قایم باشک
به دوستم گفتم: من چشم رو هم میذارم و تو برو قایم شو.
چشم گذاشتم و تا 30 شمردم، بعد هم دنبالش گشتم ولی اثری از او نبود.
انگار آب شده بود رفته بود داخل زمین.
بعد ها فهمیدم آن قسمت از جنگل یک باتلاق بزرگ داشت.
به دوستم گفتم: من چشم رو هم میذارم و تو برو قایم شو.
چشم گذاشتم و تا 30 شمردم، بعد هم دنبالش گشتم ولی اثری از او نبود.
انگار آب شده بود رفته بود داخل زمین.
بعد ها فهمیدم آن قسمت از جنگل یک باتلاق بزرگ داشت.
مهسا : خیلی کوتاه بود
ایران : اندکی خوف ناک بود
م : جالب و زیبا بود