به کارهای ملکی و دفتر اسناد)به اسم خانم شمس بود.(میفهمیدم ملکی بود که مادر علی گرفته بود،خانم شمس هم مالک قبلی بود)انگار علی سفیدپوش اومد دنبالم.برگشتنی تو خیابون یه سوپریه لب جوب چیزی میشُست،به علی حرفی زد.انگار گفت این پسر کوچبک داره. منم برگشتم گفتم آره یه پسر داره،تازه یه دختر بزرگ هم داره(که ببینه من از خودگذشتگی کردم و فکر نکنه علی پسر مجرده!) رسیدیم خونه‌ش. محیط بیرونش همون خونه مسکن مهر پرند بود و طبقه۲،ولی داخلش کلا فرق داشت.پنجره‌ها بدون پرده بودن و نور خیلی بیشتری تو خونه بود.علی رفت پایین از مادرش غذا بگیره(طبق روال قبلی) من کاپشنمو درآوردم،زیرش بولیز و شلوار سفید شیکی تنم بود.همینطور که اطرافو نگاه میکردم تو فکرم بود وقتی اومد بهش بگم ما بدرد هم نمیخوریم.یهو دیدم علی گوشه خونه دوچرخه ثابت ورزشی چوبی ساخته که ۲تایی بود،یکیش روی زمین و یکیش هم چسبیده بهش یکم بالاتر،۲تایی باید پا میزدی. (درواقع انگار جای من اون پایینی بود، مثل مقام نائب‌رئیس یا دست راست و نفر دوم!!) قشنگ مشخص بود به امید با من بودن درستش کرده!دیدم گویا فعلا نمیشه بهش گفت،امید بسته.در رو هم که بست بره پایین،دیدم پشت در رنگی‌رنگی نوشته پدر وحیده کتاب چاپ کرده(درواقعیت چنین نیست)، منم باید چاپ کنم! بعد یه پسر نوجوان طوسی پوش (پیک سوپری) یه چیزی آورده بود داخل کیسه فریزر. هی در زد من بازنکردم.داشت برمیگشت،دیدم یه شیشه بزرگ نیم‌دایره‌ای بازه کنار در،اونم اومد کیسه رو از اونجا بندازه داخل

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۰۹:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. تعبیر خوابتان این است که شما قضاوت در مورد کار و زندگی تان را با علی به خدای بزرگ واگذار کرده اید و آنچه که مادر علی در حق شما انجام داده و به خاطرش شما ناراحت شده اید، همه حساب کتابش دست خداست و هرگز خداوند کارهای او را فراموش نخواهد کرد. شما هیچ جناحی نمی گیرید و او را نفرین هم نمی کنید و کاملا او را سپرده اید دست خداوند تا حسابش را مشخص کند. علی سعی می کند که ظاهری آرام و با کرامت از خودش نشان دهد و وانمود می کند که سرش به کار و زندگی کوچک خودش گرم است و شما می دانید که او خیلی مادیگرا و پولدوست است. زندگی علی برای شما و خیلی از مردم واضح است و دیگر او نمی تواند ذات خودش را برای شما مخفی کند. او هنوز هم از مادرش خط و راه حل مشکلاتش را می گیرد. علی سعی می کند که شما را بفریبد که با وجود شماست که می تواند به تعادل در زندگی برسد و شما را لازمه ی ارامش خودش معرفی می کند ولی شما در کنار او هر چه پا بزنید به جایی نخواهید رسید!!! صفر مطلق خواهید بود. علی معتقد است که آنچه که نظر پدر شما بود در زندگی او اجرا شده و حالا او می خواهد کاری کند که شما به حرفش گوش کنید و ثابت کند که او هم می تواند مانند پدرتان روی شما تاثیرگذار باشد. خلاصه او سعی می کند که هر جور شده شما را احساساتی کند و از هر سوراخی که ممکن است به زندگی و فکر شما راه پیدا کند. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۳۴:۱۸
N

