تعبیر خواب خانه
اگر کسی خود را در خانه جدیدی دید که متعلق به خود اوست، و در آن خانه وسایل رفاه و راحتی کاملی وجود داشت، به زودی ازدواج می کند و به خوشبختی و رفاه خواهد رسید. اگر شخص متاهلی این خواب را ببیند، نشانه داشتن زندگی مرفه و خوبی است. ورود به خانه نو نیز ازدواج است.
اگر دید در خانه ای بدون وسایل و تک و تنها به سر می برد، نشانه نزدیک شدن به پایان عمر است. اگر کسی ببیند خانه ای محقر و ویرانه دارد و آن خانه متعلق به خودش است، زندگی بر او تنگ خواهد شد و درآمدش کاهش خواهد یافت. چنان چه ببیند یکی از اتاقهای خانه آشفته و خراب است، بخشی از زندگی بیننده خواب دچار خرابی و ویرانی می شود و غمی و زیانی به او می رسد.
اگر ببینید که درب خانه شما آهنی است، زندگی قابل دوامی دارید و ثروتمند می شوید. اگر درب خانه شما از نقره بود، بیننده خواب گنه کار است و باید توبه کند. اگر درب نویی به خانه اش وصل کردند، بیننده خواب شغل و کار جدیدی پیدا می کند.
اگر کسی دید درب خانه خود را کند، و به دور انداخت، اگر درب کهنه و شکسته بود، و به جای آن درب نویی گذاشت، از غم و اندوه مالی خلاصی و نجات پیدا می کند و به مال و نعمت می رسد و اگر کسی دید که دیگری درب خانه او را می کند، از آن شخص خصومت خواهد دید و اگر دید درب خانه اش بزرگ شده به مقام وی افزوده می شود.
اگر کسی دید درب از خانه ی قدیمی می کند، در خیرات به رویش گشوده می شود. اگر کسی درب خانه ی خود را کوچک دید که به زحمت می توانست وارد سرای شود، به تنگدستی دچار می شود.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن سرای به خواب بر هشت وجه است:
- مرد را زن و زن را شوهر،
- توانگری،
- ایمنی،
- عیش خوش،
- مال،
- ولایت،
- عزت،
- امانت.
محمد ابن سیرین می گوید: خانه مفرد درخواب، زن است. اگر ببیند خانه یا ستونهای خانه را از جای برداشت، دلیل که زن با مروتی می خواهد و به زودی زنش آبستن خواهد شد. اگر ببیند وارد خانه ای نو شد، دلیل که زنی خواهد و توانگر شود.
اگر ببیند که خانه مفرد به کنج اندوه بود و ندانست که خانه از کیست، دلیل که از دنیا رحلت کند. اگر ببیند درب خانه باز بود و او در را قفل نکرده بود و آن خانه به خانه دیگر راه داشت، دلیل که از غم و اندوه رها گردد. اگر بیمار این خواب را ببیند، شفا یابد. اگر ببیند درب خانه خود را بشکست، دلیل که از کسی او را مالی رسد.
اگر ببیند درب سرای بشکست یا بسوخت، دلیل که برای صاحب سرای مصیبت اتفاق خواهد افتاد. اگر ببیند زمین سرای او بزرگ و فراخ شد، دلیل که به قدر آن فراخی او را روزی در دنیا فراخ شود. اگر برخلاف این ببیند، روزی بر وی تنگ شود. اگر ببیند سرای او را می کندند، دلیل که راه صلاح بر خود ببندد و نماز و عبادت کم کند. اگر ببیند سرای کهن را می کند، در خیرات بر وی گشاده شود و خرم گردد.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که خانه بر وی افتاد، دلیل که مالی بسیار بدو رسد. اگر ببیند که خانه بزرگ و فراخ گردید و از آن که بود بزرگتر شد، دلیل که مال و نعمت بسیار بر وی رسد. اگر ببیند درِب خانه او آهنین بود، دلیل که توانگر شود.
اگر درب خانه او سیمین است، دلیل که او باید از گناه و معصیت توبه کند. اگر توانگر بود، نعمتش زیادتر شود. اگر ببیند پیرامون خانه او هیچ خانه ای نبود، دلیل که حالش تباه شود. اگر ببیند که میان سرایِ نو شد، دلیل که او را دختری یا خواهری آید و هم او گوید که صفحه سرای، دلیل کند بر پدر و مادر. اگر دید صفحه سرای او نو و پاکیزه است، دلیل است بر تندرستی تن مادر و پدر.
