تعبیر خواب انگشت
به طور کلی انگشتان نمایانگر تسلط شما بر چیزها، روش شما برای تجسم بخشیدن به خود یا علامت گذاری بر اشیا و بنابراین مهارتهای شخصی شما هستند. انگشتی که حلقه ازدواج در آن قرار میگیرد میتواند بر چیزی مانند ازدواج هم دلالت کند و اثر انگشت در خواب نماد تاکیدی بر بی همتایی شماست.
اگر کسی در خواب دید که انگشت سبابه را به سمتی گرفته و به دعا خواندن مشغول است، حاجتی دارد که برآورده می شود. اگر انگشتان دست راست را به حال مشت درآورده و به جایی می کوبید، انتظار دشمنی را می کشد تا با وی تصفیه حساب کند و اگر هر دو دست را مشت کرده بود و بر هم می کوبید، همدم و همراهی صادق و یکدل او را در کارها کمک می کند.
اگر انگشت سبابه خود را برید، بیماری اندکی به او خواهد رسید. اگر انگشتان پای خود را زیبا دید، در راهی قدم می گذارد که خیر وبرکت عاید وی می شود. دیدن انگشتان کثیف و مجروح، رسیدن رنج و دردسر بسیار و نا امیدی است. دیدن انگشتان سفید و زیبا، علامت آن است که به خاطر خیرخواهی مشهور می شوید و به عشق شما پاسخ مثبت داده می شود.
-
امام صادق (ع) می فرمايد: ديدن انگشتان در خواب بر شش وجه بود.
- فرزند،
- برادر و برادرزادگان،
- خادمان،
- ياران،
- قوت،
- پنج نماز.
تعبیر خواب قطع شدن انگشت
ابن سیرین می گوید: قطع شدن انگشتان در خواب دلیل بر غم و اندوه و مصیبت است و صدقه باید داد تا مشکل آسان تر رفع شود.
برايت مىگويد: اگر در خواب انگشتان خود را قطع شده ديديد، به اين معنا است كه مورد اتهامات ديگران قرار مىگيرد.
تعبیر خواب انگشتان پا
اسمعيل اشعث گويد: انگشتان پاى در خواب ديدن، دليل زينت و آرايش بود. اگر انگشتان پاى را درشت و قوى بيند، دليل كه كار كدخدايى او ساخته شود. اگر به خلاف اين بيند كار وى ناساخته شود.
هانس كورت مىگويد: اگر در خواب ببينيد كه انگشتانتان زخمى و كثيف هستيد، به اين معنا است كه غم و اندوه شما را تهديد مىكند. اگر در خواب انگشتانتان را زيبا و قشنگ ببينيد، به اين معنا است كه مورد اتهامات ديگران قرار مىگيريد. اگر در خواب ببينيد كه انگشت شست شما آسيب ديده و احساس درد مىكنيد، به اين معنا است كه اطرافيانتان با شما رفتار مناسبى ندارند. بزرگ شدن بيش از اندازهى انگشت شست در خواب، علامت آن است كه اقبال خوبى پيش روى شما است. كوچك شدن غير طبيعى انگشت شست در خواب، نشان دهندهى كسب لذتها و تفريحات است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!


فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
گلی : ساعت ۱۲دیشب نمیدونم اینور ۱۲ بود آیا خو ۱۲ که ۲۶ محرم یا ۲۷ حساب میشه خواب دیدم یه نفر بهم میگه با انگشت هرچی میخوای بنویس از امام زمان بخواه بهم نشون داد(فک میکنم میگرفتم حاجت هرچی میخواستم ) اینطوری تو هوا بنویس و دیدم میگن که مهمی که اینطوری بهت میگیم یا اینو گفتن یا خودم با خودم گفتم پس مهمم که اینطوری به فکرمن نمیدونم دقیق یادم نیست میخواستم همون لحظه یادداشت کنم خوابم رو خوابم برد خانم هراتی من خیلی امام زمان رو یاد میکنم تعبیر داره بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. همیشه تاریخ خواب مربوط به روز بعدش است. یعنی اگر غروب به بعد بیست و ششم ماه خواب ببینید می شود شب بیست و هفتم. تعبیر خوابتان این است که شما باید از مهارتهای فیزیکی و ذهنی تان استفاده کنید؛ و دست به کار شده به انجام کارهای خیر بپردازید، و باید ارتباط قلبی با امام زمان عج داشته باشید تا او دعاهایتان را بشنود و برای حاجت روایی شما دعا کند. یعنی اگر صرفا ظاهرا با ایمان باشید ولی کاری برای اثبات این ایمان انجام ندهید و نیکوکار نباشید و اگر قلبا به حضور امام زمان عج باور نداشته باشید؛ دعاهایتان برای توسل به او، مستجاب نخواهد شد. تشکر از همراهیتون
hediyeh : سلام دیشب خواب دیدم انگشتای پام فکر کنم هر دو پام طوری ورم کرده که انگار اون انگشت کوچیکام از ورم کوچیک شدن و مرزشون انگار کم شده از ورم. یکی از انگاشتای وسطشون هم قطع شده بود که تو خواب به شوهرم نشون دادم پاهامو گفتم نگاه از ورم انگشتام یکی شدن. در ضمن اینم بگم توی واقعیت چند روز پیش ناخن یکی از انگشتای پام شکسته بود و چند روز به هر جا میخورد خون میومد و مجبور شدم نصفشو با ناخنگیر بچینم تا ناخنش در بیاد دوباره و شکل بدی تو واقعیت گرفته بود.( انگار تو خواب حس میکنم همون قطع شده البته مطمین نیستم). باز اینم بگم که تو واقعیت من ۳ روز پیش نتیجه ازمایشمو گرفتم و فهمیدم واسه بارداری اگه باردار بشم احتمال سقط دارم و باید قرص بخورم قبلش تا این اتفاق نیوفته و این سه روز ۲۴ ساعت فکرم درگیر این قضیست و خیلی خیلی ناراحتم. و همش استرس و نگرانی دارم و میترسم
فریبا هراتی
: سلام. شما در رابطه با راهی که در زندگی تان انتخاب کرده اید و مسیر تازه ی زندگی تان مردد هستید و نمی دانید که انتخاب های شما درست هستند یا خیر. شما نگران هستید که تصمیمات تازه ای که در زندگی تان اتخاذ کرده اید به ضررتان باشد هر چند که سعی می کنید که راجع به جزیی ترین مسائل زندگی، با دقت و ظرافت فکر کنید؛ ولی حالا فکر می کنید که عزم و اراده تان را برای اینکه تصمیماتتان را عملی کنید؛ از دست داده اید و از اینکه دنبال این خواسته ها و تصمیمات بروید خسته شده اید. تشکر از همراهیتون
نرجس : سلام بانو هراتی عزیزم. خواب از زبان مادرم: خواب دیدم یه مقدار جوان تر از الانم هستم و در خونه ای مهمان هستم که نه خونه و نه اعضای خانواده رو نمیشناسم. انگار عرب بودن طبق لباسهای خانم خانه. مرد و زن جوان و تقریبا میانسال و یه پسر و دختر جوان داشتن. مرد میزبان خیلی چشم چرونی میکرد و انگار خیلی ازمن خوشش اومده بود و ناگهان انگشت کوچک دست چپ منو کرد توی دهانش و محکم می مکید و چسبیده بود طوری که نمیتونستم جداش کنم. درد نداشت اما چندشم شده بود و ترسیده بودم و با صدا گریه میکردم. زنش و پسر جوانش و پسرم فقط نگاه میکردن عادی. همینطوری که گریه میکردم انگشتم رو ول کرد و صحنه خواب عوض شد، مانتو و لباس بیرون پوشیده بودم و به حالت قهر از خونشون خارج شدم.