تعبیر خواب کلید
اگر کسی خواب دید که نمی تواند با کلیدش قفل در را باز کند، قصد انجام کاری را دارد ولی سعی او بی نتیجه است. اگر به راحتی با کلید، قفل در را باز کرد، گره از کارهای بسته اش باز می شود. کلید در خواب، به توانایی انجام امور مشکل تعبیر می شود. اگر در خواب ببینید کلیدی بزرگ دارید که نمی دانید که به کدام قفل می خورد، قدرت انجام کارهای بزرگ را خواهید یافت ولی فرصت و موقعیت به دست نمی آورید.
اگر ببینید قفل بزرگی هست و شما کلید کوچکی در دست دارید، برای انجام کاری بزرگ احساس حقارت و کوچکی خواهید کرد یا امکان به دست نمی آورید. اگر ببینید دیگری کلید می سازد و به شما می دهد، خدمتی در حق شما انجام می دهد و راه موفقیت را به رویتان می گشاید. اگر دیدید خودتان کلید می سازید، تدبیر کاری را می کنید. اگر در خواب ببینید کلید شما در قفل شکست، در کاری شکست می خورید. اگر ببینید با کلیدی دری را قفل می کنید، زیرکانه رازی را از دیگران پنهان نگه می دارید.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن کلید در خواب بر هشت وجه است:
- بشارت،
- فرج از غم،
- شفا از بیماری،
- یافتن مراد،
- قوت دین،
- گذاردن حاجت،
- اجابت دعا،
- علم.
محمد ابن سیرین می گوید: دیدن کلید، دلیل بر مردی است که گشاینده کارهاست و ظفر یافتن بر دشمن. اگر ببیند که کلید بسیار داشت، دلیل است که بزرگی یابد.
حضرت دانیال می گوید: اگر در خواب ببیند که کلید آهنین داشت، دلیل قوت است. اگر کلید مسین داشت یا برنجین، دلیل است که سخنش گیرا شود. اگر کلید را چوبین ببیند، دلیل که منفعت آن کمتر خواهد بود. اگر ببیند که کلیدِ سیمین داشت یا زرین، دلیل که مال حاصل کند.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند که قفل را نتوانست گشود و کلید ضایع شد، تاویلش به خلاف این است. اگر ببیند که به کلید قفل گشود، دلیل است که زن خواهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Fatemeh : سلام عرض ادب خدمت بانو هراتی. خواب دیدم تو یه خونه بزرگ که چنتا اتاق یا حال طویل داره مثل اینکه خونه پادشاهه ولی یه اتاق پشت داره پنجره نداره و پادشاه اونجا که انگار همسرم بود که پنجاه پنجاه نمیدونم پادشاه بود یا همسرم که بهم گف برو اتاق خلوت یعنی همون اتاق پشتی رفتم پیشش یه حس عاشقانه بهم داشتیم که یهو یه زن اومد چیزی ببره انگار کلید خونمون هم اشتباهی برد هی دنبال شمارش بودیم که بهش بگیم انگار با همسرم یا همون پادشاه آشنا بوده یهو دیدم خونه مادرم هستم توی آشپزخونه با اقوام غذا درست میکنیم و کلید گم شده ام جلوی پنجره اتاق مادرم هست و کلید گم شده ام دو تا کلید خونه با کلید انباری بود و داخل حلقه در واقعیتم همینجور هست دو تا با کلید انباری. ولی در خواب دیدم وقتی جلو پنجره مادر پیدا کردم فقط دو تا کلید خونمون بود بدون حلقه و کلید انباری نبود به خودم گفتم عیبی نداره کلید انباری بازم دارم با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تعبیر خوابتان این است که شما موقعیت ها و فرصت های زیادی بدست می آورید تا احساس قدرت و کنترل بیشتری روی زندگی تان داشته باشید. شما به دنبال دسترسی به فرصت های بیشتر برای رسیدن به موفقت، اقدام کرده اید و سعی کرده اید که خیلی خردمندانه، در تنهایی خودتان، مشکلات را حل کرده و برای رسیدن به ثروت و موفقیت، اقداماتی انجام دهید. اما این تمایل به رسیدن به ثروت باعث شده که شما در موقعیتی گیر بیافتید؛ کنترل کارهایتان را از دست بدهید یا جایگاه و موقعیت عالی که انتظار داشتید به آن برسید را از دست بدهید. تغییرات غیر منتظره و ناامیدی به شما رو آورده و می خواهید که مشکلاتتان رفع شده و به رضایت در زندگی برسید. شما به مادرتان رجوع می کنید. او شخصیتی خردمند دارد و می تواند از شما بخوبی حمایت کند. مادر شما نگاهی متفاوت به مسئله ای که فکرتان را ناراحت کرده است دارد و راه حل مشکلات تان را پیدا می کند؛ منوط به اینکه از او چیزی مخفی نکنید. تشکر از همراهیتون
bahara : خانم هراتی عزیز، با سلام و احترام.
