کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب کوچه

اگر کسی خواب ببیند که به کوچه ای وارد شده که خانه های مجلل و شیک در آن وجود داد، به منفعت خواهد رسید، خصوصا اگر بداند که اهل آن کوچه مردمان پرهیزکاری هستند. اگر اهل آن کوچه فاسد و بد کردار باشند، بیننده خواب به گناه آلوده خواهد شد.

اگر در خواب ببینیم که در کوچه ای ناشناس و مجهول هستیم، با سوالی رو به رو می شویم که فکر ما را به خود مشغول می دارد. اگر در خواب خود را در کوچه ای دراز و تنگ ببینیم، در راه رسیدن به هدف باز می مانیم. اگر کوچه ناهموار بود، راه آینده ما دشوار خواهد بود و اگر هموار بود، به سرعت پیشرفت می کنیم.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

52 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

aram

aram : سلام دیشب خواب دیدم که داخل کوچه ی آشنایی هستم که در بیداری به این شکل وجود نداره.(این کوچه به خیابون اصلی راه داشت، آسفالته تمیز و صاف و یکدستی داشت. دو سه تا پیچ داشت و دو طرفش خاکی بود) دو طرف این کوچه خالی از سازه بود. فقط در طرف راستش منزل یکی از همکلاسیهای قدیمیم بود و نمای زیبا و تمیزی داشت. و در طرف چپش دو تا مغازه دیدم که کرکرشون پایین بود و نو ساخت بودند. مغازه ها به نظرم کمی کوچیک اومد. صاحب کارم در کنارم بود. به ایشون می گفتم که اونجا خونه همکلاسی و این مغازه ها مال پدرمه. (مغازه ها رو از قول کسی می گفتم ومطمئن نبودم مال پدرم باشه) حال و هوای کوچه بسیار دلپذیر و روشن بود. بعد خودم رو در منزلمون دیدم و به برادرم جریان مغازه ها رو تعریف میکردم

پاسخ
لینک۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۳۹:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همکلاسی شما زندگی آرام و موجه ای دارد و پدر شما اهدافی برای بهبود شرایط مالی در سر دارد که هنوز این اهداف را عملی نکرده یا راجع به آن صحبت نکرده است و این پروژه ها خیلی بزرگ نیستند ولی به هر جال او به فکر گشایش کارهای مربوط به امور مالی شماست. شما سعی می کنید که با شرایط بغرنج و محدودیت هایی که در زندگی تان پیش می آید به خوبی مقابله کنید. شما نسبت به آینده امیدوار هستید. با برادرتان همفکری و توافق خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۰۵:۴۷
Zahra

Zahra : سلام عرض ادب،صبح خواب دیدم درکوچه ناشناس هستم ک درشهرخودمون نبودودخترِنوجوانی ازساکنین اونجاوقتی منادیداحوال پرسی کرد(معلوم بودمن مدتیه اونجاساکن هستم)بعددخترگفت:منطقه خورشیدرابلدهستی بیاباهم بریم(من دردلم گفتم:عجب کاری شدالکی گفتم اون منطقه رابلدم)بعدیهوکسیکه دوسش دارم درکوچه ایستاده بودمن رفتم لباس عوض کردم مانتوبلندچاکدارپوشیدم(درواقعیت اون مانتوراندارم)وکیفِ قدیمی خودم دستم گرفتم ک داخلش خالی بودوزیپش باز(درواقعیت اون کیفادارم ولی دیگه استفادش نمیکنم)برگشتم کوچه راه رفتم(براجلب توجه کسیکه دوسش دارم)واصلابهش محل ندادم واون خیلی متعجب داشت نگام میکردبعدرفتم داخل خونه ای ک درش بازبود(بنظرمیامدک خونه محلِ کارِساکنینش هستش)ازپلهارفتم بالاداخل خونه خانمی بودوچندآقاک آقایون همشون لباسِ فرمِ سرمه ای ک روسرشونه درجه داشت تنشون بود(هیچکدومانشناختم)داشتم ازخونه خارج میشدم ک خانم منادید(اون منامیشناخت)خیلی مشکوک بهم نگاکردوگفت:چرابی خبرواردخونه شدی

