کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب شب

اگر کسی در خواب شبی ظلمانی و دود آلود و تیره دید، به سختی و مصیبت دچار می شود ولی اگر شبی روشن با ماه و ستارگان روشن دید، تعبیر برعکس است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند شب تاریک راه می رفت، دلیل بر استقامت است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

42 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

مریم

مریم : سلام خانم هراتی.لطفا خوابم رو نمایش ندید.

پاسخ
لینک۳ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۰۲:۱۸:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح پدرتان شاد. او می خواهد به شما بگوید که حامی و نگهدار شماست و از شما در مقابل سختی ها حمایت می کند. شما نباید فکر کنید مانند کسانی هستید که هیچ حامی و یاوری ندارند و در سختی ها به تنهایی مبارزه می کنند. بلکه پدر شما بشدت مراقب شماست و دعاهای خیر او در حق شما، شما را از مشکلاتتان بیرون خواهد کشید. شما کنترل خوبی روی زندگی تان پیدا می کنید و به اهدافتان خواهید رسید یا به امنیت و آرامش خواهید رسید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۴:۴۰
Sahar

Sahar : سلام وقتتون بخیر خانم هراتی عزیز. من دیشب خوابیدم که شب بود و آسمان ابری بود و ماه بین ابرها مشخص بود و شب رو واسم روشن کرده بود انگار که روز هست و من میترسیدم از اینکه آسمون روشن شده و انگار روزه و از ترس از توی حیاط اومدم توی آسپزخونه اما بازم که از پنجره نگاه کردم همونجور بود و بازم میترسیدم. ممنون میشم تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۱:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در مورد یک موقعیتی که در شرایط حاضر برای دیگران نامشخص است، شفافیت و بینش کافی دارید. شما از طریق این بینش و شهود، از حقیقتی با خبر می شوید که خیلی از مردم هنوز نسبت به آن آگاهی و بینش کافی ندارند ولی برای شما مثل روز روشن است که عاقبت چه خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۴:۱۷
zahrawli

zahrawli : سلام خانم هراتی عزیز. من دیشب خواب دیدم کسی که من ازش خوشم میاد بهم پیام تبریک شب یلدا فرستاده! اخر پیامش میگه دوست دارم و شعری که تبریکه شب یلداس از بوسه هم هست .
و من تووخواب پیامش رو میخونم و بهم نگاه میکنیم.
شب یلدا توخواب به چه معناس؟

پاسخ
لینک۱۷ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۳۸:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که تا شما غرورتان را کنار نگذارید و درخواست دوستی به او ندهید، حالا حالاها او به شما توجه نخواهد کرد و از شما جدا می ماند. یعنی طولانی بودن این تاریکی و جدایی. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۷:۳۰
Vahideh

Vahideh : سلام عزیزم
دیشب خواب میدیدم که/١/شبه و حدود ساعت یک. توی خیابون که بارون هم اومده بود یه سری وسیله بود که داداشم آورده بود.رفتم بیرون که اونا رو بیاریم داخل.انگار آوردیم بعد به اندازهء قد دو تا از ساختمون‌های نزدیک‌مون و جای اونا که برِ خیابونن،کلی از اون وسیله‌ها بود!کلی کیسهء تیره روی هم!که من رفتم بالای اون وسیله‌ها!!(اندازه۵طبقه)بعدش میدیدم تو ساختمون آپارتمان قبلیمون هستیم و من از پله‌ها رفتم بالا که دیدم داداشم تو پاگرد انگار وسایلشو گذاشته و اونجا محل خواب درست کرده برای خودش/٢/بعد دیدم با دوستم(نمیدونم کی بود ولی قد کوتاهی داشت)رفتیم خونه همسر سابقم!میفهمیدم که خونه فعلیشون رو فروختن یا دادن اجاره،و اونجا رو رهن کردن تا احتمالا بتونن ملک دیگه‌ای بخرن!از در که وارد میشدی چند قدم بعد پله می‌خورد میرفت پایین(درواقع میشد طبقه١-) همسرم هم با زیرپیرهنی سفید بود!ایستاده بود به پای ما و با کمی بغض نگاه می‌کرد به من!رفتم دیدم رو یکی از دیوارها مثل اعلامیه یا بنر سرتاسری عکس خودشو زده که البته انگار خیلی وقت بود اونجا بود و رنگ نوشته‌هاش رفته بود و عکس خودشم از یه سمت داشت کمرنگ میشد! آشپزخونه اتاق کوچیکی بود با رنگ سبز!ازش که رد شدم گفتم کاش میرفتم توشو نگاه میکردم ببینم یخچال خودمونو گذاشته یا جدید گرفته!(اما انگار یخچال کوچیکی بود).خونه تمیز بود و ریخت و پاش نبود،اما وسیله زیادی هم توش نبود.داشتم از پله‌ها بالا میرفتم که پسرش که کم سن‌تر از حالاش بود و کنار میز ناهارخوری ایستاده بود،با خوشحالی و خنده به من دست تکون داد.نور زرد لوستر افتاده بود روی صورتش