N : قسمت دوم:قبل یا بعدش رو نمیدونم ولی ب امامزاده نگاه کردمو با خودم گفتم من رسیدم و بعد ب مامانمم این خبرو بدم ک ببین فقط من تونستم ب امامزاده برسم و هیچکدوم از اون دوچرخه سوارا نرسیده بودن.ادامه خواب درمورد برگشتم از امامزاده هست ولی اینجای خوابو فک میکنم صبح دیدم و خوابم عمیق نبود نمیدونم درسته خواب یا نه. تو راه برگشت دوباره وقت شب رو میدیدم و ی جایی مثل کاروانسراهای قدیم بود و پسرخاله بابام و نزدیکانش و چندتا دیگه اقوام بابامو دیدم اونجا بودن و اوناهم از امامزاده برگشته بودندو چون راه خطرناکی بود میخواستن شب بمونن اونجا تا صبح حرکت کنن.من انگار با ماشین داداشم داشتم برمیگشتم ک درواقعیت هم میرونمش ولی خیلی تند جلوی کاروانسرا داشتم رد میشدم ک همون پسرخاله بابام جلومو میگرفت میگفت شبه خطرناکه الان نرو و من باز دور زدم باز پشیمون شدم خواستم برم ولی نمیذاشت و باز دور زدم و اومدم پیششون ولی با ماشینه خیلی تند دور میزدم.رفتم سلام و احوالپرسی با اشناهامون کردم و ی کم بعد گفتن گرگ ها نزدیکن برین تو اتاق هاتون. من نگاه کردم و دیدمشون ولی ب شکل آدم بودن گرگا.اونجا ب صورت اتاق های کنار هم ب ردیف بود و هرکس دوید تا قایم شه منم نردیکترین اتاق رفتم توش و توش ی پیرزن خیلی استخونی بود ک فک کنم مادربزرگشون بود. اتاقا سفید بودن و اندازه ی یخچال ی کم بیشتر جا داشتن.درو از داخل قفل کردم ولی ی لحظه انگار پرده بود و یا در بالاو پایینش باز بود درحالی که اتاق بغلی در خیلی ضخیمی داشت و محکم بود.همه قایم شدن ولی پیرزنه چون پیر بود ی کم کم عقل میزد هی دست و پا میزد و سروصدا میکرد البته نه از ترس گرگا بلکه اصلا متوجه گرگا نبود مثلا صدا بچش میزد و من دستو پاشو میگرفتم و دهنشو میگرفتم تا گرگا نفهمن و هر چی براش توضیح میدادم نمیفهمید. گرگا ک ب شکل آدم بودن اومدن و فک کردن کسی نیست تا اینکه از بس پیرزنه وول میخورد و سروصدا کردن یکیشون فهمید و حمله کرد منم باهاش درگیر شدم و تو درگیریمون خواب تموم شد.

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۲۲:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام مجدد. شما ایمان و توکلتان را به خدای بزرگ از دست نمی دهید و مثل خانواده تان و اشخاصی که ایمان دارند، در سختی ها به ائمه ی اطهار متوسل می شوید. شما شخصیتی با فرهنگ و اصیل دارید و نمی خواهید که اسیر ناامیدی و بدبینی شوید. برای رسیدن به موفقیت شما باید عجولانه قضاوت نکنید و تصمیمات عجولانه ای برای زندگی تان نگیرید. شما باید دقت کنید که گیر آدمهای حریص و طماع و موذی و آبزیرکاهی که شما را به خاطر ثروت تان می خواهند نیافتید! گول ظاهر آدمها را نخورید. این اشخاص به خاطر فقر مالی شان به شما اظهار عشق می کنند. یک نفر از این اشخاص طماع قصد دارد شما را بفریبد و شما نباید گول عشق ظاهری او را بخورید. برای این شخص، تشخیص اینکه شما احساساتی هستید و تمایل دارید ازدواج کنید، و نقاط ضعف شما کاملا مشخص است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۸:۰۹
N

