تعبیر خواب لاغر شدن
اگر کسی خواب دید که لاغر شده، از ثروت و مالش کم می شود و اگر همراه لاغری ضعف هم داشت، ابتلای به غم و اندوه است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
امین : سلام من خواب دیدم همسایه طبقه پایین که پیر مرد تقریبا چاقی هست یهویی لاغر شد،چه تعبیری داره
فریبا هراتی
: سلام. او یا از نظر مالی متضرر می شود و یا انرژی و قدرتش را از دست می دهد و یا کار نابخردانه ای انجام می دهد که از اعتبار و احترام و آبروی او پیش شما می کاهد. تشکر از همراهیتون
امین : با سلام،من خواب دیدم که مادرم لاغر و ضعیف شد در صورتی که در واقعیت اینقدر لاغر و ضعیف نیست.
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما در شرایط خاصی احساس می کند که نمی تواند کنترل خوبی روی زندگی خودش داشته باشد و خودش را ضعیف و یا ناکافی حس می کند. اعتماد به نفس او کم می شود و نمی تواند با هر موقعیتی کنار بیاید و خودش را با شرایط مختلف وفق دهد. همچنین شاید مادر شما در تعبیر اشاره به جنبه ی احساساتی خودتان داشته باشد و این یعنی اگر خیلی احساساتی شوید، نمی توانید مستقلا و راحت به کارهایی که دوست دارید دست بزنید و اعتماد به نفستان کم می شود و نمی توانید با شرایط جدید خودتان را وفق دهید. تشکر از همراهیتون
امین : با سلام،من خواب دیدم که مادرم لاغر و ضعیف شده در صورتی که در واقعیت اینقدر لاغر و ضعیف نیست.و بعد از دو هفته همین خواب رو برای مرد همسایه طبقه ی پایینمان دیدم که اونم لاغر شده .
چه تعبیری دارد؟
فریبا هراتی
:
سلام. خوابتان را در رابطه با مرد همسایه بیش از حد خلاصه کرده اید ضمن اینکه شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر کامنت هستید نه بیشتر و باز اینکه طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : سلام از خواب دوستان مجرد: جمعه صبح خواب ديدم خانمى كه خیلى قبل باهاش در ارتباط بودم ولى الان با كس دیگریست (با هم هيج ارتباطى نه دور و نه نزديك نداريم. حتى در اينترنت جكش نميكنم و هيج خبرى هم ازش ندارم) به من پيام داده و گفته "چرا راز ارتباط من و تو رو به اين شخص دادى" و حسرت ميخورد. منم ميكفتم تقصير من نيست من رازى ندادم. ايشون در كنار ان مرد در ماشين نشسته بود ولى اين مرد خودش نبود. چهره مردى (بر خلاف واقعيت كه چهره پر و چاغ دارد) لاغر و استخوان صورتش بيرون زده باشه بدون لُپ رو نشان ميداد. هر دو به طرف من نگاه ميكردند. ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خواب دوستتان این است که شخص جدیدی که به زندگی این خانم آمده، از جهاتی مشابه شما رفتار می کند و این خانم فکر کرده که او هم مثل شماست و تصورات و انتظارات و توقعات مشابهی مانند شما، از این خانم دارد. این آقا از رابطه اش با دوست سابق شما خوشحال نیست و این خانم هم احترام زیادی برای او قائل نیست. دوست خانم شما نتوانسته خود واقعیش را از این آقا مخفی کند. تشکر از همراهیتون
کیمیا : با سلام،خواب دیدم مادرم سرکوچه کنار یه دیوار ایستاده و دودستی اون دیوار رو گرفته بود که بایسته،( مادرم فوت کردن) بهش گفتم دستتو بده من بیا بریم خونه و از کمی دورتر نیروهای داعش داشتن میومدن سمت ما، بهم گفت تو برو من الان بیام میبینن و سرعتشون بیشتر میشه، در خواب کمی ترسیده بودم و برگشتم خونهو بشدت نگران مادرم بودم دست اونها نیفته که بکشندش، دوباره رفتم سرکوچه و باز مامانم نیومد، درخواب لاغرتر از زمان زنده بودنش بود ، یادم نیس در خانه سرم به چی گرم شد که یهو یاد مامان افتادم و رفتم سرکوچه بیارمش که دیدم نیست و نگرانش بودم(با بلوز شلوار و لباس خونه میرفتم دنبال مامانم ولی در خواب مامانم روپوش و روسری سرش بود و هوا هم نیمه تاریک بود)بارها درخواب دیدم مادرم مریضه و خونه یکی دیگه است و گمش کردیم و دنبالش میگردیم بیاریم خونه، ممنون از تعبیرهاتون
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز از شما تقاضا می کنم هرگز خوابتان را زیر کامنت های قبلی خودتان یا دیگران ارسال نکنید و در بخش دیدگاه خوابتان را بنویسید چون اینطوری احتمال گم شدن خوابهایتان زیاد می شود!! روح مادرتان شاد. مادر شما نگران محدودیت ها و شرایط بغرنجی است که ممکن است در زندگی تان به وجود بیاید و می خواهد که شما حواستان را جمع کنید تا خطری متوجه ی شما نشود. او روحش به خاطر شما نا آرام است و معلوم نیست که عاقبت این شرایط به کجا برسد. شما می خواهید که او خیالش راحت باشد و به مشکلات فکر نکند ولی چون او الان روح است، از همه چیز با خبر است و نمی تواند نسبت به آینده ی شما بی تفاوت باشد. شما باید خیلی مراقب خودتان باشید و خونسرد و بی خیال نباشید و با هر کسی هم خودمانی رفتار نکنید. تشکر از همراهیتون.
