تعبیر خواب پرده
دیدن پرده کهنه خوب نیست و غم و اندوه را خبر می دهد. پرده نو نیز غم و اندوه است با این تفاوت که بزرگ نیست و می توانید با آن مبارزه کنید. اگر پرده را در اماکن عمومی ببینیم، مثلا اگر در خیابان پرده آوریخته باشند، از یک ناراحتی عمومی خبر می دهد.
اگر ببیند که پرده اش سوخت یا پاره شد، از غم و رنج رهایی می یابید. پرده آویختن و پرده نصب کردن، فراهم آوردن موجبات کدورت و ملال است. اگر پرده را در خانه خودتان می آویزید برای خود دردسر درست می کنید و چنانچه پرده را در خانه دیگری نصب می نمایید برای دیگران ناراحتی به وجود می آورید.
یوسف نبی (ع) می گوید: دیدن پرده نشانه کم شدن خوشبختی است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
12345 : سلام ختنم هراتی من خواب دیدم تو خونه ی عمومم که دارم پرواز میکنم و خیلی احساس خوشی و آزادی دارم بعدش موقع پرواز دستم میخوره پرده زن عموم اینا میوفته بعد زن عموم نگاهم میکنه ولی نه عصبانی بیشتر متعجب بعد من معذرت میخوام بعدسعی میکنم جاش بندازم میبینم نمیشه میگم تو دلم نشد دیگه ولش میکنم بعدش خودم و دختر عموم رو میبینم که از یه تونل تاریک رد میشدیم اون تو تونل موند من رفتم تو یه جنگل با درختای خیلی بلند که هواش یا بارونی بود یا مه داشت و تازه بارون تموم شده بود رو تنه درختا یه چیز سبز فک کنم خزه بود یعنی اینقدر مرطوب بود خیلیم سرسبز بود من خیلی حس خوبی تو خواب داشتم حس خوشی و آزادی
فریبا هراتی : سلام. شما از زندگی امروزتان خوشحال هستید ولی با این وجود زندگی شما شاهد تحولی مثبت خواهد بود. شما احساس خواهید کرد که کنترل بیشتری روی زندگی تان دارید و درک شما بالاتر می رود. شما به فرهنگ خودتان باور دارید و احساس آزادی بیشتری می کنید و چشم انداز وسیع و تازه ای نسبت به زندگی تان پیدا خواهید کرد. ارتباط روحی و معنوی شما با خدای بزرگ قویتر می شود. استرس و ناراحتی ها را فراموش می کنید و احساس بی خیالی می کنید. شاید به خودتان مغرور شوید که از باقی مردم بهتر هستید. بینش و شهود در شما قویست و از مسائلی با خبر می شوید که خانم عمویتان شاید در وهله ی اول، تمایلی نداشت راجع به آن مسائل با شما صحبت کند. ذهن دختر عمویتان مثل شما روشن نیست و زود در سختی ها ناامید می شود ولی شما می دانید که احساستان درست است و می توانید به بینش خودتان تکیه کنید و به غرایز و شهود خود اعتماد کنید. شما ناامید نمی شوید و می دانید که آخر سر در بالا پایین های زندگی تان می توانید به موفقیت برسید. تشکر از همراهیتون.
فرزانه : سلام دیشب تو خواب دیدم همه برادر و خواهرها اومدن خونمون (من و مامانم با هم زندگی میکنیم) بعد دیدم برادرام دارن لوستر رو تو جاش سفت و محکم میکنن و من میگم مگه لوستر لق شده میگن نه محض احتیاط اینکار رو میکنیم و میبینم که برادرم که تو تهران زندگی میکنه منو از لب و گونه بوسید و من خوشم اومد بعد دیدم که مامانم پرده های خونمون رو تو لباسشویی انداخته که بشوره بعد یکی از پرده ها رو بعد از شستن آویزون کرد که من دیدم پرده خیلی سفید و زیبا براق شده و زیباییش خیلی جلوه میکنه و بعد دیدم ما تو خونمون یه درخت آلبالو داریم که تعدادی از شاخه هاش از پنجره اومده تو اتاق و جلوی من یه بشقاب بزرگ میوه است که گیلاس قرمز و آلبالو و خربزه است که من دارم از همش میخورم بخصوص خربزه رو میبینم که خیلی با لذت میخورم
