کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب یخ

دیدن یخ در فصل تابستان نیکو و در فصل زمستان غم و غصه است.

از جابر مراکشی نقل است که اگر در تابستان یخ فراوان ببینید که جمع می کنید، از غم و رنج رهایی خواهید یافت. ممکن است فصلی که در خواب می بینید زمستان باشد اما در خواب احساس گرما داشته باشید. احساسی که در خواب دارید ملاک تعبیر قرار می گیرد نه فصلی که خواب دیده اید. آب شدن یخ به معنی حل شدن مشکلات هم می تواند باشد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

43 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Hoshang

Hoshang : سلام. وقت به خیر.هوشنگ هستم.عصر روز گذشته قدری حال ندار بودم و خوابیدم و خواب دیدم در فریزر باز کردم که قدری گوشت بردارم.متوچه شدم که فریزر حاوی موادی است که قبلا من اونجا قرار نداده ام.باز سعی می کنم یک قطعه گوشت را بردارم قدری شک می کنم که این گوشت فاسد نشده باشه .دست می زنم انگار گوشت نیست و یا گوشت خاصی است که نرم است.بعد می گم که چظور می شه این مواد اینجاست که می گم حتما خانمم اومده اینها را تو فریزر گذاشته ولی نگاه می کنم کسی خونه نیست.مجدد فریزر را نگاه می کنم اینبار چیز های دیگه ای هم وجود داره ،همانند یک نون باکت بزرگ تازه که خیلی سالم در فریزر گذاشته اند.اینبار دیگه حدسم این است که اینها را خانمم آورده .ولی خبری از خانمم نبود.

پاسخ
لینک۳۰ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۷:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید به منابع و امکانات و داشته های خودتان دسترسی بیشتری داشته باشید و نگران هستید که موانع و دلسردی هایی در راه رسیدن به اهدافتان برایتان ایجاد می شود یا خیر. از جهتی نگران سلامت جسم و روحتان هستید و بعد به این فکر می کنید که شما به خاطر خانمتان سخت می کوشید و همزمان چند کار را با هم انجام می دهید و حتی وقتی که او کنار شما نیست از سخت کوشی دست برنمی دارید. شما باید مراقب سلامتی تان باشید چون خانم شما نمی تواند همیشه در هر جا و در همه حالی همراه شما باشد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳۰ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۴۷:۲۷
جواد

جواد : دیشب بین ساعت ۲-۵صبح خواب دیدم
داشتم تو خیابان به سمت خانه پدری می اومدم . دیدم حاج آقایی که همسایه قدیمی ما بودن با سرعت داشتن تو خیابان به سمت خونه شون حرکت می کردند‌ . بعد اومدن پیاده رو و جلوتر از من به حرکتشون ادامه دادن. من دیدم انگار به ایشون بی اختیاری ادراری دست داد . و دیدم شلوارشون داره خیس میشه .همون زمان پسر ارشدشون شتابزده با یک آقای جوان دیگه اومدن (من تو خواب فکر می کردم دامادشون هست .) من فکر کردم شاید می خوان به حاج آقا اعتراض کنند.گفتم صبور باشید اشکالی ندارد .
بعد رسیدیم به یک یخ فروشی اونها دو تیکه یخ گرفتن و بعد بردن داخل کف جوی خیابان و یک سنگ روی کف جوب گذاشتن که یخ و بشورن .من دستم خورد و یخ افتاد توی آب جوب . اونها اول از افتادن یخ ناراحت شدند و من اول فکر کردم چون آب جوب خیلی کثیفه و اصلا مناسب برای شستن یخ نیست ناراحت شدن ولی دیدم اون گفت آخه اگر دو باره بشورم یخ آب میشه و خیلی کوچک میشه من ادامه جوب و بهش نشون دادم که آبهای کثیف سبز و زرد تو جوب داشت میومد .و گفتم آب جوب خیلی کثیفه منظورم بود کلا اونجا مناسب برای یخ شستن نیست . بعد اون ایستاد و انگار داشت در باره حرفی که زدم فکر می کرد .همان لحظه صدای پسرم و شنیدم که گفت پلی تکنیک چیه و کجا هست.