فریبا هراتی
: سلام. شما قادر خواهید بود که خواسته تان را بدست بیاورید و امکانات و شرایطی که مد نظرتان هست برایتان فراهم خواهد شد. امید و رضایت و موفقیت در زندگی تان خواهید داشت چون هم خردمند هستید و هم سخت کوش و منیت ندارید. همسرتان هم مثل خودتان خردمند و سخت کوش است و انشالله در کارهایتان موفق خواهید شد و بر تمام موانع و مشکلات زندگی تان غلبه خواهید کرد. تشکر از همراهیتون
آلا : سلام عرض ادب ۳۰رجب ۴/۳۰صبح خواب دیدم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. او می خواهد که شما سعی کنید که از خودتان بخوبی حفاظت کنید و جایگاهی لوکس و مرفه برای خودتان تهیه ببینید که هرگز به فقر مبتلا نشوید و مراقب باشید که کسی به شما ظلم نکند و احساسات سرد و زننده ای به شما نشان ندهد. او می خواهد که هارمونی و آرامش به زندگی تان راه پیدا کند. شما به این خواسته های او فکر می کنید و سعی می کنید که بشدت و با عزم و اراده ای قوی از خودتان حمایت کنید تا کسی شما را آزار ندهد. او صرفا می داند که شما خانم خوبی هستید و دوست ندارد که کسی آزارتان دهد. اما در عین حال، همانطور که در قرآن کریم آمده است، خداوند هرگز در بدن یک مرد، دو قلب قرار نداده است. آیه 4 سوره ی احزاب. او به هر دلیل، نمی خواهد یا نمی تواند از همسرش جدا شود و همسر او هم احتمالا گناه نکرده که شوهرش به شما توجه دارد. شما خیلی فرهیخته و با انصاف هستید که زندگی کسی را به خاطر خودتان خراب نمی کنید. من شما را بخاطر این شجاعتتان تحسین می کنم و مطمئن هستم خداوند اجر کار نیکتان را به شما برمی گرداند. تشکر از همراهیتون
کیمیا : سلام، خواب دیدم دوست پسرم اومده خونه من و خواست درو از پشت کلید بندازه بیاد داخل ولی نتونست چون من کلید رو گذاشته بودم پشت در نتونست باز کنه( در واقعیت وقتی دوستم پیش منه کلید رو میندازم پشت در) اونم دید باز نمیشه و رفت، از پشت پنجره نگاه کردم ببینم رفته یا نه، دیدم از پایین داره خونه رو نگاه میکنه ببینه کسی داخله یا نه، توی خواب انگار بهش گفته بودم خونه نیستم و اون میخواست بدونه چه کسی خونه منه و انگار شک کرده بود من توی خونه با کسی هستم که درو قفل کردم، بعد ترسیدم قفل رو بشکنه بیاد داخل و میخواستم از تراس فرار کنم که وقتی اومد من خونه نباشم( در واقعیت خونه من تراس نداره) و نمیدونم چرا در خواب استرس داشتم از اینکه بفهمه من خونه ام با اینکه تنها بودم و قهر هم نبودیم، ممنون از تعبیرهاتون
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که دوست پسر شما می خواهد از تمام افکار و جزییات روحیات شما سردربیاورد و احساس می کند که شما برای او حدود و محدودیت هایی تعیین کرده اید. او سعی می کند که از ظاهر شخصیت شما به افکار درونیتان پی ببرد. می خواهد بداند که کسی جز او در زندگی تان هست یا خیر و تمایل دارد که بداند که چرا حریم خصوصی برای خودتان قائلید و از سیر تا پیاز افکارتان را با او مطرح نمی کنید. شما می خواهید درکتان نسبت به شرایطی که در آن قرار گرفته اید بالاتر برود. شما دوست دارید که جایگاه بالایی در زندگی تان داشته باشید و او برایتان پرستیژ قائل باشد. از اینکه او بخواهد شما را محدود کند خوشتان نمی آید و مردد و دو دل می شوید که آیا او برایتان به اندازه ی کافی خوب هست یا خیر. تشکر از همراهیتون
Zeinabiran : سلام خانم روزتون به خیر، برادر من امروز...