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۲:۵۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. فکر شما ناراحت است و خودتان را با محدودیت ها و شرایط بغرنجی مواجه می بینید. شما می خواهید برای درخشیدن و جلوه کردن جلوی کسی که دوستش دارید کاری انجام دهید ولی بیشتر از اینکه عقلانیت در کارتان به کار ببرید و خردمندانه فکر کنید، فقط اشتیاق زیادتان را نشان می دهید. شما می خواهید که رفتاری باز و " به اصطلاح اجتماعی" - نه واقعا اجتماعی بلکه به ظاهر اجتماعی- از خودتان بروز دهیدو احساستان را بیشتر بروز دهید. از همان طرز تفکر قدیمی خودتان می خواهید استفاده کنید ( که اصلا فکرتان به جایی قد نمی داد و خمیر مایه ی ذهنی تان کافی نبود). شما می خواهید آماده ی روابطی باز و اجتماعی خودتان را جلوه دهید. اما در عمل بی توجه به کسی که دوستش دارید باشید تا او را جلب خودتان کنید. شما در شرایط و محیطی زندگی می کنید که همه رفتار و افکارشان بر طبق نورم های خاصی است و همه مثل هم فکر و رفتار می کنند ولی به یکباره شما می خواهید خلاف نظر همه رفتار کنید و ساز جداگانه ای برای خودتان بزنید. این کار زیاد به نفع شما نیست و باعث می شود که دیگران از شما فاصله بگیرند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۲:۴۷
معصومه

معصومه : سلام وقت بخیر من امروز خواب دیدم تو خیابون نزدیک سر کوچمون دراز کشیدم همینجوری و یکی از پتو های تو خونمون هم روم بود که اون سمت خیابون خاله ام رو دیدم که خونش نزدیک خونه ماست از دور مطمئن نبودم خالمه چون فکر کنم عینک آفتابی داشت ولی بااین وجود گفتم شاید خودش باشه و پتو رو کشیدم رو سرم که اون منو نبینه درحالیکه او فهمیده بودم منم و اومد پیش من وبالای سرم اسممو صدا می کرد مجبورشدم جوابشو بدم بعد بلندشدیم رفتیم تادم در خونمون و بعد فکر کنم میگفت بیابریم خونمون

پاسخ
لینک۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۲۷:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به فکر انجام کاری هستید که نمی خواهید خاله تان متوجه ی شما باشد و خاله تان هم می خواهد چیزی را از شما مخفی کند و نمی خواهد که شما از افکار او با خبر باشید. با اینحال ، هم او از حال شما با خبر می شود و هم شما از افکار او با خبر خواهید شد. شما با هم همفکری خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۶:۰۲
Mahy

Mahy : سلام. عید شما مبارک. خواب دیدم با خونوادم داخل یه ماشین نشستیم و پدرم رانندگی میکنه وارد دو تا کوچه شدیم تهش بن بست بود و یه مدرسه وجود داشت که در بزرگی داشت و نیمه باز بود. من خیلی نگران بودم همش میگفتم من اشتباه خیلی بزرگی مرتکب شدم اگر شناسنامه منو ببینن آبروم میره، توی خواب فکر میکردم در عین حال که عقد همسرم هستم انگار با یه شناسنامه دیکه با یکی دیگه عقد کردم. پدر و مادرمم میکفتن نترس چیز مهمی نیست. کسی نمی فهمه. بعدش چون کوچه ها بن بست بودن پدرم دنده عقب با سرعت و به راحتی از دوتا کوچه بیرون اومد. متشکرم

