تعبیر خواب سمور
اگر کسی در خواب دید سمور دست آموز دارد، یکی از نزدیکانش خوی و خصلت راهزن دارد و همواره در صدد چپاول وی می باشد. اگر دید با سمور در جنگ و ستیز است، با مردی دشمنی و جنگ می کند که باطنی زشت و پلید دارد اما ظاهرش فریبنده و گول زننده است.
اگر دید که گوشت سمور می خورد، مال کافری را که به ظلم از مظلومان گرفته، می خورد و اگر سمور را کشت و به دور انداخت، به شخص ناشناسی خیانت می ورزد و امانتی از وی را تلف کرده و به هدر می دهد و انکار امانت می کند. اگر کسی دید که پوست سمور داشت، زنی در خانه دارد که به زیباییهای پوشیدنی اهمیت زیاد می دهد و اگر از پوست سمور لباس تهیه کرده، زنش اموال او را در همان میزان بهای پوست سمور خرج می کند.
محمد ابن سیرین می گوید: سمور در خواب، مردی است ظالم و کافر و راهزن. اگر ببیند با سمور جنگ و نبرد می کرد، دلیل که بامردی چنین او را خصومت افتد. اگر ببیند که گوشت سموری می خورد، دلیل که مال مردی کافر و ظالم را بخورد، به قدر آن گوشت که خورده بود.
ابراهیم کرمانی می گوید: سمور درخواب، مردی غریب توانگر است و موی و پوست سمور مال و خواسته است و گوشت او، ثروت مردی غریب است. اگر ببیند سمور را بکشت و او را بر زمین افکند، دلیل که مالِ مردی غریب را تلف کند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
الياس : مدتي هست كه نگرانم روزگار خوشمون تموم بشه
از بچگي ازين كه بيشتر مردم تو رنج زندگي مي كنن در حالي كه ما وفاه نسبي داريم احساس گناه مي كردم
الياس : وقتي رسيدم پايين فرشاي خونه كهنه و پوسيده بود و خونه خيلي قديمي و فقيرانه به نظر مي رسيد
الياس : سلام خانم هراتي عزيز
بعد از ظهر خواب هايي ديدم كه نمي دونم يدونست يا جدا از همه در هر صورت ببخشيد
اولش انگار ما به جايي حمله كرديم كه سمور ها از اون محافظت مي كردند
يه سمور كه به نظر مي اومد من بايد بكشمش پريد داخل اما آب فقط يه استخر كوچيك بودانگار صداي حرف زدنشو تو دلش مي شنيدم واسه نفس كشيدن اومد بالاي آب و من تنابي كه اونجا بود انداختم گردنش و كشيدمش بيرون و احتمالاً خفه شد ( قصد هم همين بود ) تعجب كردم چرا نفسش اينقدر كمه و با اينكه من اينقدر ناشي بودم گير من افتاد
بعد داخل يه خونه ي چند طبقه بوديم يكم درست يادم نيست اما انگار من يكي رو كشته بودم يا يه چنين چيزي ، اون از يه پايه آويزون بود ولي بدنش به طرز عجيبي نازك بود مي دونستم اين يه فريبه از پله كه رفتم بالا ديدم خالم پايين پله هاست و اون چيزي كه آويزونه فقط يه حقه و عروسكه كه اون درست كرده و خائن پست خطابش كردم ، اون خنده ي شيطنت آميدي كرد حس كردم كه وقتي قضيه رو براي بقيه بگم مي خواد با سلاح زبان مكار زنانش خودشو تبرئه كنه
بعد يه خونه ي ديگه بازم چند طبقه و قديمي بود حس كردم پاهام يا راه رفتنم يه مشكلي داره انگار چند بار از پله ها مي خواستم برم پايين پدر و مادرم تو سالن پايين پله ها بودن از فاصله وسط پله ها افتادم و نمي دونم چي شد انگار خانوادم يا مادرم كمكم كردن و رفتن اما دوباره تكرار شد و افتادم ، كنار راه پله يه شيار بود كه تا پايين راه پله امتداد داشت من در حالي كه سعي مي كردم از مادرم كمك بخوام از شيار كمي پايين تر اومدم اولش فاصله تا پايين مثل بي نهايت بود بعد كمتر شد بعد كه رسيدم آخر شيار پام به زمين مي رسيد
ببخشيد دوباره طولاني شد سعي كردم خلاصه باشه
فریبا هراتی
: سلام. شما همانطور که گفتید زندگی مرفه ای دارید ولی تمام مدت به احتکار و جمع کردن یک سری سرمایه ها توانسته اید این رفاه را فراهم کنید و احساس گناه شما برای اینکه مرفه هستید و دیگران فقیر بر همین مبناست. شما می خواهید با نفس خودتان مبارزه کنید و خودتان را از لحاظ روحی به آرامش بیشتری برسانید. نسبت به خودتان احساساتی می شوید و می دانید که نه می خواهید این شرایط ادامه داشته باشد و نه می خواهید به فقر برسید و یک نوع درگیری ذهنی با خودتان دارید ولی ته دلتان دوست دارید که انسان درستی باشید و از گناه دست بردارید. ولی اگر این احساستان را به خانواده تان بگویید، از طرف عده ای مورد تمسخر قرار خواهید گرفت. خاله شما مثلا اول وانمود می کند که مثل شما فکر می کند و می خواهد که درست رفتار کند و اینکه نمی خواهد به خطا و گناه احتکار و جمع اندوزی ثروت به شیوه ی نادرست آن، اقدام کند و وانمود می کند که تحت تاثیر حرفهای شما قرار گرفته و شخصیت خودش را عوض کرده ولی فیلم است!! او شما را دست می اندازد و در واقع هیچوقت درک متعالی شما را مبنی بر درست رفتار کردن، ندارد. جای خاله تان خیلی پایین تر از شماست ( از نظر درک و فهم). خانواده شما مدتهاست که با این شیوه ی فکری قدیمی که داشته اند، زندگی طبقاتی مرفه ای را برای خودشان تهیه کرده اند و شما هم مشکل بتوانید خودتان را با شرایطی وفق دهید که ساده زندگی کنید. هر بار که بخواهید کمی خاکی تر و افتاده تر رفتار کنید؛ حس می کنید که انگار سقوط کرده اید و رفاهتان را گرفته اند. زندگی شما به نظر می رسد خیلی خیلی خیلی با مردم عادی فرق داشته باشد و آنها را بی نهایت پایین می بینید. اگر بخواهید عدالت و انصاف را رعایت کنید و همسطح دیگران باشید، خودتان را فقیر خواهید دانست. سعی کنید در زندگی تعادل داشته باشید. اگر به دیگران کمک کنید هم خودتان خوب زندگی می کنید و هم دیگران. لازم نیست که خودتان را به خاطر دیگران فقیر کنید!! ولی خودخواه هم نباشید چون دنیا می گذرد و خداوند شما را بازخواست خواهد کرد که از ثروتی که به شما دادم چرا در راه من خرج نکردید. تشکر از همراهیتون.