تعبیر خواب خانه
اگر کسی خود را در خانه جدیدی دید که متعلق به خود اوست، و در آن خانه وسایل رفاه و راحتی کاملی وجود داشت، به زودی ازدواج می کند و به خوشبختی و رفاه خواهد رسید. اگر شخص متاهلی این خواب را ببیند، نشانه داشتن زندگی مرفه و خوبی است. ورود به خانه نو نیز ازدواج است.
اگر دید در خانه ای بدون وسایل و تک و تنها به سر می برد، نشانه نزدیک شدن به پایان عمر است. اگر کسی ببیند خانه ای محقر و ویرانه دارد و آن خانه متعلق به خودش است، زندگی بر او تنگ خواهد شد و درآمدش کاهش خواهد یافت. چنان چه ببیند یکی از اتاقهای خانه آشفته و خراب است، بخشی از زندگی بیننده خواب دچار خرابی و ویرانی می شود و غمی و زیانی به او می رسد.
اگر ببینید که درب خانه شما آهنی است، زندگی قابل دوامی دارید و ثروتمند می شوید. اگر درب خانه شما از نقره بود، بیننده خواب گنه کار است و باید توبه کند. اگر درب نویی به خانه اش وصل کردند، بیننده خواب شغل و کار جدیدی پیدا می کند.
اگر کسی دید درب خانه خود را کند، و به دور انداخت، اگر درب کهنه و شکسته بود، و به جای آن درب نویی گذاشت، از غم و اندوه مالی خلاصی و نجات پیدا می کند و به مال و نعمت می رسد و اگر کسی دید که دیگری درب خانه او را می کند، از آن شخص خصومت خواهد دید و اگر دید درب خانه اش بزرگ شده به مقام وی افزوده می شود.
اگر کسی دید درب از خانه ی قدیمی می کند، در خیرات به رویش گشوده می شود. اگر کسی درب خانه ی خود را کوچک دید که به زحمت می توانست وارد سرای شود، به تنگدستی دچار می شود.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن سرای به خواب بر هشت وجه است:
- مرد را زن و زن را شوهر،
- توانگری،
- ایمنی،
- عیش خوش،
- مال،
- ولایت،
- عزت،
- امانت.
محمد ابن سیرین می گوید: خانه مفرد درخواب، زن است. اگر ببیند خانه یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زن با مروتی می خواهد و به زودی زنش آبستن خواهد شد. اگر ببیند وارد خانه ای نو شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود.
اگر ببیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر ببیند درب خانه باز بود و او در را قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر راه داشت، دلیل که از غم و اندوه رها گردد. اگر بیمار این خواب را ببیند، شفا یابد. اگر ببیند درب خانه خود را بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد.
اگر ببیند درب سرای بشکست یا بسوخت، دلیل که برای صاحب سرای مصیبت اتفاق خواهد افتاد. اگر ببیند زمین سرای او بزرگ و فراخ شد، دلیل که به قدر آن فراخی او را روزی در دنیا فراخ شود. اگر برخلاف این ببیند، روزی بر وی تنگ شود. اگر ببیند سرای او را می کندند، دلیل که راه صلاح بر خود ببندد و نماز و عبادت کم کند. اگر ببیند سرای کهن را می کند، در خیرات بر وی گشاده شود و خرم گردد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر ببیند که خانه بزرگ و فراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی رسد. اگر ببیند درِب خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود.
اگر درب خانه او سیمین است، دلیل که او باید از گناه و معصیت توبه کند. اگر توانگر بود، نعمتش زیادتر شود. اگر ببیند پیرامون خانه او هیچ خانه ای نبود، دلیل که حالش تباه شود. اگر ببیند که میان سرایِ نو شد، دلیل که او را دختری یا خواهری آید و هم او گوید که صفحه سرای، دلیل کند بر پدر و مادر. اگر دید صفحه سرای او نو و پاکیزه است، دلیل است بر تندرستی تن مادر و پدر.
حضرت دانیال می گوید: اگر ببیند در سرای بیگانه شد و هیچکس را نشناخت و در آنجا مردگان دید، دلیل که آن سرای آخرت بود و وقت اجل وی رسیده است، اگر ببیند در آنجا شد و بیرون آمد، دلیل که بیمار شود و نزدیک هلاک باشد و شفا یابد. اگر در سرای معروف وارد شد که بنیاد آن از گل بود، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر ببیند بنیاد سرای او از خشت پخته و گچ بود، دلیل که جوینده مال حرام است. اگر ببیند از آن بیرون آمد، دلیل که از حرام توبه کند. اگر ببیند در سرائی بزرگ و فراخ بود، دلیل که روزی بر وی فراخ شود. اگر سرای کوچکی و تنگ دید، دلیلش به خلاف این باشد.