پاسخ
لینک۲ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۶:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. شما شخصیتی اصیل و برنده دارید. اعتماد به نفستان بالاست و مستقل عمل می کنید. نمی دانید که عاقبت کار چه می شود ولی به نیروی برتر الهی تکیه کرده اید و احساسات مثتبی در زندگی تان جاری شده است. شما سعی می کنید که قوی باشید و خردمندانه رفتار کنید. شما اهداف زیادی دارید و کارهای زیادی برای انجام دادن دارید. قدرت و شکیبایی تان هم بالاست. می خواهید که مسیر زندگی تان را عوض کنید و درکتان بالاتر رفته است. برادرتان هم می خواهد اهداف گذشته اش را عملی کند و زندگی اش را متحول کند. دوست در نظر شما کم ارزش تر از سابق شده است و تکیه ی شما بیشتر به خودتان است. همسر سابق شما می داند که ایده های گذشته اش دیگر به درد او نمی خورد و می خواهد افکار تازه ای را جایگزین ایده های گذشته اش کند. او در زندگی اش افت شخصیتی و روحی پیدا کرده و پسرفت داشته است. او دلگیر و ناراحت است و سعی می کند که عملکرد شما را در نظر بگیرد و ظاهر با کرامت خودش را حفظ کند. او دیگر می داند که حنایش پیش شما رنگی ندارد و ارزشش مانند سابق نیست. از لحاظ مالی هم شرایط خوبی ندارد و گرمی و امنیت او کمتر شده است. او ظاهر سازی می کند و می خواهد خودش را مرد مومن خدا جلوه دهد. منابع و امکانات داخلی او کم است. او چیز زیادی برای فکر کردن ندارد و مغزش خالیست. پسر او ناراحت است ولی این ناراحتی به خاطر چراغ خانه شان ( پدر او) به او تحمیل شده و نه شما . شما هیچ تقصیری ندارید و خاطره ی شما در ذهن پسر او خاطراتی خوش است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۵۴:۰۲
مریم

مریم : با عرض سلام
لطفا متن خوابم پاک شود .
. سپاسگزارم.خیلی خیلی به شما زحمت می دهم حلال کنید.

پاسخ
لینک۱۷ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۴۹:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به خاطر مسئله ای فکرتان به شدت ناراحت است و امیدی ندارید که مشکلتان اصلاح شود. حرفهای بدی که بین شما و کسی رد و بدل شده و خاطرات تلخ قدیمی فکرتان را ناراحت کرده. شما تمایل ندارید حرفهای قدیمی را تکرار کنید بلکه می خواهید آرامش و سکوت را برقرار کنید. خواهر شما فکرش ناراحت شده و افسرده است و یا با شکستی در زندگی مواجه می شود و شما می دانید که او تقاص کار بدش را با شما پس می دهد. استدعا می کنم عزیزم. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۷ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۲۰:۴۷
Golnesa