N : سلام من دخترم و ۱۹رجب نمیدونم شب بود یا صبح خواب دیدم خروجی شهرمون بودم با مامانم و میخواستیم بریم امامزاده ای که در واقعیت هم خارج از شهرمونه و حدود نیم ساعت راهه.اونجایی ک بودیم من یه دوچرخه رنگ سبز سیدی سایز ۲۰داشتم ک با اون میخواستم برم و اونجا ک وایساده بودیم برخلاف واقعیت دستشویی داشت و مامانم رفت دستشویی ولی خیلی طولش داد تا اومد بیرون و همون موقع ها دیدم یه گروه دختر هم سن و سال خودم با دوچرخه مث من میخوان برن همون امامزاده و همسفر شدیم و از اینجا دیگه مامانم نبود تو خواب.برخلاف واقعیت راه شهر تا امامزاده راه پرفرازونشیبی بود مثلا از جنگل و جاهای دیگه میگذشت و مطمئن نیستم ولی شاید یه روز و یه شب راه بود.وسطای راه دیگه شب شده بود و من همینطور ک سوار دوچرخه تو حرکت بودم قارچ رو زمین دیدم(درواقعیت گاهی تو طبیعت پیدا میکنم) و سر قارچ از زمین بیرون اومده بود البته اول اشتباه دیده بودم و اولی سنگ بود بعد کنارش سه تا قارچ بزرگ ک از کف دست هم بزرگتر بود کنار هم دیدم و وایساده بودم به خاطر همین(قارچ خوراکی) و همون جا انگار مسیر رد شده از جنگل بود ک ی دفعه ی شیر حمله کرد ب طرف ما دوچرخه سوارا و فک کنم یکی دو نفرو گرفت و بعدشو ندیدم ولی ازدستشون دادیم و همون موقع تعداد زیادی پلنگ ک رنگ زردشون روشن و تمیز بود اومدن و من ب بقیه گفتم هرکدوم سوار یکی از پلنگا بشین و خودمم شدم تا باهاش شیرو فراری بدیم و همینطورم شد و شیر ترسید و رفت(پلنگا میدویدن و ما خودمونو مینداختیم روشون سوار ک شدیم میتونستیم مثل اسب حرکتشونو کنترل کنیم).ادامه خوابو از جایی دیدم ک به امامزاده رسیده بودم و شاید ۱۰قدمی باهاش فاصله داشتم و همونجا خونه دایی بزرگم بود ولی با خونه واقعیشون فرق داشت و انگار خاله و داییای دیگم هم همونجا بودن و ناهار یا شاید شام دورهمی بوده و حالا داشتن وسایلای غذا رو جمع و جور میکردن.ی اپن متصل ب کابینت داشتن ک اون سنگ روییش(نمیدونم جنسش سنگ،چوب یا چی بود ولی درادامه ب اسم سنگ میگمش)خیلی پهن بود و جمع خودمونی بود منم خودمو انداخته بودم روش لم داده بودم و وقتی بلند شدم سنگ اپن هم از جاش جدا شد و چسبی ک متصلشون میکرده و جای خشک شدش بود و میدیدم و فک کنم خالم بود گفت تو نمیدونی نباید اینجوری بیفتی روش و منم با ناراحتی و عصبانیت واسه جداشدن سنگه میگفتم من ک غریب نیستم خب بهم میگفتیم نیفت رو این کنده میشه و دختر داییم هم میگفت اشکال نداره قبلا هم هوا رفته بود زیرش .ولی من خیلی ناراحت بودم و میخواستم با چسبی ک انگار رازی بود بچسبونمش ولی دخترداییم گفت این دیگه درست نمیشه.قبل یا بعدش رو نمیدونم ولی ب امامزاده نگاه کردمو (ادامه ..