جابرمغربی می گوید: اگر کسی دید در سرائی بزرگ و پاکیزه و نو داخل شد و دانست که آن سرای ملک او بود، دلیل که روزی بر وی فراخ و گشاد شود و عزت و جاه یابد و زن خوبروی خواهد و توانگر شود و ولایت یابد. اگر این خواب را زنی دید، شوهر توانگر بخواهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
masume : سلام.متن خواب نمایش داده نشه.
فریبا هراتی
: سلام. انشالله کم کم شرایط برای علی آماده می شود تا بتواند به هدفش رسیده و وسایل ازدواجتان را فراهم کند. او با سختی هایی دست و پنجه نرم می کند ولی سعی می کند که رکود و ناراحتی را از بین ببرد و راهی برای حل مشکلاتتان باز کند. او بشدت امیدوار است که بتواند امکانات ازدواجش را با شما فراهم کند تا تعادل در زندگی هر دوی شما بوجود بیاید و ازدواج کنید. تشکر از همراهیتون.
Abdoli : سلام خانم هراتی عزیز جمعه 27فروردین خواب دیدم تو خانه خودمون بودیم (خونمون در واقعیت ویلایی بدون مشرف است)یکدفعه تو حیاط خانه متوجه شدم خانه بغلی دو تا پنجرش که بنظر می امد پنجره های پذیرایی باشد رو به حیاط ما است تعجب کردم چطور تا حالا متوجه نشده بودم پنجره ها حصیر داشتند من حصیر ها را پایین کشیدم تا به حیاط ما دید نداشته باشند ومن تو حیاط راحت باشم بعد دیدم صاحب اون خانه که انگار عصبانی شده باشد دوباره حصیرها را بالا برد بعد توی کوچه بودم که صاحبخانه آن خانه آمد بیرون ودیدم خواهر شوهر کوچکم است خیلی خوشحال شدم که همسایه هستیم ولی دیدم اون با ناراحتی یه حرف ناراحت کننده برام رو دیوار نوشت من به روی خودم نیاوردم با خوشحالی رفتم طرفش و ابراز خوشحالی کردم واو رفت بچه هاش که چند دختر قدو نیم قد بودند داشتند مدرسه میرفتند (در واقعیت دو پسر دارد) ازشون پرسیدم مامانتون کجارفت گفتند رفته پیش پرفسور برای پوست صورتش با خودم گفتم چه خوب اگر کار پرفسور خوب باشه منم واسه پوستم میرم پیشش. ممنون میشم تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. خواهر شوهر کوچک شما نسبت به زندگی شما و روابطی که شما با دیگران دارید کنجکاو است و شما دوست ندارید که او از کار شما سر در بیاورد. اما اگر شما متوجه ی این مسئله بشوید، او از اینکه در کارتان دخالت کرده، پشیمان می شود چون برای آبروی خودش خیلی اهمیت قائل است. او به ثروت و سرمایه ای رسیده و سعی می کند که از ثروتش برای اینکه وجهه ی بهتری داشته باشد استفاده کند. او می خواهد که خردمندانه تر رفتار کند و تصویر بهتری از خودش به دیگران ارائه دهد. تشکر از همراهیتون.
