کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب جنگ کردن

دیدن جنگ در خواب، تعبیرش نگرانی هایی است که پیش رو داریم. اگر خواب ببینیم دو نفر در جنگ شرکت می کنند، هر کدام از طرفین جنگ که پیروز شد، در واقعیت نیز پیروز می شود.

محمد ابن سیرین می گوید: در جنگ هر کسی پیروز شود، در جنگ و جدال زندگی و در بیداری نیز پیروز و برنده است. اگر در خواب زره پوشیده بودید و شمشیر و سپر داشتید یا در سنگر بودید و اسلحه و مهمات به قدر کفایت در اختیارتان قرار داشت، خواب شما می گوید که جهت رو به رویی با غم ها و رنج ها و نگرانی ها مجهز خواهید بود.

در نفایس الفنون آمده که جنگ در خواب، اضطراب و فتنه است. اگر جنگی در خواب شما بود و شما در آن جنگ شرکت داشتید اما فاقد زره و سنگر و سلاح بودید، تنها می مانید و در مشکلی که پیش می آید هیچ کسی به شما کمک نخواهد کرد. مجروح شدن در خواب، نجات و رهایی از غم و رسیدن به امنیت است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

115 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Fateme

Fateme : سلامبیدارشدم .شرمنده طولانی شد

پاسخ
لینک۲۸ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۸:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به گذشته فکر می کنید و می خواهید که خردمندانه رفتار کنید. شما شرایط لغزنده و بی ثبات قدیمی را با صحت و سلامت پشت سر گذاشته اید و نمی خواهید که دوباره اشتباه کنید. شما تصمیماتی برای زندگی تان گرفته اید که خیلی هم راحت نبوده است. مسئله ی عاطفی درهم شکننده ای مقابل شما بوده که دیگر نمی توانسته اید از آن اجتناب کنید یا آن را مدیریت کنید. شما سعی می کرده اید که خودتان را کنترل کنید و کاری نکنید که بعدا مادرتان غصه تان را بخورد و موفق به اینکار هم شدید. شما سعی کرده اید که با تبعیت از ایمانتان از مشکلات رها شوید ولی شما به خاطر کسانی که نمی توانستید درکشان کنید، خشم درونی و موقعیت انفجاری بالقوه ای را در زندگی تان تجرب کرده اید و دیگر جرات نداشتید که ایده ی جدیدی را برای عوض کردن روحیه تان اعمال کنید. شما از دشمنی کسانی که شما را آزار دادند و حمایتی که از همدیگر می کردند به شدت متاثر و ناراحت بوده اید و نمی دانستید که دیگر جایگاهتان در اردبیل کجاست و اصلا متعلق به آنها هستید یا خیر. شما تصمیم گرفتید که بر خودتان مسلط باشید و اعصابتان را کنترل کنید و قوی باشید. تصمیم گرفتید که خونسرد باشید و اجازه ندهید که نگرانی ها به مغزتان حمله کند. شما از این احساسات سردی که با آن مواجه بودید اما نگران بودید که بی عاطفه شوید و روحتان بمیرد. اما دوست شما به شما کمک کرده تا این دوران سخت را پشت سر بگذارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۴۱:۱۲
Ghoncheh

Ghoncheh : سلام
لطفا خواب دیده نشود

ممنونم

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۸:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما زیاد کار می کنید و یا کشمکشی بین احساس و عقلانیت شما در زندگی بیداری تان رخ می دهد. موقعیت یا رابطه یا مسئله ای وجود دارد که شما نیاز دارید آن را حل و فصل کنید و به آن مشکلات غلبه کنید. شاید مسئله ی عاطفی زندگی شما را دچار هرج و مرج کرده و خرد و عقلانیت به شما نهیب می زند که باید نشان دهید که قوی هستید. شما برای حمایت از خودتان سعی می کنید که افکارتان را از دیگران بپوشانید و نشان ندهید که احساساتی هستید بلکه قوی و مقاوم به نظر بیایید. شخصیتی مصمم و مستقل و خردمند دارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۵۴:۴۷
Mahdis