باز صحنه خواب عوض شد و انگار من هنوز توی خونشون بودم، سه تا زن اومده بودن مهمونی خونشون. براشون به مناسبت خونه نو، فرش کادو اورده بودن. من پیراهن بلندی تنم بود و زیرش شلوار پوشیده بودم. پسر خانواده بهم گفت چه وضعشه؟ مچ پات مشخصه، پاتو بپوشون. منم بهش تشر زدم که ول کن بابا، شلوار پوشیدم، دیگه چیکار کنم.خیلی ممنونم از توجه و تعبیرتون.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خواب شما این است که شما به رویاهای معصومانه و سرخوشانه ی خودتان در گذشته فکر می کنید. زمانی که شما هیچ علم و آگاهی نسبت به آینده نداشتید و نمی دانستید که چه سرنوشتی در انتظار شماست. شما در آن زمان رفتاری بسیار پر شور و شوق و گرم و پر حرارت از خودتان بروز می دادید. دوست داشتید که تشکیل خانواده بدهید و همسرتان خیلی به شما وابسته باشد و طرز فکر و خرد و عقلانیت شما و قدرت روابط اجتماعی شما را تصدیق کند به حدی که او حس کند نمی خواهد از شما جدا شود. شما نمی خواستید که در رابطه با همسرتان صرفا یک دهنده باشید و همه کاری بکنید ولی او هیچ کاری برای شما نکند. اما امروزه به شما اثبات شده که همسرتان علایق خودش را دارد و شما علایق خودتان را و این باعث می شود که شما از او ناراحت باشید. اما هنوز از رویاهایتان دست نکشیده اید. امروزه شما ثروتمندتر شده اید؛ زمینه ی زندگی تان تغییر کرده؛ متاهل هستید و رفتاری متین و با پرستیژ و رازدار از خودتان بروز می دهید. با این وجود باز همسرتان گاهی به شما گیر می دهد و بعضی از عملکردهای شما را تصدیق نمی کند. تشکر از همراهیتون
سپیده محمدی : سلام لطفا مخفی بمونه.و داشت فرو می ریخت که از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما می خواهید تلاش کنید که استقلال عمل داشته باشید، روی پای خودتان بایستید و به سمت اهدافتان در زندگی به پیش بروید. ولی موقعیتی پیش می آید که شما مجبور می شوید که خلاف میلتان رفتار کنید و قدرت تحقق اهدافتان را از دست می دهید. به همین جهت کنترل احساسات تان برایتان سخت می شود . برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون
مروارید : سلام عرض ادب
مادر من در واقعیت بیمار هستن و سمت چپ بدنشون کم کار هست و تو رختخواب هستن پریشب خواب دیدم انگشتای همون دست چپشون انگار بند آخرشون کنده شده و تهشون هم سیاه شده وهمون موقع هم میخواست با دو دستش کاری انجام بده که با چپه نمیتونست و من با ناراحتی با خودم میگفتم دیگه نمیتونه همون مقدار کم کاری که با دست چپش انجام میداد رو هم انجام بده
ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. مادرتان نگران است که نتواند از خودش به خوبی حمایت کند و یا کارهای خودش را انجام بدهد و به معنی واقعی کلمه می ترسد و احساس استیصال می کند. احساسات او جریحه دار شده و شما از اینکه او روحیه اش را باخته است ناراحتید. تشکر از همراهیتون
Shima11 : سلام.مخفی بمونه.دیشب خواب دید
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما تلاش می کنید که با اراده و قوی باشید و از خودتان حمایت کنید. اما باز احساس می کنید که تحت تاثیر عملکرد شایان، مغلوب شده اید و نمی توانید از فکرش بیرون بیایید. او کاری کرده که شما احساساتتان را از دیگران مخفی کنید، احساس استیصال کنید و مهارتهای ذهنی و فیزیکی خودتان را دست کم بگیرید. شما امیدوار بودید که شایان این رابطه ی زهوار در رفته و تضعیف شده تان را ترمیم می کرد. شما از اینکه شایان اراده ی کافی برای تصمیم گیری در رابطه با شما را نداشته و شما را بلاتکلیف نگه داشته و نگران بوده که بالاخره برای او خوب هستید یا خیر و اینهمه مدت معطلتان کرده، خوشتان نمی آید. او دمده و قدیمی فکر می کند و آنقدرها که شما انتظارش را داشتید مدرن و خردمندانه رفتار نکرده است. تشکر از همراهیتون