حضرت دانیال می گوید: اگر ببیند در سرای بیگانه شد و هیچکس را نشناخت و در آنجا مردگان دید، دلیل که آن سرای آخرت بود و وقت اجل وی رسیده است، اگر ببیند در آنجا شد و بیرون آمد، دلیل که بیمار شود و نزدیک هلاک باشد و شفا یابد. اگر در سرای معروف وارد شد که بنیاد آن از گل بود، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر ببیند بنیاد سرای او از خشت پخته و گچ بود، دلیل که جوینده مال حرام است. اگر ببیند از آن بیرون آمد، دلیل که از حرام توبه کند. اگر ببیند در سرائی بزرگ و فراخ بود، دلیل که روزی بر وی فراخ شود. اگر سرای کوچکی و تنگ دید، دلیلش به خلاف این باشد.
جابرمغربی می گوید: اگر کسی دید در سرائی بزرگ و پاکیزه و نو داخل شد و دانست که آن سرای ملک او بود، دلیل که روزی بر وی فراخ و گشاد شود و عزت و جاه یابد و زن خوبروی خواهد و توانگر شود و ولایت یابد. اگر این خواب را زنی دید، شوهر توانگر بخواهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Manley : با درود و احترام، خواب دیدم در کوچه باریک و قدیمی که منزل ما و پدربزرگم در انتهای آن کوچه بود هستم و منزل دوران کودکیمو تماشا می کردم که کاملا خرابش کرده بودند تا از نو بسازند بعضی جاها اثری از بنای قدیمی هنوز باقی بود می گفتم این قسمت پله و یا اتاق ها و حیاط بود. و بسیار گریه می کردم و یاد گذشته افتاده بودم و اینکه شش تا عمو داشتم و پدرم، پدربزرگ و مادربزرگم الان همه آنها به رحمت خدا رفتند. در حالیکه گریه می کردم از آن خانه دور شدم که بیام سر کوچه و برم منزل خودمون چشمم به تابلویی که روی دیوار زده بودند افتاد و اسم کوچه شده بود ابراهیم زاده، گفتم اسم کوچه را عوض کردند همینطور که به سر کوچه می آمدم اطرافمو نگاه می کردم و خاطراتمو مرور میکردم.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما به شرایط بغرنج و سختی فکر می کنید و دلتان می خواهد به آرامش زمان کودکی تان برسید. از اینکه خانواده تان پیش شما نیستند و فوت شده اند احساس دلتنگی می کنید و همه ی آنها بندگان خوب خداوند و اشخاصی با ایمان بوده اند که باعث احساس سعادتمندی شما می شده اند. تشکر ا همراهیتون
بهزاد : سلام وقت تون بخیر و شادی
خواب دیدم از جای دارم به سمت منزلم بر می گردم که رفتم میوه فروشی محله (به رحمت خدا رفتن مغازه جمع شد) که میوه خریداری کنم که میوه ها برای روز های قبل بودن گفتم میوه جدید، که به بار جدید میوه که تو خیابان بودن اشاره کرد که تازه رسیده بود گفت برو برگرد تا بیارم داخل و مرطب شون کنم که منم ماست و هندوانه خریدم امدم منزل که دیدم (تو خوابم بحساب قبلش خانه رو تمیز کرده بودم) که دید آشغال های داخل نایلون همه جا پخش شد بود این که دیدم شروع کردم با خودم حرف زدن که کار برادرم هست از دست ش چیکار کنم.
سپاس از وقت تون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. روحشان شاد. این مرحوم از شما می خواهد که او را حلال کنید و به خاطر مسائلی که قبلا پیش آمده از او بد نگویید. برادر شما از این بنده خدا زیاد راضی نیست و یا حرفی زده که روح او با خبر شده و از این جهت ناراحت است. تشکر از همراهیتون.