Mahdis : سلام خانم هراتي عزيز
خواب ديدم دارم جنگ يه پادشاه بزرگ رو ميبنم انقدر واقعي بود كه تمام كساني كه ميجنگيدن از كنارم عبور ميكردم و من محو اون همه عظمت شده بودم ،فقط احساس ميكردم كه ميخوان كسي رو بكشن و اون لشگر با اون عظمت به يك نفر حمله داشت ميكرد
داخل لشگر خرس هايي خيلي خيلييي بزرگ و گرگ هاي قوي و خيليييي بزرگ ميديدم ،كه حمله كردن و اون نفري كه بايد ميگرفتنش رو گرفتن
سپاس از شما

پاسخ
لینک۶ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۱:۳۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تحولاتی بزرگ در دنیا در جریان است و قدرت های بزرگ بر سر مسئله ای با هم در کشمکش هستند و در نهایت تصمیم واحدی خواهند گرفت و مشکلات از بین خواهد رفت. چرخه ی زندگی با تحولی مثبت و رستاخیزی بزرگ مواجه خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۲۶:۰۴
Maryam

Maryam : سلام خداقوت وقت بخير، توضيح اينكه خواهرم خياط هستند و به تازگي خونه اي خريدند كه هنوز اساس كشي نكردن و مدتها پيش سرطان خفيفي داشتن كه بهبوديافتن و چند وقت يك بار براي چكاب ميرن، مادرم پريشب خواب ديدن كه اومدن خونه جديد خواهرم رو ديدن كه خيلي شيك بوده و كنار ظرفشويي صحبت ميكردن با هم كه يه هو آب از اونجا سرريز ميشه ومامانم ميگه چرا اينطوريه و خواهرم ميگه اشكال نداره درستش ميكنيم كه يك خانوم شيك و زيبايي زنگ ميزنه و مي ياد خونه خواهرم و مامانم فكر مي كنه كه ازمشترياي خواهرم هست ولي احساس خوبي بهش نداشته و وقتي خانومه ميره دنبالش ميره و توي راه مردم بهش ميگن كه اين ادم خوبي نيست تا خانومه ميره داخل يك خونه و مامانم هم تعقيبش ميكنه و اون خانوم كه متوجه ميشه مامانم تعقيبش مي كنه سرشو از پنجره مي ياره بيرون و اين بار ديگه خانم زيبايي نبوده چشماش وحشتناك زده بوده بيرون و با مامانم شروع ميكنن به درگير شدن و جنگ كردن و دور اونجا خيلي شلوغ بوده و پر ازگردوغباربوده و مامانم از اين بوته هاي تيغ بيابون رو پيدا مي كنه و با اونا شروع مي كنه با اون زن جنگيدن و در اثر خوردن اين تيغا به اون زن يه تيكه از بدنش آتيش ميگرفته و ومامانم همينطوركه ميجنگيده اين شعروميخونده “چنان آتش سوزاني بيافروزم كه بسازدعشق من "ومي جنگيده و اون زن تبديل به يه موجود وحشتناك ميشده يه بار تبديل به مار شده كه مامانم دمشو ميزنه و بعد تبديل به تمساح شده و دوباره مامانم تيغا رو بهش ميزده نمي مرده و تبديل به موجود ديگه ميشده ولي هر بار ضعيفتر از موجود قبل ميشده و اونجاادمهايي بودن كه به مامانم ميگفتن حتمابايد اين موجود از بين بره و مامانم مي جنگيده وميگفته شما جلو نياين خطرناكه و همينطور كه شعر روي زبونش جاري بوده ميجنگيده تا دور اخر تبديل ميشه به يه حشره سبز(فكر كنم آخوندك يا اب دزدك بهش مي گن)(از اوناكه تو هاچ زنبورعسل بود)كه اينباركه مامانم بهش ميزنه ميميره و همه مردم كه ديدن مرده ميان تا سنگ و كلوخ و اينا ميريزن روش و مدفونش مي كنن كه زنده نشه ديگه ،ومامانم بيدار ميشه و ميگفت از خستگي جنگيدن جون نداشته از جاش بلند بشه و مدام اون شعر رو تكرار ميكرده (قبلا تا حالا اصلا اون شعرو نشنيده بوده)ممنون ميشم تعبيرشو بفرماييد ، تشكر اززحماتتون .

