کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دکان (مغازه)

اگر کسی خود را در حال خرید مایحتاج خود در دکانی ببیند، تعبیر خواب بستگی دارد به تعبیر آن چیزی که می خرد. فروختن نیز منوط به چیزی که فروخته می شود تعبیر می شود ولی همیشه خریدن یک چیز در خواب تعبیر بهتری از فروختن است.

یوسف نبی علیه السلام می گوید: دیدن دکان، خوشحالی است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

54 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

محمد

محمد : سلام وقت بخیر قبل از اعلام خوابم اینو بگم که من دیروز یه خواب دیگه فرستادم که تا این لحظه هنوز تعبیر نشده.ممنون میشم پیگیری فرمایید.اما خواب فعلی.من قبلا یه مغازه داشتم که بابت بدهی که به برادرم داشتم مجبور شدم مغازه رو با تمام جنسهاش به برادرم بدم و خودم الان یه کسب و کار دیگه راه انداختم وخواب دیدم رفتم توی مغازه و نشستم پشت صندوق مغازه و در کشو رو که باز کردم یه مقدار کاغذ خورد شده دیدم و زیر اون کاغذها یه جعبه پر از پول بسته بندی شده است و میش خودم میگم آفرین به برادرم که پولهای نقد مغازه اش رو هم جمع میکنه و ولخرجی نمیکنه در همین حین یه مشتری بهم زنگ زد و کلی جنس سفارش داد و بعدش جنسها رو فروختیم وکلی پول حدود ۱۰میلیون تومن پول برامون اومد و احساس کردم چون من دوباره به مغازه اومده بودم تونستیم چند برابر قبل جنس بفروشیم.ممنون از شما

پاسخ
لینک۱۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۰۸:۰۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. برادر شما در کنار این مسئولیت ها و استرس های مربوط به کار این مغازه به موفقیت های زیاد خواهد رسید و اعتبار او بالا خواهد رفت. شما به دستاوردهای بزرگ و موفقیت در کارتان خواهید رسید. شاید در واقعیت دوباره با برادرتان در همین رابطه همکار شوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۸:۲۷
Ali

Ali : سلام خدمت خانم هراتی انشاله که روزگار به شما خوش باشه..در خواب دیدم که دارم مغازه‌ای را با آب میشورم و تمیزش میکنم که پدرم هم اومد کمکم...با تشکر فراوان از شما

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۰۰:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما نگاه مثبتی به موضوعی دارید و مشکلات تان یا نظرات منفی تان را نسبت به آن موضوع از بین خواهید برد. شما می خواهید زندگی تان را به گونه ای تغییر دهید که احساس واقعی تان می گوید که این روش برای شما درست است و نمی خواهید صرفا تابع نظرات دیگران باشید. اما به نصایح پدرتان هم اهمیت می دهید و آنها را می پذیرید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۰:۰۶
فاطمه

فاطمه : سلام وقت به خیر
خواب دیدم بازار میوه ها فروش ها هستم بعدش مردی که بهش علاقه دارم هم اونجاست و یه گوشه داره میوه میفروشه اصلا سمتش نرفتم که میوه بخرم چون زیاد میوه نداشت اما دفعه بعدش رفته بود داخل یع مغازه میوه ها ش گذاشته بود و شیک اش کرده بود گفتم این دفعه میرم از ش میخرم انگار مغازه بزرگ بود و مال ما هم بود میخواستیم بریم داخل مغازه که دیدم سیم کشی برق کرده بود به مامانم گفتم حواست باشه برق نگیردت واینکه ببین چقدر خوب برق کشی کرده
ممنون میشم تعبیرش لطف کنید

پاسخ
لینک۳۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۴۳:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. کسی که به او علاقه دارید کم کم به ثروت و مقام خواهد رسید و توجه شما بیشتر به او جلب خواهد شد ولی به همان نسبت که مقامش بیشتر می شود، افتادگی و منیت او هم کمتر خواهد شد و انتظار احترام بیشتری از شما دارد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۹:۱۴
masumehh

masumehh : سلام.خسته نباشید واقعا از وقتی که برای ماها میزارید خدا شمارو برامون نگه داره.لطفا متن خواب نمایش داده نشود.