Fateme : سلام خواب دیدم به خانه دوستم رفتم .خانه وحیاط بسیاربزرگ بود.درخانه راه میرفتم و میدیدم بعضی قسمتهای خانه دقیقا مثل خونه خودمه در بیداری.مثلا دریک قسمت از پذیرایی خانه ما سنگهای مرمر خیلی خاصی شبیه سنگهای ضریح امامان به کار رفته که یکی از اتاقهای خانه دوستم هم اینجوری شده بوداین اتاق،هم به پذیرایی مشرف بود و هم به دستشویی.یا از رنگ قهوه ای زیاد استفاده شده بود مثل خانه من. همینطور که در خانه راه میرفتم موارد مشابه به چشمم میخورد. همه جای خانه تمیز و مرتب بود ولی وقتی رفتم دستشویی رو ببینم دیوارهاش خیلی کثیف و پر از لک بود و انگار سنگ توالت هم نداشت وخیلی کوچک بود. وقتی در دستشویی بودم پسر دوستم که۲۵ سالشه از آشپزخانه به من نگاه میکردوکسی دیگه ای درخانه نبود.در واقعیت دوستم در یک آپارتمان کوچک زندگی میکندوخانه اش هم شبیه خانه من نیست.
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما ایده های بزرگی در سر دارد و با اشخاص زیادی در تعامل است. او می خواهد جایگاه امنی در زندگی داشته باشد، او در رسیدن به خواسته هایش ثابت قدم است و در بحث ها، حرفش یک کلام است و می خواهد حرف خودش را به پیش ببرد. او تمایل دارد که به تجمل و ثروت و رفاه برسد و شخصیتی محافظه کار و خانواده دوست دارد. در ظاهر، شما هیچ مشکلی در زندگی او نمی بینید ولی مشکل او این است که نمی تواند حرفش را به کسی بزند و در خلوت خودش، نگرانی هایش را تلمبار می کند و کسی که او را درک کند یا با او خیلی صمیمی باشد، در زندگی اش نیست. فرزند او دوست دارد مانند شما متمول باشد. تشکر از همراهیتون.
Marjanehhhhh : با سلام و خسته نباشی..
من ( ۱۶ سالم هست ) خواب دیدم با خواهر بزرگم توی خانه آپارتمانی با یه نور بنفش و صورتی که داخل خونه پخش میشد ،دنبال یه چیزی میگشتیم برای ساختن ولی یادم نمیادچه چیزی بود ولی مطمعنم یه چیزی بودکه باید کنارهم قرارمیگرفت برای ساختن.زمانی که داشتیم میگشتیم همه جا برای من تاریک شد ، و توی آن تاریکی من کاملا حس متفاوتی داشتم.از آن تاریکی نمیترسیدم و میدانستم کجا هستم یه چیزی مثل خلا بود چون به چیزی هم فکر نمیکردم ولی احساس آرامش داشتم.صدای زنگ شنیدم یه صدای زنگی شبیه به منگوله بود.اولش با شنیدنش احساس آرامش داشتم ولی بعد یکدفعه خیلی ترسیدم و میخواستم ازش دوری کنم و سعی میکردم که از خواب بیدار شم و وقتی از خواب پریدم احساس ترس داشتم هنوز.ساعت خواب بین ۴:۴ دقیقه صبح تا ۴:۴۵ دقیقه صبح
ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و خواهرتان ایده هایی در ذهنتان دارید و می خواهید احساس محبت و دوست داشته شدن، صمیمیت و عدالت، از خود گذشتگی و مهربانی و دلسوزی بیشتر و نیز تمول و ثروت بیشتری را تجربه کنید. اما ممکن است که این احساس مثبت همیشه در قلبتان باقی نماند. شما احتمالا دمدمی مزاج می شوید و به یک باره کنترل احساساتتان از دستتان بیرون می رود، از کوره در می روید و عصبانی می شوید. شما نباید خودخواه و یا خالی از احساس شوید و به پوچی برسید. شما می خواهید تصمیمی بگیرید ولی اطلاعات کافی برای اخذ این تصمیم را ندارید و باید گوش بزنگ باشید حواستان را جمع کنید و در تصمیم گیریهایتان عجله نکنید تا افسردگی و ناامیدی به شما رو نیاورد. تشکر از همراهیتون.