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خواب برادرتان این است که دوست او به برادرتان فرصت های زیادی برای پیدا کردن جایگاهی بهتر در زندگی؛ یا داشتن اختیارات و قدرت بیشتر می بخشد و او را کاملا آزاد گذاشته است که هر جور که دوست دارد زندگی کند. بابک تمایلی ندارد که کارها و افکارش را به صورت شفاف و واضح با برادرتان مطرح کند و او عزم و اراده ی خودش را جزم کرده که به صورت سایه وار، و مخفیانه فعالیت و کار کند. بابک خواسته ها، نگرانیها و مسئولیت های خودش را به دوش می کشد و دیگران از او انتظاراتی دارند که او تمایلی ندارد که راجع به این مسئولیت ها و یا انتظاراتی که دیگران دارند؛ صحبت کند. شاید برادرتان از اینکه بابک تمام نقشه ها و برنامه های خودش را با او در میان نمی گذارد، ناراحت است. تشکر از همراهیتون
Moein : باسلام و عرض ادب
ظهر خواب دیدم جلوی یه ساختمان نیمه کار ایستادم درب خیلی بزرگی داشت و درب خیلی باریک داخل اون درب بزرگ تعبیه شده بود یه کلید همرام بود که با زحمت باهاش درب کوچیکه رو باز کردم اما هرکاری کردم نتونستم ازش رد بشم لاجرم دستم رو بردم داخل و زبونه درب بزرگ رو باز کردم و وارد ساختمان شدم، وقتی رفتم داخل دیدم تعدادی کارگر دارن سفیدکاری انجام میدن و محیط پر از نخاله گچ و سیمان بود من سراغ امید رو گرفتم ( کسی که باهاش پرونده قضایی دارم ) گفتن نیست باخودم احساس غرور میکردم و میدونستم اگر امید منو ببینه بشدت می‌ترسه بعد سریع از ساختمان خارج شدم میخواستم امید نفهمه من اومدم اونجا، در واقع احساس میکردم اون ساختمان پروژه خودمون هست، وقتی از ساختمان اومدم بیرون دیدم زن بابام خونه اش کنار همون ساختمان هست و جلوی درب خونه اش ایستاده یه پلاستیک سبز روشن بزرگ توی دستش بود به من گفت بیا اینو وصل جلوی درب حموم خونه ، یه خانم سبزه که هیکل درشتی داشت و همسایه اش بود همونجا ایستاده بود من به زن بابام گفتم بیا بریم جایی گفت بزار تماس بگیریم ببینم پدرت اجازه میده زن همسایه اش گفت یعنی شوهرت اجازه نمیده با پسرش تا جایی بری؟ بعدش همون خانم همسایه روی زمین دراز کشید من باخودم میگفتم این خانم چرا اینقدر بیخیاله توی خاک دراز میکشه.
