کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب دیگ

اگر کسی در خواب دیگ نو و تمیزی را دید که مال خودش است، همسری کدبانو در خانه دارد. اگر دید دیگ متعلق به کسی دیگر است و در آن غذا می پزند، صاحب دیگ آدم خیری است که به مردم نیکی می کند. اگر در دیگی که متعلق به خود اوست، گوشت زیادی دید، رزق و روزی گشاده خواهد داشت و اگر دیگی که متعلق به خود اوست، شکسته و رنگ و رو رفته بود، یا کدبانوی خانه بیمار می شود و یا از دنیا می رود.

برای جوانی که همسر ندارد دیدن دیگ به کد بانوی خانه و همسر بر نمی گردد بلکه به مادر اشاره می کند و یا آن کسی که به آشپزی اشتغال دارد. ضربه زدن روی دیگ نشانه دعوا و مرافعه است که یک طرف آن زن خانه است.
مرحوم مجلسی نوشته اگر دیگ در خواب ببینید به ریاست و بزرگی می رسید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

33 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Parvaneh

Parvaneh : سلام ممنون از تعبیرتون من متاهلم وبچهام بزرگ هستن دم صبحی خواب دیدم خواهر شوهرم اش نذری مرا بار گذاشته ودو یا سه تا دیگ اش که وسایل ومواد ونذرش مال من هست رو بار گذاشته ومن میگفتم چرا نذاشته خودم بیام برسم در دیگ پر از گوشت ودنده گوسفند و گوجه وبرنج وسبزی بود که داشت میجوشید و صبح زود میخواستیم اش رو قسمت کنیم دختر کوچیک برادرم صبح زود با ظرف اومد اش بگیره ولی اش نپخته بود ومن بهش گفتم فردا قسمت میکنیم ودر جای دیگه ی خوابم انگار یه جا مراسم بود ومیخواستن میوه قسمت کنند دختر برادرم منو صدا زد که کمکشون میوه سر میزها بزارم ولی من گفتم نمیام بعد یه پتو دستم بودتا برم داخل حیاط ولی دو تا خانم از اقواممون بال پتو رو کشیدن تا باهام صحبت کنن بعد رفتم بیرون احساس کردم تو قسمت ترخیص بیمارستان هستم ودوست بچگیم هم باهام بود دوتامون میخواستیم مرخص بشیم اسممون رو خوندن ویه کاغذ بهم داد که تو کاغذ اسم دوتا از مردهای اقواممون نوشته شده بود که یکیش زنده هست( اقوام خودم ) ویکیش هم اسم پدربزرگ شوهرم نوشته بود که فوت شده البته ( یه پسر از اقوام شوهرم هم نام داریم با پدر بزرگش ) تو خوابم انگا راینا شده بودن ضامن ـ ممنون از تعبیرتون لطفا خوابم پاک کنید

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۸:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خواهر شوهرتان امیدوار است که شما حاجت روا شوید و دلش شور شما را می زند و می خواهد که از شما حمایت کند و مهربانی و دلگرمی در زندگی شما به وجود بیاورد. شما هنوز تمام و کمال به خواسته تان نرسیده اید و شاید دختر کوچک برادرتان می خواهد که شما دعای خیرتان را شامل حال او هم بکنید تا در کارهایش موفق باشد. خانم های فامیل و دختر برادرتان قطعا از شما التماس دعا دارند و می خواهند که شما فقط به موفقیت خودتان فکر نکنید. شما حاجتتان را خواهید گرفت. گشایش کار می یابید و شروعی تازه خواهید داشت. اگر در واقعیت نذری نمی دهید باید نذر کنید که در راه خداوند همین آشی که دیده اید می پزید را به اندازه ی وسعتان بپزید و بین مردم پخش کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۲:۴۹
بهار