محمدرضا : سلام. وقت بخیر
دیشب همسرم خواب پدر و مادر مرحومشان را دیدند که سه نفری در خانه پدریشان بودند. پدر مرحوم ایشان در حالتی که بسیار عصبانی بود در حال ناسزاگفتن و بد و بیراه گفتن به عروس یکی از همسایه هایشان بود. (البته در عالم واقعیت پدر همسرم بسیار انسان خوش اخلاق و مهربانی بودند و ضمنا همسایه مورد نظر هم همسایه های خوبی بودند) به همین دلیل همسرم از مادر مرحومشان می پرسند که بابا برای چی داره به این همسایه فحش میده. اونها که آدمهای خوبی هستند که مادر مرحوم هم با ناراحتی می گه آره اخلاق بابات اینجوری شده و همین موقع پدر از این سئوال همسرم عصبانی میشه و به قصد اعتراض به همسرم با ایشان هم داد و بیدا می کنه. در همین حال همسرم دست های پدرش رو می گیره و با گریه و زاری زیاد به پدرش میگه: بابا تو از کی اینجوری شدی؟ تو بابای مهربون من بودی، من تو رو همیشه به خاطر اخلاق خوبت خیلی دوست داشتم. به من بگو چرا اینجوری شدی؟ که در همین حین پدر ایشان که به طرز محسوسی لاغر هم شده بود بغض می کنه و به نشانۀ ترحم و دلسوزی میاد که همسرم (دخترش) را بوس کنه و این ناراحتی را از دلش دربیاره که همسرم از خواب بیدار میشه.
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. همسایه ی پدر خانمتان در کاری مشارکت می کند یا با کسانی متحد است که نتیجه ی آن کار یا این اتحاد، به ضرر مردم تمام می شود. ارواحی که پاک و آمرزیده شده باشند، روحشان آزاد است و از همه چیز با خبر هستند. پدر خانمتان احتمالا در زمان حیاتشان هم سعی بر این داشته اند که همه را تشویق کنند که درست رفتار کنند و از بدیها اجتناب کنند. الان او نمی تواند احساس خودش را به همسایه شان القا کند و به آنها بگوید که اشتباه می کنند ولی از نتیجه ی کار آنان با خبر است و می داند که دارند اشتباه می کنند و مرتکب خطا می شوند. ادامه ی این روند، به ضرر همسایه شان تمام خواهد شد و پدر خانمتان از سر دلسوزی برای آنان عصبانیست. تشکر از همراهیتون.
Shima : سلام روز به خیر
من به یک آقایی خیلی علاقه داشتم،اوایل این آقا هم دوستم داشت اما بعدا ترکم کرد،بارها رفتم سمتش و طرد شدم به طرز بدی هم باهام برخورد میکرد،یک ساله ازش بیخبرم و سمتش نرفتم،دیشب خواب دیدم دعوتش کردم به محیط کارم و اومده بود و در یکی از اتاق ها رو باز کردم رفتیم داخل من بغلش کردم اما یک دفعه دیدم خیلیییی لاغره و زیر کتش یک تیکه استخوانه.اینم بگم همیشه به فکرشم و دیشب هم موقع خواب یادش بودم.
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نباید هرگز عشق را گذایی کنید چون هر قدر که کسی را دوست داشته باشید و به این مسئله ابراز کنید، اما او شما را دوست نداشته باشد، ابراز شما بیشتر از ارزش و اعتبار شما می کاهد. این آقا در ظاهر شخصیتی حمایتگرایانه دارد ولی در باطن اصلا چیزی برای حمایت کردن از کسی ندارد! یا خمیره ی وجود و توان او کم است. یا روحیه اش خراب است یا جیبش خالیست... اگر خودتان را دوست نداشته باشید و به خودتان احترام نگذارید مردم شما را نادیده می گیرند. تشکر از همراهیتون.