از خواب بیدار میشه.

پاسخ
لینک۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۲۰:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ایده های جدیدی در ذهن دوست پسر خواهرتان وجود دارد که می خواهد آنها را عملی کند. او می خواهد که اول به کارهایش برسد و بعد به خواهرتان فکر کند. خواهر شما از انتظار خسته است ولی خیلی از مردها مثل زنها فکر نمی کنند و احساسشان را در عمل نشان می دهند نه در بازی با کلمات و ابراز عشق. مادرتان امیدوار است که او برگردد و خواهرتان به آرامش برسد. اگر این آقا واقعا عاشق خواهرتان باشد ارتباطش را به هیچ وجه با او قطع نمی کند مگر اینکه خواهرتان عرصه را به او تنگ کرده باشد و مرتب بگوید کی ازدواج می کنیم. بزرگترین اشتباه خواهرتان در رابطه با این آقا این است که این حس را به او بدهد که الان خواهرتان در دنیا هیچ کار دیگری ندارد جز اینکه او بیاید و خواهرتان را همسر خودش کند! خواهرتان باید سعی کند که قوی عمل کند و زندگی خودش را بکند و سه سوته ناامید نشود و قلبش را به کسی دیگر نبخشد ولی در عین حال از او درخواست هم نکند که با او ازدواج کند. اگر عشق در کار باشد، خود او برمی گردد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۳۳:۴۹
آنیتا

آنیتا : سلام خانم هراتی عزیزم وقت شریفتون بخیر. خواب از زبان خواهرم هست. خواب دیدم با خواهرم مهدیس درحال بالا رفتن از پله های فروشگاهی بسیار بزرگ هستیم. فروشگاه دو طبقه و خارج از شهر بود. نور داخل کم و سفید بود. انگار تازه تاسیس بود و هنوز کامل نشده بود. قفسه ها مثل فروشگاه های بزرگ وسط چیده بود و خالی به نظر میرسید. وقتی وارد طبقه دوم شدیم پسری رو دیدیم که هم دانشگاهی خواهرم بود (همشهری هستیم. به خواهرم خیلی توجه میکرد ولی همصحبت نشدن. الان کمتر همدیگرو میبینن). پشت قفسه ها پسره درحال بحث با دختری بود. متوجه حضور ما نشد. عصبانی بود و داد میزد و به حرف دختره گوش نمیداد. انگار دختره میگفت یه لحظه بزار حرف بزنم و پسره همش با تشر میگفت برو. حالتش جوری بود که دختره حکم مزاحم رو براش داشت و میخواست بیرونش کنه و از حضورش عصبانی بود. دختره از پشت قفسه ها بیرون اومد و از پله ها پایین رفت. پسره وقتی ما رو دید تعجب کرد و بادستپاچگی جلو اومد. تیشرت مشکی تنش بود. خواهرم برگشت که بیرون بره ولی اون باعجله به سمت خواهرم اومد و مانعش شد (فکر میکنم آروم بازوی خواهرمو نگه داشت که نره). بعد شروع کرد به توضیح درمورد اینکه با دختره رابطه ای نداره و خواهرم باناراحتی و عصبانیت به حرفهاش گوش میداد. من تنهاشون گذاشتم که باهم حرف بزنن و پایین اومدم. توی فروشگاه غیر از ما کسی نبود. توی اتاق مدیریت پدر و برادر پسره نشسته بودن و انگار فروشگاه متعلق به خودشون بود. وارد حیاط فروشگاه شدم و همون دختر رو دیدم. پراید نقره ای داشت و بالبخند گفت بیاین برسونمتون. گفتم باشه و منتظر اومدن خواهرم شدم. وقتی با خواهرم سوار شدیم، وارد جاده ی عادی نشدیم. انگار دختره راه رو بلد بود ولی راه برای من آشنا نبود. از حیاط خونه ای خرابه رد شدیم. ابتدا و انتهای حیاط دیوار نداشت و افرادی هم توی خونه بودن. بعد وارد جنگل شدیم که راه مشخصی وجود نداشت و از بین درختها و علفها و از یک سرازیری گذشتیم.