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۱۰:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۳:۱۷
ملودی

ملودی : سلام خانم هراتی عزیز. دیشب خواب میدیدم.در یک خیابونی هستم که در واقعیت یه مدت مکان تحصیلیم بودش.تو خواب اون خیابون سربالایی بودش. ابتدا از قسمت بالای خیابون به سمت پایین اومدم زمین بدون یخ و خوب بود چنتا از استادام رو میدیدم نگاشون نکردم چون ازشون خوشم نمیمد. پایین خیابون که رسیدم نمیدونم چرا می خواستم دوباره برم بالای خیابون.سربالایی بود و زمین پر از یخ و کمی برف. ولی نمیدونم هوا سرد بود یا گرم.کلا پریشون بودم.یه تیکه بالا رفتم ولی از اون به بعد هی می خواستم لیزبخورم طوری که میگفتم کفشام خوب نیست و هی به قسمت های مختلف خیابون میرفتم تا بتونم برم بالا.یهو یه خانمی که شیک بود و کفشای پاشنه بلندی پاش بود لیز خورد و سقوط کرد رو من و منو هم لیز داد به پایین.دیگه فقط یادمه که رفتم پایین خیابون نشستم تو یه داروخانه.
ممنون میشم تعبیربفرمایید.

پاسخ
لینک۴ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۵:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما باید سعی کنید که از تجارب گذشته تان درس بگیرید. زندگی بالا و پایینهایی دارد و شما در ابتدا با نوعی بی ثباتی و عدم کنترل در زندگی تان مواجه می شوید. شاید نوعی رکود و شکست را در کاری که در دست دارید تجربه می کنید. تمایلی ندارید که خیلی تفکر کنید و مسائل را تحلیل کنید. اما بعد از اینکارتان پشیمان می شوید و سعی می کنید که علیرغم رکود اقتصادی یا سردی روابط تان با دیگران دوباره با موانع و مشکلات موجود در راه اهدافتان مبارزه کنید و در کارتان پیشرفت کنید. ولی مشکلات مالی مانع از این خواهد شد که شما بتوانید اهدافتان را محقق کنید. شما احساس خواهید کرد که جاپای قرصی در شرایط موجود ندارید و نمی توانید موفق باشید. بنابراین روحیه تان خراب می شود و دست به دعا برمی دارید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۴ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۰۱:۵۶
نینا

نینا : سلام خدا قوت،دیروز صبح دوشنبه ساعت ۶:۲۰ از خواب بیدار شدم،قبلش خواب دیدم یه کالسکه بچه که بعضی وقتا خالی و بعضی وقتا داخلش یه بچه ناشناس که خنده بر لب داشت رو دارم با سرعت میبرم،از جای صعب العبور و باریکی هم به راحتی رد شدم.از تپه خاکی هم بالا رفتم و یه دختر بزرگسال هم که یادم نمی یاد آشنا بود یا غریبه،جلوتر از من بالای تپه بود و همراهیم میکرد.بعد دیدم یه جایی ایستادم و داخل یه گاری بزرگ که پر از تکه های یخ بود،یه مشت برداشتمو خوردم.بعد دیدم تو طبقه دوم خونه ای هستم دارم دستامو میشورم،انگار یه سری جای زخم روی دوتا دستم بود که روشون پماد زده بودم و یه چیزای خوراکی شبیه زرشک به رنگ آلبالویی روی اونها چسبونده بودم،وقتی داشتم دستامو میشستم میخواستم بخورمشون اما چون آغشته به پماد بودن،دور انداختمشون.بعد صدای زنگ در شنیدم یکی از همکارام در رو باز کرد،یهو دیدم پارسا کوچولو(شاگرد تپلم که اختلال اوتیسم داره) اومد بالا و از بین همه پرید تو بغلم و من قربون صدقش رفتمو تولدشو تبریک گفتم اون خودشو توی بغلم به حالت رقص تکون میداد و یه چیزایی شعرگونه با آوای خاص خودش زمزمه میکرد.یکی از آشناها که خانم بود گفت اینو ول کن بیا ناهار بخور،من گفتم نه شما بفرمایید میل کنید.