Sahar : سلام وقت بخیر خانم هراتی جان متوجه هستم ولی گفتم شاید با توضیحات جدید تعبیر خواب تغییر کنه متوجه هستم که از اول نگفتم به هرحال ممنونم از لطفتون
Sahar : ویه سوال یه سری اتفاق آینده روخواب میبینم ولی بعضی اتفاقات رو نه علتش چی میتونه باشه
فریبا هراتی
: سلام. خواب شما در باره ی جاری تان مریم، از دو خواب کاملا مجزا تشکیل شده که در تعبیر اصلا به هم مربوط نیست. چه در یک شب دیده باشید یا خیر، مطلقا این یک خواب نیست. چنانچه تمایل دارید خواب دومتان هم تعبیر شود - مارمولک- یک حق خواب دیگر شارژ کنید. ادغام کردن خوابها در همدیگر شما را خدای نکرده مدیون کارمندان سایت می کند که در این شرایط سخت اقتصادی حقوقشان از تعابیر تامین می شود! تشکر
Sahar : امکانش هست که بین این دو خواب من چیزایی دیده باشم ولی یادم نیاد همون مارمولک رو تعبیر کنید ممنون
Sahar : سلام و عرض ادب وقت بخیر .در خواب دیدم که جاریم(مریم)(در واقعیت دو جاری دارم که ایشون بزرگه هستن من کاری ندارم باهاش ولی همه میگن حسوده)سوار ماشین شد که پدرم راننده بود و یه آقایی که من نمیشناختم جلو نشسته بود مریم عقب نشست.همش فکر میکردم که روز دختر یا تولدمه و دارن میرن برام کیک بگیرن.صحنه ی بعد دیدم که مریم دست منو میکشه میبره یه جایی که خاکی بود و پر از مارمولک های کوچیک و متوسط و طوسی بود(شبیه مارمولک بودن)بعد یهویی یکی از مارمولک ها اومد شست پامو گزید و یکم درد گرفت و من دیدم که شست پام سیاه شد تا وسطای پنجه ی پام.انگار شبیه ریشه بود اون سیاهی ها.مامانم گفت حداقل با چیزی این مارمولک هارو بزن بره منم جارو کردم که برن بعدش نشستم و گفتم چرا منو اوردی اینجا و از خواب پریدم.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خواب دومتان این است که مریم برای شما دردسر درست خواهد کرد و شما را تشویق می کند که به خواسته ی خودتان بچسبید و دیگران را متقاعد کنید که در مقابله تقاضای شما برای رسیدن به خواسته تان؛ با شما موافقت کنند و به شما بله بگویند.اما این خواسته ی شما به ضرر شماست. شما نگران هستید که تصمیمی که برای رسیدن به هدفتان گرفته اید درست هست یا خیر. مادر شما ( یا خرد و عقلانیت شما) به شما هشدار می دهد که خواسته های شما بیجاست و شما از این خواسته ها منصرف خواهید شد. در نهایت مریم را مقصر می کنید که چرا تشویقتان کرد که شما به خواسته های خودتان برسید!! ( این خواسته های شما بوده نه او). تشکر از همراهیتون
Sahar : سلام ببخشید یه سوال.من زیاد با ایشون در ارتباط نیستم.نه تلفنی نه حضوری.حتی برای عقدم ایشون نیومد.ینی کلا با ایشون کاری ندارم.من در واقعیت خیلی دوست دارم فیلر بزنم و دو به شک هستم.با این توضیحات تغییری در تعبیر ایجاد میشه؟
Sahar : ایشون منظورم جاریم( مریم) هست
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر بر حسب توضیحات شما انجام می شود و من علم غیب به زندگی شما ندارم. هر توضیحی باید قبل از تعبیر ارائه شود و نه بعد از آن. ربط فیلر و مریم هم از توضیحاتتان برایم مشهود نیست. طبق توضیحی که داده بودید تعبیر همان است که عرض کردم.