بهار : با سلام بنده دیشب خواب دیدم که جایی بودم و یک دیگ مسی بزرگ پر نقش و نگار کمی قدیمی بود هم اونجا بود وخواستگارم که بهشون جواب مثبت هم دادم بهم میگفت که مادرشون این دیگ مسی بزرگ پر از نقش و نگار رو بمن هدیه دادن میخواستم ببینم تعیرش چیه

پاسخ
لینک۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۵۸:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر خواستگارتان معتقد است که شما شخصیتی مثبت، معتقد به سنت ها و با ظرفیت و خلاق و خوش اخلاق دارید و ارتباط شما با دیگران قوی است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۲۱:۳۳
Sara

Sara : با سلام و احترام

دیشب
لطفا نشان داده نشود

با تشکر

پاسخ
لینک۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۷:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. روحشان شاد. شما و مادر و عمه ی مادرتان هر سه می خواهید که روحتان آزاد باشد و گرفتاری و مشکلی برایتان پیش نیاید. اینکه مسئولیت سنگینی بر دوشتان نباشد و گناهی را حمل نکنید. اما سنگین شدن موتور به این اشاره می کند که همه ی شما گناهانی دارید که باید بار آن را به زمین بگذارید و روحتان را سبک و ازاد کنید. مادر شما برای رهایی از مشکلات در آخرت، توبه کرده ولی خودش را با آب داغ شسته و این به این معنی است که او نگران است که بار گناهانش او را معذب کند و نیاز به دعای خیر شما دارد تا به امنیت و آرامش برسد. شما می خواهید به مادرتان در تنهایی ها و سختی های راه کمک کنید و امیدوارید که برادرتان در اینکار با شما همکاری کند. مادرتان می خواهد که شما برای او خیرات بپزید. به اندازه ی وسعتان غذا درست کنید و بین فقرا پخش کنید ( نه بین فامیل های پولداری که دستشان به دهانشان می رسد). تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۸:۱۵
ابراهیم

ابراهیم : با سلام و احترام (امروز 98.09.05 در هر صورت قبل از 8 صبح بوده (شاید هنگام سحر بوده باشد) ط) خواب دیدم دیگ های بزرگ پانصد نفری مسی (که در مشهد برای پخت شله استفاده میشود) در جنوب ایران مثلا بندرعباس احتمالا روی هم گذاشته شده بود به تعداد خیلی زیاد طوریکه به اندازه یک برج بالا آمده بود و من آن بالا کنار دیگ بالایی بودم و داخل آن دیگ اول پر از غذا بود (شاید کله پاچه، در هر صورت غذای گوشتی بود) و از آن بالا به دوبی نگاه میکردم. احتمال میدادم که دیگهای زیری خالی باشد. ولی خب من فقط داخل دیگ بالایی را دیدم. کل منظره خواب همین بود که میدیدم آن بالا هستم کنار آن دیگ، و اینطور نبود که از دور ببینیم برجی از دیگها ساخته شده، نه، ولی میفهمیدم که بالای چنین جایی قرار دارم. به پایین نگاه کردم که دریا دیده میشد. احساسی هم به این موضوع داشتم که در دوبی برجهای زیادی وجود دارد و این برج از دیگها که من کنار آن در آن بالا ایستاده بودم به نوعی همقطار آنها شده بود و بین ما و دوبی هم که دریا بود. (برای این رویا انتظار تعبیر منطبق با زندگی خود ندارم همینکه با اصول کلی خود تعبیر بفرمایید کفایت میکند. سپاسگزارم)

پاسخ
لینک۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۴۵:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. مردم در جنوب ایران در جناح خاصی ایستاده اند و وجودشان سرشار از نقد و عصبانیت در مورد موضوعی است که درونشان را به غلغله انداخته است و از شرایطی خاص عصبانی هستند. آنها به سود اندکی رسیده اند ولی فکرشان شدیدا مشغول است. شما چشم انداز قوی نسبت به نگرانی ها و مشکلات و عصبانیت آنها دارید. البته مطمئن نیستید که این هیجانات واقعی هستند یا ظاهر سازی و تهی. مردم می خواهند به رفاهی بلند برسند و اهداف بلندی برای خودشان دارند و احساساتی رفتار می کنند. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۱۲:۳۵
Frnz

Frnz : سلام وقتتون بخیر باشه.بابام خاب دیدم ک انگار ی قابلمه ی بزرگ داره و ماش رو بصورت خشک میریزه تو قابلمه و قابلمه رو پر میکنه.