پاسخ
لینک۱۳ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۰۲:۱۱:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که شما از کمک کردن به بچه ها احساس آرامش می کنید. تمایل دارید که خودتان بچه داشته باشید و یا تمایل دارید که از بچه هایی که به آنان آموزش می دهید، به درستی مواظبت کنید. گاهی اهدافتان را در این خصوص، با موفقیت انجام می دهید و گاهی هم ناراحتی و ناامیدی هایی را در ین رابطه تجربه می کنید. شما گاهی برای مزد و داشتن رفاه و امنیت مالی کار می کنید و گاهی برای دلتان. با تمام سختی های کار مقابله می کنید و به بهترین صورت نشدنی ترین چالش ها را تجربه کرده و با آنها مقابله می کنید. گاهی با شما با سردی رفتار می شود و گاهی اشتباهاتی را مرتکب می شوید ولی سعی می کنید که نگرانیها و اشتباهاتتان را بشویید برود و اشتباهات دیگران را هم می بخشید. پارسا نیاز به کمک شما دارد و تمایل دارد که با راهنمایی های شما هارمونی و آرامش بیشتری را در زندگیش تجربه کند. شما به وظائفتان از صمیم قلب متعهد هستید و برای منافع مالی محض، کار نمی کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۳ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۷:۴۳
Ghoncheh

Ghoncheh : سلام
من شب قبل خواب دیدم که در فریزر یخچال باز کردم دیدم برق رفت و خاموش شد و خود یخچال هم خاموش شد خیلی ناراحت وعصبانی شدم و بلند می کفتم که الان مواد غذایی داخلش خراب می شه داخلش ماهی و گوشت و مواد غذایی دیگه بود روی صورتم انگار یک ماده ای شبیه ماسک سفید رنگ زده بودم و بعد دیدم پدرم( فوت کردن) یک درخچه با برگهای پهن و بزرگ وسبز داشت آورد و گذاشت توی اشپزخانه بغل یخچال و بعد گفت برق مشکل داره نوسان داره اون وسیله ی برقی دیگه ام باعث شد خراب بشه و می خواست کارهای انجام بده که یخچال درست کنه

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۰۰:۲۴:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نسبت به مسئله ای احساس ناامیدی و یا شکست می کنید و نمی دانید که عاقبت کار به کجا خواهد کشید. شما احساس می کنید که نظراتتان را رد کرده اند و یا با شما با سردی رفتار کرده اند و در رسیدن به اهدافتان شکست خورده اید. خودتان هم با سردی و ناامیدی رفتار می کنید در حالی که مرحوم پدر شما می خواهد به شما بگوید که نباید ناامید باشید چون دعاهای خیر او پشت سر شماست و اگر شما نگاهی خوشبینانه نسبت به زندگی تان داشته باشید، بهمراه دعاهای او، شما به هدفتان خواهید رسید و خواسته هایتان برآورده خواهند شد. شما توانایی ها و منابع دست نخورده ی زیادی دارید که می توانید با استفاده از آن در کارتان به موفقیت برسید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۵۵:۲۲
D

D : سلام بزرگوار لطفا مشخص نشه

پاسخ
لینک۵ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۳۵:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما شاهد این هستید که عده ای می خواهند به شرایط بد زندگی شان پایان بدهند و رفتارهای ناشی از عصبانیت و استرس از خودشان بروز می دهند. شما ایشان را تشویق می کنید که خونسرد باشند و به کار دیگران دخالت نکنند. دوست دخترتان می خواهد کنترل زندگی خودش را در شرایط سخت و بغرنج بعهده بگیرد و به نصایح شما اهمیتی نخواهد داد. امیدها و آرمانهای تازه ای در حال شکل گرفتن هستند و شما هم نگاهی خوشبین به آینده تان دارید تا بتوانید آرمانهایتان را اجرایی کنید و از افکار منفی دوری کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۵ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۳۵:۲۸
Maryam