Mehrnika : با عرض سلام و احترام خانم هراتی نازنین
خواب دیدم به خونه ی قدیمیم اسباب کشی کردم و ظاهرا صاحبخانه مطلع نیست ،خونه انگار بزرگتر شده و من له پسرن گفتم چون دکتر مطلع نیست ما اینجاییم من وسایل رو نمیچینم ولی هستیم بعد پسرم با یه ظرف پلو و یه ران مرغ خیلی بزرگ اومد گفت که امید (پسرصاحبخانه)داده ،پرسیدم پس امید میدونه ما اینجاییم،غذا خیلی خوشمزه بود.دختر بچه ای گوشه ای از خانه بود ازش پرسیدم شما اینجا چیکار میکنی ؟گفت مادرمو دوست نداشتم خیلی صورتش ساده بود ولی شما رو دوست دارم گفتم منم صورتم ساده است یادم نیست چه جوابی داد به هر حال احازه دادم بمونه پسر ام تو اتاقشون روی تختی نشسته بودن که انگار یه دستشویی بزرگ بود و یه روتختی سبز روش بود در حال خارج شدن از اتاق دختری بسیار شیک وارد اتاق شد و من سعی کردم تحویلش نگیرم انا انگار خیلی ادم سختی شده بود
پیش صاحبخانمون رفتم ،بهشون گفتم حواسمون هست ما بیشتر تلا ش میکنیم و دکتر گفت باشه موردی نیست یک تا سه سال بهتون فرصت میدم .موقع بلند شدن دست بردم سر خانم دکتر رو نوازش کنم،انگار از وسط سرش به بعد خالی بود و موهاشون کاملا سفید و یکدست هر دو پیرتر شده بودن.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. زندگی شما تحولی مثبت پیدا خواهد کرد. مثل گذشته، ارتباطات قویتر، شرایط مالی بهتر و آرامش بیشتری بدست می آورید. پخته تر و خردمندتر رفتار خواهید کرد و نگرانیهایتان کمتر خواهد شد. شما صداقت بیشتری به خرج می دهید ( با همسرتان) و در نتیجه عشق بیشتری را دریافت خواهید کرد. اما در عین حال که صادق هستید، با سیاست رفتار می کنید ( نه ساده لوحانه). پسرتان احساس خوشبینی و مثبت اندیشی بیشتری نسبت به زندگی و آینده اش خواهد داشت و شانس بیشتری برای رسیدن به اهدافش و ثروت بیشتر خواهد داشت. صاحب خانه ی شما الان مجرب تر شده و نسبت به یکسری مسائل آگاه تر شده ولی احساس می کند که حامی درست و حسابی در زندگی اش نیست و از لحاظ روحی احساس تنهایی می کند. شما فرصت تازه ای پیدا کرده اید که زندگی تان را بازسازی کنید. تشکر از همراهیتون.
میثم : سلام. دیشب بعد اذان صبح خواب دیدم که دوستم یه عکس از خودش برام فرستاده که نشون میداد داخل یه خونه بزرگ و شیک بودش و از توی آینه از خودش عکس گرفته و برا من فرستاده. بعد من تو ذهنم میدونستم که این خونه خودشه. مرسی
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما روحیه اش عالیست و شخصیتی با پرستیژ و موفق دارد و ایده های تازه ای به ذهنش رسیده که می تواند موفقتر هم باشد. او می خواهد که شما از امید و ذهنیت مثبت او با خبر باشید. تشکر از همراهیتون.
نرگس : باسلام.یه پسرعمه ای داشتم که در همسایگی ما زندگی می کردن.سالهاست که خونشون رو فروختن و رفتن.اما مناین خواب تکراری رو سالی چندین بار می بینم که اونا برگشتن و در حال چیدن وسایل و تمیز کردن هستن..علت تکرار زیاد این خواب برام سواله..با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. او دلش پیش خانه ی قبلی شان است و هر چند وقت یکبار از آنجا حرف می زند و از نکات مثبت و تحولات گذشته با کسی صحبت می کند. تشکر از همراهیتون.
فرشته : با سلام امیدوارم در سلامتی کامل باشید. خواب دیدم در خانه دو طبقه ناشناسم با خانوادم. از طبقه پایین با خواهرام پتو اسباب وسیله از پله دوبلکس میبریم طبقه بالا.دور دیوار سفید داخلی انگار طبله کرده بود ولی منظم بشکل جای کف پاخیلی بزرگ.کف خونه، نیم متر شبیه کف صابون متراکم بود کنار میزنم میرسم به فوم های نرم اسفنجی مشکی بود، اونم داشتم کنار میزدم ببینم ته اتاق چیه. ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. زندگی شما متحول خواهد شد و می خواهید رشد و ترقی بیشتری در زندگی تان داشته باشید ولی مشکلاتی برایتان پیش آمده یا می آید که باعث ناراحتی شما می شود. تصویری که شما از خانه برای من توضیح داده اید، گویای این است که شما مجبور هستید که اثرات منفی تجارب و یا کارهای قدیم تان را از زندگی تان پاک کنید تا بتوانید به موفقیت برسید و موقعیت بهتری را در زندگی بدست بیاورید. تشکر از همراهیتون.