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۸:۰۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما و خواهرتان با هم صحبت می کنید و به آینده و انتخاب هایی که پیش رویتان دارید نگاه می کنید. شما احتیاجاتی برای زندگی تان دارید که متمایز از احتیاجات اکثر مردم است و درکتان با آنان تا اندازه ای فرق می کند. شما خیلی اهل رفت و آمد و دوست و آشنا بازی و مراوده ی زیاد با مردم نیستید ولی از لحاظ عقل و فراست درکتان بالاست. شما راجع به پسری که هم دانشگاهی خواهرتان است صحبت خواهید کرد یا کرده اید و به این فکر می کنید که خیلی از افکار هم آشنا نبوده اید و خبر نداشته اید. از لحاظ مالی شرایط زندگی او زیاد جالب نیست و اوضاع به نفعش پیش نمی رود و یا شما روابط احتمالی او را با دیگران بررسی می کنید. رفتار این آقا خشک و بسته و منفی به نظر می رسد و او دوست ندارد که راجع به او نظرات منفی داشته باشید کما اینکه خواهرتان از اینکه او با کسی در ارتباط باشد هم خوشش نمی آید. کسی در ذهن او نیست و او خیال ندارد با کسی ازدواج کند. حتی اگر کسی واقعا خواهان این باشد که با او ازدواج کند اما او قصد ازدواج ندارد. شما در شرایط جاضر در رابطه با این آقا احساس بی ثباتی و نبود کنترل در زندگی تان را دارید و از شرایط موجود راضی نیستید. نمی دانید چطور باید رابطه تان را با او بهبود ببخشید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۱۰:۳۸
مینا

مینا : سلام خواب دیدم تو یه مغازه شیک هستم که فروشندش یه خانم جوون بود ودوتا خانم که اشنا نبودن هم با بچه هاشون تو مغازه بودن و لباس مشکی یا چادر درست یادم نیست پوشیده بودن بعد دیدم یه خانم مسن که انگار اونم مغازه دار بود داشت یه عطر که صورتی رنگ بود وخیلی خوش بو بود به من بفروشه مردد بودم که بخرم یا نه
بعد دیدم زن جوون یه پیراهن خیلی زیبا و صورتی که شنلم داشت رو از ویترین در اورد گفت بپوش با تعجب گفتم من اخه رنگ لباس دختربچه هاست به اسرار فروشنده پوشیدم وقتی خودم تو اینه دیدم بسیار زیبا شده بودم و همه داشتن نگام می کردن خلاصه عطر وپیراهن و خریدم فقط نگران بودم که شاید پولش و نداشته باشم از فروشنده قیمت و پرسیدم گفت ۴میلیون . که ۱۷۰۰ میلیون عطر شده بودبعددیدم شیشه عطر شکسته وسط لباسای بهم ریخته تو کمد ه که انگارکاره بچه های اون خانما بوده

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۱:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به این فکر می کنید که بهترین رفتار را از خودتان نشان دهید و روشی متفاوت و تصویر جدیدی از خودتان به دیگران ارائه دهید. خرد و عقلانیت به شما امر می کند که جوری رفتار کنید که از شما به خوبی یاد شود و همه شما را مهربان بدانند هر چند که مطمئن نیستید که این مهربان بودن "برای همه" به نفعتان هست و باید آن را اجرایی کنید یا خیر. شما رفتاری شادو خوش اخلاق و مهربانانه از خودتان بروز خواهید داد درست مثل کسانی که هیچ تجربه ی تلخی از زندگی ندارند و انتخاب می کنید که جوری باشید که همه به شما به عنوان یک آدم رمانتیک و مهربان، نگاه کنند. اما به خاطر مسائلی اعصابتان خورد می شود و نمی توانید آرامشتان را در عمل به دیگران اثبات کنید. شاید دلتان را بشکنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۴۴:۱۸
مینا