Maryam : سلام خانم هراتی. خسته نباشید. خواب دیدم باردارم(مجردم) و ماه های اخره. انگار می خواستم به طبقه ساختمون چهار طبقه ای برم که دیدم برق رفته و آسانسور هم قابل استفاده نیست. همراه من دو نفر از دوستانم بودن که با یکیشون مدتیه به مشکل خوردم (اما بهش فکر نمی کردم. ایشون پشت من حرف های ناحقی زدن). دیدم چندتا خانم چادری قبل من از پله بالا رفتن، منم خواستم با پله برم اما دیدم شکمم اجازه نمی ده. بعد دیدم همون پایین که اسانسور بود دو تا اتاق هست که اون دوستی که باهاش به مشکل خوردم داشت اتاقا رو بررسی می کرد. یهو یه نفر از یکی از اتاقا بیرون اومد و گفت بیاین وسایل یخچال رو خالی کنیم تا توی یخچال خاموش خراب نشدن. بعد توی سبد های میوه ای که پر یخ کرده بودن(شبیه کلمن) محتوای یخچال رو چیدن و خیلی سالم و تمیز بود. از بین وسایل یخچال مرغ رو یادمه و یه غذایی مثل سوشی ولی انگار میگو بود نه ماهی. خلاصه غذا ها رو خیلی قشنگ چیدن روی یخ ها و دسته بندی کردن و آوردن بیرون و یک سفره پر و بزرگی پهن شد و دیدم این بار به همراه فامیلایی که عزیز بودن(نه اون دوستا) داریم غذا می خوریم و قورمه سبزی و مرغ رو یادمه و بسیار هم ظاهرا خوب و خوشمزه بود. بعد مادربزرگم که خیلی هم دوستش دارم به من یه پرتقال خیلی بزرگ داد و فقط بالا و پایین پوست پرتقال رو جدا کرد و گفت چقدره پوستش کلفته. انگار می دونستم پرتقالش خیلی شیرینه. نارنجی بود و اندازه توپ بسکتبال از نظر بزرگی. ایشالا که خیره. ممنون می شم تعبیر کنید.

پاسخ
لینک۸ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۹:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما هدف یا آرزویی دارید که هنوز به آن نرسیده اید ولی انشالله به زودی به خواسته هایتان خواهید رسید. شما می خواهید در دنیا به موفقیت برسید ولی نمی توانید خیلی سریع به اهدافتان برسید و کسی هم کمکتان نمی کند و امیدی ندارید که بتوانید زود اهدفاتان را عملی کنید. شما باید سعی کنید که احساسات سرد و زننده را کنار بگذارید و به توانایی ها و منابع دست نخورده ی خودتان و پتانسیل خودتان پی ببرید. شما در مقابل دوستانتان، نگرانی ها و ترسهایی دارید، احساس ناچیز بودن و مغلوب بودن دارید و رفتارهای خام و دلسرد کننده ای از خودتان نشان داده اید. اما فامیل شما از شما حمایت خواهند کرد و با گرمی و مهربانی با هم تعامل می کنید. سلامتی و رفاه و ثروت بدست می آورید و باید مقاوم باشید و زودرنج و شکننده نباشید. برونگراتر و اجتماعی تر و مثبت اندیش تر و سرزنده تر باشید؛ باید در زندگی تان با کسانی که دوستتان دارند، همکاری داشته باشید و قدم اول را برای رسیدن به موفقیت شما بردارید، خانواده و دوستان خوبتان همراهی تان خواهند کرد یا شما قدم اول را برای ابراز محبت بردارید و خانواده و دوستانتان پاسخ خوبی شما را خواهند داد. باید سعی کنید که روی اهدافتان تمرکز کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۲۸:۳۰
Mehri