پاسخ
لینک۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۰۶:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خواهر شما نگران این است که احساسات منفی به زندگی اش راه پیدا کند و دلش شور می زند که نکند خطری زندگی و سلامت او را تهدید کند. اما عشق مادری مادر شما ، آنقدر زیبا و قویست که او حاضر است با تمام قوا و وجود با هر چه که موجب ناراحتی خواهرتان می شود مبارزه کند و آن را بسوزاند. علیرغم انچه که ظاهر امر به نظر می رسد، وقتی که ایمان داشته باشید و عشق و توکل تان به خدای بزرگ زیاد باشد و برای سلامت و خوشبختی تان بجنگید هیچ چیز هیچ چیز هیچ چیز نمی تواند مانع رسیدن شما به موفقیت و خوشبختی تان بشود. دعای خیر مادرتان پشت سر خواهرتان است و او از هر طریق ممکن برای سلامتی و خوشبختی خواهرتان مبارزه خواهد کرد تا جایی که به او خبرهای خوش می دهند که بیماری خواهرتان ریشه کن شده و سلامت او تضمین شده است و هیچ خطری هم متوجه ی زندگی او نخواهد شد. شر و مریضی از زندگی خواهرتان دفع خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۴۳:۴۱
نیلوفر

نیلوفر : سلام، خواب دیدم با ۳نفر میجنگم بر سر ۳ حلقه طلا که به هر حلقه یه زنجیر وصل بود و اونها متعلق به من بود قدری ارزش داشت که فقط وقتی من دورشون دستامو نگهمیداشتم دیده میشدن وگرنه نامرئی بودند و ۳ نفر شدیدا دنبالش بودند میخواستند از من بگیرن و اونها قوی بودند و زور من بهشون نمیرسید خمیر نان درست میکردند و جاهای داغ مینشستند و آدمهای بدی بودند و من از جایی بالای اتاق اونهارو میدیدم که اونا منو نمیدیدن همینجا باخودم فکرمیکردم که چیکار کنم موفق نمیشم که یکدفعه دیدم مادرم(که سالهاس فوت شدن) از در اتاق خودم وارد شد و خیلی ترسناک بود و اونها وحشت کردند و من هم حتی خیلی ازش ترسیدم و بلند گفتم مامان و از خواب پریدم،عبا و شال سفید پوشیده بود و موهای بلند سفید داشت و قسمتی از موهاش رو حنا زده بود، کمک من اومده بود و من از ابهت مادرم هم ترسیدم. ممنونم.

پاسخ
لینک۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۳۴:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح مادرتان شاد. شما به خاطر تعهداتی که نسبت به عقایدتان دارید، که خودتان فقط از این تعهدات با خبرید و یک ایمان قلبی نسبت به آن احساس می کنید، و می خواهید در این تعهدات در "گذشته و حال و آینده" متعهد باقی بمانید، می خواهید بجنگید و مبازه کنید و شیطان سعی می کند که به "جسم و ذهن و روح" شما نفوذ کند و این تعهدات را به بهانه ی ارزاق شما و رساندن شما به نعمت های دنیایی، از شما بگیرد. و در اینصورت شما قادر نخواهید بود که روح تان را متعالی کنید و تعهدات تان را زیر پا خواهید گذاشت. اما مادرتان، روحش زنده است و همیشه در کنار شماست. عزم و اراده ی راسخ او به تعهداتی که مانند شما به "پدر، مادر و فرزندش" ( یا فرزندانش) داشته، بسیار قویست و او الان هم که حضور فیزیکی اش را در دنیا از دست داده، با اراده ای قوی، برای حفظ تعهداتش نسبت به آرمانهایش، در کنار شماست و دعای خیر او در حق شما، شیطان را از شما دور می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۲۱:۳۲
نیلوفر

نیلوفر : سلام خانم هراتی عزیز، بعد نماز صبح پنجشنبه خواب دیدم در حال جنگ هستم با یک موجود که زن بود و نیروهای عجیب داشت، پرواز میکرد و هرکاری میخواست میتونست انجام بده و بتنهایی با سپاه من میجنگید، من فرمانده سپاهم بودم، ما هم نیروهای خارق العاده داشتیم و پرواز میکردیم، همه سربازهامو کشته بود

