تعبیر خواب شکایت کردن
برایت مىگوید: اگر خواب ببینید که شخصى بر علیه شما شکایت مىکند، به این معنا است که در انجام کارها مشکلاتى پیش رو خواهید داشت. اگر در خواب بر علیه کسى شکایت کنید، به این معنا است که دچار یأس و نا امیدى مى شوید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام. خواب دیدم در مورد یک موضوعی بافردی گفتگو میکنم و دقیق یادم نیست چی بود وبعد با یک نفر دیگه اون فرد را میخوام به دا دگاه ببرم البته تا اون موقع فکر کنم اون فرد نمی دونست اون مالی را که برداشته مال خانواده ما بوده و من تو را ه روش فریاد زدم که اون مالی که برداشتی مال ماست یا باید برش گردونی یا شاید گفتم پولشو بده دقیق یادم نیست یا میبرمت دادگاه واون یهو این جمله را که فهمید جا خورد وبا خودم گفتم نکنه حالا که فهمیده مال ماست از اومدن به دادگاه اجتناب کنه البته میومد ولی یه کم مقاومت میکردوالبته من تو خواب با اینکه در راه داشتیم میومدیم احساس میکردم با یه نیرویی میرفتم درون دادگاه را میدیدم وسریع بر میگشتم .
فریبا هراتی
: سلام. اگر کسی را که می خواستید به دادگاه ببرید می شناسید، او مورد تهمت قرار می گیرد استرس و نگرانی خواهد داشت و احتمالا به گناهی مرتکب شده است. او مورد قضاوت قرار می گیرد و باید از خودش دفاع کند. اما اگر او را نمی شناسید، دچار ناراحتی یا ناامیدی می شوید و احساس می کنید که زندگی تان با استرس مواجه شده و همه اینها را نمی دانید تقصیر چه کسی بیاندازید.
ایلیا : سلام.وقت بخیر
خواب دیدم یه خونه خیلی بزرگ بود ودروانجا عروسی بود ،رقص وشادی رو ندیدم ولی دایم درحال پذیرایی از مهمانها بودند؛عروسی مربوط به فامیل شوهرم بود منم با خانوادم رفتم ودیدم خانواده شوهرمم اونور نشستند بعدازمدتی گفتم بذاربرم به مادر شوهرم سلام کنم چون باهاش آشتی کردم رفتم ۲بارسلامش کردم تامتوجه شد بهش دست دادم ولی اون به جای سلام دوباره یه حرف مسخره ازگذشته روپیش کشید وگله وشکایت کرد دخترشم کنارش بود خواست کلام مادرشوتوجیه کنه که اصلا بهش توجه واعتنایی نکردم حتی سرمم به سمتش برنگردوندم.یه جوابی به مادر شوهرم دادم وول کردم اومدم به خانوادم گفتم بریم توسالن اونور بشینیم هم عروس وداماد اونجا نشستند وهم اونجا شیرینی روی میزها سرو میشه وهم دیگه چشمم به خانواده شوهرم نمیفته،بعد دیدم اونام انگار سرجاشون نیستند ورفته بودندجایی دیگه انگار براتماشای چیزی.
فریبا هراتی
: سلام. اختلافات بین شما و مادر شوهرتان همچنان ادامه خواهد داشت. همان حرف های همیشگی...و شما هم اهمیتی نمی دهید.
Neda : سلام
خواب میدیدم مادر آقایی که قرار بود باهاش ازدواج کنم با مادرم صحبت کردن ایشون گلایه کرده بودن که پسر من دخترتو دوست داشت خیلی ذوق زده بود که میخواست باهاش ازدواج کنه از ذوق افتاده ناراحته و این حرفا.(باعث بهم خوردن رابطه ایشون بودن من که رفتاربدی ازشون دیدم ناچار باوجوداینکه علاقه داشتم بهشون رابطه رو ادامه ندادم)بعدمادرشون به مادرم گفتن که پسرم دیگه دخترتو دوست نداره با یه حالت حرص خوردن!فقط داشتن گلایه می‌کردن که پسرم این کارو کرد به خاطردخترت باحالت ناراحتی نه عصبانیت
فریبا هراتی
: سلام. آنها در منزلشان با هم دعوا کرده اند و هر کدام تقصیر جدایی شما از ایشان را گردن هم می اندازند. آقا مشکل را گردن مادرش می اندازد. مادرش گردن شما. او هنوز هم شما را دوست دارد. تشکر از همراهیتون.
نگار : سلام
برادرم خواب دیده که یه کاری داره انجام میده مثل حل کردن یه پازل و هر چی سعی میکنه کار درست تموم نمیشه، عصبانی میشه و میره پیش خدا، دیده که یه جایی هست که خدا اونجاست و این و نمیزارن بره داخل، برادرم به کسی که محافظ اون مکانه میگه که من باید برم خدارو ببینم اون میدونه که باید با من حرف بزنه و محافظ راه میده که برادرم بره داخل. خواب دیده که رفته به خدا شکایت میکنه که "چرا هیچی درست نمیشه (منظورش مشکلی که برای زندگی من پیش اومده)مگه نمیبینی این همه تلاش میکنیم"(برادرم در واقعیت برای مشکلی که برای من و همسرم پیش اومده خیلی ناراحته و از دست پدرم هم خیلی ناراحته چون پدرمون آدم جالبی نیست و خیلی خسیسه).دیده که خدا حرف نمیزنه اما برادرم میفهمه که منظور خدا اینه که به تلاش ادامه بده و حس میکنه که خدا دستش و گرفته. دیده که برگشته و دوباره اون کار و که شبیه پازله تلاش میکنه که درست کنه اما باز درست نمیشه و دوباره میره پیش خدا و میگه :پس چرا اینجوری میشه اونم از پدرم که اونجوریه. ولی خدا باز همون حس و میده که تلاش کن. و دیده که انگار این حرفش رو پدرم شنیده و گفته : مگه من چمه؟
بعد دیده که از اونجا اومده بیرون و دیده که یه شیر دنبال یه گوزنه و گوزن و میگیره و گاز میگیره اما گوزن هم شیر و گاز میگیره و شیر ولش میکنه.
فریبا هراتی
: سلام. برادرتان مشکلات زندگی شما را به عنوان چالش ذهنی خودش می بیند که نیاز به حل کردن آن دارد و نباید از خدا ناامید باشد هر چیزی زمان خاص خودش را دارد. گوزن به شخصیت مردانه و تهاجمی برادرتان اشاره دارد که باید با قدرت سعی کند که کنترل زندگی اش را به دست بگیرد و در مقابل نیروی خودتخریبی و مشکلات عاطفی پیش رو مقاومت کند. او نباید از مبارزه و تلاش دست بکشد تا زمانی که به موفقیت برسد و آن وقت که با جدیت و تسلط و قدرت بخواهد بر مشکلات مقابله به مثل کند، بر سختی ها پیروز خواهد شد و حرفش را به پیش خواهد برد. تشکر از همراهیتون.