Golnesa : سلام. وقتتون بخیر. ببخشید امروز صبح خواب دیدم مامانم داشت میگفت امشب هم شب قدره باید اعمالش انجام بدیم البته اون سه شب قدر ماه رمضان نبود. من میگفتم من همون شبهای قدر ماه رمضان رو قبول دارم اون سه شب که من جوشن کبیر خوندم و برای حاجتم دعا کردم و تنبلی ام میومد بخوام دعای جوشن کبیر بخونم. انگار داشتم با خودم میگفتم حالا بهتره بخونم برای حاجتی که دارم ولی تنبلی ام میومد. تو خواب دو شب هم بود که شب قدر حساب میشد و باید بیدار می موندیم که من خیلی قبولش نداشتم. من حاجتی دارم که چند بار خواب اعدادی دیدم که شما گفتید باید خیلی تلاش کنم براش. به اون مربوطه؟

پاسخ
لینک۱ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۵:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما باید برای رسیدن به خواستهایتان نماز شب یا دعای جوشن کبیر را بخوانید و همینطور سوره ی قدر را در نمازهایتان ( خصوصا نماز صبح) بخوانید. اما شاید فکر می کنید که زیادتر از حوصله تان دعا کرده اید. من به خوابهای گذشته ی شما واقف نیستم که بدانم چه خوابی دیده اید و تعبیرش چه بوده که بخواهم بگویم به آن خوابها مربوط است یا خیر. ولی البته برای رسیدن به خواسته هایتان باید زیاد تلاش کنید و اگر چیزی باشد که خواندن آن باعث حاجت روایی شما بشود، اسماء الهی هستند که در دعای جوشن کبیر موجودند. اگر عربی آن برایتان سخت است فارسی اش را بخوانید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۵۱:۱۶
نفیسه

نفیسه : سلام من با آقایی در رابطه هستم برای ازدواج.خواب میدیدم،در یک پارک بودیم و شب بود،و داشتیم با همین آقا پیاده روی میکردیم،که دایی جوانم ما را با هم دید،اما من به روی خودم نیاوردم،فقط نگران شدم،چند قدم جلوتر داییم اومد پیشم و ازم میپرسید،حالا میخوای چیکار کنی؟بازم میخوای به این رابطه ادامه بدی؟
اون آقایی که باهاش راه میرفتم،پیشم نبود،دنبالش میگشتم،فکر میکردم،توی ماشین هایی است که آنجا پارک شده،درب چند تا ماشین که انگار خانوادش داخل ماشین بودن رو باز کردم،اما نبود و خانواده ها با خنده به من میگفتن نیست،خلاصه اون آقا خودشون برگشتن،اما اینبار داییم داخل یک چاله بود،و انگار مشکلی داشت

پاسخ
لینک۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۰۱:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما با موانع و مشکلاتی در رابطه با این آقا مواجه می شوید و شرایط برای شما روشن و واضح نیست که آخر کار چه خواهد شد. به نظر می رسد که شما می خواهید در کنار هم آرام باشید و کم کم در مسیر زندگی تان پیشرفت کنید و او اهل این نیست که همیشه پیش شما بماند. این مدل رفتار او با فرهنگ خانوادگی شما در تضاد است و خانواده تان نمی توانند قبول کنند که کسی صرفا با شما دوست باشد و با شما خوش بگذراند و دیگران شما را تحقیر کنند و دستتان بیاندازند. او شاید مدتی هم بی دلیل شما را رها کند و برود و برگشت او باعث می شود که خانواده تان دلشوره پیدا کنند و احساس کنند که به دردسر افتاده اند و مستاصل هستند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۷:۱۷
یاسمن

یاسمن : سلام
خواب دیدم، با همسرم در هتلی هستیم. ایشون میخواستن برای زندگی به خارج برن و قرار بود که اول ایشون برن . در هتل موندن و من شب برگشتم، وارد خیابان شدم شب بود ولی تاریک نبود و چراغها روشن بودن. ترس کمی داشتم که سوار چه تاکسی بشم. یک تاکسی دیدم که همه خانومها به سمتش دویدن تا سوار بشن من هم دویدم، زودتر از بقیه به کنار تاکسی رسیدم، اما، مقصد تاکسی با مقصد من فرق داشت. بازیگر خانومی به من گفتن یه تاکسی می گیریم با هم میریم. فردا صبح همسرم پرواز داشتن و من به هتل برگشتم. ترس و دلهره داشتم که اگه با هم بریم خارج چجوری زندگی کنیم و حتما زندگی در کشور غریبه
سختهه، با خودم به طلاق و جدایی فکر می کردم. که همسرم که گویا حمام بودن از من حوله خواستن و قبل از اینکه من وارد اتاق بشم، ایشون لخت بیرون آمدن و کروات عروسیمون به گردنشون بود و خوشحال بودن‌