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۰۴:۲۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما با بدیها و با شیطان در جنگ هستید و سعی می کنید که درست زندگی کنید. ولی شیطان به انسان مومن هرگز مسلط نخواهد شد. اگر شیطان می توانست به انسان آسیبی وارد کند، هیچ بشری بر پشت زمین باقی نمی ماند. شیطان فقط می تواند انسان را وسوسه به انجام کار اشتباه کند. اینکه دیده اید سربازهای شما کشته شده به این اشاره می کند که شاید شما بارها نظم و دیسیپلینی که برای خودتان و موفقیت در کارهایتان، در نظر گرفته بودید را با وسوسه به سهل انگاری یا عقب انداختن کارتان، زیر پا گذاشته باشید و موفقیت های خودتان را تحت تاثیر این سهل انگاری ها از بین برده باشید. در اینصورت به صورت غیر مستقیم شیطان پیروز شده و شما انگار سربازتان را از دست داده اید. شبها قبل از خواب و روزها هم هر جا هستید ذکر نام حضرت فاطمه س را به این صورت 7 بار تکرار کنید تا از شر شیاطین در امان باشید: یا فاطمت بنت محمد رسول الله. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۴:۴۰
نیلوفر

نیلوفر : خانم هراتی عزیز خوابم از جایی که استیکر گذاشتم دیگه بقیه اش ارسال نشده شرمنده، بقیه خوابم اینها هست: همه سربازهامو کشته بود،در جنگل، در کوه، در خشکی، در کشتی روی آب، در رودخانه و برکه و دریا و من بارها و بارها اونو زخمی کردم خیلی شدیید، اما نمیمرد و از جایی که نمیفهمیدم بمن حمله میکرد و صدمه میزد اما منهم نمیمردم و درخواب مستاصل بودم که چیکار کنم، ترس هم داشتم، فکر میکردم که همه نیروهای منو از بین برده چرا نمیتونم بکشمش، همینجا نفس خسته ام به یکی از سربازهام خورد و او با نفس من زنده شد(با دهان باز مرده بود و خونی بود و یک جنازه مرد هم روش افتاده بود)و بمن گفت نگران نباش کشتن او فقط کار منه، این سربازم به شکلی بود که بالاتنه اش از پایین تنه اش جدا میشد و در دوجهت میجنگید یعنی جای دونفر بود، لباسهاشو درآورد اصلا دیگه لباساش کثیف و خونی نبود و حریر سفید(جاهاییش صورتی خیلی ملایم)تنش بود، زن بود بدن خیلی سفیدی داشت و دوقطعه اش از کمر جدا شد و در انتها اون دشمن رو شکست داد و کشت بعد از چندبار زنده شدن! بالاخره کشتش و جوری اسیرش کرد که دیگه اگر هم باز زنده میشد نمیتونست کاری کنه، از خواب بیدار شدم بسیار خسته بودم و لرز شدیدی داشتم.حتی دوباره که خوابم برد در خواب دومم باز چک کردم که مطمئن بشم دشمنم مرده حتما. مدتی هست که درحال جنگ با نفس خودم و شیطان هستم و هرجا رو میبندم از جای دیگه مثل کِرم رسوخ میکنه و فکرم رو درگیر مادیات دنیا و مسائل خیلی بی اهمیت میکنه یا عشق پاکم رو به خدا و فرستادگانش با صفات بد و رذیله آلوده میکنه در ذهنم، و یک شخصی هست که قبلا در زندگیم بوده و بهم ضربه هم زده و شیطانی هست و نیروهایی داره و متوجه میشم که او بیشتر از خود شیطان! یکسره درحال ضربه زدن به ایمانم هست، خسته و ناامید شدم، اجازه نمیدن که مسیر هدایت و کمال رو طی کنم همش در حال جنگم از حضرت زهرا س و زنهای پاک تاریخ و فرشته ها کمک خواستم. بخوابم ممکنه مربوط باشه.ممنونم.