فریبا هراتی : سلام. برادران شما به شما کمک می کنند که آینده ای روشن پیش رو داشته باشید و جایگاه امن تری در زندگی تان بدست بیاورید. برادر شما برای شما احترام قائل است و حرفتان را تایید می کند. مادرتان می خواهد که نگرانیهای قبلی و گذشته ی شما از بین برود و شروعی تازه داشته باشید. خیر و برکت و سلامتی، خبرهای خوش و خوشبختی و شیرینکامی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : سلام خانم هراتی. خواب دوستم رو براتون از زبان خودش میگم:
خواب عصر دیدم خانمی که دوستش دارم و بین ما فعلا رابطه ای نیست روی تخت بزرگ خوابیده که اطراف این تخت یا جلو آن یک پرده (یا چند پرده) سفید رنگ طرح و گل دار توری داشت. تمام تخت و جزییات آن سفید بود. لباس خانم پیرهن و شلوار بود. پیرهن به رنگ تقریبا شیری بود که از بقیه رنگ تخت متمایز بود. روی کمر خوابیده بود (ظاهرا چشماش باز بود) و با خودم میگفتم ببین چه صحنه بدی رو عکس گرفته و روی اینترنت پخش کرده یا میخواد بکنه. برای یک لحظه فکر کردم منطقه نک سینه ظاهر بود ولی به علت پرده سفید درست نمایان نیمکرد. دوباره دقت کردم منطقه سینه پوشیده بود و ایشان لباس داشتند. هرچند منطقه شکم کمی نمایان بود. در واقعیت این خانم عکس های نامناسبی در اینترنت پخش میکرد و خیلی از مردها رو جلب توجه کرده بود که من قبلا بهش گفته بودم در شان و منزلت خانوادگی ایشان نیست و نباید این کارو بکنه و بشون گفتم شان خانوادگی ایشان خیلی بیشتر از این هاست چون واقعا از این خانم رو از نزدیک میشناختم. حتی با مادرشون صحبت کردم. خانواده محترمی دارند. ممنون
فریبا هراتی : سلام. تعبیر خوابتان این است که این خانم شخصیتی پاک و محترم دارد، مهربان و دلسوز دیگران و بسیار احساساتیست. او از بیان احساسات خودش خجالت نمی کشد. شما شاید از اینکه او لباس نامناسب داشته ناراحت هستید ولی شخصیت درونی او، پاک و با کرامت است و ماخوذ به حیاست. ظاهر بین نباشید! خیلی از زنان محجبه ممکن است فکرشان بیمار باشد و دنبال شهوات بروند و خیلی از اشخاصی که شما آنان را به ظاهر بی حجاب می بینید، ممکن است از سلامت فکری و ایمانی قوی برخوردار باشند. تشکر از همراهیتون.
Mahsano : سلام خانم هراتی عزیز خسته نباشید
فریبا هراتی : سلام. تشکر. شما سعی می کنید که همزمان که به فرهنگ و سنت های قدیمی تان وابسته هستید، با دوستتان هم تعامل کنید و نشان دهید که همه چیز مثبت و آرام است و اجازه ندهید که کسی از روحیات و افکارتان با خبر شود. شما می خواهید به او مسلط باشید و او را مجاب می کنید که وظیفه ی خودش بداند که از شما حمایت کند. او هم با این طرز فکر شما مشکلی ندارد. تشکر از همراهیتون.
Roya : سلام، مادرم خواب پدر مرحومم رو دید که یک پرده قرمز کهنه ک زیرش یمقدار پاره بود رو اورده و روی پنجره ی اشپزخانه خونه روی پرده قبلی نصب کرده و رفت و مادرم هر چی بهش میگفت اینجا ک پرده داره، چرا باز اینو اوردی بهش توجه نمیکرد
فریبا هراتی : سلام. روحشان شاد. پدر شما از اینکه اخبار خانه تان به بیرون درز کند و مردم از شرایط زندگی و امور مالی تان با خبر شوند، خوشش نمی آید چون ممکن است چشمتان بزنند و یا بخواهند از شما سو استفاده کنند. او می خواهد به شما بگوید که خودتان را خیلی متمول و مرفه جلوه ندهید. برای دفع شر هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
سارا : سلام
خواب دیدم یه خونه جدید و بزرگ گرفتیم که چند تا پنجره داره رو به یه ساختمون دیگه که پرده نصب کردم جالبه که یه پرده هم به خونه روبروی نصب کردم گفتم چون از پنجره ما پنجره اونا معلوم بود به طرف بیرون پرده برا همسایه نصب کردم رنگ ابی و حریر سقید که قشنگ شه