( ضمنا کلیدی که توی خواب باهاش درب کوچیکه رو باز کردم همون کلیدی بود که در زمان فعالیتم توی پروژه باهاش قفل دفتر شرکت رو باز میکردیم و هنوزم دارمش )
باتشکر از تعابیر زیبا و دقیقتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما تصمیم دارید روی جنبه هایی از خودتان کار کنید و ذهن و جسمتان را بهتر کنید. موج جدیدی از انرژی و جاه طلبی به شما بر می گردد و شما می خواهید زندگی تان را بازسازی کرده و کارهای نیمه تمام را به اتمام برسانید. شما اهداف بالایی برای خودتان دارید و تغییر شرایط کنونی، برایتان راحت نینست. اما شما سعی می کنید که خودتان فرصت های جدید برای رسیدن به موفقیت را برای خودتان خلق کنید. امید دارد پنهانکاری می کند و روی مشکلاتی که ایجاد کرده سرپوش می گذارد. شما بخوبی می دانید که او با شما صداقت ندارد. شما باید از تجاربتان استفاده کنید و خودتان را بزنید به سادگی و ندانم کاری!! جوری رفتار کنید که امید فکر کند برگ برنده دست اوست. برنامه ها و نقشه هایتان را برای او علنی نکنید. بگذارید خیال کند که شما نمی دانید که او چه می کند ولی بشدت مراقب باشید و اهدافتان را به پیش ببرید. اگر او بفهمد که شما زرنگ و باهوش هستید، دروغگوی ماهرتری خواهد شد. تشکر از همراهیتون
رضا : اما جایی که بودم مرتفع نبود، باید به پشت بام ساختمان مرتفعی میرفتم و از آنجا عکس میگرفتم، هوا هم سرد بود پیش خودم میگفتم که کاپشن هم بپوشم . در بخش دوم خوابم من همراه پیرمردی که از همسایه هایمان بود پشت در ورودی ساختمان بودیم، او کلید انداخت، متوجه شدم قسمتی از کلیدش که مربوط به صدا بود کار نمیکند و نیاز به تعمیر دارد، اگرچه در دو مرحله در را باز کرد. مشکل آن قسمت از کلیدش را به او توضیح دادم، کلید خودم را به او نشان دادم اگرچه کلید هایمان ساختارهای متفاوتی داشت و کلید او قدیمی بود. داخل ساختمان شدم میخواستم سوار آسانسور بشوم، خانم خراسانی(در واقعیت او از همسایگان خانه قبلیمان بود) را دیدم او مانند گذشته چاق و قد کوتاه(در واقعیت هم همینطور) بود، کیسه های خرید زیاد و بزرگی داشت شامل میوه هایی هم بود، به او گفتم سوار آسانسور بشود اما سوار نشد و از پله ها رفت. من همراه مهین خانم(زن دایی ام) و چند خانم دیگر سوار آسانسور شدیم. من از آنها پرسیدم که کدام طبقه ها میروند تا اعدادشان را بزنم. اما مهین خانم طبقه ها را زد، نمیخواستم مهین خانم دست بزند چون او نسبت به کرونا و آلودگی حساس بود. اعداد ۲ و ۱۰ را یادم می آید اما بقیه را نه. در قسمت آخر خوابم که جزئیاتش را دقیق بیاد نمی آورم، در کوچه کنار همان ساختمان مردی آمد و قلبم را در آورد و در محفظه ای قرار داد. پس از آن صورتم به حیوانی تبدیل شده بود. داشتم دنبال راهی میگشتم که بتوانم به حالت عادی برگردم.