پاسخ
لینک۲۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۵۹:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عید شمام مبارک. شما و خانواده تان کنترل و اختیارتان را به پدرتان سپرده اید و او در شرایط بغرنج و زمانی که با محدودیت ها مواجه می شوید شما را سرپرستی و حمایت می کند. شما باید از شرایط بد درس بگیرید. شما نگران هستید که اگر از همسرتان جدا شوید چه می شود!! فکر می کنید که گناه کرده اید یا مردم شما را مقصر می دانند و فکر می کنند که مطلقه بودن بد است. در حالی که اگر شما درست فکر کنید این زندگی شما است و نباید به کسی حساب و کتاب پس بدهید!! پدر شما سعی می کند که خلاف کاری که تا کنون کرده عمل کند و شما را از منجلاب و شرایط سختی که به آن دچار شده اید رها کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۰۱:۱۵
مینا

مینا : سلام روزخوش
خواب دیدم تو کوچه قدیمی مادراینا هستم وچندتا گلدون خونمون سر کوچه بود وقتی داشتم سر کوچه می رفتم که گلدونا رو بیارم تو کوچه چیزی نبود ولی کم کم که به سرکوچه نزدیک می شدم گلدونایی کنار و اطراف کوچه می دیدم که سرسبز بود وگیاهای توش مثل جوونه های صنوبر بود وقتی به سر کوچه نزدیک شدم روبروم تبدیل به یه جای سرسبز شده بودالبته سرسبز ولی بکر بعد احساس کردم پشت سرم هم اتفافاتی افتاده وقتی برگشتم دیدم داخل کوچه هم درختای بزرگ و سرسبز کوچه رو فراگرفته البته کوچه هم سرسبز ولی بکر بود بعد دوباره به روبرو نگاه کردمتعدادی صخره جلوی روم بود که یکیشون بزرگ ومسطح بود خواستم برم روی صخره وایسم البته بعد از صخره یه جاده بود که دیدم یه حیوانهای عجیبی که صورتشون شبیه موش بود ولی بدنشون خیلی بزرگ بود مثلا مثل گرگ یا خوک بود مابین صخره ها به طرف من میومدن اول پشت یه صخره قایم شدم وترسیدم بعد دیدم یکی از اون حیونا مستقیم تو صورتم نگاه کرد اما نترسیدم به نظر اشنا امد باتشکر

پاسخ
لینک۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۸:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به سنت ها و امنیتی که از زمان بچگی تان داشتید وابستگی دارید و عشق و محبت آن دوره را با وجود محدودیت ها و شرایط بغرنج مالی که داشته اید، هنوز در قلبتان دارید. کم کم شرایط اقتصادی زندگی شما خیلی خوب خواهد شد و شما فقط رفاه و راحتی تان را به خاطر خواهید آورد. شما با چالش هایی در زندگی تان مواجه می شوید و سعی می کنید که به جاه طلبی هایتان و درک بالایی برسید و متوجه خواهید شد که خیلی از آدمها افکاری دزد مآبانه دارند که حریص و خودخواه هستند و حرام وحلال سرشان نمی شود. از این آدمها در زندگی تان وجود دارند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۴۱:۰۱
Reyhan

Reyhan : سلام وقتتون بخیر
من خواب دیدم که به پیشنهاد یکی از دوستام واسه دیدن خواهرش قرار شد بریم خونشون وارد یه کوچه خیلی تنگ مثلا عرض حدود یک متر شدیم به خاطر باریکی کوچه و دیوارهای بلند کوچه تاریک بود به آخر کوچه که رسیدیم یه در بود که من فکر کردم به خونه رسیدیم درو باز کردم و داخل که شدم دیدم یه کوچه پهن و روشن و بزرگه که وسطش یه مادی بزرگ بود پر از درخت و گلهای اطلسی زیبایی گلها واقعا شگفت انگیز بود همینطور خوشحال میرفتم که دیدم به دیوار های خونه ها هم به سمت کوچه پر از گل ولی نمیدونستم اون کوچه کجاست و سوال میکردم با خودم اسم این کوچه چیه یعنی مثل بهشت بود

پاسخ
لینک۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۵:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. من متوجه منظور شما از وسط کوچه یک ((مادی)) بزرگ بود نشدم! اما به هر جهت خواهر دوست شما در ظاهر با شرایط بغرنجی روبروست و با مشکلات و محدودیت های زیادی مواجه است ولی روح او بسیار بزرگ است و ایمانش بسیار قویست. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۴۴:۰۶
سوگندم