مینا : سلام وقت بخیر وشادی
خواب دیدم یکی از دوستای خانوادگیمون که قبلا پسرش با همسرمن کار میکرد ولی الان دیگه همسرم همکاریش و با پسر شون کات کرده یه نون بزرگ باگت گرد دستشه وبه طرف من میاد ومیگه بچه ها مغازه دار شدن بیابریم انگار نون و برای کادوی مغازه گرفته بود من باخودم میگفتم خوب دست خالی زشته عیب نداره ۵۰ تومن پول میدم وقتی رفتیم داخل مغازه یه مغازه بزرگ بود که هم شبیه شیرینی فروشی بود وهم شبیه ساندویج فروشی وقتی پسرش و دیدم بهش تبریک گفتم ولی زیاد تحویلم نگرفت انگار به غیرازمن یه تعدادی ادم ازدوست و فامیلاشون اونجا بودن که برای افتتاح امده بودن

پاسخ
لینک۹ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۵۶:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. کارهای ایشان خوب پیش می رود و می خواهند که شما ببینید که با سخت کوشی چقدر موفق شده اند. شما هم ایشان را تحسین می کنید که توانستند به خواسته هایشان برسند و موفقیت کسب کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۳۱:۳۱
2020

2020 : با سلام و خسته نباشید
من خواب دیدم که تو یک مجتمع تجاری هستم (اکثر مغازه‌ها خالی بود یا بسته بودند) و داشتم میرفتم سمت یک مغازه (انگار تو پاساژ این مغازه باز بود و چراغ هایی سفید زیادی روشن بود داخلش) و لباس سفیدی پوشیده بودم و آرایشی هم داشتم، رفتم تو مغازه و تعدادی خانم هم آنجا بودند که میشناختم و رفتم جلوی آینه و خودم را دیدم که یک خط چشم نسبتاً بلند و یک رژلب ملایم و ... در این حد آرایش داشتم (نه خیلی زیاد و نه کم) دستم رفت طرف چشمم و یک گوشه از خط چشمم پاک شد و من رفتم از دو تا از دوستان مدرسه که آنجا بودند (الان باهاشون در ارتباط نیستم) دو سه تا لوازم آرایشی گرفتم و میخواستم چشمم را درست کنم و یک خانمی اومد (میشناسمش) و برام درست کرد و بعد رفتیم نشستیم و با هم حرف زدیم، دیدم نوشت 1,500,000 بهت میدیم و قرار بود عکاسی کنند از من و من نگران شدم، تو دلم بابت پولش خوشحال بودم ولی نگرانیم بابت اینکه عکسهام بود که یک وقت در اینستاگرام یا جایی بگذارند و همه ببینند، با دوستام اومدیم بیرون و من با یکیشون برگشتم، سر راه دم گلفروشی ایستاد و دوستم رفت یک دسته گل گرفته و به یک پسر بچه داد و پسر بچه دوید و دور شد (نمیدونم کی بود) و من ازش پرسیدم دوست نداشت بگه و یک دسته گل هم گرفت برای مادرش، بعد از خواهرم نظرش را در مورد یکی از دوستام که تو فروشگاه بود پرسیدم (با اون دوست قهر هستم) گفت قیافه ای بیش از حد زنانه دارد و خیلی غلیظ آرایش میکنه و سن بالا میاد....