Fereshte : باسلام خدمت شما .خواهرم خواب دیده ک من و پسرم واون داشتیم میرفتیم داخل یک خونه ایی ک جلوش داربست داشت انگار ک در حال ساخت باشه وداربست برای سنگ نما باشه من وپسرم داخل رفتیم خواهر هنگام داخل شدن داربست رو میگیره ک یهو اون داربست شل بود و می افتد و ب گوشه گیجگاه سر یک پسر بچه ۱۰ ساله(ک انگار بچه کارگر اونجا باشه ) برخورد میکنه پدرش میاد خواهرم پرستار بودند هر کاری میکنه وبه پدر بچه میگه بیا ببریمش بیمارستان شاید بخیه بخواد یا در داخل خونریزی داشته باشه بعدا براش خطر داره پدرش میگه چیزی نیست ولی پسر بچه با نفرت خواهرم رو نگاه میکرد وخواهرم با مهربانی گفت عزیزم تقصیر من نیست اونا شل بود بعد از اون هر روز ب اون خونه برای دیدن پسربچه میرفت ولی او همچنان با نفرت اونو نگاه میکرد .پیشاپیش از تعبیربسیار عالیتون تشکر میکنم.
فریبا هراتی
:
سلام. ضمن یاد آوری اینکه خواب اولتان مطابق با 1150 کاراکتر و 2 حق خواب بود، و الان شما حق خوابی باقی ندارید؛ طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون
سودابه عباسی : سلام خانم هراتی این اولین خوابی هست که در مورد خانه جدیدمان میبینم خواب میدیدم خانه جدیدمان هستیم خانه یک کم بزرگتر و مرموز بود یکم ترس داشتم با برادرها و مادرم بودم شب بود و خانه چند پنجره اضافه تر داشت باد میامد و یه قسمت از پنجره را با خود تکان میداد و من متوجه تکانهای آن قسمت از پنجره بودم و شاید نوعی ترس
داشتم حس میکردم نیروهای مرموزی مثل اجنه در خانه هست شروع کردم به خواندن ایات قرانی مثل سوره ناس ،سوره فلق و ایت الکرسی و از برادرهایم هم خواستم که انها هم پشت سر من تکرار کنند به یکباره به سمت بالکن رفتم و وقتی پایین رو نگاه کردم متوجه حضور عمه ام که فوت شده اند شدم در حیاط ایستاده بودن و حس میکردم دو دخترش را صدا میکند امدم خانه و به مادرم گفتم که من عمه که فوت کرده اند رو دیدم در حیاط مادرم هم گفت بله من هم متوجه شده ام دوباره برای دیدن عمه ام به بالکن رفتم اینبار دیدم عمه ابستاده و لاغرتر از زمان زنده بودن هستن صورت غمبار در حالی که چادر مشکی به سر دارن به بالا نگاه کرد و من را دید در چهره اش التماس و درد بود بدون اینکه لبهایش تکان بخورد حرف میزد به من التماس کرد که او را حلال کنم من از گدشته و اذیتهایی که به مادرم و ما کرده بود گفتم گفت همه را میپذیرد امااز من میخواهد که حلالش کنم من هم گفتم به یک شرط حلال میکنم که برای من دعا کند که یک بخت خوب نصیبم شود و ازدواج کنم البته یک خواسته دیگر هم داشتم در مورد کار ولی ازدواجم را گفتم و گفت برایت دعا میکنم تو هم مرا حلال کن بعد امدم خانه دیدم برادر کوچکم لباس به تن کرد و به سمت بیرون خانه رفت گفتم کجا میری گفت لیلا دخترعمه زنگ زده که با مهمان خارجی اش داره خانه ما می اید نتوانستم جلورفتن برادرم را بگیرم اما از امدن دختر عمه و همراه اش در نیمه شب خیلی خوشحال نبودم چون دلم نمیخواست خانه جدید ما بیایند چون در واقعیت هم خبر ندارند که من خانه دارم و به خانه جدید که بزرگتر از قبلی هست نقل مکان کردهایم ترس داشتم که آنها حسادت کنند برادرم که رفت از بالکن خانه انگار جایی را میدیدم شبیه بیمارستان و همراه دختر عمه ام که به نطرم مرد خارجی بود روی تخت چرخدار بود که به