سوگندم : سلام وعرض ادب،بعد از ظهر خوابی دیدم که تعریف می کنم .خانم هراتی من چند وقته مدام خواب کوچه امان را می بینم واتفاقاتی که در ان می بینم .برام جالبه تعبیرش چیه؟خواب دیدم که در کوچه هستم .مادرم در واقعیت در راه.رفتن ضعیف هست .من به او می گویم که باید راه برود وامتحان کند.که راه برود واو امتناع می کند وخلاصه دستش را می گیرم وبا عصا سر کوچه می برم.سر کوچه که منتهی به خیابان اصلی هست.چوب برش می دادند وانگار کامیون ها بارگیری می کنند.وتنه های درخت را بار می زنند پسرم سر کوچه بود من عینکی که شیشه گرد داشت را پیدا کردم وبه پسرم دادم که به کسانی که چوب برش می دادند بدهد .موقع برگشت از سر کوچه به خانه روی زمین طلاهای زیادی بود که من مدام جمعش می کردم وداخل نایلون می ریختم مثل پلاک وزنجیر وتکه های کوچک طلا که من از لابلای خاک روی زمین جمع می کردم من تعجب می کردم چقدر زیاد هست این طلاها ،وبعد از جمع کردن طلا ،می بینم که دیوار همسایه که در واقعیت باغ است شکافته شده وداخل ان باغ سوله ایی بود ودخترعمویم رفت داخل انجا ومن نگاه کردم .دیدم گهواره ایی انجاست که نوزادی داخلش هست .وانجا من روی زمین کفشی پیدا کردم مشکی بود .لنگه ایی از کفش به پایم بود جلو باز که این لنگه جدید را پوشیدم ولنگه به لنگه شد دو نوع کفش، لنگه دیگر کفش جدید بود وپسرم گفت گوشه جلویش چروک داردوجلو بسته بود. من نگاه کردم ولنگه ایی از کفش جدید را از پایم در اوردم وهمان کفش جلوباز مشکی خودم را پوشیدم بعد جلوی خانه پدرم لوله ایی بود که سرش باز بود .وگرفته بود .من رفتم جلوتر باز هم لوله ایی مثل همان قبلی بود که داخلش درب پلاستیکی سطل بود وباعث شده بود لوله بگیرد .وانتهای دیوار خانه پدرم بود .یعنی اول واخر خانه پدرم دو تا لوله گرفته بود .من به برادر ومادرم می گویم این راه اب را باز کنند .پدر مرحومم هم بود ونگاه می کرد .بعد من با جارویی که دسته بلندی داشت کوچه را جارو می زنم چند تا جارو دسته بلند در کوچه بود .ممنون

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۳۲:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به محدودیت ها و موقعیت های سخت و بغرنجی که مادرتان در آن قرار دارد فکر می کنید و او را کمک می کنید که از این شرایط رها شده و سلامتی اش را بدست بیاورد. شما در این مورد شدیدا احساس مسئولیت می کنید و وظیفه ی خودتان می دانید که مادرتان را کمک کنید. به همین جهت ثواب زیادی برای شما نوشته می شود و قدم به قدم در زندگی تان با موفقیت های بسیاری روبرو خواهید شد. دعای خیر مادرتان پشت سر شماست و به خاطر خوبیهایتان به او خداوند به شما پاداش زیادی می دهد. شما شاید فکر می کنید که همسایه تان هدفی دارد که می خواهید بدانید اگر شما این کار یا هدف را داشتید خوشبخت بودید یا خیر ولی شما ترجیح می دهید که سر جای خودتان باشید و مثل او فکر نکنید یا مسئولیت های او را نداشته باشید. احساسات منفی در وجود مادر تان تلنبار شده است و ایشان راجع به احساسشان با کسی حرف نزده اند همینطور پدرتان به خاطر مادرتان فکرش ناراحت است. شما باعث می شوید که ارتباط مادرتان با شما قویتر شود و حرف دلش را راحت بگوید و سبک شود و بنابراین بیشتر بتوانند افکار و احساساتشان را بیان کنند و خیال پدرتان به خاطر مادرتان راحت شود. شما می خواهید که تمام مشکلات و سختی های زندگی ایشان را از بین ببرید و همینطور هم خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۷:۵۶
سوگندم