یه پنجره باریکی هم خونه داشت که اونم یه پرده خوشگل گل گلی نصب کردم رفتم بالا درستش کنم دیدم از بالا پاره است و دو نصف شده که خیلی راحت با یک کوک از سر تا تا اش درست میشه و اصلا هم معلوم نمیشه
پدر و مادرشوهرم خونه ام بودن گفتن ما درستش میکنیم گفتم نه خودم راحت درستش میکنم
فریبا هراتی : سلام. افکار و روحیات شما متحول شده و چشم انداز تازه ای نسبت به زندگی پیدا کرده اید. شما اجازه نمی دهید که کسی در کارتان دخالت کند و از زندگی شخصی تان با خبر شود کما اینکه خودتان هم تلاش نمی کنید که از کار دیگران با خبر شده و در زندگی کسی سرک بکشید. شما با کرامت و خردمند هستید و سعی می کنید که خوشرو و مهربان رفتار کنید تا هرگز حرمت ها بین شما و خانواده ی شوهرتان دریده نشود. با سیاست رفتار می کنید و ارتباط تان را با مردم بخوبی حفظ می کنید. تشکر از همراهیتون
Mina : سلام خواب دیدم که خواهرشوهرم ازپله های طبقه بالای خونمون که خونه پدرشوهرمه اومدپایینوبلندبلندبادختراش صحبت میکردومنوشوهرم توی اتاقی که درب خروجی به سمت اون راه پله هاس داشتیم درمورد موضوعی صحبت میکردیم وبه اون صدا توجه نشون ندادیم ولی من حس کردم پنجره کوچیکی که بالای دراتاقه شیشه شفاف داره واون داره مارومیبینه امابعدش که چک کردم شیشه مشبکه و مات بودولی همچنان مطمئن بودم اون مارو دیده.در همین حین دیدم خواهرشوهر اومد توی حیاط خونم با بچه و شوهرش که شوهرش با یک تیشرت مشکی دم درحیاط به دیوارتکیه زده وخواهرشوهرم پشت پنجره بزرگ پذیراییم از توی حیاط یه پرده صورتی نسبتابراق ولی زشتوکهنه اویزون کردکه تادیدم باعصبانیت به شوهرم گفتم حق نداره وبره بکنه.شوهرم نگاهم کردونرفت حس کردم ازکاراون راضیه بعدمن مامانمو دیدم که بهش میگفتم دروغگویی وگریه میکردم.
فریبا هراتی : سلام. خواهر شوهر شما در کارتان دخالت می کند و نسبت به شما احساس منفی دارد. او مراقب زندگی شما هست و شاید فکر می کند که شما برای حفظ عشق و رابطه ی صمیمانه تان باید سعی کنید که بیشتر از زندگی تان حفاظت کنید و خودتان را به کسی نشان ندهید. او به عقایدی پایبند است که شاید قدیمی هستند و از نظر شما خوشایند نیستند. همسر خودش هم شخصیتی بدبین و جدی و بداخلاق دارد. شوهر شما از اینکه خودتان را از مردم غریبه بپوشانید راضیست. اگر خوابتان را دیشب دیده اید، از مادرتان هم عصبانی خواهید شد و در غیر اینصورت، شما معتقد خواهید بود که مادرتان در زمینه ی خاصی که قبلا با شما صحبت کرده، محق بوده و به خاطر حرف او خوشحال خواهید شد. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام ۲۵ ماه صفر خواب دیدم آقایی که باهاش چندین ماهه کات کردم روی یه صندلی کنار پنجره نشسته بود و انگار یه دفتر یا کتاب رو پاش بود و داشت یه چیزی توش مینوشت صدا شو شنیدم که بهم گفت کمربندتو محکم ببند ای دختر حریر! خیلی مهربون مثل تو واقعیت روزایی که باهم خوب بودیم گفتش. همزمان با گفتنش نوشته حرفاشو هم میدیدم مثل زیرنویس یک فیلم ولی نوشته حرفاش کمی فرق داشت و به نظرم این بود: ایرار دختر حریر. بیرون پنجره روشن تر از داخل اتاق بود و یه پرده نازک شبیه حریر هم میدیدم یه بار پشت پنجره زده شده بود و انگار یه بار دیدم که این پرده بین من و اون بود.
ممنون.
فریبا هراتی : سلام. او به شما فکر می کند و معتقد است که شما مهربان و دلنازک هستید و باید خیلی مراقب باشید که مرد هایی که ممکن است به زندگی تان راه پیدا کنند، شما را آزار ندهند و با احساساتتان بازی نکنند. شما و او صمیمی نخواهید شد. تشکر از همراهیتون.