فریبا هراتی
: اما شما درک دقیقی از این نداشتید که در آینده چه خواهد شد. از سردی روابط و احساسات سردی که ممکن ای در زندگی تان در جریان باشد نگران بودید و سعی کردید که از خودتان به خوبی حمایت و محافظت کنید هر چند که از نظر مالی شاید در اوج موفقیت به سر می برید. شما سعی کردید که خردمندانه رفتار کنید و خانواده تان و نیز روحیات خودتان و برادرتان را بهتر بشناسید و درک شان کنید. شما قلق خانواده تان را بخوبی می شناسید و می دانید که چطور باید حرف بزنید که در دل آنان تاثیر مثبتی بگذارد. شما می خواهید در زندگی تان رشد کنید و پیشرفت کنید و در مورد بعضی مسائل مادی، باید صبور باشید تا تدریجا خواسته هایتان فراهم شود. اما به خاطر رفاهی که از ارث خانوادگی تان به شما رسیده، شما در زندگی پیشرفت کرده اید هر چند که این پیشرفتها مطابق با برنامه ریزیهای شما انجام نشده. شما تعادل خوبی در امور مالی بدست آورده و به دستاوردهای بزرگی هم رسیده اید. شما در شرایط سخت و بغرنج، و زمانی که با محدودیت هایی مواجه می شوید، بیرحمانه و قصی القلب فکر می کنید ولی تلاش دارید که این حستان را از دیگران مخفی کنید و نمی خواهید که بر حسب غرایز تان رفتار کنید بلکه دوست دارید با انسانیت با دیگران تعامل کنید. تشکر از همراهیتون
رضا : با سلام و عرض ادب
من و برادر و مادرم درباره خاطرات گذشته صحبت میکردیم، برادرم میگفت وقتیکه سنش کم بوده با دستش به آرامی به سر مادرم زده بوده، از آن کارش خیلی ناراحت و متاثر شده بوده است. مادر گفت که دکتر گفته مغز فرساد چیزی را ترشح میکرده که باعث میشده همش راه برود و مغز من هم مقداری از آنرا دارد. احمد آقا، یکی از کارگران قدیمی مان که در خانه قبلی مان می آمد را هم دیدم. از پنجره پایین را میدیدم، نمیدانستم چرا پلیس و آمبولانس هر دو آمده بودند. بعدا آمبولانسی جلوی ساختمان مان آمد و پارک کرد، مرد جوانی از آن پیاده شد و شروع به تمیز کردن کثیفی های جلوی ساختمان مخصوصا سیاهی های کنار جوب آب که هیچوقت تمیز نشده بودند، کرد. برادرم به او پولی داد، من هم موافق بودم اما بعدا متوجه شدیم او آنجا را خوب تمیز نکرده است. بعدا مادرم گفت که او گیاهان آنجا را خراب کرده، خرابی گیاهان را دیدم. برادرم در مورد خرابی گیاهان میدانست اما به من چیزی نگفته بود تا ناراحت نشوم. من گفتم اگر دوباره آن مرد آمد با او برخورد میکنم و اگر نرفت از شماره پلاک ماشینش با موبایلم عکس میگیرم، زنگ زده و گزارش میدهم. ماه و خورشید را همزمان در آسمان در حال غروب میدیدم، میخواستم با موبایل سامسونگم(در واقعیت هم سامسونگ است) از آن صحنه عکس بگیرم ماه در راست بود و خورشید در چپ.
فریبا هراتی
: سلام. شما و مادر و برادرتان می خواهید تحولات تازه ای در زندگی تان ایجاد کنید و از شر عملکردهای اشتباه گذشته تان و روشهای قدیمی که در رابطه با مسائل مختلف در زندگیتان اعمال می کرده اید؛ راحت شوید. خصوصا شما که بیننده ی خواب هستید، می خواهید نگاه جدیدی به زندگی داشته باشید و از تجارب گذشته تان درس بگیرید. شما معتقدید که برادرتان به خاطر بی تجربگی شاید مرتکب اشتباه شده و به شعور و فهم مادرتان توهین کرده است. مادرتان می داند که عصبانیت فرساد، ناخودآگاه بوده و بعضی از احساسات منفی شما هم ناشی از ذهنیت شما و به صورت ناخودآگاه بخاطر بیماری هر دوی شما، بوجود آمده است و شما در این رابطه تقصیر و تعمدی نداشته اید. شما همیشه سعی می کردید که درست رفتار کنید و مشکلات را از زندگی تان بیرون کنید تا شما را تحسین و تصدیق کنند. گاهی خودتان را یک سر و گردن از دیگران بالاتر می دانستید و مراقب بودید که به بایدها و نبایدهای زندگی تان احترام بگذارید و کاری نکنید که شما را گناهکار بدانند؛ هر چند که گاهی هم مرتکب فعالیت های سبکسرانه و بی ملاحظه ای شده اید که به خاطر ترسها و بیماریتان اینگونه مرتکب اشتباه می شدید. برادر شما برای درمان بیماریش و رفع بد اخلاقی ها و اشتباهاتی که در تعامل با دیگران برای او بوجود آمده، اعتبار قائل بوده است. اما بعد متوجه شدید که نمی توان این مشکلات را برای همیشه از بین برد و به همین جهت، نگاه منفی و بدبینانه ای نسبت به فرایند شفا و درمان بیماری تان پیدا کرده اید. شما و فرساد هر دو از درمان قطعی و پایان بیماریتان ناامید شدید و می دانستید که این فرایند درمان را باید همیشه دنبال کنید. مادرتان که اطلاعات پزشکی کمی دارد فکر کرده که درمانگر شما، شما را بیمار کرده است و معتقد بود که هر کاری که پزشکان بخواهند می کنند و کسی هم آنها را مقصر نمی داند. شما از جهتی شاهد پیر شدن پدر و مادرتان بودید و می دانستید که ممکن است هر دوی آنها را از دست بدهید. شما احساس محبت بیشتری به پدرتان داشتید ( یا به این باور داشتید که پدرتان مهربانتر و احساساتی تر از مادرتان بوده ) و مادرتان را منطقی تر از او می دانید.
