تعبیر خواب گوزن
یوسف نبی علیه السلام می گوید: تعبیر دیدن گوزن و بز کوهی و نخجیر و آنچه به این ماند این است که روزی حلال به وی می رسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Röya : باسلام
خواب دیدم داشتم
(نزدیک خونمون یه درخت سدر همیشه سبز و کهن سالی هست) که پر بود از گل های بنفش و زیبا اما برای من عجیب نبود گل دادن درخت ...
بعد یهو از مدرسه با دو تا از دوستام به خونه داشتم میومدم همیشه راه رسیدن به خونه( دو مسیر داشت)، من واسه اینکه با دوستام باشم مسیر دوم رو انتخاب کردم و با اونا رفتم و از یه جایی مسیر ما جدا شدیم ...وقتی داشتم مسیر خونه رو طی میکردم رو به روی خونه یکی از همسایه ها (( در بیداری گذشته الان اینطور نیست) فضای باز زیادی وجود داره که اون موقعه ها خالی بود ) دیدم دو تا سگ و یه گوزن دارن چیزی میخورن و سرشون پایین بود ...گوزن جسه ی خیلی بزرگی داشت و رنگش خاکی رنگ بود به این فکر میکردم چجوری برم خونه که اینا متوجه نشن (ترس) ...دویدم به سمت خونه تا اینکه متوجه شدم گوزن پشت سرمنه ...سرعتم رو بیشتر کردم که وقت داشته باشم برای زنگ در رو زدن و کسی برام در رو باز کنه...زنگ در رو زدم اما گویا خراب بود برا همین با دست چند بار به در زدم و می گفتم باز کن سریع، توی همین حال گوزن به من رسیده بود اما وقتی رسید بهم به آرومی پیشونیش رو چسپوند به پیشانی من، خیلی با عظمت بود با شاخ های بلند دست راستم رو بردم بالا که بدنش رو لمس کنم گیر کرد به لبه شاخش و خراش برداشت دستم... در باز شد و من از لای در رفتم داخل و اون پشت در خوابید .
وقتی وارد خونه شدم دیدم ما اکواریوم خیلی بزرگ داریم که به یه دریا متصل بود و توی اون یه ماهی سفید یه ماهی سیاه بود اولش فکر میکردم فقط همین دو ماهی هستن تا اینکه یه ماهی آبی پولک دار خیلی بزرگ و زیبا به سمتم اومد.
بعد رفتیم خونه مامابزرگم در اتاقی مادرم و خواهرم زن دایی م داشتن نمازم میخوندن که ماری از داخل (گلدان من بود ولی شکلش فرق میکرد)بیرون آمد دراز و نقره و باریک، به خواهرم گفتم مار داره میاد بیرون گفت چیزی نیست سر مار راگرفت و یهو سرش و دومش جداکرد (مار زنگی بود) برد در حیاط من خیلی ترسیده بودم و بعد یک سفره (یک بار مصرف زردی) پهن کرد بعد مار را به قطعات مساوی تقسیم کرد و ماره رنگش( از نقره به کرمی) تغییر کرده بود و چیده شده بود روی سفره !!
- - - -
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. عشق و ثروت زیاد به زندگی شما راه پیدا می کند و به مال و ثروتی می رسید که برایتان می ماند! روزی شما بسیار زیاد خواهد شد و خدا را شکر می کنید. بدی ها و سختی ها از زندگی تان می روند. تشکر ازهمراهیتون.
Bahar : با سلام خدمت خانم هراتی گرامی
خوابی دیدم که داخل یک فضایی مانند جنگل هستم ولی طوری که یک طرف راه دانشگاه هست ویک طرف جنگل روبروی هم هستند من راه داخل جنگل را انتخاب کردم و پر از حیوانات متعدد بود انگار هیچ کس نمیتونست از این راه رد بشه. من وقتی داخل جنگل رفتم دیدم حیواناتی مثل آهو و گوزن شاخدار و اسب که تعدادشان خیلی زیاد بود کنار جفتاشون راحت خوابیدن من بدون ترس عین یک شیر از بین آن همه حیوان که البته از دور یوز پلنگ هم میدیدم که کنار جفتش بود، رد شدم.با خودم گفتم من خدا را دارم هر شب قرآن می خوانم خدا هوای منو داره. اول که رفتم حیوانات کمی فاصله گرفتند ولی وقتی نزدیک گوزن ها شدم دیدم خوابیداند روی زمین کنار جفتشان و عورت جفتشان را بو می کنند جفتشان هم راحت خوابیده بودند و نر ها هم می خواستند جفت گیری را شروع کنند نزدیک آهویی هم شدم آن هم به همین صورت بود. از دور دیدم چندین اسب قهوه ای روشن با دم سیاه که در حال بازی باهم بودند و یکباره شروع به جفت گیری کردند یک کمی خاک دور ترروی هم ریخته شده بود آنقدر درگیر بازی و جفت گیری بودند که همه شان افتادند آن طرف خاکها...داشتند بلند میشدند که من از کنارشان رو شدم توی خواب انگار چندین بار یعنی چندین روز من از این جاده رد میشدم بدون ترس و این حیوانات هم میدیدم...
باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما مهربان، فروتن، هشیار، شجاع، خوش اخلاق و آگاه و مسلط بر زندگی تان هستید. می خواهید با قدرت و اقتدار به خوشبختی و موفقیت برسید و سعی می کنید که خیلی خوش اخلاق باشید. احساس می کنید که درسهای لازم را از زندگی تان گرفته اید و حالا آماده هستید که وارد اجتماع شده و زندگی غریزی تان را شروع کنید و به خواسته های و عرایز درونی خودتان توجه کنید و می خواهید تشکیل خانواده بدهید. شما برای این منظور کاملا آماده اید. تشکر از همراهیتون.
Farzan : سلام خواب می دیدم خونه پدربزرگم هستم یک گوزن با شاخه های زیادی اونجاست که خیلی زیباست و حتی شاخه هایش گل دادند ، یک بشقاب خرما دستم هست که خیلی با کیفیت و زیبا هستند و به خواهرم میگم این خرما ها را از شاخه های گوزن چیدم
فریبا هراتی
: سلام. شما به اصالت و فرهنگ خودتان پایبند هستید و طول عمر خواهید داشت. شما شخصیتی مردانه و خردمند، قوی و مهربان دارید ( مثل پدر بزرگتان) ولی در عین حال سعی می کنید که خودتان را کنترل کنید و خویشتنندار باشید تا حالت تهاجمی پیدا نکنید. شما سرشار از عشق و مهربانی هستید و دست به خیر و نیکوکارید. صبور و خردمند هستید و این صبر شما باعث خواهد شد که زندگی تان سرشار از شیرینی و خوشی و نعمت و ثروت و روزی حلال شود. تشکر از همراهیتون.
نگار : سلام
من خواب دیدم که دو تا گوزن شاخ دار خیلی عظیم الجثه تو خیابون میدویدن من در و باز کردم که بگیرمشون به محض در باز شدن اونا وارد اتاق شدن و برعکس تصور من که ممکنه الان من و شاخ بزنن یا لگد کنن خیلی راحت رام شدن.
به مادرم گفتم بذار اینا رو سر ببریم میگن گوشتشون خوشمزه است. بنابراین دست و پای یکیشون و گرفتم و فرستادم دنبال پسرام تا بتونم راحت کنترلشون کنم از مادرم پرسیدم چطور سرشون و ببرم منکه تا حالا حیوونی و سر نبریدم بهم گفت تو گلوش یه مهره هست باسد دستت بگیری و چاقو رو زیر اون بذاری منم همینکار و کردم ولی خیلی از اینکه دارم موجودی و میکشم حس بدی داشتم و سعی میکردم غیر از ذبح کردنش جای دیگه ای از بدنش آسیب نبینه بعد از سر بریدنش به پسرم گفتم در و باز کن و دومی رو رها کن گناه داره همين یکی کافیه.
فریبا هراتی
: سلام. شما اجازه نمی دهید که پسرانتان با پرخاشگری و حالتی تهاجمی بخواهند در زندگی تان حرفشان را به پیش ببرند و به خواسته هایشان برسند و یا به شما مسلط شوند. شما سعی می کنید که به آنها بیاموزید که باید نفسشان را قربانی کنند و آرامش و تعادل شان را در زندگی حفظ کنند. نمی خواهید که سردی روابط و دعوا و ناراحتی در زندگی تان حکم فرما باشد. بنابراین شما به یکی از پسرانتان با زبانی تند ولی از روی حسن نیت خواهید گفت که باید منطقی فکر کند و بین قلب و عقلش تعادل به وجود بیاورد و پسر دیگرتان از اولی خواهد آموخت و با او تندخویی نخواهید کرد. تشکر از همراهیتون.