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۱:۴۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شیطان به هر صورت سعی می کند که از مسائل احساسی یا منطقی و یا در سختی ها به شما آسیب بزند. راه نجات شما این است که نظم و دیسیپلین داشته باشید و از روی احساس رفتار نکنید. مغزتان همیشه فعال باشد و منطقتان را زیر پا نگذارید. رفتاری مهربان داشته باشید و با تمام وجود برای رسیدن به رضای خدا در زندگی تان تلاش کنید. راه کار شما این است که سعی کنید که حداقل تا سه روز روزی یکبار دعای جوشن کبیر را بخوانید. این دعا برای دفع شیطان معجزه می کند و سپری الهی دور شما به وجود می آورد که شیطان را بسیار عصبانی و مستاصل می کند ولی در نهایت از زندگی تان خواهد رفت. دعای جوشن کبیر نامهای پروردگار است که شیاطین و جنیان را فراری می دهد و تمام دعاهای بد و جادوها را باطل می کند. ذکر نام حضرت فاطمه را فراموش نکنید. هیچ دستی بالاتر از دست خدا نیست. دشمن شما و تمام لشکر جنیان هم پیش خداوند مستاصل هستند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۳۵:۰۹
نیلوفر

نیلوفر : چشم عزیزم خیلی ممنونم از راهنماییهای پرمهرتون، اجرتون با آقا امام حسین (ع) که مظهر عشقند.

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۷:۲۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : استدعا می کنم. تشکر.

پاسخ
لینک۱۴ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۴۹:۴۹
محمد علی

محمد علی : سلام وقتتون بخیر
خواب دیدم که تو یه منطقه بودم و فضایی وجود داشت و کسایی بودن که قصد داشتن منو دستگیر کنن و به من اسیب برسونن... یه نفر هم همراه من بود که اسلحه هم داشتیم... به طور خیلی سخت و پیچیده از دستشون فرار کردیم و در اخرش پنجره ای بود که از اون پنجره رفتم بیرون و از در اصلی اون فضا،رفتم بیرون و سوار به ماشین ناشناس شدم و گفتم منو سوار کنین ببرین و سوار شدم رفتم بعد از خواب بلند شدم.... حدودای ساعت 6-7 صبح دیدم... درضمن تو بیداری دشمنی دارم که علیه من مرتب حیله گری می کنه و قصد اسیب زدن به منو داره... با تشکر

پاسخ
لینک۱۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۳۱:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ذهن شما به خاطر دشمنی های این شخص ذهنتان بسیار ناراحت است و می خواهید از خودتان دفاع کنید. شما سعی می کنید که مستقل و قوی و خردمندانه رفتار کنید و علیرغم همه ی مشکلاتی که در راه دارید، اما از طریقی غیر معمول، از شر او رها خواهید شد و خدای مهربان شما را از مشکلاتتان نجات خواهد داد. او قادر نخواهد بود که بر شما غلبه کند و شکستتان دهد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۳۶:۱۵
م ح

م ح : سلام و وقت بخیر
خواب دیدم توی درگیری نظامی هستم
انگار روسیه بود.سعی می کردیم از داخل جنگل که کناره جاده ای که به موازات پایگاه نظامی بود به دروازه پایگاه نظامی برسم وارد پایگاه بشم .
دیوار پایگاه بیشتر از فنس فلزی بود.
تو راه چند درگیری کوچک پیش اومد ولی به دروازه رسیدیم چند نفر بودیم. پشیمون شدیم از وارد شدن به پایگاه ولی بعد از یه صحبت تصمیم گرفتیم وارد پایگاه بشیم. برگشتم کمی عقب تا از یکی شخصی که درگیر داشتیم و به سختی کشته بودیم
لباسش بر دارم و توی داخل پایگاه استفاده کنم تا شناسایی نشم وقتی به شخص رسیدم دیدم لباسش بدرد نمی خوره ولی گلوله های که برای شلیک استفاده کرده بود شبیه تیغ ژیلت ولی فلزی بود و جنس خوبی داشت ولی مو بدن که خیس بود چسبیده بود می خواستم یه گلوله رو برای نمونه بردارم پشیمون شدم
به راحتی وارد پایگاه شدیم و خیلی عجیب بود.
صحنه بدی خودم توی یه ساختمان داخل پایگاه دیدم که می خواستیم کسی بکشیم که درجه بالای داشت و نیروی امنیتی نظامی بود توی یه اتاق بود که درش نیمه باز بود
حالش هم خوب نبود.
اولش ترسیدیم که نکنه افسرای محافظش ما رو شناسایی کنند ولی دیدیم عکس العملی نشون نمیدن
خیالمون راحت شد ولی مشکل اینجا بود که نمی تونستنیم وارد اتاق بشیم چون افسرا متوجه می شدن. من رفتم کمی جلوتر توی راهرو وایستادم یه تیشرت سبز لجنی ساده با شلوار نظامی و پوتین پوشیده بودم
و بدن ورزیده داشتم و بلوند بودم
و منتظر یه فرصت برای کشتن اون شخص.
ساعت ۵.۲۰ دقیقه دیروز صبح خواب دیدم
با تشکر

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۶:۲۹:۱۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. احتمال دارد این خواب مربوط به اینده باشد ولی من تمام افعال را در زمان حال صرف کرده ام. شما زمانهای سخت و سردی را تجربه می کنید. فکرتان به خاطر مسائلی ناراحت است ولی سعی می کنید که از طریقی معقول و با آرامش مشکلاتتان را حل کنید. شما به دلائلی احساس محدودیت می کنید و باید تغییراتی در زندگی تان به وجود بیاورید. با شما سرد و بی روح برخورد می شود. شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید و فرصت ها و احتمالات جدیدی را به زندگی تان راه دهید. شما برای رسیدن به اهدافتان باید سعی کنید که شرایط قدیمی را عوض کنید. شما به شدت عصبانی هستید و ممکن است از کوره در بروید. از خیانت و فریب می ترسید و نمی خواهید که حرفتان را به هر کسی بزنید و تقریبا مادیگرایانه فکر می کنید. در ظاهر نشان می دهید که خونسرد و بی خیال هستید ولی خودتان را آماده کرده اید که در رسیدن به اهدافتان تمام موانع و مشکلات سر راهتان را کنار بزنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۴:۳۳
ساناز

ساناز : سلام بانو جان،تشکر و قدردانیِ فراوان از تعابیرِ بی نظیرِ شما فرشتهٔ مهربانم.،ممنون میشم نمایش داده نشه.

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۳۶:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. اول از همه اینکه اگر شما نخواهید بخش هایی از خوابتان مشخص باشد، کافیست بفرمایید تا مثلا داخل پرانتز نشان داده نشود. بعضی از کشورها و شهرها و مکان های خاص در تعبیر موثر هستند. تعبیر خوابتان این است که کشوری که شما آرزوی پیروزی اش را دارید، موفق خواهد شد که اهدافش را به کرسی بنشاند و دیگری صرفا ضرر خواهد کرد و مردم به جان هم خواهند افتاد و یا افسرده و بی رمق خواهند شد. شما چشم انداز تازه ای در زندگی تان بدست خواهید آورد و ارتباطات شما با مردم قویتر خواهد شد. اینکه شما تست هوش می دادید بیانگر حس نا امنی و نگرانی شما در مورد عملکردتان در یک موقعیت در زندگی بیدار یتان است. ولی هیچ مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۵۶:۱۱
shamim

shamim : سلام خسته نباشید. خواهش میکنم خوابم رو بعد از تعبیرتون پاک کنید. ممنونم

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۸:۳۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به این بینش و آگاهی رسیده اید که حضرت علی اکبر ع که بسیار شجاع و با اراده و قوی عمل می کرده اند، بسیار خردمند تر و مجرب تر از دیگران رفتار می کردند و عصبانیت شان را کنترل می کردند و از روی خشم و غضب با مردم برخورد نمی کردند و نیز حضرت عباس ع هم به همینطورت سرشار از رئوفت و مهربانی هستند. و حالا به این فکر می کنید که آیا کسانی که می خواهند از ایشان تبعیت کنند، همین خصلت ها را در واقع دارند؟؟؟ آیا درک درستی از کربلا دارند و آیا واقعا از ایشان پیروی می کنند؟ تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۵۶:۱۲
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.