سوگندم : سلام،وقتتان به خیر ،صبح خواب دیدم که کامیونی بزرگ که بار ماسه داشت امد داخل کوچه وجلوی دروازه خانه ام بارش را خالی کرد در کوچه در حین خالی کردن دیدم که زیر ماسه ها اجر هم بود که خالی میشد بار یک جا جمع نشد بلکه از پشت کامیون که خالی می شد تمام کنار دروازه ودیوارش که مال منزل ماست را پوشاند چون کوچه در واقعیت چهار متری است کامیون بادقت امد داخل کوچه که به تیر چراغ برق برخورد نکند .بعدراننده،که پسر جوانون وناشناس بود کامیون را برد کنار دیوار همسایهپارک کرد ولی فکر کنم،سایزش کوچک تر شده بود .ودوباره امد به سمت خانه فکر کنم می خواست قیمتش را حساب کند .من این صحنه را از پشت پنجره مشرف به حیاط می دیدم ودر حیاط کاملا باز بود ..خانم هراتی در واقعیت پسرم زائر اربعین هست وامشب میرود نمیدانم خوابم به او ربط دارد ممنون 

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۸:۳۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. به سلامتی انشالله بروند و برگردند. شما دلتان شور می زند و بر خلاف ظاهر خشک و قوی ای که در بیرون دارید از درون شخصیتی احساساتی و شکننده دارید. شما احساس می کنید که مسئولیت های بزرگی روی دوشتان است که البته نمی خواهید زیر بار این مسئولیت ها له شوید. شما سعی می کنید که زندگی حساب شده و درستی داشته باشید و ریسک نکنید و برای خودتان شر و دردسر نخرید. نگرانی های شما آنقدر ها هم که به نظر بزرگ می رسند، بزرگ نیستند . اینکه خواسته قیمتش را حساب کنید برای سلامت پسرتان به اندازه ی وسعتان نذر کنید که قربانی انجام دهید. مرغ یا گوسفند هر قدر که واقعا وسعتان می رسد و گوشتش را درسته به فقرا ببخشید. التماس دعا در ایام زیارت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۱۶:۴۶
صادق صفرزاده

صادق صفرزاده : سلام وقتتون بخیر شبی خواب دیدم وارد کوچه ای عریض شدم سمت چپ دیواری و در پشت ان بنا هایی وجود داشت سمت راست خانه ها و گذر هایی قرار داشتند ابتدا در ان کوچه سگهایی پراکنده بودند کمی بعد ان سگها در انتهای کوچه نشسته بودند و همین که وارد ان کوچه شدم یکی از سگها در حالی که اب از دهانش جاری بود از جای بر خاست مسیر من هم به سوی همان سگها بود در حالیکه سابقا از سگ می تر سیدم ولی به راهم ادامه دادم در ادامه راه ابتدا در سمت راست چند تا میمون درحالی که شادابی خود را نداشتند کنار هم ایستاده بودند اندکی نا امیدانه بمن خیره شدند از انجا گذشتم کمی دورتر چند تا پرنده شبیه مرغابی با قامتی بلند و هراسان ایستاده بودند نگاهی به انها کردم و از انجا بسمت انتهای کوچه جاییکه سگها قرار داشتند براه افتادم در این حال یکی از مرغابی ها کمی جلو امد که با من همراهی کند ولی سر جای خود بر گشت در حالیکه گویا افراد دیگری هم همراه من بودند به سمت انتهای کوچه به راه خودم ادامه دادم . از طولانی شدن متن مرا ببخشید وممنون ازاینکه تعبیر می فرمایید