سمت اتاق شیشه ای شبیه آی سی یو میبردن بعد دیدم به یکباره در زدن و پسر عمو و عمو به خانه ما برای اولین بار امدن از امدن انها هم خوشحال نبودم پسر عمو یم دستش را روی کمرش گذاشته بود و خم شده بود و چهره برافروخته ای داشت از شدت درد فریاد میزد فریادهای بلند همان برادرم که رفته بود به استقبال دختر عمه ام را دیدم در خانه هست ولی به سن کودکیش بر گشته از فریادهای پسر عموی ام ترسید و من برادرم رو بغل کردم و به گوشه ای بردم که نترسد محکم در آعوش گرفته بودم و میبوسیدم که نترسد . عمویم هم بعد از پسر عمویم وارد منزل شد در چهره اش حسادت میدیدم بدون اینکه برای امدن به منزل جدیدمان به ما تبریک بگوید شروع کرد به نگاه کردن به در و دیوار خانه و مدام به خانه نگاه میکرد من از این رفتار عمو یم ناراحت بودم که چرا اینقدر توجه به خانه میکند و اصلا توجهی به ما ندارد (خانم هراتی عزیز در واقعیت خانواده عموی من از اینکه من این خانه را خریده ام حسادت میکنند حتی یکی از دوستان به من گفتند که پشت سر من چه حرف هایی زده اند اما من به خاطر خویشاوندی به روی انها نیاوردم ) من در خواب مدام یک تابلوی چهار قل که چند وقت پیش در یک مغازه دیده بودم را هم میدیدم انگار یک جور قوت قلب بود برایم. (خانم هراتی عزیز من سالهاست که پدرم را از دست داده ام و کار کرده ام خودم هم با پس انداز خانه خریده ام در این سالها از هیچ کس کمکی نخواستم جز خدا ولی نمیدانم اطرافیانم چرا نسبت به من و برادرهایم حسادت دارند و من از حسادت و رفتارهایشان بسیار دلگیرم) . با سپاس از تعبیرتان
فریبا هراتی
: سلام. زندگی شما بهتر از گذشته شده است ولی در عین حال شما ایده ها و افکار تازه ای به ذهنتان می رسد. با موانع و مشکلات زیادی مواجه هستید و نمی دانید که عاقبت کار چه خواهد شد. نگران هستید که دشمنان شما به شما آسیب بزنند و یا به شما چشم زخم برسانند و حسادت کنند. شما به امکانات و موقعیت هایی که برایتان ممکن است پیش بیاید فکر می کنید و ادراک یا نشاط تان را از دست داده اید. شاید شما به تصمیمی فکر می کنید. یا خواب به شما می گوید که نیاز دارید وارد دنیایی بزرگتر شوید و زندگی را تجربه کنید. درک شما بالاست و بینشی قوی دارید. عمه ی شما ( روحش شاد) از دخترانش و شما طلب کمک دارد و واقعا می خواهد که او را حلال کنید. او هم متقابلا شما را دعا می کند که به خواسته تان برسید. دختر عمه تان احساس استیصال می کند و با مشکلی مواجه شده که شما درک درستی از آن ندارید و احساسات او جریحه دار شده است. پسر عمویتان هم مستاصل است و فشار زیاد و مسئولیت های زیادی را روی پشتش احساس می کند و شرایط برای او غیر قابل تحمل شده. برادر شما در حل مشکلاتی که به تنهایی می خواهد با آن مواجه شود، عاجز است و نیاز به حمایت و مراقبت شما دارد و از خودش کم عقلی به خرج می دهد. عموی شما از اینکه شما می توانید زندگی بهتری از آنان داشته باشید متعجب شده و به شما حسادت می کند.شما باید مرتب 4 قل را در ذهنتان حک کرده و بخوانید تا از شر چشم زخم همه در امان باشید. روح پدرتان شاد. آفرین به شما. بعضی از مردم همیشه نسبت به کسانی که زندگی بهتری از خودشان دارند، حسادت می کنند ولی اگر آیت الکرسی زیاد بخوانید از شر همه ی خطرات در امان خواهید بود. تشکر از همراهیتون.