پاسخ
لینک۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۱۴:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. پدر شما نگرش منفی نسبت به یک موقعیت خاصی دارد و در جناح خاصی ایستاده. او ممکن است که قصد انجام کاری را داشته باشد و نسبت به موضوعی انتقاد کند و عصبانیت خودش را نشان دهد. پدرتان مجرب است و از تجاربش تا سر حد امکان در رابطه با کاری که در دست دارد، استفاده می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۵:۴۶
فاطمه مومنی

فاطمه مومنی : سلام عزیزم.دلم برای تعبیرهاتون تنگ شده.دو شب پیش خواب دیدم یه دیگ خیلی بزرگ پر از آب تو خونه بابام داره میجوشه که با آبش برادرم حمام بره.دیدم جوش اومده زیرشوخاموش کردم دیدم داخلش دوتا از کتابهای منه که دارن شسته میشن بدون صدمه دیدن(برای هدفی دارم درس میخونم در واقعیت).خواستم دفتر خاطراتمو بندازم توش ولی ننداختم.بعد مادرم کلی مهره بهم داد یکیش یه وجبی و سفید بودنصف تسبیح رو میگرفت. به نخ بودن.همه رنگ...باچندتا نگین قرمز.خواهربزرگم بلند گفت: منم مهره گرانبهایی بهت دادم(در واقعیت یه مهره ارزشمند بهم داده).بعد خونواده عموم دور یه تهیه کننده فیلم جمع شده بودن درباره بازیگری حرف میزد و اونا گوش میدادن (انگار لب ساحل بودن)بعد همونجا دختر سه ساله م دوید رفت تو یه کپر دیدم یه کتری روی آتیشه (چای یا آب بود).شعله اش کم بود مال پدرم بود..دخترم یه کف دست نون برداشت خورد. پدرم اومد نشست ادرار کرد(میریخت به دیوار ادرارش).بعد یه وانت اومد ایستاد راننده مرد جوان بسیجی و آشنایی بود چندتا خانم معلم شهری سریع نشستن عقب منم(معلمم در واقعیت) دخترمو بغل کردم سریع نشستم تاجا پر نشه وسایلمم آماده نبود. حرکت کردیم یه جاده پلکانی از جنس گل خشک شده دو طرف جاده حصار گلی بود میرفتیم راحت. بعد من گفتم وسایلم نیاوردم باید برگردیم ماشین دور زد.برگشتنی ماشین حرکت تندی کرد روی یه پله بزرگ همه چی پخش زمین شد(انگار تصادف کنیم)..ظرفای معلما ریخت زمین.نگران دخترم شدم اونا گفتن همه خوبن.بعد دخترم اومد بهم گفت میخوام به حجله ی دخترکا دربیام. بعد دیدم یه چاله ی مربعی داخلش ۷-۸ تا دختر بچه خوشگل شبیه هم نشسته بودن دخترم رفت پیششون یا گذاشتمش پیش اونا.تشکر عزیزم