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۱۹:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان پیدا کنید. می خواهید شرایط زندگی تان عوض شود، ازدواج کنید و به موفقیت برسید. شما سعی می کنید که آرامش و تعادلتان را در زندگی تان با توسل به ائمه ی اطهار حفظ کنید ولی احساس ایزولگی و تنهایی دارید و تمایل دارید که همسری داشته باشید که از شما حمایت کند. مادرتان برای شما و خوشبختی تان خیلی دعا می کند. خیلی از دختران دیگر هم هستند که مثل شما تمایل دارند که ازدواج کنند ولی زندگی با بالا پایینهای خودش و افکار زیادی که در سر دارید، رسیدن به هدفتان را با مشکلاتی مواجه کرده و اینطور نیست که همه ی امکانات لازم و شرایط لازم برای ازدواجتان آماده باشد. شما نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد ولی به خاطر خوشی های ناسالم و زودگذری که شما فکر می کنید ماندنی و همیشگی هستند، نزدیک است که گول بخورید و اشخاص بدی شما را طعمه ی اهداف خودشان کنند. بعضی از دختران در شرایط شما، گول دوستی های موقت و ناسالم را می خورند و زندگی شان خراب می شود ولی شما تلاش می کنید که اسیر این شرایط و آدمهای بد نشوید. شما سعی می کنید که بر نفس اماره تان مسلط شوید، شخصیتی خردمند و قوی و با پرستیژ از خودتان بروز دهید و از خودتان حمایت کنید و موفق هم خواهید شد. شما می توانید خیلی راحت ازدواج کنید و به دستاوردهای بالایی در زندگی تان برسید به شرطی که به ثروت و داشته های خانوادگی تان مغرور نباشید و نگویید که من متمولم و باید کسی به خواستگاریم بیاید که خیلی متمول باشد چون این طرز فکر شما باعث می شود که متضرر شوید. امکانات مالی شما هم شاید همیشگی و پایدار نباشند و باید معیارهای بهتری را برای ازدواج در نظر بگیرید و به امکانات مالی کمتر اهمیت بدهید.

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۳:۱۶
N

N : ممنون از تعابیر عالیتون.فقط یه چیزی ،متمول منظورتون چیه؟

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۳۷:۵۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : ثروت و رفاه مالی.

پاسخ
لینک۳ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۵۱:۳۹
mahsima

mahsima : باسلام
من دوشنبه این هفته بعداز اذان صبح خواب دیدم که سواردوچرخه هستم که نو نیست و خیلی قدیمی وکهنه هم نیست،یه دوچرخه بزرگ،مثلاسایز28،غیرعادی نبود ولی من خودم درواقعیت آخرین سایز دوچرخم 24بود
سواردوچرخه تو یه راه معمولی میرم که یکی دنبالمه،پیرنیست ولی جون دوییدن نداره ولی داره دنبالم میاد،چندبار پشتمو نگاه کردم دیدم اون داره میاد سرعتمو بردم بالا ولی نمیدونم چطوری بالاخره خودشو رسوند بهم و ازپشت دستشو گذاشت رو دوچرخم ومنو نگه داشت ولی من هرطور که بود از دستش فرار کردم و با دوچرخم رفتم ولی با ترس زیادی ازخواب بیدارشدم
من این خوابو چندمین باره تواین دوسه ماه دارم میبینم
هربار میبینم که دارم میرم ویکی میخوادمانع شه که تو خواب ازش میترسم و با همون ترسم بیدارمیشم،حالا هر سری آدمایی که مانع میشن متفاوتن
گفتم حتما حکمتیه که من این خوابو انقد مبینم

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۱۲:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که تعادل را بین کار و زندگی تان ایجاد کنید و به گونه ای مجرب رفتار می کنید تا بتوانید زندگی راحت و آرامی داشته باشید. اگر کسی که دنبالتان بوده خانم است نگرانیهای مالی شما را دنبال می کند و اگر آقا بوده، سختی های کار فکرتان را نگران کرده و هیچکدام از اینها نمی توانند مانع از این شوند که شما تعادل و آرامش زندگی تان را از دست بدهید. شما باید مثبت اندیش و قوی باشید و از افکار منفی دوری کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۵۶:۱۶
سارا