Mehri : سلام .برادرم که در واقعیت خیلی وقته با داییم اینا ارتباط نداره در خواب دیدم که کنار داییم وایستاده و میگه دیشب زن داییم باز کلی داد و فریاد و دعوا راه انداخته بود که از شدت صداش یخچال خونشون خراب شده .با خودم میگفتم برادرم از کجا فهمیده.و داییم هم گفت یخچالی که واسه خونم خریده بودم ارزان قیمت بود به خاطر همین از صدای خانومش سقف یخچال زود نشست کرده .و منم تو خواب با خودم میگفتم حالا میفهمم چرا داییم زن داییم رو طلاق نمیده .چون پول نداره اگه پول داشت برا خونش یه یخچال خوب و گران قیمت می‌خرید(در واقعیت داییم اینا وضع مالبشون خیلی خوبه) داییم و زن داییم در واقعیت یه دوست خانم مشترکی دارن به اسم مینا که برادرم این خانومونمیشناسه .ولی برادرم در خواب می‌گفت انگار زن داییم برگشته به مینا گفته برو خودتو دار بزن هم خودت هم ما راحت شیم.

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۰۱:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما خیلی دوست دارید که می توانستید عزم و اراده ی قویتری داشته باشید و مستقیما با دایی تان تعامل کنید و از احوالش با خبر شوید. برادر شما در خوابتان نمادی از شخصیت مصمم خود شماست. اما به هر جهت زن دایی تان با دایی دوباره دعوا کرده اند و دایی تان نمی تواند خودش را برای همیشه خونسرد نگه دارد و آرام باشد. او هم صبر و تحملی دارد و سقف تحمل او قوی نیست برای همین کنترل اعصابش را از دست داده و حسابی دعو کرده اند. دایی شما اعتبار زیادی برای موفقیت خودش در صورتی که از همسرش جدا شود؛ قائل نیست برای همین سعی می کند که صبور باشد. خانمی که دایی تان از او خوشش می آید، به خاطر دعوای دایی تان با همسرش ( اگر با خبر شود) ذوق خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۳۴:۰۳
Mehri

Mehri : سلام. اینکه آخر خواب گفتید دایی اعتبار زیادی برای موفقیتش بعد جدایی قاعل نیست . منظورتون اینکه داییم فقط با وجود زن داییم هستش که به داشته ها و موفقیت خودش افتخار میکنه یا اینکه نه چون فکر می‌کنه بعد جدا شدن باید اموالش رو به عنوان مهریه به همسرش بده دیگه نمیتونه آدم موفقی باشه ؟
و یکی هم گفته بودید مینا خانم اگه بفهمه این دو تا دعوا کردن ذوق می‌کنه . ایشون اصلا همچین آدمی نیستن و همیشه خوبیه این دو تا رو می‌خوان .می‌تونه تعبیر دیگه ای داشته باشه؟

پاسخ
لینک۲۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۰۸:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. من نظر خودم را عرض نکردم تعبیر خوابتان را عرض کردم که شما گفتید چون دایی پول نداره برای خودش یخچال نمی خرد. این در تعبیر، یعنی اعتباری برای موفقیت خودش قائل نیست. حالا چرا اعتبار قائل نیست از خودش بپرسید. من فقط خواب شما را معنی کردم. در مورد مینا خانم من اشتباه کردم منظورم خانمی بود که دایی تان از او خوشش می آید و گفتید مطلقه هست.