پاسخ
لینک۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۰۷:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر عزیزم. شما سخت می کوشید و سرشار از اشتیاق، هیجان یا ایده های تازه ای هستید؛ بیشتر از توان و قدرت تان کار می کنید و سعی می کنید که با تمام احساستان، چند مسئولیت را همزمان انجام دهید تا بتوانید به موفقیت برسید. می خواهید که به برادرتان کمک کنید تا اشتباهات و ضررهای او جبران شود و بتواند شروعی تازه داشته باشد. شما کسب تجربه می کنید ولی اینطور نیست که فکر کنید در کل زندگی تان استرس و هیجان داشته اید. مادرتان از شما تعریف و تمجید خواهد کرد و به موفقیت های زیادی خواهید رسید. شما به وظائفتان با دقت عمل خواهید کرد و از شما تعاریف مثبتی خواهد شد. خانواده ی عموی شما می خواهند زندگی شان را عوض کنند و سعی می کنند که با سیاست تر رفتار کنند. پدر شما در تعامل با دیگران دچار استرس شده و نگرانی های خودش را شاید در رابطه با موانعی که در زندگی با آن مواجه است ابراز کند و با شما درددل کند. دخترتان هم نیاز به مراقبت و پرورش بیشتری دارد. شما می خواهید زندگی تان را سریعا عوض کنید ولی برنامه ریزی درستی برای زندگی تان نمی کنید. خودتان و فرزندتان را دچار سختی و نگرانی می کنید و این در حقیقت اشتباه است که کسی را فدای کسی دیگر کنید. نیاز دخترتان به مراقبت شما به همان اندازه برایتان باید مهم باشد که نیاز شما برای کمک به ارتقای زندگی برادرتان! دختر شما این مسئله را که شما سخت کوش هستید را می فهمد و درک می کند و می خواهد قوی و مقاوم باشد تا شما بتوانید موفق شوید. او می خواهد دختر خوبی برایتان باشد و اینطوری، کمکتان کند که اگر خودش هم با محدودیت هایی مواجه می شود ولی شما بتوانید به اهدافتان برسید. اما اولویت اول شما باید دخترتان باشد چون اگر او تحت فشار قرار بگیرد، بعدا در زندگی با سختی و پیامد های ناشی از تحت فشار بودن در کودکی اش، مواجه خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۷:۲۵
Ommolbanin

Ommolbanin : سلام.
خواب دیدم با خواهرم ودوستش میریم امریکا و خواهرم داره چمدون می بنده و قراره با پسری که اونجاست آشنا بشه و اگه شد ازدواج کنه ( خواهرم سی ساله که متاهله) اون داره چندتا نوار بهداشتی میاره و کلی هم می خره و ایران بذاره چون میگه خیلی گرون میشه و امریکا هم ۳۳ دلاره. در امریکا هستیم من دارم سه تا قابلمه بزرگ تفال و روی رو میشورم و خواهرم رفته دستشویی و اون پسری که گفتم داره بهش طرز استفاده شیر آب رو یاد میده یهو می بینم پسره جلو آینه وایساده و شلوارش پایین کشیده و عورتش مشخصه .پسر زیبا و خوش هیکلی بود و عورت زیبایی داشت یهو متوجه میشم دخترم داره می بینه چون تا اون موقع عورت پسری رو ندیده بود من هم قابلمه هارو میذارم رو میز و منتظریم تراموا بیاد سوار بشیم دوخانم قابلمه رو می بینن و می خندن و میگن کاش اونها هم از ایران قابلمه میاوردند

پاسخ
لینک۲۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۸:۵۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و خواهرتان به مقام بالا و موفقیت های زیادی در زندگی تان خواهید رسید. خواهرتان از تجاربش استفاده خواهد کرد و گشایش کار می یابد. او هدف تازه ای بدست آورده که می خواهد تمرکزش را روی این هدف و پروژه قرار دهد و به انجام کاری متعهد شود. خواهر شما نگران است که شاید نتواند کارش را خوب پیش ببرد و برای او انجام این کار، گران تمام شود. او می داند که برای موفقیت در این کار، باید پتانسیل و توانایی های او بالا باشد و از لحاظ دانش و بصیرت هم در این کار بسیار قوی باشد. شما سعی می کنید که قدرت و شخصیتتان را قوی کنید، عزم و اراده تان را برای رسیدن به موفقیت قوی می کنید و می خواهید که با جنبه و پر ظرفیت باشید. می خواهید که مثبت اندیش باشید که او در کارش موفق می شود. خواهرتان باید کارش را با احساس و از روی شوق انجام دهد تا بتواند قدرت و اقتدارش را به دیگران نمایش دهد. دختر شما هم سعی می کند که از شما سرمشق بگیرد و یاد بگیرد که قوی عمل کند. شما منتظر هستید که زندگی تان روی غلطک بیافتد. شما می خواهید که در آینده همه به شما بگویند که باید مثل شما جُربزه و توانایی داشته باشند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۸:۳۷
Atefeh