سارا : من قبل از خواب درمورد نامزدم وجداییمون نیت کردم. خواب دیدم که دارم به همراه خواهرم و دوستم که ماشین برای اون بود توی جاده میرفتیم، یه ماشین مشکی شاسی بلند ، من عقب نشسته بودم وخواهرودوستم جلو.ازپنجره به بیرون نگاه کردم ، دوتاخواهرای نامزدمو دیدم که‌توی پارک‌روی وسایل بازی نشسته بودند و منو دیدند دست تکون دادند ولی من اعتنایی نکردم، به اخرجاده رسیدم پیاده شدم تا نوشابه مشکی یخ زده خریدم ودیدم توی ساختمان جلوم ، یه مرکز روانپزشکی یااسایشگاه بود ، دیدم خواهرش از پنجره داخل اونجا داره منو نگاه میکنه، به خواهر بزرگترش چرااینجاست، باناراحتی گفتش که زمانی که تو بابرادرم‌دوست بودی این کارتون رو گره زده بود وبعد چندتا طناب گره زده رو نشونم‌داد وگفت واسه همین روح وروانش بهم ریخته، منم زدم زیرگریه و‌گفتم اخه چرا؟! من که خیلی برادرتونو‌دوس داشتم، و بعدش گفتم هرچند اون اگه منو دوست‌ تاالان سراغی ازم گرفته بود وپیداش میشد( اخه جداشدیم چندین ماهه)
و بعدش جوری نشون دادم که انگار مهم‌نیست ولی ازتو داغون شدم، بعدشم خواهرش انگار که بخواد منو اروم کنه، گفتش که داداشم لیاقت تورو‌نداشت و من دیدم که توی عکساش یه دختر کنارش بوده و ولش کن ،
بعدشم یه دوچرخه دونفره بنفش اورد وخودش جلو نشست و‌منم عقب ، وقتی داشتم پدال میزدم دیدم کفش پام نبود، و داشتم پابرهنه پدال میزدم، وبعدش دیدم خواهرم که معلولیت ذهنی داره یه دسته گل نرگس توی قفس گذاشته و‌داره میاره سمتم‌وازخواب پریدم

پاسخ
لینک۱۹ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۲۳:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که در مقابل نامزد سابقتان در حالی که واقعا ناراحت هستید، اما احساسات منفی تان را مخفی کنید و بسیار با پرستیژ و شیک و خوب زندگی تان را به پیش ببرید. دوست شما شاید شما را راهنمایی می کند تا بتوانید زندگی تان را به پیش ببرید. خواهران نامزد سابق شما رفتارهایی سرخوشانه و ابلهانه از خودشان نشان می دهند و شما تمایلی به ارتباط با آنان ندارید. شما از این شرایطی که دارید خسته شده اید. می خواهید انرژی و نشاط زیادی به زندگی تان راه پیدا کند ولی از ارتباط مجدد با نامزدتان ناامید شده اید و سردی روابط بین شما بسیار زیاد شده است. خواهر نامزد شما، شخصیتی احمق و رفتاری نابخردانه از خودش نشان داده و سعی کرده است که با حرفهایی که می زند و یا عملکردش، در رابطه ی شما و نامزدتان گره بوجود بیاورد و دوستی شما را بهم بزند. اما این سعی و تلاش او، اگر نامزدتان واقعا عاشق شما بود، به موفقیت نمی رسید. اینکه او شما را رها کرده و رفته بخاطر تصمیمات خودش و کم عقلی و یا عدم عشق او نسبت به شماست و تقصیر هیچ کسی نیست جز خودش. شما او را دوست داشتید و او قدر عشق شما را ندانست. نباید فکر کنید که کسی که برای شما عشقی قائل نیست، ارزشش را دارد که بخاطر او، اینقدر به اعصاب و روانتان فشار بیاورید. شما باید عاشق کسی باشید که قدر شما را می داند و نه کسی که باعث عدم آرامش شما می شود. خواهر نامزد سابقتان شاید سعی کند که شما را کمک کند تا تعادل و آرامشتان را در زندگی تان بدست بیاورید ولی نباید به این کارها اهمیت بدهید. شما مهربان هستید ولی اعتماد به نفستان کم شده است. خواهر معلول شما، به خاطر ناراحتی شما، ناراحت است و این را درک می کند که شما حالتان خوب نیست. باید سعی کنید که نشاط و شادی بیشتری را به زندگی تان بیاورید، گذشته را کنار بگذارید و به فکر ایجاد آینده ی بهتری برای خودتان باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۳۷:۴۰
3vda