پاسخ
لینک۵ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۴:۲۹:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و همسرتان می خواهید به عادات و رفتار گذشته تان پایان بخشیده و هویت تازه ای به خودتان بگیرید. همسر تان می خواهد چشم انداز تازه ای در زندگی داشته باشد و شروعی تازه را تجربه کند. شما با موانع و مشکلاتی در بدست آوردن اهدافتان مواجه هستید ولی برای شما مشخص است که عاقبت کار چه خواهد شد و ذهنتان روشن است. شما نمی خواهید که به مسیر اشتباه در زندگی تان بروید و یا گول کسانی را بخورید که در ظاهر دوست شما هستند ولی می خواهند زندگی تان را خراب کنند. شما تصمیم می گیرید که با همسرتان همفکری داشته باشید و نگرانی هایتان را با او مطرح کنید. همسر شما تصمیم گرفته که نگرانی ها و مشکلاتش را شسته و شروعی تازه داشته باشد. او می خواهد که ارتباط زناشویی صمیمی تری با شما داشته باشد و خودش را مقید به حفظ قید و بندهای اخلاقی و حفظ زندگی شخصی تان می داند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۱۱:۰۳
رضا

رضا : با نام و یاد خداوند
عرض سلام و تشکر دارم بخاطر تعبیرهای باارزشتان.
خداوند به شما سلامتی و طول عمر زیاد بدهد.
خودم و برادرم را در ماشین تاکسی در حال حرکت میدیدم، شب بود و در آسمان نور های آتش بازی ها را تماشا میکردم، آنها از ساختمان هایی که در ارتفاع بالایی از شهر قرار داشتند پرتاب میشدند، حالا فهمیدم صداهایی که شب ها می آید چیست. ما قرار بود در جایی(که مغازه ای هم آنجا بود) نوشین را ببینیم. او با ماشینش آمده بود. او نزدیک ما بود اما من هرچقدر تلاش کردم او را ندیدم پیدایش نکردم. او رسیده بود صبر کرد اما چون پیدایش نکردم ناراحت شده و رفت. من با او حرف زدم تا بلکی از دلش در بیاورم. در آن کوچه ای که فروشگاه هم بود یکی از دوستان قدیمی ام به نام مهدی را میدیدم که .. او چابک و دردسرساز یا خطرناک بنظر میرسید چون چاقو داشت. بالاخره همراه نوشین در ماشینش بودیم. من به او ابراز علاقه یا احساسات میکردم ولی او باور نمیکرد، از من در مورد قسمت دنده ی ماشینش پرسید و من قبلا به آن بخش دقت داشتم و برایش توضیح دادم، او از اینکه من جواب دادم تعجب کرد، و با اعتماد بنفس گفتم من بیشتر از چیزی که بقیه در موردم فکر میکنند حواسم به مسائل هست، اگرچه در خواب (و البته واقعیت!) در ذهن خودم چنین تصوری از خودم نداشتم و خودم را آدم حواس پرتی میدانم. من برای نوشین خوراکی یا ساندویچی هم خریده بودم و چندتا ماهی هم من و برادرم برای خودمان خریده بودیم. دیرهنگام بود و میخواستیم به خانه هایمان برگردیم. خاله ام را هم دیدم که حضور داشت. نوشین با یکی از دوست هایش تلفنی صحبت میکرد میگفت که چند سالی هست که مراسم مهمانی نداشته و برای آن مشتاق بود. من در ذهنم تمایلی به دیدن دوستان قدیمی و دانشگاهی که قبلا در آن بودم نداشتم. خاله ام و نوشین با هم در ارتباط بودند. نمیدانم از چه طریقی متوجه شدم که نوشین با فرد دیگری در رابطه است، گویا نوشین از آن فرد انتظاری داشته اما او عمل نکرده است و از این مورد خشنود نبود.