Atefeh : سلام بانو امروز در ادامه خواب هایی که در قسمت دیگه نوشتم خواب دیدم در خانه ای هستیم که متعلق به زن داییم هست و خیلی ساده و کوچک بود رفتم اشپزخانش تمام ظروف رو شسته بود روی میزها و کانترهاش پر بود از لیوان های بلور و شسته.
من میخواستم چلو گوشت درست کنم برای همه و کسایی که دارم توی ساختمان کار میکنن ، اصلا توقعی نداشت که چون منزلش هستم به ایشون یا خانوادش هم غذا بدم.
بعد یه پیشنهادی بهم داد گفت اون دنده های گوشفند هم بزارید لای پلو خیلی لذیذ میشه ، گفتم حالا که اینطور شد یه دیگ چند برابر این دیگ بهم بده که برای شما و همه ادمهایی که اطرافمون هستن درست کنیم پلویی که داخلش پر از گوشت گوسفندی و دنده باشه حالت برشته میشه (یه جورایی نیت نذری کردم ) جالب اینجاست در واقعیت دقیقا همون اندازه دنده گوسفندی و گوشت تازگیا خریدم و دارمشون . تو خواب میگفتم ماشالله چقدر هم دیگ داری . و در نهایت داخل یه دیگ خیلی بزرگ بار گذاشتیم .

پاسخ
لینک۳۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۰:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زن دایی شما روحی پاک و ذهنی آرام دارد و سعی می کند که در تعامل با دیگران به آنها امنیت و گرمی بخشیده و از ایشان حمایت کند. او از کسی کینه به دل ندارد و تمام نگرانی ها و مشکلات قدیمی زندگی اش را شسته و کنار گذاشته و برای آینده ای روشن و روابطی دوستانه با دیگران در زندگی اش برنامه ریزی کرده است. شما سعی می کنید مانند او، روی روح و جسمتان کار کنید و اینکه نذرتان به بهترین وجه انجام دهید و کاری کنید که همه خوشحال و راضی باشند و چیزی برای دیگران کم و کسر نگذارید. او از این کار شما احساس خوشنودی خواهد کرد هر چند که انتظاری از شما ندارد که به او کمک کنید. ولی شخصیت خیر و مهربان شما، برای حمایت از خانواده تان همیشه آماده است. انشالله خودتان هم به ثروت زیاد خواهید رسید و حاجت روا می شوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۵۱:۲۴
saleheh