3vda : با سلام انشاالله که حالتون خوب باشه
خواب دیدم دارم دوچرخه سواری میکنم دوچرخه مال من نبود انگار برا یه آشنا بود ولی نمیدونم کی(من در واقعیت دوچرخه ندارم دوس دارم دوچرخه سواری کنم هر کی دوچرخه داشته باشه میگیرم سوار میشم)چند بار رفتم اومدم یه قسمتش پیچش شل شد دادم به یه پسر جوون که پیچشو سفت کنه انقدر محکم پیچوند که اون قسمتش شکست گفت اینورا پیدا نمیشه باید بری بازار پیدا کنی خیلیم گرون بود اون قطعش میگفت ۱۰۰ تومن نیست ۵۰۰،۶۰۰ تومنه رفتم که خونمون از پنچره داشتم بیرونو نگا میکردم دیدم کلی توله سگه گرسنه اونجا بود از طبقه ۷ داشتم غذا خشک میریختم براشون اونام داشتن میخوردن یکی از توله ها چاقتر از بقیه بود مشت مشت غذا خشک میریختم اونام میخوردن (توله ها خیلی کوچیک نبودن ۲ماه یا ۳ ماهه میشدن رنگشونم قهوه ای بود)

پاسخ
لینک۱ تیر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۳۹:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما سعی می کنید که در زندگی تان بین کار و تفریحتان تعادل ایجاد کنید و از دیگران می آموزید که همینطور رفتار کنید و آنقدر به خودتان فشار نیاورید که برایتان گران تمام شود. سعادت خانوادگی و سلامت شما منوط به این است که بتوانید این تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید. شما زندگی موفقی دارید و از این جهت به خودتان می بالید و دوست دارید که وقتتان را بیشتر صرف بهبود روابط تان با دوستانتان کنید. بدنبال حس تعلق هستید و می خواهید از خانواده و دوستانتان حمایت کنید. نگاهی مادیگرایانه و محافظه کارانه به زندگی دارید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱ تیر ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۳۴:۰۲
3vda

3vda : سلام
خواب دیدم رفتم یه فروشگاه دیدم دوچرخه هاشو تخفیف زده شده یک میلیونو هشتاد هزار دوچرخه مدلش کلاسیک بود دختر خالم میگفت یه مدل دیگه شو بگیر گفتم اونا گرونن زنگ زدم به بابام( بابام فوت کرده) گفتم بابا برام پول بزن میخوام دوچرخه بخرم اونم زد دوچرخه رو گرفتم دوتا رنگ داشت زرشکی بودو طلایی که من گفتم من طلایی شو میخوام تو فروشگاه سوار شدم امتحانش کردم (دوچرخه سواری بلدم و دوس دارم)بعد ادامه خوابم رفتم تو یه استخر پر اب شفاف شفاف استخر داخل حیاط خونه بود داشتم از خودم عکس میگرفتم(انگار خونه خودمون بود،خونه ویلایی و خوشگل بود سایه خونه ویلای افتاده بود تو اب استخر از خودم که داشتم عکس میگرفتم از قیافم نمیگرفتم از پاهام داشتم میگرفتم سایه اون خونه هم تو عکس میافتاد