Sahar : سلام من با یه آقایی برای آشنایی قرار داشتم
فریبا هراتی
: سلام. اقایی که می خواهد با او آشنا شوید، از عقل و فراست کافی برخوردار نیست و شخصیت صادقی ندارد و مقام و اعتبار او هم بالا نیست. او نمی تواند نظرات واقعی خودش را راحت ابراز کند و احساسات واقعی خودش را از دیگران پنهان می کند. این آقا چیزی را از شما مخفی می کند. تشکر از همراهیتون.
yasin137364 : سلام،خواب دیدم دوستم لاغر بود آبجیش بهش میگفت یه کاری کن چاق بشی منم به دوستم نگاه کردم دیدم خیلی لاغره استخون خالی تقریبا،من میگفتم من از اون بهترم ،بعدش رفتیم آرایشگاه دوستم رو یه صندلی نشست آبجیش رو یه صندلی،دوستم موهاش سشوار میکرد،سشوارو گرفته بود نزدیک سرش میگفت خیلی داغه،من میگفتم همن هیچ وقت موهامو سشوار نمیکنم.یه دوست دیگه داریم اونم رو یه صندلی نشست شروع کرد به شعر خودن واسه دوستم ک سشوار میکرد موهاشو .شعر میخوندو دست میزد.بعدش اونجا نبودیم من و همون دوستم و دوباره آبجیش یه جای دیگه بودیم داشتیم از پله ها بالا میرفتیم باید میرفتیم طبقه۲منم باهاشون بودم من پاهام درد میکرد آبجی دوستم بهم کمک کرد منم بهش گفتم من از صبح انقد کار کردم ک خسته شدم وقتی رسیدیم بالا من نگاه کردم دیدم قد من با اونا اختلافی نداره بعد ما رفتیم تو صف که اسم نویسی بود.من به دوستام میگفتم اینا دارن اسم مینویسن ک نیرو بگیرن برای جنگ قراره جنگ بشه .بعدش انگار کار ما نشد و همه برگشتیم.من به دوستم گفتم دیدی گفتم اینا نیرو میخوان برای جنگ بهش گفتم برو تو خونه ما اخبار میگه نگاه کن بعد یه مرد و پسری خونه ما بودن .پسره داشت به من کمک میکرد.منم با خودم فکر میکردم چقد خوبه یکی باشه به آدم کمک کنه بعد مامانم اومد یه ماشین وایساده بود یه دختر کوچولو ک انگار واسه ما بود تو ماشین بود .
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما اعتماد به نفس و اطلاعات و آگاهی اش نسبت به بعضی مسائل کم است و شما خودتان را با شعورتر و عاقلتر از او می دانید. خواهر دوستتان می خواهد که فکر دوستتان مرتب و باز باشد و شما فکر می کنید که احتیاجی ندارید که کسی به شما مرتب راهنمایی کند چون فکرتان آرام است. حرفهایی که به دوستتان می زنند موجب استرس و تنش در وجود او می شود و دوست دیگرتان هم حرفهایی می زند که این دوست ناآگاه شما را ناراحت می کند و برای او احساس ترحم می کند. شما راجع به یک مسئله ای با دوستانتان می خواهید همفکری کنید و آگاهی های خودتان را بالا ببرید. شما نمی توانید به صورت مستقل عمل کنید و نیاز به راهنمایی دارید و خواهر دوستتان شما را هم راهنمایی خواهد کرد. شما متوجه خواهید شد که سطح آگاهی ها و اعتماد به نفس شما خیلی هم از دوستتان بالاتر نیست و نباید خیلی او را کمتر از خودتان متصور شوید. ولی از لحاظ اجتماعی شما به دلیل زندگی مرفه تر و گشایش کاری که نسبت به دوستتان دارید، قادر هستید که اخبار و اطلاعات بیشتری از مسائل روز دریافت کنید و مادرتان هم شما را از لحاظ اقتصادی حمایت می کند و شرایط مالی بیشتری نسبت به دوستتان دارید. همه ی شما نگران مسائلی هستید که در اصل، نگرانی های شما بیهوده است و انشالله شرایط زندگی تان ختم به خیر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
Zahrak : خانم هراتی جان سلام مجدد. من همین دیشب یا بهتره بگم نزدیکای صبح خواب دیدم دو تا از دخترعموهام که یکیشون تپل هستن و اون یکی خیلی تپل تر به شدت لاغر شده بودن و من توی خواب همش با خودم میگفتم چطور ممکنه اینقدر لاغر بشن اونا که تپل بودن
(ضمنا اینم بگم شاید در تعبیر تاثیر داشته باشه، من از دست این دوتا دخترعموم به شدت ناراحتم چون ازدواج من رو با برادر شوهرشون بهم زدن)
فریبا هراتی
: سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.