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۰:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما نیاز دارید که تبادل فکری با کسی داشته باشید که درک او بالا باشد و روشنفکر باشد. شما می خواهید که خیلی صادقانه و باکرامت و البته با کمی سیاست احساستان را بیان کنید و بتوانید نظر و احساس دیگران را هم نسبت به خودتان به خوبی متوجه شوید. شما سعی می کنید که دقتتان را بالا ببرید و به مسائل با هوشیاری نگاه کنید. از اینکه دروغ بگویید هم اجتناب می کنید ولی در حدی که همه چیز را نگویید، و هر حرفی را که در دلتان هست را نزنید، سعی می کنید که با سیاست رفتار کنید. عده ای به شما می گویند که مشکلت را به ما بگو و برای ما درددل کن و ما شرایط سخت زندگی ات را با راهنمایی ها و مشاوره هایی که به تو می دهیم، برایت حل و فصل خواهیم کرد. آنها می خواهند که ذهنیت شما را بخوانند و کشف کنند که طرز فکر شما چیست و بعد ایده هایتان را با دیگران به اشتراک بگذارند. بنابراین سعی می کنید که درددل نکنید و حرفتان را نزنید. دوست شما هم احساس درونی اش را نسبت به هر کسی با شما در میان نمی گذارد و صرفا یک سری مسائل معمولی را با شما در میان می گذارد و رازهای خودش را برای خودش حفظ می کند. دوستی که خواهرتان در مورد او نظر داده، بسیار موذیانه و آبزیرکاه است و اصلا قابل اعتماد نیست. او خیلی مجرب و کارکشته است و حواسش جمع است که از همه حرف بکشد ولی خودش با کسی حرف نزند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۶:۲۱
فاطمه

فاطمه : خانم هراتی عزیزم این خواب اززبان مادر مینویسم:سلام وعرض ادب خدمت شما استادگرامی خواب دیدم شوهرم یه مغازه داشت، پر از گوشت تو یخچال بود به تیکه های بزرگ تقسیم شده بود راسته و ران وشقه .درکنار اون میوه وتربار هم بود من وارد اونجا شدم چند نفر بودن خانم واقا ولی من با بلوز وشلوار بودم موهام باز وپریشون روی شونه هام لاغر شده بودم وخوش استیل میخواستم میوه ببرم ولی گفتم ته هاش مونده بر نداشتم شوهرم گفت گوشت چی می خوای دنده ....یشقه در اورد گفت اینو میخای من به گوشتا نگاه کردم وبهش گفتم این که گوسفند نیس بزه بهت قالب کردن نخواستم ویهو از خواب بیدار شدم لازم به ذکر چند تا خانم چادوری بودن.تشکر.

پاسخ
لینک۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۵۹:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. زندگی شوهر شما دارد عوض می شود. او زندگی تان را دست کم گرفته و ارزان می فروشد در حالی که باید یاد بگیرد که سازش و مصالحه کند. شما از نظر ذهنی و احساسی خسته اید و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. دلتان می خواهد که آرامش و صلح و صفا و سلامتی به زندگی تان وارد شود ولی شوهر شما برای شما، سردی روابط و عدم درک تان را پیشنهاد می کند. شما معتقدید که توانایی شوهرتان برای قضاوت در مورد شما پایین است و او دارد ساده لوحی می کند. او خودش را گول می زند و به ضرر خودش کار می کند و شما نمی خواهید که او اینطور باشد. از لحاظ مالی ولی مشکلی ندارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۱:۲۷
سوگندم