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۰۱:۲۰:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که در زندگی تان تعادل ایجاد کنید و در کشمکش بین ماده گرایی و معنویت و راجع به مسائلی در خصوص خیانت، فریب، دروغ و خودخواهی ، بزرگسالانه و مسئولیت پذیر رفتار کنید. روح پدرتان شاد. دعاهای خیر او پشت سر شماست تا بتوانید در زندگی تان موفق باشید. شما شروعی تازه خواهید داشت و تصویر ذهنی تان نسبت به خودتان بعنوان یک شخص موفق، در خاطرتان باقی خواهد ماند. آرامش زیادی بدست می آورید و از عملکرد خودتان در زندگی که ناشی از تربیت درست خانواده ی شما برای رشد شماست، راضی خواهید بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۳:۲۲
چکاوک

چکاوک : سلام وقتتون بخیر من صبح خواب میدیدم که سوار یه دوچرخه کرسی هستم که یه زمانی خیلی مد بود دوچرخه ی من رنگ غالبش صورتی بود وکمی هم نقره ای داشت تو خیابون محله ی بچگیهام بودم یه کوچه ی عریضی بود که به خونمون میرسید اما تو خوابم اون کوچه سراشیبی تندی رو به پایین داشت که یه طرفش ماشینها تو ترافیک بودن و سمت دیگه سنگ چین شده بود و اب کمی لابلای سنگها جاری بود کلا سنگها خیس بودن من وارد کوچه شدم ولی سرازیری تند رو که دیدم میدونستم پایین رفتن با دوچرخه خیلی سخته و به احتمال زیاد نمیتونم کنترلش کنم با چابکی از دوچرخه پایین اومدم و بدون بهم خوردن تعادلم و معطل شدن همراه با دوچرخم با خیال راحت و کنترل کامل از سرازیری شروع کردم به پایین اومدن که بیدار شدم .ممنون

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۴۰:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما تمایل دارید که بین کار و تفریحتان تعادل ایجاد کرده و با سرعت به سمت اهدافتان به پیش بروید. شخصیتی شیرین و مهربان و تا اندازه ای رقابتی و البته عادل و حمایتگرایانه دارید و دوست دارید که مانند گذشته بتوانید در آرامش زندگی کنید. هر چند که الان که واقع گرایانه مسائل را نگاه می کنید می بینید که در گذشته، شما جاپای قرصی در زندگی تان نداشته اید و ثبات و کنترل خوبی هم در زندگی تان نداشته اید. با اشخاصی مواجه بودید که از نظر فکری با شما تضاد داشته اند و شخصیتهایی مستبد و سرسخت از خودشان بروز می دادند. همیشه شما را ناراحت می کردند و احساسات تان را جریحه دار می کردند. شما می دانید که در گذشته نمی توانستید به خاطر این مشکلات، خیلی زود به اهدافتان برسید ولی در نظر داشتید که بعد از اتمام آن دوره، در آینده حالا آزادانه اهدافتان را پیش بگیرید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۹:۵۳:۰۱
Tara

Tara : سلام پنهان باشد.دیدم در

پاسخ
لینک۲۹ دی ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۱۷:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید و یا خوابتان می گوید که بین کار و تفریحتان تعادل ایجاد کنید. می خواهید تصویر تازه ای از خودتان به دیگران ارائه کنید. شما در بعضی مقاطع در زندگی تان خودتان را دست کم می گیرید. می خواهید جاپای قرصی در زندگی داشته باشید ولی خیلی اهل این نیستید که بخواهید تمایلات و احساسات زنانه تان را به رخ دیگران بکشید. شما خودتان را معمولی و ساکت و آرام می دانید و دوست دارید که امنیت تان محفوظ باشد. دوست پسر سابقتان پولدار شده ولی حواسش به شماست. زنداییتان به ثروت می رسد ولی شما نمی خواهید افکار خودتان را عوض کنید. دوست ندارید که طرز فکرتان عوض شود. خوابتان از بخشهای بسیار بی ربط به هم تشکیل شده. پسر عمه تان پولدوست و رفتارش عصبیست. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۹ دی ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۴۱:۴۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.