پاسخ
لینک۶ دی ۱۴۰۱ ساعت ۰۲:۰۵:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. همینطور به شما. شما و برادرتان برای رسیدن به اهدافتان و حل مشکلاتتان و از بین بردن موانعی که سر راه موفقیت شما وجود دارند، نیاز به حمایت و کمک کسی دارید تا شما را در مسیر موفقیت به پیش ببرد. شما نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد و فقط می دانید که افرادی که متمول و مرفه هستند شادترند و نیز افرادی که خردمندتر هستند، بینشی قویتر از دیگران دارند. شما از نظر ذهنی و احساسی خسته هستید. می خواهید شرایطی در زندگی تان پیش بیاید تا آرامش و عشق بیشتری را تجربه کنید. شما و نوشین به سختی همدیگر را درک کرده و هر کدامتان می خواستید به روش خودتان زندگی کنید ولی شما انعطاف پذیرتر از او هستید. دوست قدیمی تان مهدی بدون مسئولیت پذیری و با رفتاری خشونت آمیز سعی می کند که نظرات خودش را به دیگران تحمیل کند و شما از این روش او خوشتان نمی آید. شما بهتر از دیگران می توانید در مقابل مسیرهای جدید زندگی، پروژه های جدید را هم تقبل کنید یا خودتان را با شرایطی که پیش رو هستند وفق بدهید. نوشین این قابلیت وفق پذیری شما را زیاد باور ندارد. شما به صورت ناخودآگاه فشار و استرس زیادی روی نوشین گذاشته اید و می خواهید که او خردمندانه فکر کند. خودتان و برادرتان شادی و نشاط بیشتری به زندگی تان راه می یابد. ثروت و موفقیت و نگرشهای تازه ای را در زندگی تان تجربه خواهید کرد. نوشین روحیه اش را باخته و می خواهد تحولات تازه ای در زندگیش ایجاد کند. شما فرهنگ او را بخوبی می شناسید و حدس می زنید که با کسی دیگر در ارتباط است و بعید می دانید که کسی بتواند با توقعات او کنار بیاید.

پاسخ
لینک۶ دی ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۵۸:۰۳
آسمان

آسمان : سلام خوابی دیدم که عمیقا او را از درون حس کردم و گویا واقعی بود
۱۰شب بود و من‌ناراحت از خونه زدم بیرون به فروشگاه لباس رفتم و خریدی کردم از فروشگاه که خارج شدم شهر خلوت بود و ب شدت تاریک، مرد میانسال که لباسی سیاه به تن داشت مهربانانه خطری رو به‌من گوش زد کرد، من به دنبال تاکسی برای برگشت بودم ک مردی دیوانه وار به سمت من میدوید ومن فکر کردم قصد اذیت کردن یا دزدیدن من را دارد، دویدم و فرار کردم سوار تاکسی شدم و به خانه برگشتم ، ناگهان همان مرد در زد و شیشه های در رو شکوند و شیشه ها ب سمت من پرتاب شدند و زخمی شدم، و گویی مرد به جنون عاشقی رسیده و برای صحبت کردن با من و ابراز عشق دنبال من میدوید ولی من هیچ تمایلی به او نداشتم و از او فرار میکردم و فکر شخصی دیگر بودم و شخصی دیگر در قلب من بود، و به شدت ترسیده بودم و میلرزیدم که از خواب پریدم

پاسخ
لینک۳ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۵:۱۸:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در بیداری تان از موقعیتی دوری می کنید که فکر نمی کنید بتوانید به آن موقعیت پیروز شوید. ولی به جای مقابله با آن، و حل مشکلات، صورت مسئله را پاک می کنید و خودتان را به بی خیالی می زنید. شما باید سعی کنید با مشکلاتتان مقابله کنید و اگر لازم شد از خودتان دفاع کنید و از دیگران کمک بگیرید. شما نگران هستید که کسی نظراتش را به شما تحمیل کند و شما را مجاب به انجام کاری بکند که دوست ندارید انجامش دهید و در اینصورت قلبتان می شکند. باید سعی کنید که خردمندانه، قوی و مستقل عمل کنید و به کسی اجازه ندهید که شما را محدود کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۷:۴۹:۰۴
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.