saleheh : سلام خانم هراتی عزیز. وقت به خیر.
خواب دیدم که روی یک بلندی و روی یک فرش قرمز رنگ ایستاده ام. پابرهنه بودم و چادر مشکی سرم بود. سمت راست من یک راهرویی بود که به سمت یک زیر زمین پله میخورد. در خواب احساس می کردم که این پله ها به قبر امام رضا راه دارند و مردم زیادی هم در حال رفت و امد به زیر زمین بودند. به یکباره من هم تصمیم گرفتم که برای زیارت از پله ها پایین بروم اما با خود گفتم که بهتر است با خانواده ام به زیارت بروم و از رفتن منصرف شدم . در فاصله چند متری از من گنبد طلایی امام رضا قرارداشت که در زیر نور افتاب بسیار می دخشید. رو به گنبد کردم و سلامی به ایشان دادم و گفتم یا امام رضا با خانواده ام به دیدار تو امده ام. من را هم حاجت روا کن. ناگهان احساس کردم که در زیر زمین هستم. خواهر و مادرم هم در انجا بودند. یک دیگ مسی بسیار بزرگ در مقابل مادرم قرار داشت و ایشان در حال هم زدن آن بودند. انگار در حال پختن نذری (کاچی یا شله زرد) بودند. سه زن با چادر عربی در کنار دیگ قرار داشتند اما روبند سیاه داشتند و من انها را دقیقا نمی دیدم. در همین حال مادرم به خواهرم گفت میخوام با این نذری یک انگشتر برای تو بسازم و در همین حال یک درخشش سفید رنگی از روی دیگ بلند شد و یک انگشتر بسیار زیبای سفید رنگ با یک نگین سفید شبیه به الماس یا نقره روی دست خواهرم نشست (خواهرم مجرد هستند). بغض در گلویم جمع شد و شروع به گریه کردم و گفتم خدایا چرا این خوابها راست نمیشه. کی قراره خواهرم ازدواج کنه... ناگهان دیدم که شب درون اتاق خوابگاه قرار دارم و سه تا از دوستانم در انجا هستند. (در واقعیت من اصلا انها را نمی شناسم). کسی جز ما در انجا نبود. صبح که از خواب بلند شدم، دیدم که خوابگاه بسیار شلوغ شده، انگار که یک مجلس نذری یا روضه در انجا بود). میخواستم به زیارت بروم اما کفشهایم را پیدا نمیکردم. تعداد بسیار زیادی کفش مشکی رنگ در مقابل من بود و در آنها به دنبال کفشهایم بودم که یک جفت کفش مشکی رنگ شبیه به کفشهای خودم پیدا کردم. اما با خودم گفتم که این کفشهای من نیست. ناگهان دوستم که در حال جارو زدن و جمع کردن گرو خاک اتاق بود به من نزدیک شد و گفت که به دنبال کفشهایت میگردی. سرم را تکان دام. او گفت که چون کفشهایت بسیار زیبا بود من برای این که کسی ان ها را بر ندارد، انها را پنهان کردم. بعد از چند ثایه برگشت و یک جعبه کادویی که با روبان قرمز رنگی به شکل گل تزیین شده بود، به من داد. در جعبه را که باز کردم، کفشهای مشکی رنگم را دیدم که با واکس، بسیار براق شده بودند اما مقدار بسیار کمی خاک روی انها نشسته بود. انها را تمیز کردم و پوشیدم تا به زیارت بروم. (بنده مجرد هستم)

پاسخ
لینک۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۴۶:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما در شرایط حاضر احساس می کنید که جاپای قرص و محکمی در رابطه با زندگی تان ندارید و متوسل به امام رضا ع می شوید. قدرت معنوی و شفای حضور امام رضا ع در زندگی شما بالاست و شما می دانید که ایمان به توسل به او به موفقیت شما منجر خواهد شد. همین که شما قلبتان پیش اوست، ثواب زیارت امام رضا ع برای شما نوشته می شود. مادرتان حاجتش را خواهد گرفت و باید نذر کند که انشالله خواهرتان ازدواج کند و زندگی موفقی داشته باشد و همسری بیابد که همه ی عمر برایش بماند و نذری شله زرد بپزد و بین مردم پخش کند. قطعا همین هم خواهد شد. شما هم حاجتتان را خواهید گرفت. مشکلات شما از زندگی تان پاک خواهند شد. حق الهی شما به شما خواهد رسید و کسی نخواهد توانست بخت و قسمت شما را بدزدد. زندگی شما سروسامان خواهد گرفت و شادی و عزت و احترامتان زیاد خواهد شد. اعتماد به نفستان بالا می رود و کار یا بختی پیدا می کنید و به شکرانه ی خوشبختی تان به زیارت امام رضا خواهید رفت انشالله با همسرتان. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۱۲:۲۱
Yas