سایه : سلام (بعد نماز صبح کلی دعا برای رسیدن به کراشم )خواب دیدم عروسی همسر سابقمه و دعوا کردم که پولمو بده واقعا قرض داره شناسنامه همراهش نبود عروسی به هم‌خورد عروسی خونه بابابزرگم بود دوست مامانم رو دیدم ناراحت بود عزادار بغلش کردم دلداری دادم رفتم طبقه بالا ۴تا جوان خوشگل مولانا تصرف کرده بودن کلیدا رو رو‌گرفتم بیرونشون کردم ۵امی شلخته پوش ، اومدیم بیرون گفتم قفل کن دررو وبعد به زور کلید گرفتم ازش رفتم طبقه پایین مهمان های عروسی داشتن هر چی پسته آجیل و میوه بود میبرند
فریبا هراتی
: سلام. شما خوابتان را دو بار پشت سر هم نوشته بودید و برای همین طول خوابتان بیشتر از یک حق خواب شده بود. الان من متوجه شدم. بنابراین یک حق خواب شما را به شما برگرداندم و الان یک خواب باقی دارید. تعبیر این خوابتان این است که همسر سابق شما سر شما را کلاه گذاشته و از اینجهت، او تاوان اشتباهش را پس خواهد داد و نمی تواند به اهدافش برسد. شما خردمند هستید و شخصیتی دلسوز و مهربان دارید. فکرتان به خاطر مسائل مالی و نیز مسائل احساسی ناراحت شده است. اما همه ی مشکلاتتان رفع خواهند شد. اول مشکلات مالی تان حل می شود و بعد نگرانی های احساسی تان از بین می رود و فکرتان راحت خواهد شد. شما شاهد مشکلات عده ای خواهید بود که سعی می کنند که به رفاه و ثروت برسند و از نظر مالی در سطح پایینتری از شما هستند. تشکر از همراهیتون
سایه : ممنونم خواهش میکنم فقط ببخشید اینکه نگرانیم از لحاظ احساسی برطرف میشه یعنی بلاخره به اون شخص مد نظر میرسم ؟
فریبا هراتی
: بعید نیست که اینطور شود. در خوابتان به صورت واضح معلوم نیست که کدام مسئله فکرتان را ناراحت کرده ولی چون کلید را گرفته اید؛ شاید به این شخص برسید. ولی نمی توان با قاطعیت گفت که می رسید.
Shahrzad : باسلام،خواب دیدم خالم از طرف مادربزرگم به من و مادرم گردنبند طلا داده،گردنبند من پلاکش کلید طلا بود و من به گردنم انداختم و خیلی مراقبش بودم که گم نشود.اندازه کلید کوچک بود.
فریبا هراتی
: سلام. خاله ی شما برای شما و مادرتان اعتبار زیاد قائل است چون مادربزرگتان شخصیت شما را تصدیق می کند. ممکن است خاله تان از شما خواستگاری کند و شما به پسر او متعهد شوید. هر چند که باید خیلی مراقب باشید تا مرتکب اشتباه نشوید و بتوانید در قلب او و پسرش باقی بمانید. تشکر از همراهیتون