Sahar : سلام وقتتون بخیر یه سوال داشتم تشکر ممنونم از پاسخگوییتون
فریبا هراتی
: سلام. شما خوابتان را تکه تکه در عرض دو ماه ارسال می کنید و من باید هر ماه یک بخشش را توضیح بدهم اینکار شما صحیح نیست!!! چون خودتان از زندگی تان با خبرید و صرفا می نویسید ولی من مجبور می شوم هر خواب را از اول بخوانم هم خواب و هم تعبیر را که بفهمم چه میگویید انگار یک خواب را سه بار تعبیر کنم. اگر با مریم صحبت نمی کنید؛ اینکه نوشته ام او شما را تشویق می کند؛ را باید به اینصورت تعبیر کنم که او شما را تحریک می کند که برای خودتان دردسر درست کنید. باقی تعبیر مثل قبل است. تشکر از همراهیتون
Zendegani : با سلام وقت شما بخير ديشب خواب ديدم در حال رفتن به خانه ام بودم در داخل ساختمان نميدانم چرا از آسانسور استفاده نميكردم و خودم رو در حال بالا رفتن از پله ديدم دم در اتاق آقايي رو ديدم پشت به من قد بلند و تقريبا درشت هيكل جلوي در ايستاده بود كنار نرفت كه من بخوام برم داخل رفتم طبقه ي بعدي كه كه گويا اون طبقه خانه ام بود وارد شدم با خواهرم بودم ( در حقيقت چند روزي به دلايلي خانه ي پدرم هستم ) انگار كه يادم بود در خواب و حالا اومدم خونه و شروع كردم به مرتب كردن و در آشپزخانه كه همسرم يه كمي ريخت و پاش كرده بود غذا دو رو بر ريخته بود شروع كردم به تميز كردن سينك و اينجور چيزها كه همسرم وارد خانه شد انگار كه خوشحال به نظر ميومد قدش بلندتر از واقعيت بود و جوانتر هم بود يه كم ازش پرسيدم اون آقاهه كه توو راهرو بود تو بودي انگار از اينكه من اومدم خوشحالم بود يك جاصابوني خريده بود در دستش بود به همراه يك صابون بهم گفت كجا وصلش كنم منم گفتم كنار سينك ظرفشويي رو اشاره كردم گفتم همينجا وصل كن با خنده گفت نه اينجا كه زشته گفتم خوب برو داخل حمام توي حال وصل كن خواهرم در اتاق خواب من بود گفت بيا اينجا وصل كن رفت كه داخل مستر اتاق خواب وصل كنه ( كه در حقيقت من هميشه از حمام داخل اتاق خواب استفاده ميكنم) اونجا وصل كرد اومد من كارم رو ول كردم كه غذايي براش آماده كنم در يخچال و باز كردم گفتم چي ميخوري دو تا تخم مرغ در آوردم گفتم ميخوري گفت نه توي يخچال دو تا همبرگر سرخ شده در آوردم گفتم همبرگر درست كردم پريشب چرا نخوردي گفت نه نميخورم نميدونستم چي درست كنم رفتم سراغ تميز كردن آشپزخانه كه ديدم با خوشحالي يه چيزي در آورد رفت سراغ آب سرد كن يخچال ( كه در حقيقت مشكل داره و از كار افتاده )پيچوند دورش كه كارش بندازه انگار چون من اومدم خونه به خاطر جبران كردن اينارو خريد منم نگاه ميكردم گفتم اين چيه ديگه توو دلم گفتم من نبودم چه چيزايي گرفته انقدر پيچوند تا سردي گرفت به دستش گفت واي انگشتم يخ زد گفتم بيا ببينم گفت واي نميره ازم خواست كمك كنم انگشت شصت دستش بود فكر كنم دست راست بود گفت اگه درستش نشه همه جار و ميگيره بيچاره ام ميكنه منو ميكشه ديدم داره كبود ميشه يه كم ماساژ داد بهتر شد ولي داشت همه جارو ميگرفت من سر شصتشو ماساژ دادم گفتم نميشه انگار به دستم كرم زده بودم چرب بود نميشد به خواهرم گفتم بيا تو انجام بده بعد شوهرم خودش ادامه داد من جيغ ميزدم ميگفتم واااااي وااااي خيلي جيغ ميزدم ديگه كاري نميتونستم بكنم خودش ماساژ ميداد اونم داد ميزد درد داشت پوست انگشتشو از دو طرف