Yas : سلام خانم هراتی عزیز
بعد نماز صبح خواب دیدم در فروشگاه بزرگی که ست قابلمه تفلن و چودن میفروشه نشستم و منتظر دوستانم هستم که بیان و به یکباره علاوه بر دوستام جمعیتی به فروشگاه آمدند در بینشون آقای قدبلندی نظرمو جلب کرد که لباس خلبانی پوشیده بود، صاحب فروشگاه شروع به تبلیغ از قابلمه هاش کرد، دوستم گفت میخوام بخرم ولی شلوغه بریم از کارخانه اصلی سفارش بدیم و همه دوستام باهم از فروشگاه به سمت کارخانه حرکت کردیم و من هم گفتم از ست قابلمه برا جهیزیم میخرم فقط امیدوارم مادربزرگم راضی باشه(مرحوم شدن). در راه دو ساختمان نیمه کاره نظرمونو جلب کرد که طبقه فوقانیش آتیش گرفته بود و آتشنشان داشت خاموشش میکرد و ما متحیر نگاه میکردیم. یه لحظه بعد یکی از همون ساختمانها کامل ساخته شد، رفتم داخلش دیدم شیک و تمیزه یه آقایی طبقه دومش رو به دختری که من نمیشناسم فروخته بود ولی وقتی رفتم داخل دیدم دختر غمگینه و پنجره های خونه کدر و تاریک، پنجره رو باز کردم و با صاحب خانه دعوا که مگه اسیر آوردی چرا زندانیش کردی.
که از خواب پریدم. مجردم و تاکنون ازدواج نکردم.

پاسخ
لینک۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۴:۲۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما قصد ازدوج دارید ولی خوابتان هشداری به شما است که در زندگی تان قوی باشید و زود جوش نیاورید و اجازه ندهید دیگران افکارتان را مشوش کنند. شما شخصیتی حمایتگرایانه دارید و نیاز به خودسازی بیشتر و قویتر کردن جنبه هایی از خودتان دارید. شما می خواهید که قبل از اینکه در یک موقعیت خطرناک قرار بگیرید، آمادگی داشته باشید تا نگرانی و استرس تان را کنترل کنید. باید توجه داشته باشید که در زندگی، بعضی آدمها هستند که به خواسته های خودشان در ارتباط با اشخاصی که قبلا در زندگی ایشان قرار گرفته بودند، نرسیده اند و این ناتمام ماندن آرزوهای آنها، باعث خشم و نگرانی عمیقی در درون آنها شده. حالا وقتی این افراد می خواهند که دوباره با کسی آشنا شوند و ازدواج کنند، تلافی عشق قبلی شان را می خواهند سر نفری که جدیدا به زندگی ایشان وارد می شود، در آورند و مثلا اگر مردی از عشق قدیمش که خیلی بی پروا بوده ، عصبانی است، و حالا می خواهد که دوباره ازدواج کند، به نامزد و همسر جدیدش خیلی سخت می گیرد که او را بپوشاند و رفتار او را کنترل کند.... و سخت گیری مضاعف نسبت به او به عمل می آورد تا مبادا او هم مثل عشق قبلی او رفتار کند. این همان ساختمان نیمه ساز آتش گرفته است و قابلمه ی شما میزان تحمل شما در مقابل حرارت و استرس است. بنابراین شما که می خواهید قوی باشید اجازه هم نمی دهید که کسی تلافی روابط گذشته اش را سر شما درآورد و باید مراقب اینگونه افراد باشید که با چه کسی رابطه برقرار می کنید و صرفا با تحمل بودن و خونسرد بودن و مقاوم بودن شما کافی نیست. هم شما باید قوی باشید و هم باید مراقب آن گونه آدمها باشیدکه زندگی تان را به آتش نکشند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۹:۱۲
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.