سوگندم : سلام وعرض ادب خدمت خانم هراتی عزیز.صبح خواب دیدم که جلوی خانه دخترعمویم هستم .در واقعیت با هم رفت وامد زیادی نداریم بعد دو تا شورت زنانه سفید وقرمز که کهنه بود انجا بود با تعدادی تی شرت که حس می کردم مال منه ومی خواستم بیاندازمش که دیدم زیاد شده .بعد دختر عمویم امد وانجا پیژامه ایی بود که مال همسر مرحومم بود وراه راه سفید وقهوه ایی داشت من می خواستم با ان شورتی برای پسرم درست کنم دختر عمویم پیش دستی زد وان را برداشت وگفت برای پسرش شورت درست می کند واز قسمت کش پیژامه ان را پاره کرد من چیزی نگفتم .بعد من یکدفعه به فکرم افتاد که این لباس های کهنه را پاره کنم وبه عنوان دستمال استفاده کنم .رفتم به دختر عمویم بگویم دیدم لباس ها را بسته بندی کرده ووقتی گفتم عصبانی شد.ولی من توجهی نکردم وبر داشتم وشروع به قیچی کردن کردم .انجا یک لحظه همسر مرحومم را می بینم در کوچه هستیم ومن در اغوش او ولی هیکلم درشت وچاق است وهمسرم در بغل من کوچک به نظر میرسد ..بعد دیدم در جمعی هستم مادر همین دختر عمویم در واقعیت فوت شده بود وانجا می گفتند که او باید فسنجان درست کند .خودش هم گفت من باید فسنجان درست کنم در انجا دو تا اقا که یکی نماینده. مردم بود اسم می نوشتند برای دادن مغازه واسم همسر مرحومم را نوشت ومن سرم را بلند کردم وان اقای نماینده با حالت تاسف گفت :اِه وسرش را تکان داد .بعد ان اقای بغل دستیش که پسر عموی همسر مرحومم بود گفت. که می خواستیم این مغازه را به خواهر ومادرش بدهیم ولی من گفتم زنش مناسب تر است وبه تو می دهیم من هم تشکر کردم .ولی من از انجا بیرون امدم وتا اخر نماندم وانجا گفتند انهایی که قبلا اسم نوشته بودند به انها مغازه می دهند وانهایی که جدید اسم نوشتند باید یک دوره ایی بگذرد که من جز انها بودم .من از دور نگاه می کنم مغازه دو تا بود وقرمز بود وبه دختر عمویم هم مغازه دادند چون قبلا اسم نوشته بود بعد مادر همین دختر عمویم که در بالا صحبتش را کردم وفوت شده داشت با گوجه سبز لواشک درست می کرد داخل تشت بود وزیاد .من چند تا استکان چای که خالی شده بود را برمی دارم وکمک می کردم به زن عموم و دختر عمویم می اید وانگار راضی نبود من به مادرش کمک کنم ووظیفه خودش می دانست مادر مرحومش داشت روی گوجه سبز ها نمک میزد......ممنون

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۴۳:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. دختر عموی شما از شما صحبت می کند و از اینکه قبلا که همسرتان ( روحش شاد) زنده بود شما چطور رفتار می کردید و احتیاجات زنانه تان و تمایلاتتان را می توانستید با شور و شوق بیان کنید. او از همسر شما که شخصیتی محافظه کار و مهربان داشته که با کرامت بوده و سعی می کرده که از خانواده اش حمایت کند، حرف می زند. شما می خواهید که پسرتان مثل پدرش رفتار کند و اجتماعی و برونگرا باشد و اخلاق او را داشته باشد و دختر عمویتان هم این آرزو را برای پسر خودش دارد. شما ترجیح می دهید که بعد از مدتی گذشته تان را فراموش کنید و خاطرات قدیمی را از ذهنتان پاک کنید و دیگر زمانی که به ثروت رسیدید و توانستید که از خودتان به خوبی حمایت کنید، همسرتان پیش شما از ارزش و اعتبار اولیه اش کم خواهد شد و مثل قبل او برای شما مهم نخواهد بود و کمتر به او فکر خواهید کرد. روح این خانم شاد. او معتقد است که دخترش باید زندگی گرم و سرشار از ثروت داشته باشد و از خودش حمایت کند. شما مدتی طول می کشد که به ثروت برسید و باید صبور باشید. دختر عمویتان زودتر از شما از لحاظ مالی قوی خواهد شد. زن عموی شما در دنیا مرتکب اشتباهاتی شده بوده و الان نگران آخرتش است و شما باو محبت می کنید و برایش دعای خیر می فرستید. دختر عموی شما دلش نمی خواهد که دیگران بگویند که او فکر مادرش نیست و برایش خیرات نمی دهد ولی زن عموی شما خیلی دلش شور می زند. لطفا به او کمک کنید و دعاهای خیرتان را از او دریغ نکنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۱۲:۰۶
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.