طاهره : سلام خانم هراتی عزیزم .خواب دیدم وارد خانه ای شدم درب آهنی بزرگی داشت عرض وارتفاعش ۳متر بود وداخل حیاطش یک وانت بود همسرم آمد وگفت خانه ی خودمان هست ویک فرش دستباف کرم رنگ ،قطور پشمی آورد وپهن کردخوشحال بود،من هم گفتم همه جا راباید بشوریم،همسرم گفت همه را میشورم.بعد دیدم برای ثبتنام حج امتیازم ۷۵هست،واز شماره کارتی که باید پول واریز میکردم ۵۵و۲ را بیاد دارم که تکرار میکردم.بعد دیدم ماکارانی وگوشت را داخل قابلمه آب هم میزدم.خیلی ممنون از تعابیر دقیقتان.تشکر از همراهیتون
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما با عزم و اراده ای قوی مسیر تازه ای برای زندگی تان ایجاد کرده اید. شما سخت کوشیده اید و حالا وقتش است که زمینه ی زندگی تان عوض شده و اوضاع به نفع شما شود. هر چند که شما جناح کسی را نمی گیرید و صرفا به منافع خودتان فکر می کنید. همسر شما باعث خواهد شد که شما به امنیت و آرامش و ثروت بیشتری برسید. شما می خواهید زندگی تان به کمال برسد و از زندگی تان لذت ببرید. می خواهید جسورانه تر برای رسیدن به اهدافتان تلاش کنید و مسیر زندگی تان را عوض کنید. وقتش رسیده که به دستاوردهای بزرگی برسید و تعادل را در زندگی تان ایجاد کنید و احساس قدرت و موفقیت کنید. رشته ی کار انشالله دستتان خواهد آمد ولی تلاش می کنید که از این کلاف سردرگمی که برایتان به وجود آمده، بهترین بازدهی و نتیجه گیری را داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام خانم هراتی عزیز. من 12 رمضان خواب دیدم که به دوران دبیرستان خودم برگشته ام منتهی این بار در عربستان سعودی(من نسبت به این کشور دید مثبتی دارم) و با حجاب شال ایرانی هستم که اونجا من رو به دفتر مدرسه می برند و می گن که تو بی حجابی و باید مثل ما تو این مدرسه روسری سر کنی. یهو فردی که در واقعیت بهش علاقه دارم(ولی با وجود ارتباط خوبی که داریم از حسشون بی خبرم) میاد تا از من دفاع کنه من بهش می گم اصلا ارزشش رو نداره با اینا بحث کنی. بعد یک روسری فیروزه ای رو برمیدارم که مدل ترک ها سر کنم و با خودم می گم من که به مامانم گفته بودم حجاب بهم میاد. ولی هنوز روسری رو محکم نکرده بودم که مادرم صدام زد که برم وسایلم رو جمع کنم و به خوابگاه منتقل کنم.(ناگهان انگار به دوران دانشگاه منتقل شدم) وسایلم رو بردم به اتاق خوابگاه (که اتاق خودم در واقعیت و در خانه خودمون در واقعیت بود) که دیدم این فردی که بهشون علاقه دارم هم هستن و وسایلشون رو هم آوردن و میز تحریری گذاشتن و مشغولن که من که انگار قرارمون چنین چیزی بوده باشه اما انتظار نداشته باشم که ایشون یادشون بوده باشه گفتم عه اومدی؟ و گفت اره و من خوشحال بودم از این اتفاق ولی از خبردار شدن بقیه می ترسیدم که پدرم اومدن و وقتی داشتن می رفتن اومدن داخل اتاق و ایشون رو که اون زمان خواب بودن دیدن و عادی برخورد کردن و تعجبی نکردن.
فریبا هراتی
: سلام. شما لازم است که درسهایی از زندگی تان بیاموزید که شاید فکر کنید خیلی مهم نیستند ولی هنوز این درسها را خوب نیاموخته اید. نسبت به مسئله ای شور و شوق و احساسات تندی از خودتان بروز می دهید و باید سعی کنید که رازدار خودتان باشید و افکارتان را با هر کسی مطرح نکنید. شما می خواهید نشان دهید که طرز فکرتان خردمندانه است و با انرژی و پر شور و شوق، آتشین مزاج و قوی هستید و به این منظور، تمایل دارید که خشم و عصبانیت تان را به رخ دیگران بکشید. اما در عین حال خیلی سریع خودتان را کنترل می کنید و می دانید خردمندانه ترین کار این است که آرامشتان را حفظ کنید و نشان دهید که اصلا نگران هیچ مسئله ای نیستید و نقطه ضعفتان را نشان ندهید. کسی که به او علاقمند هستید هم به شما فکر می کند و سعی می کند که شما را مورد قضاوت و بررسی قرار دهد. اما او نمی خواهد که صراحتا احساسش را به شما مطرح کند چون هنوز از احساس خودش مطمئن نیست و این رفتار او خردمندانه است. حتی اگر پدرتان هم می خواست کسی را بشناسد، تا مطمئن نشده بود، صمیمیتی را بروز نمی داد. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام،من به یه آقایی علاقه دارم خواب دیدم رفتیم خونشون یواشکی و طبقه بالای خونشون بودیم هر دو یهو یه آقایی اومد داخل منم بلند شدم صورتمو کردم سمت دیوار که مثلا نبینه من کیم اون آقا گفت کجا میری بشین واست دوتا جوک بگم انگار تعجبی نکرد که این دختر اینجا چیکار میکنه منم رفتم بیرون تو راه پله رو پله ها نشستم یهو خواهرعشقم اومد بالا منو دید قشنگ خیلی گرم باهام سلام علیک بعدش زن برادرش هم اومد بالا کلی منو تحویل گرفتن انگار تعجبی نکرده بودن از دیدن من عشقم هم عکس العملی نشون نمیداد که مثلا خانوادش منو با اون تو خونه دیدن،بعدش هم انگار من خواهرش و زن برادرش و خودش سوار ماشین شدیم رفتیم بیرون کلی هم باهام صمیمی برخورد کردن،درواقع کسی نمیدونه ما با همیم مخصوصا خانوادش و من و عشقم خیلی با احتیاط رفت و آمد میکنیم ممنون میشم تعبیر کنید.
فریبا هراتی
: سلام. شما و او به هم فکر می کنید و انشالله درکتان نسبت به مسائل بالاتر خواهد رفت و گشایش کار خواهید یافت. زندگی شما رو به روال مثبت قرار خواهد گرفت و ارتباط خانواده ی او با شما برقرار خواهد شد. زمان خوابتان در تعبیر می توانست بسیار موثر باشد که متاسفانه ذکر نکردهاید. اما خوابتان گویای این است که رابطه ی شما و او موقتی نیست و انشالله او راجع به شما جدی فکر می کند و از شما خواستگاری خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
minoo : سلام عرض می کنم. طاعات و عباداتتون قبول.
در خواب صاحب شرکت سابقم دیدم.میگفت بیشتر کارمنداش رفته. به دو نفر اشاره کرد هنوز پیشش مونده بودن.باهام حرف میزد. در یک جای انگار دراز کشیده بود رو من و منم روی زمین!بعد از اتاق دیگری که درش باز بود بابام اومد بیرون و بهش گفت بره. اینجا دیگه انگار خونه من بود. بدرقه ش کردم که بره. دم در خروج خاستیم به هم دست بدیم . که یهو دو یا سه تا ماشین با سرعت جلوی خونه من پارک کردن. ازشون چند تا بچه نوجوان اومدن تو خونه دم در دور من. انگار بچه بابابزرگم بودن! یه جورای احساس حمایت میکردم ازشون. ولی ماشین پشت سر اونا یکی از همکارای قبلیم بود. صورتش عوض شده بود. پیاده شد به کسی تو پیاده رو در تاریکی مشتش اورد بالا و نشون داد. بعد من با نگرانی به صاحب شرکت گفتم اینا کلکه. بعد راهنمایش کردم از در پشتی خونه بره بیرون!
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. رئیس شرکت قبلی شما، از نظر اقتصادی در شرایط خوب نیست و هواداران زیادی ندارد. او قبلا شما را گیر آورده و نظراتش را به شما تحمیل می کرده است و شما با او خاکی و بدون منیت رفتار می کردید. اما پدر شما حامی شماست ( یا حالا خرد و عقلانیت شما به کمک تان آمده است). پدرتان یا خرد شما به شما امر می کند که دیگر قبول نکنید که او به شما به عنوان زیردست خودش نگاه کند. شما اهداف و برنامه های زیادی در زندگی تان دارید و پروژه های متعددی در دست دارید که برای پیشبردشان از خودتان مایه می گذارید. شما قوی خواهید شد و در عوض مدیر سابقتان تقاص کارهای بد گذشته اش را پس خواهد داد. شما آنقدر متمول و مرفه هستید که اصلا احتیاجی به کار کردن برای مدیر سابقتان را ندارید و او را از فکر و ذهنتان و زندگی تان بیرون می کنید. تشکر از همراهیتون
Nasssrin : سلام وقتتون بخیر با سپاس بابت زحماتتون
ساعت ۶ تا ۷ امروز صبح خواب دیدم قرار گذاشتم برم خونه همسرم ( خونه مادرشونه کهاونجا هستن ، ما جدا شدیم) همش تو راه دودل بودم از دوستام و چندنفرم پرسیدم با شما اینکارو میکردن میرفتین باز اونجا به نظر خودم درست نیست این کار ، حتی گفتم تا حالا دیدین کسی آدم خوبی باشه ولی به تو بد کنه ، برادرم گفت توی رفتار خودت باید دنبال جوابش باشی، رفتم خونشون همسرم برخوردش خیلی خوب بود و مهربون ، یه خانمم خیلی درشت هیکل و مهربون بعدا اومد اونجا که گفت این یکی از فامیلامونه ، خانومه اومد بهم گفت دلت نمیسوزه واسه همسرت کمرش همش درد داره از دوری تو از اعصابه ببین دلت نمیسوزه ، همسرم بهش گفت نه بابا مال این نیست که ، انگار که بخواد انکار کنه ولی خانومه همش اصرار داشت ماله اعصابته ، همسرم نمیخواست قبول کنه خیلی مغروره تو واقعیتم ، خانومه شبیه خواهرشوهرم بود ، بامن خوب بودن ، منم سعی داشتم بهشون ایناروبگم :منم حالم بده از دوریش و لی همسرم از اول خودش دو دل بود همش میگفت جدا بشیم ، ولی به حرفم توجه نمیکردن انگار و یا نمیشنیدن حرفامو ، دوست داشتم اون خانم پادرمیونی بکنه که ما برگردیم به هم ولی انگار دیگه چیزی نگفتن ولی همسرم خوشحال بود من اونجام همش کنارم بود نگران بود که به چیزی احتیاج نداشته باشم ولی نمیگفت برگرد خودشو بیخیال نشون میداد ، اون خانومه برام پفک اورد همسرم بهش میگفت خانوم منم اتفاقا عاشق پفکه ، ( در واقعیتم میدونه من پفک خیلی دوست دارم) من داشتم حاضر میشدم از اونجا برم یه جایی، خجالت میکشیدم مامانشو ببینم که نبود اونجا و نیومد
Nasssrin : سلام شارژ شد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به آشتی با همسرتان فکر می کنید و دلتان پیش اوست در حالی که می دانید او باید دنبالتان بیاید و او را مقصر قهر خودتان می دانید. شما سعی می کنید که دلیل معقولی پیدا کنید که چرا باید آشتی کنید. ولی دوست عزیز زندگی شما نمی توانید در خارج از قلبتان دنبال راه حلی برای مشکلاتتان باشید. ازدواج یا دوستی با کسی، یک معامله است که دو نفر در آن با هم قرار می گذارند که 50-50 از خودشان برای زندگی شان مایه بگذارند. هر دو تلاش می کنند هر دو سختی می کشند و هر دو باید ناز همدیگر را خریدار باشند. غرور چیزیست که شیطان را از بهشت بیرون کرد! تکبر همان آتشیست که همه ی شرها را به پا می کند. علیرغم عرایضم که 50-50 زن و مرد در زندگی شان باید از خودشان مایه بگذارند، شما باید به این مسئله فکر کنید که قلق ها و ترفندهایی که یک مرد برای جذب یک زن به سمت خودش استفاده می کند، هرگز مانند قلق ها و ترفندهای زنانه نیستند!! شما هرگز دوست ندارید که شوهرتان با شما مثل یک مرد برخورد کند. می خواهید که بعد زنانه ی شما را ببیند! شما هم برای جذب همسرتان نباید با او مثل یک رفیق مرد برخورد کنید بلکه باید به او چیزی را بدهید که خودش فاقد آن است! روح او لجباز و غد و متکبر است شما به او عشق بدهید او را با عشق جذب خودتان کنید. به او یاد بدهید که عاشقانه رفتار کند. کاری کنید که او احساس کند که شما همه ی دنیای او هستید. اگر او خشونت در رفتار ندارد و دیوانگی و جنون و استبداد در رفتارش ندارد، و اگر او شما را دوست دارد، شما هم باید او را ببخشید و با او جوری رفتار کنید که حس کند شما یک مرد نیستید!!! تفاوت های زیادی بین اخلاقیات مردها و زنان وجود دارد. او هم دوست دارد شما شاد باشید. ارتباطتان را با او قطع نکنید ولی در عین حال مردانه هم از او نخواهید که به شما برگردد. کاری کنید که دلش هوای شما را داشته باشد. صحبتهای من صرفا نصیحت نبود بلکه بخشی از تعبیر خوابتان بود. تشکر از همراهیتون.
سپیده : سلام
لطفا خواب دیده نشه
فریبا هراتی
: سلام. شما نوعی دوگانگی و تضاد در افکارتان دارید و علیرغم اینکه شخصیتی خلاق و خردمند دارید و می خواهید آگاهی های خودتان را بالاتر ببرید، اما این شما را راضی نمی کند و از خودتان راضی نیستید. شما می خواهید متفاوت باشید و تلاش می کنید که به مسائل، به صورت منطقی تر و آگاهانه تر فکر کنید. شما نمی خواهید مثل همه سطحی نگر باشید. تلاش دارید موفق باشید به دستاوردهای بزرگ برسید و باعث افتخار خودتان باشید. اما همچنان ته دلتان از خودتان راضی نیستید و دودل هستید. تشکر از همراهیتون.
Shiva : سلام مجردم خواب دیدم واردخانه عشقم شدم خانه ویلایی.بسیارمرتب وتمیزباپنجره های بزرگ ک نورخورشیدازبیرون واردشده وتمام خونه پرنوربودباکف موزاییک(کاشی)سفید.مادرم همراهم بود دم در اتاق خواب ایستادم وبه داخل اتاق نگاه کردم دیدم اتاق کوچکتر از یک اتاق خواب معمولی است ی پنجره بزرگ داش ک تقریبا تمام دیوارو گرفته ونورزیادی از اون وارد اتاق میشه کف اتاق موکت قهوه ای پهن بودک ی گوشه اون کمی جمع شده وکاشی سفید وبسیارتمیز زیر اون معلوم شده.طرف دیگه اتاق ی میزچوبی باکشوهای متعدد بودک روی اون ی آینه نیم قدقرارداش ک لبه آینه چوبی بود(تختخواب نداش)همون جا دم دراتاق به مادرم گفتم وقتشه ک کمددیواری برای این اتاق بخرم(بعنوان اتاق خوابمون)به غیرازاتاق خواب تمام خانه کاملاخالی از اثاث بود.درواقعیت هرگزخانه عشقمو ندیدم وخانوادم ازعشقم نسبت به این آقا بیخبرن ببخشید فراموش کردم بنویسم هیچ کس تو خونه نبود حتی عشقم . خوابم از اونجایی شروع شد ک انگار تازه وارد خونه شدم به همراه مادرم وداشتم همه جای خونه رو با دقت میدیدم . باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. شما نسبت به عشقتان سعی می کنید که با احساس و مهربان و خردمندانه فکر کنید. از فکر کردن به او احساس آرامش و امید می کنید و به این فکر می کنید که کسی در زندگی او نیست. اما در عین حال خود او هم به شما فکر نمی کند. او شخصیتی پاک و مثبت اندیش دارد و شما از زندگی با او، می توانید چشم اندازهای مثبت و آینده ای روشن برای خودتان ببینید. او محافظه کار و خانواده دوست است و شما تمایل دارید که با او ارتباط داشته باشید و از او خاطره ای بسازید. شما چیز زیادی از روابط و زندگی او نمی دانید. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام خانم هراتی وقت بخیر خواب دیدم رفتم خونه پدر مرحومم و وارد حیاط شدم دیدم یه مرد جوانی رو دیوارحیاط ایستاده وبا پتک میزنه به دیوار و دیوار میریزه و دیدم نصف حیاط کنده شده و گوده وخاک خیس معلوم بود ودیدم دو قابلمه روحی نسبتا کوچک تو هم کنار دیواره ورفتم قابلمه هاروبرداشتم گذاشتم اون طرف حیاط که زیر خاک و آجرا نمونه خراب شه و دیدم طبقه اول خونه پدرم ،خونه مادرشوهرمه ودر یه اتاق که به سمت حیاط تو بالکن باز میشه
و اون در باز بود واز اون در رفتم تو خونه و به دختر برادرشوهرم که به خونهمادر شوهرم اومده بود ودرخواب سه سال کوچکتربود وهفت ساله بنظر میرسیدگفتم درو بستم
که خاک نیاد تو خونه.ممنون ازتعبیر خوبتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روح پدرتان شاد. افکار سنت گرایانه و روحیات اصیل پدرتان جای خودش را به افکار تازه ای خواهد بخشید و شما نمی توانید به سنت ها و فرهنگی که در گذشته داشته اید پایبند بمانید. نمی خواهید که عقب نگه داشته شده و پیشرفت نکنید. ظرفیت و طرز فکر شما و نگرشهای شما دستخوش تغییراتی خواهد شد. مادر شوهر شما هم شاید افکاری سنت گرایانه دارد ولی آماده است تا با مردم تعامل بیشتری داشته باشد. دختر برادر شوهرتان کم عقلی از خودش بروز می دهد و شما خودتان را موظف به حمایت از او می دانید که برایش دردسر و مشکلی به وجود نیاید. تشکر از همراهیتون.