پاسخ
لینک۲۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۲۴:۴۴
رویا

رویا : سلام وقت بخیر امروز ساعت ۷.۵ صبح بیدار شدم و قبلش خواب دیدم توصف پمپ بنزین هستم ولی ماشینم جلوی پمپ بنزینه ازصف اومدم بیرونورفتم سمت ماشینم وقتی سوار ماشین شدم انگار شاسی بلند شده بود دیدم همه جا یخبندونه ماشینو روشن کردم و گذاشتم تو درایو و راه افتادم تا اون مسیر یخبندونو تا خیابون اصلی که صاف و بدون یخ بود برسم همش میترسیدم ماشین سر بخوره اما نخورد و انگار خودش میرفت از روی یخای صاف و بعضی جاها با پستی و بلندی رد شدم و راحت رسیدم به جاده اصلی ولی یچیزی که یادم میاد پای سمت راستم گیر بود جاییو کلافه شده بودم ولی بازم بسلامت از یخبندون ردشدم در ضمن احساس سرما هم نداشتم به جاده صاف اصلی و بدون یخ که رسیدم همون پایی که گیر بود و انگار سنگین شده بود باعث شد ماشین وایسه و من دیگه هر طور شد پامو از گیر بودن در اوردم و تو تقلا بودم که دوباره راه بیفتم بعد یهو دیدم شبه و تو یه قطار نسبتا خلوت هستم با مامانم قطار تو یه ایستگاه توفضای باز بیرون وایساده بود تامسافراش جابجا شن مقصدمون مطب دکتربودمامانم تلفنی داشت با دکترش صحبت میکرد انگار دکترش کنسل شد همون موقع به مامانم که ازم فاصله داشت گفتم پیاده شیم سریع تا قطار راه نیفتاده که قطار راه افتاد مامانم از قطار در حال حرکت ولی با سرعت خیلی کم چون تازه راه افتاده بود پیاده شد بسلامت منم راحت پیاده شدم از یه در دیگه ولی رو یه پله لق و بزرگ که تا زمین ارتفاع تقریبا زیادی داشت میترسیدم که پله برگرده وبیفتم پایین یکیکه انگار پسر داییم بود میخواست کمکم کنه اول موفق نشدولی من دیگه دلگرم شده بودم که میتونم راحت بیام پایین یجا تو خوابم دنبال تعبیر خواب طلا میگشتم خلاصه هرچی خوابای خاص بود دیشب تاصبح دیدم تازه همشو نگفتم ببخشید سرتونو درد اوردم

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۲۰:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما شخصیتی با پرستیژ دارید و قادرید که زندگی تان را به بهترین صورت کنترل کنید ولی انرژی تان کم شده و حسابی خسته هستید. شما نیاز دارید که بخ خودتان شور و شوق و انرژی بیشتری تزریق کنید. می دانید که سردی روابط و احساسات سرد بین مردم حاکم است و رکود اقتصادی نیز باعث شده که کسی جاپای قرص و محکمی در زندگی نداشته باشد ولی شما قادر خواهید بود که کنترل زندگی تان را بخوبی در دست بگیرید. اما از لحاظ منطقی، گاهی برای شما هم مشکلاتی پیش می آید که مانع از این می شود که بتوانید آزادانه مطابق با میل و سرعتی که خودتان می خواهد به فعالیت هایتان در بیداری برسید. شما و مادرتان ( یا خرد و عقلانیت شما) نمی خواهید که در سختی ها و هنگام مقابله با مشکلات زندگی، همرنگ جماعت شوید بلکه می خواهید خودتان ابتکار عمل بخرج دهید و راه حل مشکلاتتان را پیدا کنید. شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید ولی براز ارزیابی مجدد موقعیت تان و تعیین مسیر و اهداف زندگی تان باید کمی بیشتر وقت بگذارید تا مطمئن باشید که می خواهید با زندگی تان چه بکنید تا به موفقیت برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۵۱:۳۴
Rose