باز كرد خون ميومد يه لحظه ديدم انگشتش كنده شد روي ميز ولي بازم انگار چسبيده بود به دستش ولي داشت پوستشو ميكند جلوشو ميگرفت همينطوري خون ميومد و ديدم از درد گريه اش گرفته بود خيلي حالم بد شد از استرس و جيغ كشيدن بيدار شدم ساعت بيست دقيقه به ٢ شب بود ٣ حق خواب ديگر بايد پرداخت كنم با تشكر از شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیرخ وابتان این است که شما سعی می کنید بعد از یک اختلاف با همسرتان دوباره زندگی تان را ترمیم کنید و در زندگی تان بالا رفته و او را بیشتر درک کنید. اما بیشتر از اینکه بخواهید آشتی کنید؛ عزم و اراده تان بر این بوده است که جلوی خودتان را بگیرید و به قهرتان یا به اختلاف نظر تان با همسرتان ادامه بدهید. وقتی کمی بیشتر تلاش می کنید و درکتان را بالاتر می برید؛ به این نتیجه می رسید که باید زندگی تان را حفظ کنید و سعی کنید که ارتباط تان را با همسرتان بهبود ببخشید. با این وجود شما با شک و تردید به زندگی تان برخواهید گشت و همسرتان که در غیاب شما احساس می کند که گرمی و امنیت زندگیش مختل شده و به احساسات شما توجه نکرده و شما را ناراحت کرده است؛ نیاز به این دارد که شما تلاش کنید که اشتباهات هر دویتان را با هم مطرح کرده و از بین ببرید و برای ساختن آینده ای بهتر با هم برنامه ریزی کنید. شما همسرتان را دوست دارید و برایش ارزش زیاد قائلید و می دانید که او در میانه ی راه بین دو نقطه نظر متفاوت شما و خودش گیر کرده و نابخردانه و کم تجربه رفتار کرده است. اما همسرتان دوست دارد که شما برگردید و اشتباهات همدیگر را ببخشید. او نمی خواهد که شما در حضور دیگران از مشکلاتتان حرفی بزنید. حتی نمی خواهد که شما با خانواده یا دوستانتان از این مشکلات بگویید بلکه تمایل دارد که شما در خلوت خودتان این مشکلاتتان را رفع کنید. شما بعد از اینکه با همسرتان آشتی کنید؛ تمایل به این پیدا می کنید که تاثیری مثبت روی او بگذارید و به این فکر می کنید که از دلشکستگی هایتان با او در میان بگذارید ولی او نمی خواهد که شما اینطوری صحبت کنید. شما دوست دارید که او از تمام مولفه های احساسی و فیزیکی و فکری که باعث ناراحتی شما شده است با خبر شده و شما را درک کند ولی او نمی خواهد که شما با او اینگونه صحبت کنید. او می خواهد که شما صرفا خونسرد و بی خیال باشید و راجع به اختلافاتتان با هم حرفی نزنید. او می خواهد که شما احساسات سرد و زننده تان را کنار بگذارید و با هم گرم و با محبت صحبت کنید. ولی تلاش او برایش نتیجه ی معکوس به همراه می آورد و او متوجه می شود که نمی تواند مثل گذشته قدرت و توانایی شان را به رخ شما کشیده و خواسته هایش را به چنگ بیاورد. او می ترسد و دچار استرس می شود و اگر شما بخواهید که بعدا این ترس و استرس او را از بین ببرید ولی دیر بجنبید و اختلافاتتان را طولانی کنید؛ همسرتان احساس فقر و تنهایی خواهد کرد و آنوقت مجبور می شود که خشم و ناراحتی و استرس خودش را بروز بدهد و دچار افسردگی شود. آنوقت دوباره او کنترلش را از دست می دهد و با همدیگر دعوای بدی خواهید داشت. خوابتان به شما هشدار می دهد که قهر طولانی مدت شما همسرتان را ادب نمی کند بلکه زندگی تان را خراب خواهد کرد. خواب شما شامل 4 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون