تعبیر خواب خانه
اگر کسی خود را در خانه جدیدی دید که متعلق به خود اوست، و در آن خانه وسایل رفاه و راحتی کاملی وجود داشت، به زودی ازدواج می کند و به خوشبختی و رفاه خواهد رسید. اگر شخص متاهلی این خواب را ببیند، نشانه داشتن زندگی مرفه و خوبی است. ورود به خانه نو نیز ازدواج است.
اگر دید در خانه ای بدون وسایل و تک و تنها به سر می برد، نشانه نزدیک شدن به پایان عمر است. اگر کسی ببیند خانه ای محقر و ویرانه دارد و آن خانه متعلق به خودش است، زندگی بر او تنگ خواهد شد و درآمدش کاهش خواهد یافت. چنان چه ببیند یکی از اتاقهای خانه آشفته و خراب است، بخشی از زندگی بیننده خواب دچار خرابی و ویرانی می شود و غمی و زیانی به او می رسد.
اگر ببینید که درب خانه شما آهنی است، زندگی قابل دوامی دارید و ثروتمند می شوید. اگر درب خانه شما از نقره بود، بیننده خواب گنه کار است و باید توبه کند. اگر درب نویی به خانه اش وصل کردند، بیننده خواب شغل و کار جدیدی پیدا می کند.
اگر کسی دید درب خانه خود را کند، و به دور انداخت، اگر درب کهنه و شکسته بود، و به جای آن درب نویی گذاشت، از غم و اندوه مالی خلاصی و نجات پیدا می کند و به مال و نعمت می رسد و اگر کسی دید که دیگری درب خانه او را می کند، از آن شخص خصومت خواهد دید و اگر دید درب خانه اش بزرگ شده به مقام وی افزوده می شود.
اگر کسی دید درب از خانه ی قدیمی می کند، در خیرات به رویش گشوده می شود. اگر کسی درب خانه ی خود را کوچک دید که به زحمت می توانست وارد سرای شود، به تنگدستی دچار می شود.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن سرای به خواب بر هشت وجه است:
- مرد را زن و زن را شوهر،
- توانگری،
- ایمنی،
- عیش خوش،
- مال،
- ولایت،
- عزت،
- امانت.
محمد ابن سیرین می گوید: خانه مفرد درخواب، زن است. اگر ببیند خانه یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زن با مروتی می خواهد و به زودی زنش آبستن خواهد شد. اگر ببیند وارد خانه ای نو شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود.
اگر ببیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر ببیند درب خانه باز بود و او در را قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر راه داشت، دلیل که از غم و اندوه رها گردد. اگر بیمار این خواب را ببیند، شفا یابد. اگر ببیند درب خانه خود را بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد.
اگر ببیند درب سرای بشکست یا بسوخت، دلیل که برای صاحب سرای مصیبت اتفاق خواهد افتاد. اگر ببیند زمین سرای او بزرگ و فراخ شد، دلیل که به قدر آن فراخی او را روزی در دنیا فراخ شود. اگر برخلاف این ببیند، روزی بر وی تنگ شود. اگر ببیند سرای او را می کندند، دلیل که راه صلاح بر خود ببندد و نماز و عبادت کم کند. اگر ببیند سرای کهن را می کند، در خیرات بر وی گشاده شود و خرم گردد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر ببیند که خانه بزرگ و فراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی رسد. اگر ببیند درِب خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود.
اگر درب خانه او سیمین است، دلیل که او باید از گناه و معصیت توبه کند. اگر توانگر بود، نعمتش زیادتر شود. اگر ببیند پیرامون خانه او هیچ خانه ای نبود، دلیل که حالش تباه شود. اگر ببیند که میان سرایِ نو شد، دلیل که او را دختری یا خواهری آید و هم او گوید که صفحه سرای، دلیل کند بر پدر و مادر. اگر دید صفحه سرای او نو و پاکیزه است، دلیل است بر تندرستی تن مادر و پدر.
حضرت دانیال می گوید: اگر ببیند در سرای بیگانه شد و هیچکس را نشناخت و در آنجا مردگان دید، دلیل که آن سرای آخرت بود و وقت اجل وی رسیده است، اگر ببیند در آنجا شد و بیرون آمد، دلیل که بیمار شود و نزدیک هلاک باشد و شفا یابد. اگر در سرای معروف وارد شد که بنیاد آن از گل بود، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر ببیند بنیاد سرای او از خشت پخته و گچ بود، دلیل که جوینده مال حرام است. اگر ببیند از آن بیرون آمد، دلیل که از حرام توبه کند. اگر ببیند در سرائی بزرگ و فراخ بود، دلیل که روزی بر وی فراخ شود. اگر سرای کوچکی و تنگ دید، دلیلش به خلاف این باشد.
جابرمغربی می گوید: اگر کسی دید در سرائی بزرگ و پاکیزه و نو داخل شد و دانست که آن سرای ملک او بود، دلیل که روزی بر وی فراخ و گشاد شود و عزت و جاه یابد و زن خوبروی خواهد و توانگر شود و ولایت یابد. اگر این خواب را زنی دید، شوهر توانگر بخواهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
نبات : سلام،خانم هراتی جا داره ازتون تشکر کنم.من حدود یکسال پیش این خوابو دیدم. در یک برهه زمانی این خواب را دیدم که یک استاد هیج مشکلی با من نداشت و بالعکس ولی بعد این خواب اون استاد تمام تلاش های من را نابود کرد و تا به الان هیج پشیمونی از خودش پیش هیچکس بروز نداده و اینکه تمام خانواده من هم دیگه ازشون متنفرن وهیچ دیدگاه خوبی نسبت بهشون ندارن و حدودا نه ماهه باهاشون قطع ارتباط کردم.در همون دوره خواب دیدم که اون استاد اومده دم در خونمون و زنگ در خونه را زده بود وخانوادم در را براش باز کردن و خواهر بزرگم صدام کرد که استادت اومده و بعد همه خانواده صدام کردن ومن توی اتاق بودم بعد اینکه فهمیدم کلا در تعجب بودم که چرا خانوادم در را برای ایشون باز کردن، من اصلا نمیخواستم قیافشونو ببینم و باهاشون رودرو بشم ازشون واقعا متنفر بودم،تمام خانواده بهم میگفتن گناه داره تا دم درخونه اومده برو ببین چی میگه بعد بهشون گفتم بابا خبر داره که اون اومده ؟(چون او لحظه تو خواب بابام خونه نبود) بعد همه گفتن آره اتفاقا بابا اوکی داده که اون میتونه بیاد تو رو ببینه.بعد از اصرار زیاد خانوادم گفتم باشه میرم ولی من باهاش حرف نمیزنم.زنگ در را زده بودن که همون پایین راه پله ایشون وایسه که من برم پایین اما تا در پذیرایی را باز کردم که از پله ها برم پایین دیدم که به خودش اجازه داده بود حتی از پله ها بیاد بالا و پشت در پذیرایی منتظرم وایسه ،شوک شدم ،دیدم یه بسته(نمیدونم چی بود ولی فکر میکنم مربع مانند بود)دستش بود که گفت این مال توه اومدم این را بهت بدم حالت معذرت خواهی داشت ولی غرور خودش را تماما حفظ کرده بود حتی توقع داشت من دعوتش کنم بیاد توی خونه وپذیرایی ولی من اصلا تعارف نکردم باهاشم حرف نمیزدم فقط گوش میدادم بسته رو ازش با اکراه زیاد گرفتم و بعد وارد پذیراییمون شدم و در را روش بستم ولی دیگه ندیدم که از پله بره پایین و کلا از خونه بره بیرون.خوابمو نمایش ندین.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. استادی که شما از او ناراحتید، برای شما ارزش و اعتبار و احترام زیادی قائل است. او از اینکه با شما بدرفتاری کرده پشیمان است و می خواهد شما بدانید که او متاسف است که فکرتان را ناراحت کرده ولی شما احساس او را باور نمی کنید. متاسفانه گاهی آدمها بی دلیل به احساس و عواطف هم لطمه می زنند و اینطوری احساس قدرت می کنند. اما بعدا که یادشان می افتد که چه کرده اند، از خودشان بدشان می آید و پشیمان می شوند. شما هم او را ببخشید تا احساس آرامش بیشتری داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
نبات : سلام لطفا خوابمو نمایش ندین،ممنون
فریبا هراتی
: سلام. قبل از تعبیر خوابتان لازم به ذکر می دانم که شما احتمالا به جای ثبت خوابتان در بخش دیدگاه، خوابتان را زیر کامنت کسی دیگر ثبت کرده اید و به این دلیل خواب شما در صفحه ی نمایشگر برای بنده نشان داده نمی شد. من به همین دلیل نتوانستم این خواب را بعد از تعبیر برای شما ارسال کنم و مجبور هستم صبر کنم تا فردا واحد پشتیبانی به بنده در این خصوص کمک کند! هرگز خوابتان را در هیج جا به جز دیدگاه ثبت نکنید حتی زیر کامنت خودتان خواب ننویسید. تعبیر خوابتان این است که استاد راهنمای شما نسبت به شما نگرشی منفی دارد و درست است که او نمی تواند شما را مستقیما رد کند ولی تصمیم دارد که شما را به نحوی دست به سر کرده و بپیچاند؛ که شما در نهایت مجبور شوید استاد راهنمایتان را عوض کنید. متاسفانه پلاک خانه را یاد ندارید و این می توانست در تعبیر بسیار موثر باشد. اما رنگ در مشکی و خطهای نازک سفید، اگر خطها عمودی بوده، او قطعا با شما بنای ناسازگاری را گذاشته و اگر افقی بوده او صراحتا نظرش را به شما ابراز می کند. شما منیت ندارید ولی کت سبز زیتونی او، به خیانت و فریب و یا حتی ماده گرایی او اشاره دارد و شاید بخواهد از شما بابت همکاری با شما چیزی دریافت کند. تشکر از همراهیتون
Dina : سلام وقت بخیر،من خواب دیدم دوست پسر سابقم،الان نامزدمه و تازه هم نامزد کردیم.با اون و خانوادم و مادربزرگم جایی رفته بودیم که اون خونه ای موقت اجاره کرده بود که قدیمی وکاهگِلی واحتمالاکمی خرابه بود، مادربزرگم درمورد نامزدم گفت پسرخوبیه وخوشبخت بشید اما مشخص بود ته دلش ازش خوشش نیومده یا به این وصلت راضی نیس،بعداون پسرداشت میگفت ک بابام حالش خیلی بدترشده و خواهرم حال خوبی نداره(حال روحی) و خونه پدرشو از دور نشون میداد که خرابه و بد و روبه نابودی بود.و مشخص بود که نخواستن منو ببینن و بااین وصلت مخالفن(درواقعیت هم همین بود).بعد باخانوادم و خواهرودامادمون و اون پسر رفتیم به یه خونه خیلی بزرگ و قشنگ و سنتی که مثل موزه یا مکان تفریخی بودوتو حیاطش گلهای قرمز بود و مردم برای دیدن اومده بودن که یهو عموم رو دیدیم ب پسره گفتم دور شو اقوام هنوز درمورد تو نمیدونن، عموم کت وشلوار مشکی وکلاه مشکی پوشیده بود وموهاش بلندومشکی شده بود سبیلاشم مشکی،که درواقعیت مو وسبیلاش جوگندمیه،کمی با عموحرف زدیم وبعدجدا شدیم،انقدررر دنبال پسره گشتم پیداش نکردم تا یجا دیدمش ک هم مضطرب بود و هم لبهاش یجوری بود انگار سفیدک یا کپک زده بود،لباش لکه های سفیدداشت وانگار نمیدونست چکاربایدکنه،مضطرب بود،رفتم پیشش گفتم دنبالت میگشتم پیدات نمیکردم، گفت دیدمت اما ازعمد نیومدم و از عمد مدتی گم شدم.
*نزدیک۲ساله ک از هم جداشدیم به اجبارخانوادش و الان همسردخترعمویش هست
*مادربزرگم باما زندگی نمیکنه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. این آقا به شما فکر می کند و به احساس تعهدی که نسبت به شما دارد. روحیه ی او خراب است و بابت مسائلی که پیش آمده احساس بدبختی و استیصال می کند. خانواده ی او به شدت با ازدواج شما مخالف بوه اند و الان هم اگر این آقا با خانمش رفتار بدی داشته باشد و یا عشق زیادی به او ابراز نکند، همه چیز را از چشم شما می بینند و می دانند که به خاطر احساس او نسبت به شما، این مسائل پیش آمده. شما موقعیت های خوبی می توانید در زندگی تان بدست آورید و برایتان احترام و عشق زیادی قائلند. اما در اصل خانواده ی شما هم اگر می دانستند یا می دانند که چه اتفاقاتی بین شما و این آقا بوجود آمده نسبت به او کینه به دل می گرفتند. شما قلبتان پیش او بوده و تقصیر شما نبود که شرایط اینگونه پیش رفت ولی خانواده ی شما نسبت به او بدبین هستند و از نظر فرهنگی با هم در تضاد هستید. دوست سابق شما از نظر روابط عاطفی و رمانتیک در زندگی اش احساس بدبختی می کند. تشکر از همراهیتون.
امیر : امیرفراهانی
باسلام
خواب دیدم با جمع زیادی داشتیم راه میرفتیم که در این بین برادر خانمم و دوست اونم بودن لازمه بگم با برادر خانمم رابطه نداریم
بعد به خونه تازه ساختی رسیدیم که متعلق به من بود اما کلید از برادر خانمم گرفتم درباز کردم و وارد شدیم خانه کار ساختنش تمام شده بود اما وسایل داخلش نبود دوستان برادر خانمم قصد داشتن شب انجا بخوابن و خیلی از خونه تعریف کردن داخل خونه فقط وسایل خواب بود
بعد خودم و ی دوست دیگه رو در مدرسه بزدگ وخلوتی دیدم که از شیر آب انجا آب خوردیم
حیاط مدرسه خیلی بزرگ بود اما غیر از ما دونفر کسی انجا نبود
بابت صبر و حوصله و جواب شما سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. شما افکار و ایده های جدیدی در سرتان دارید که عملی شان خواهید کرد. سعی می کنید که روحیه ی خودتان را تقویت کنید و منوط به اینکه برادر خانمتان جوری رفتار کند که شما رغبت کنید او را به دلتان راه دهید، روابط تان را با او از سر خواهید گرفت. یا اقلا روی این موضوع فکر می کنید که رابطه تان را با همدیگر بازبینی کنید. شما از زندگی تان درس گرفته اید که در روابط اجتماعی تان با مردم، قلبتان بزرگ باشد و احساس مثبت را به دلتان راه دهید هر چند که کسانی که خالصانه دوستتان داشته باشند، در اطرافتان زیاد نباشند. تشکر از همراهیتون.
Golnesa : سلام. وقتتون بخیر. ببخشید دیروز دوشنبه موقع اذان صبح خواب دیدم با دوستم بودیم و داشتیم به یکی از دوستامون میگفتیم ما خونه ساختیم برای خودمون و اینم خونه های ماست. کنار دوتا خونه وایساده بودیم که ظاهرا برای ما بود. من و دوستم مجرد هستیم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوستتان می خواهید زندگی تان را متحول کنید و روحیات تازه ای پیدا کرده اید، ایده های تازه ای در ذهن شماست که می خواهید عملی شان کنید و تمام شرایط رسیدن شما به خواسته هایتان فراهم شده است. تشکر از همراهیتون.
Baharf : ناگفته نمونه که راهروهای طبقه پایین ساده مثل اداره بودند و کف موزاییک بود و درها هم سفید یا کرمی رنگ بودند. ممنون
Baharf : سلام. من درگیر کار ناشر و کتابم هستم و کمی سر این مسئله دچار اضطراب شدم صبح خواب میدیدم دارم برمیگردم خونه انگار عضو گروهی باشم پسربچه ای از اقوام دوید خبر داد که مراقب باشم یا فرار کنم من از پسر دوسالهام که توی خونه تنها بود پرسیدم گفتند جاش امنه روی پشت بومها دنبال تک تیرانداز میگشتم که بهم تیر بزنن ولی میدیدم چیزهایی که میبینم لولهی تفنگ نیستم به طرف خونهام میرفتم که کوچه تبدیل به راهرویی شد و در ابتدای راهرو غولی سایه مانند نعره کشید شروع به دویدن کردم درها رو باز میکردم توی یک اتاق خونواده ای درحال گریه بودند گفتم فرار کنید درها رو باز میکردم و از این اتاق به اون اتاق میرفتم تا دری رو خلاف جهت بقیه دیدم و از پله ها دویدم بالا بعد برگشتم و باز بستمش از پله ها رفتم بالا و طبقه ی بالا راهرو محیطی قشنگ صمیمی با گل و گلدان و فرش داشت و باخودم میگفتم چقدر جای خوبی زندگی میکنن بعد خواب میدیدم توی یک تاکسی هستم با رانندهای بیحوصله و فکر میکردم توی کیفم پول نقد ندارم و ازش کارتخوان خواستم که از جیبش دراورد وقتی کیف پولم رو باز کردم و توش رو نگاه کردم دیدم پول نقد دارم و یک پنج هزار تومنی و فکر میکنم تعدادی دوهزار تومنی توش بود پنج هزارتومنی خیلی توی چشم بود. صبح قبل خواب میدیدم جوجه های زردی دارم که همه جای خونه راه میرن و یکیشون خیس شده بود و من داشتم جوجه ها رو توی سبد میگذاشتم که ازشون مراقبت کنم که دیدم جوجه خیس داره خشک میشه. ممکنه جوجه ها داستانهای مجموعه ام باشن؟
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به امنیت خاطر برسید ولی دلشوره هایتان زیاد واقعگرایانه نیستند. شاید تجربه ی کافی در این خصوص ندارید. کار شما بی نقص است و کسی نمی تواند شما را به خاطر دوگانگی ها و تضادهایی که در خصوص نشر کتاب وجود دارد، با مشکلی مواجه کند. شما نگران هستید که کسی با شما مخالفت کند و مانعی برای موفقیت تان بوجود بیاورد. اما این بدبینی ها و نگرانیها پایه ی درستی ندارند. شما امکانات زیادی پیش رو خواهید داشت و به موفقیت های زیادی خواهید رسید. شما از اینکه طرز فکر محدود دیگران، یا منفعت طلبی دیگران بخواهد برایتان مشکلی به وجود بیاورد اضطراب دارید. زیاد برای خودتان اعتبار قائل نیستید و اعتماد به نفستان کم شده. شما زیاد می ترسید ولی اگر با جرات و جسارت ببیشتری رفتار کنید و تمام حواستان را جمع کنید و با همه ی احساستان بخواهید که به موفقیت برسید، قطعا مسیر زندگی تان عوض خواهد شد و به موفقیت خواهید رسید. نگرانی های شما بی مورد است و کم کم این احساسات منفی از ذهنتان پاک می شوند. جوجه ها به شایعات بی اساسی که فکرتان را ناراحت می کند اشاره دارد و خشک شدن آنها یعنی از نگرانی بیرون می آیید. البته داستانهای کوچک هم می تواند به جوجه ها تعبیر شوند. تشکر از همراهیتون.
نفیسه : سلام ما در یک خانه نسبتا شیک زندگی می کنیم،مادربزرگم ،خانه ای قدیمی دارد،خواب میدیدم در منزل ایشان تنها بودم،اما خانه انگار نو شده بود،زنگ زدم برای تاکسی،راننده ای که آمد ماشین لوکس سفید رنگی داشتند،اما خودشان،چهره شان آسیب دیده بود و بسیار لاغر بودن،با کاپشنی سفید،سوار نشدم،ترسیدم،سعی کردم با داد و فریاد از همسایه ها کمک بگیرم،اما راننده سعی داشت،از دیوار وارد منزل بشه،دو آقای جوان به کمک آمدند،یکی از آنها سیمای بسیار خوبی داشتند،که خودشان ترسیده بودند،و جیغ میزدند،و من سعی در آرام کردن آن آقای جوان داشتم،در آخر راننده تاکسی حرکت کردن و رفتن
فریبا هراتی
: سلام. تحولی مثبت در زندگی مادربزرگتان بوجود می آید. شما به فرهنگ خانواده تان پایبند هستید. سعی می کنید که ظاهر بین نباشید و مردم را به خاطر شخصیتی که دارند قضاوت کنید و نه از ظاهر آنان و از تعامل با افرادی که شخصیت قوی نداشته باشند یا خردمند نباشند پرهیز می کنید. شاید به خاطر سبک زندگی تان عده ای بخواهند که با استفاده از متمول نشان دادن خودشان، به شما نزدیک شوند و سرتان را کلاه بگذارند. اما شما دقت عمل دارید و هوشیارانه از این افراد دوری می کنید. انشالله گشایش کار خواهید یافت و سختی ها و مشکلات از زندگی تان دور می شوند. تشکر از همراهیتون.
Hoshang : سلام شهره هستم خواب دیدم من و همسرم در اتاق داخل رختخواب دراز کشیده و داریم صحبت می کنیم( البته خونه ای که هستیم قدیمها مال خواهر بزرگم بود و تو خواب خونه ماست)همسرم میگه از امروز دختر کوچکمون کلاس فوق برنامه اش شروع میشه و مستقیم از مدرسه میره کلاس و من ناراحت میشم که چرا به من نگفت و بهش پول کمی دادم پنج لیر دادم و فقط پول تغذیه صبحش میشه ٫کلاس تا ساعت نه شب ادامه داره و خیلی ناراحت بودم و گفتم دخترم از گشنگی هلاک میشه همینطور که اظهار ناراحتی میکردم متوجه شدیم دوتا مرد وارد حیاط خلوت( پاسیو) شدن و ترسیدیم که چطور وارد شدند باهاشون حرف زدیم انگار کارگر بودن و وسایل بنایی رو آوردن اونجا گذاشتن تا بعد بیان تعمیرات انجام بدن من هم گفتم مگه تعمیرات داشتیم؟ رفتن و متوجه شدیم در خونه کامل باز بود و راهرو و پله ها مشخص بودن جلو در چندتا پوتین و کفش زمستانی بود دیوار راهرو بنفش بود و باخودم میگم از اونطرف از سمت راهرو وقتی به خونه نگاه میشه خونه چه قشنگه بعد درب رو می بندیم. بعد هم دخترم ساعت هفت با چهره ای خندان و شاد میاد و من از دیدنش خیلی خوشحال میشم..
فریبا هراتی
: سلام. شما به این فکر می کنید که آینده و رفاه دخترتان را فراهم کنید و شرایط مالی تان را مورد بررسی قرار می دهید. شما به خاطرات قدیمی و کودکی تان فکر می کنید و نمی خواهید که همان مشکلات قدیمی که خودتان و خواهرتان در زندگی تان تجربه می کردید را حالا دخترتان تجربه کند. تحولی مثبت و تازه در زندگی شما در شرف وقوع است. شما گشایش کار خواهید یافت و روی جنبه هایی از زندگی تان کار می کنید. با دخترتان مهربانتر از گذشته خواهید بود، امنیت و رفاه او را فرام می کنید و حالا دختر شما وقتی به شما فکر کند، از اینکه به او محبت دارید و احساس امنیت می کند، خاطرات خوبی در ذهنش باقی خواهد ماند و این باعث آرامش شما هم می شود. تشکر از همراهیتون.
بهاره : سلام.منتشر نشه..
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که تعادل و آرامش را در زندگی خواهرانتان به وجود بیاورید و دلسوز هر دوی آنها هستید. خواهر بزرگترتان بی خیال و خونسرد است و مانند شما مسئولیت پذیر نیست و خواهر کوچکترتان فکرش ناراحت است و نمی تواند افکارش را به خوبی جمع کند. او شاید تحت تاثیر دوستان غیر معقول و غیر منطقی اش قرار گرفته و مانند آنها سعی می کند که پنهانکاری کند و یا دروغ بگوید. اگر شرایط خواهرانتان با تعبیر منطبق نیست، احتمال دارد که خوابتان باطل باشد. تشکر از همراهیتون.