Rose : سلام وقتتون بخیر مادرم وقتی از خواب بیدار شدن ۵دقیقه ی بعدش اذان صبح شده،خواب دیدن که مادربزرگمو رو حموم میکنن که همه جاشو کیسه کشیدن و فقط یه پاش مونده(۱۵ماهه فوت شدن)بعدمتوجه نمیشن که از حموم درش آوردن یانه فقط در ادامه میبینن که شبه و مادربزرگم خونه ی ماست وپنجره باز مونده و با خودشون میگن کی این پنجره رو باز گذاشته اگه گرمم باشه بذار ببندم تا دزد نیادکه متوجه میشن چراغ خیاط روشن شد و میگن کی روشن کرد؟ و بچگی های من (۸سالگیم) و خواهرم(۱۲) میبیننن( با اینکه من الان 30سالمه و خواهرم 34 که هردو مجردیم ) که تو حیاط بازی میکنیم و شبه و یکم هم برف باریده بوده که به یه نظرهم میبیننن که روزه و خودشونم توی حیاط در حال شستن یه چیزی بودن و هرچی تاکید کردن بریم خونه انگاری من قبول نمیکردم که عصبانی شدن و میگن که من و خواهرم موقعی که دیگه میرفتیم تو خونه از عصبانیت این که من حرف گوش نکردم یه مشت برف برمیدارن که حس میکنن توش یه تیکه یخم بوده و پرت میکنن و میخوره به پشت من و حس میکننن من دردم اومده و خودشون ناراحت میشن بخاطر ناراحتی شون میخواستن بیان تو خونه  ببیننن چیزیم شده یانه که میبیننن من گریه کردم و از اینجا به بعد دیگه بزرگسالی منو میبین نه همون۸سالگی ویه بچه روی پاهای منه و من نشستم و میگن که با صدای گریه هات بیدارش کردی راحت شدی (بچه بنظرشون بچه ی خود مامانمه و پرسیدم که پسر بود یا دختر گفتن اینو نمیدونن) که من در جوابش گفتم خودش بیدار شد و بچه به من نگاه میکرده و بچه بخاطر گریه و ناراحتی من ناراحت بوده که مامانمم هم ناراحت بوده

پاسخ
لینک۲۱ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۰۷:۵۳:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روح مادر بزرگتان شاد. دعاهای خیر مادر شما در حق مادر بزرگتان باعث شده که خداوند بیشتر گناهان او را ببخشد و فقط کمی از اشتباهات او هست که هنوز نیازمند دعاهای خیر مادرتان است. روح مادر بزرگتان زنده و آزاد است و در کنار شما در تعامل است و او فقط حضور فیزیکی اش را در دنیا در کنار شما از دست داده است. مادر شما به آینده و چشم اندازی که پیش روی او و شماو خواهرتان است فکر می کند. او نسبت به شما شخصیتی به شدت حمایتگرایانه دارد و فکر می کند که شما را باید خیلی خیلی حمایت کند تا به موفقیت برسید و خواهرتان و شما را علاوه بر اینکه به خدای بزرگ می سپارد اما دلش می خواهد که شما در روابط عمومی تان با مردم مراقب باشید که سختی روابط یا احساسات سرد و بی مهری دیگران، باعث نشود که روحیه ی شما خراب شود و یا افسرده شوید. او حتی مراقب است که رکود و سختی اقتصادی دامن شما را فرا نگیرد. اما با این وجود، گاهی شما به نصایح او توجه نمی کنید و این باعث عصبانیت مادرتان می شود. و او که می خواهد شما را از شر دیگران حفظ کند، خودش با شما بدرفتاری می کند و پشت سرتان بد وبیراه می گوید و این شما را ناراحت می کند. او وقتی که جای شما امن و در کنار خودش باشد، خیالش راحت است که شما بزرگسال هستید ولی وقتی دور از او هستید و با مردم تعامل می کنید مرتب نگران شماست. او می خواهد که شما با کودک درونتان هماهنگ باشید و شاد باشید و نه اینکه خشک و بی روح رفتار کنید ولی در عین حال، تمایل دارد که شما به کودک درونتان خیلی هم توجه نکنید و شخصیتی به شدت خردمند از خودتان نشان دهید. انشالله خداوند مادرتان را برایتان حفظ کند و تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۲۵:۵۳
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.