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۲۵:۵۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما گزینه های محدودی دارید و شرایط بغرنجی را در زندگی تان تجربه می کنید. شما احساس می کنید که اعتبارتان در خطر است یا فرصت هایی را از دست داده اید. کسانی که به ایشان اعتماد داشتید احتمالا به نفع خودشان کار کرده اند یا سیاست و تدبیر شما نتوانسته بازدهی مثبت و خوبی داشته باشد. شما سعی کرده اید انعطاف پذیر باشید و با شرایط منطبق شوید. اما اینکار شدنی نیست. شما تصمیم می گیرید که با واقعیات مواجه شوید و بینش و شهودتان نسبت به مسائل بالاتر خواهد رفت. شما با خودتان نوعی کشمکش دارید و نمی دانید که چه کسی دوست واقعی شماست یا چه کسی با شما صداقت ندارد. اما سعی می کنید که با شجاعت به پیش بروید و زندگی متعادلی برای خودتان بسازید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۷:۱۷
Sorakhrshd

Sorakhrshd : سلام خواب دیدم در خیابان های اصلی شهرمون هستم. می خواستم برگردم خونه. خیابان های شهرم برخلاف واقعیت توی خواب ساختمان های بلند و مدرن تری داشت. ساختمون بانک توجهم رو جلب کرد. که خیلی بزرگ و عریض و زیبا بود. چون کوچه ها برام اشنا نبود نگران شدم که الان چه جوری برگردم خونه. ولی به راه افتادم که هرجور شده مسیر خونمون رو پیدا می کنم. راه افتادم. خودم رو ی دفعه تو خونه فامیل مادریم دیدم( پسر دخترعموی پدربزرگم) مقل اینکه ساخت خونشون به پایان رسیده بود و به این دلیل سور گرفته بودن. همسر پسر و خواهر شوهراش لباسای بلند صورتی پر رنگ سبز و ... خیلی زیبایی پوشیده بودن و می گفتن بمون کجا می خوای بری ما جشن داریم ویشمون بمون و رقص ملایمی می کردن. ی دفعه زنعموی مادرم و دخترهاش ازم استقبال کردن. خیالم خیلی راحت شد که با اونا برمی گردم خونمون دیگه تنها هم نیستم. ی پارچه سفید و کیک خامه ای سفید دایره ای شکل و متوسطی گوشه سالن گذاشته بودن. بعد برادرم اومد. رفتم پیشش نشستم و دلم خیلی قرص تر شد که برای رفتن به خونه تنها نیستم و میگم با برادرم بودم. برادرم لباس سفید تنش بود. تعبیر لطفا و اینکه چطور می تونم تشخیص بدم خوابی باطله ؟

پاسخ
لینک۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۱۷:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. در صفحه ی اول تعبیر خواب یوتاب آنجا که لیست حروف الفبا آمده، در پایین و انتهای صفحه، نوشته شده که خوابهای چه شبی باطل است و چه شبی بر عکس است. با توجه به تاریخ ماه های قمری و از قول امام صادق ع. ضمن اینکه خوابهای باطل معمولا بعد از شکم پر غذا خوردن و یا نزدیک غروب آفتاب ممکن است دیده شوند. سوم اینکه خوابهای باطل بر حسب افکاری که شما دارید به وجود می آیند و حتی اگر در شبی که خواب باطل نیست شما فکر انجام کاری را در سر داشته باشید و خواب ببینید که آنکار را می کنید هم معمولا این خواب باطل است چون بازتاب افکار شما در بیداریست. اما تشخیص خواب باطل از خواب صادق با بنده است که در این کار مجرب هستم و برای مردم کمی سخت تر است که خودشان این موضوع را تشخیص دهند. تعبیر خواب شما این است که شما به زندگی بهتری می رسید شرایط برایتان به سمت مثبت متحول خواهد شد. افکارتان سروسامان می گیرد. ایده های تازه ای به ذهن شما می رسد. به ثروت و شادی و آرامش و صلح می رسید. زندگی تان با هارمونی و هماهنگی بیشتری ادامه خواهد داشت و مطلقا نباید نگران این باشید که به گمراهی برسید چون خانواده تان همراه شما هستند و درکتان می کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۷ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۵۵:۲۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.