تینا : سلام وقت بخیر
خواب دیدم که رئیس شرکت با لباس رسمی اومده داخل سالن و لباس رسمی که کت و شلوار بود درآورده و پیراهن و شلوار اسپرت پوشید بعدش کنار من نشست خواستم در مورد شرکت باهاش صحبت کنم که شروع کرد به احوالپرسی از من و گفت حالت چطوره؟ و نذاشت در مورد کار صحبت کنم انگار نمیخواست من چیزی از مشکلات بدونم. بعدش بهم گفت میخواهیم اسباب کشی کنیم وسایل رو جمع کنید و برید پایین. بعدش دیدم با یک نفر در مورد موارد مالی حرف میزنه میگه که پول خیلی کم داریم حتی پول بنزین هم نمیشه. با یکی از همکارها رفتم پایین چندتا خیابون رو رد کردیم به یه خونه ویلایی رسیدیم که پرده قشنگی روی سردرش آویزون شده بود گفتم چقدر قشنگه اینجا میآییم؟ گفتندنه سوار مینی بوس روبروی خونه بشید. سوار شدیم مینی بوس یدون هدف توی شهر میچرخید انگار جایی با بودجه شرکت پیدا نشد. من به همون خونه با پرده رفتم واردش شدم یه پاگرد با چند پله بود بالای پله ها 4 تا درب بود. چند خانم از درب ها بیرون اومدند بعد یه خانم دیگه وارد شد و گفت که اومده غذا بگیره یکی از خانم های اون خونه گفت ما اینجا غذا نمیدیم زنی که وارد شده بود یه کاغذ توی دستش نگاه کرد و اسم من رو اورد و گفت که بهم گفتن از این خانم غذابگیرم. من جلو اومدم و گفتم من غذا ندارم و اومدم بپرسم جایی برای شرکت ما سراغ ندارین؟ همین موقع یه پیرمرد از یکی از دربها بیرون اومد و من شروع کردم در مورد شرکت و شرایطش با اون پیرمرد صحبت کردن او پیرمرد اول مخالفت کرد بعد از اینکه کمی در مورد شرکت گفتم دستش رو جلو آورد و من رو به داخل راهنمایی مرد و با هم به سمت داخل خونه رفتیم تا بیشتر صحبت کنیم.
ممنونم
فریبا هراتی : سلام. رئیس شرکت شما از حالت منظم و با دیسیپلین و حمایتگرایانه ای که همیشه از خودش بروز می داده، فاصله گرفته و رفتاری معمولی تر از خودش بروز می دهد. تحولات تازه ای در حوزه ی کاری شما بوجود می آید و از نظر اقتصادی اوضاع تحولی منفی خواهد داشت. شما می خواهید فکرتان به آرامش برسد و اتفاق مثبتی برایتان رخ می دهد که راجع به آن با کسی صحبت نمی کنید. ممکن است شرکت شما منحل شود و شما مدتی بیکار باشید. ولی شما قادر خواهید بود که مجددا کار خوبی پیدا کنید. شما شخصیتی تاثیرگذار دارید و می توانید شروعی تازه داشته باشید. البته شما تمایل دارید که شرکت خودتان برقرار بماند و بتوانید مانند قبل فعالیت کنید. شما شخصیتی خردمند دارید و احتمال زیادی دارد که راه حلی برای مشکلاتتان پیدا کنید و از برچیده شدن شرکت تان جلوگیری کنید. تشکر از همراهیتون.
Zeinab : سلام . مادربزرگم حدود ۱۲ روز پیش فوت کردند .
خواب دیدم رفتیم خونه شون . مادربزرگم از پله ها سریع رفتن بالا و جلوتر از ما و بعد من و مادرم هم باهم رفتیم بالا . هم من و مامانم هم مادربزرگم مشکی پوشیده بودیم همه. و بهمون تو خواب گفتن محرمه . بعد مادربزرگم یک پرده ای رو باز میکردند و پرده نو و مخمل طلایی و با غنچه های بنفش وسطش ، بعد رو به مامانم گفتن این پرده ها رو برای پنجره پایین دوختم که مهمون میاد زشت نباشه. بعد مامانم گفتن به مامان بزرگم حاج خانوم چرا اینقدر یهویی رفتی و ما رو شوکه کردی چرا خبر ندادی . مادربزرگمم هیچی نگفتن و خنده قشنگی کردند. و اینم اضافه کنم چهره شون سرخ و سفید بود و اصلا نشانه های زردی که اواخر به دلیل بیماری شون داشتند نبود. من ففط با حالت تعجب نگاه میکردم مامان بزرگمو که مُردن و الان چرا اینجان . بعد بیدار شدم
فریبا هراتی : سلام. روحشان شاد. او فقط حضور فیزیکی اش را در دنیا از دست داده و روحش زنده است و در آرامش به سر می برد. او درکش بالاست و به همه چیز آگاه است. مادر بزرگتان دوست دارد که شما همیشه شخصیت موفق و مهربانی از خودتان به مردم نشان دهید و راجع به بعضی مسائلی که فکرتان را ناراحت می کند، با هر کسی حرف نزنید و رازدار خودتان باشید. مادر بزرگ شما از شما زنده تر است ولی شما فکر می کنید که هر کسی جسمش مرد، برای همیشه اسیر خاک و مرده است ولی این تصور شما باطل است. تشکر از همراهیتون.