تعبیر خواب غزال (بره آهو)
غزال در خواب، زنی است خوش اندام و زیبا که اگر به چنگ بیفتد، همسری مهربان و خانه آرا می شود. دیدن غزال در خواب، برای افراد جوان نشانه دوستیهای پاک و عمیق و برای افراد متأهل نشانه زندگی آرام و دور از دغدغه است.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن غزال در خواب بر چهار وجه است:
- زن،
- کنیزک،
- فرزند،
- منفعت از زنان.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند که بی آن که به سمت غزالی برود، باعث شد آن غزال به زمین بیافتد، تعبیرش این است که دختری را دوشیزگی ببرد. اگر ببیند که غزال وقت شکار بیفکند، به معنی این است که غنیمت یابد. اگر ببیند که غزال در خانه او بمیرد، دلیل که از جهت زن، غم و اندوه به او می رسد. اگر ببیند که غزال را به سنگ یا تیز زد، تعبیرش این است که نسبت به زنی سخنی ناسزا خواهد گفت.
جابر مغربی گوید: اگر ببیند غزالی را گرفت یا کسی به او داد، صاحب فرزند خواهد شد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام روزتون بخیر،خواب دیدم ی گله آهو از جایی عبور میکردن که بینشون چندتابره آهو دیده میشد،صاحب اون گله آهو بمن گفت هر کدوم رو میخای انتخاب کن تا بدم ب تو ،من هم دوتا بره آهو انتخاب کردم یکیشون ی کم ژولیده بود و یکی دیگه هم بسیار زیبا و چشم درشت بود بعد اونا رو از گله جدا کردودربرابر من قرار داد بهش گفتم ی سگ هم بهم بده ی سگ بزرگ و قهوه ای بهم داد ک مطیع بودوهر چ میگفتم انجام میداد و اونجا ی مزرعه بادمجان بود،دیدم بادمجونهاشو چیدن و فقط چندتا بادمجان کوچیک باقی مونده و با زنداییم چندتا بادمجان چیدم و گذاشتم روی زمین درهمین حال که به بوته ها نگاه میکردم ی گردنبند پیدا کردم و پلاکش رو نگاه کردم دیدم روش نوشته الله با خودم گفتم من ،خودم چنین گردنبندی دارم (درحالی ک در واقعیت من چنین گردنبندی ندارم)میدمش به دختر داییم،هنگام رفتن ب زنداییم گفتم من حامله هستم ولی شکمم بزرگ نبود فقط احساس بارداری داشتم ک انگار ی نفر بهم اشاره کرد ک فلان زن ک جلو تو هست هم حامله هست و دیدم شلوارش پر از خون شد و بهش گفتم بچتو سقط کردی گفت نه نگران نباش چیزی نیست و دست روی شکمم گذاشتم و خیالم راحت شد ک هنوز حامله ام،سپاس.
فریبا هراتی
: سلام. لطفا بنویسید که متاهل هستید یا مجرد.