تعبیر خواب دزد
دیدن دزد در خواب، میهمان ناخوانده غریبه یا دوست و یا مسافری است که به خواستگاری دختر خانه می آید. ترس از دزد در خواب، تعبیرش شادی و خوشحالی است که به زودی با شنیدن خبری از آن مهمان ناخوانده یا دوست یا مسافر خواهد شنید.
تعبیر خواب دزدی (تاراج، غارت، چپاول)
اگر در خواب ببینیم که دزد پول های ما را غارت و چپاول کرد، از غم و غصه رهایی می یابیم. اگر ببینیم که پول های دیگری را می دزدند، آن شخص از اندوه رهایی می یابد. اگر چپاول به جز پول، ربودن وسایل آسایش یا کار کسی باشد، رسیدن ناراحتی به آن شخص تعبیر می شود.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند مال و نعمت کسی را به تاراج برد، دلیل که آن کس را غم و اندوه و زیان رسد، به قدر آن که از وی برده بود.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند لشگر اسلام دیار کفر را غارت کردند، دلیل که کافران را مصیبت رسد. اگر بیند لشگر کفر دیار اسلام را غارت کردند، دلیل که اندوهی به اسلام رسد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن غارت به خواب بر چهار وجه است:
- جنگ کردن،
- زیان مال،
- غم و اندوه،
- نرخهای ارزان.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
سیروس : سلام سرکار خانم هراتی
وقتتون بخیر
امیدوارم حالتون خوب باشه
ببخشید من خواب دیدم که برای دزدی وارد ی خونه خیلی خیلی بزرگ و ترسناک شدم و همه جای خونه تاریک متروک و ناشناخته بود و هیچ وسیله روشنایی نداشتم و میترسیدم ک آدمی سگی چیزی بهم حمله کنه ولی کم کم به خودم مسلط شدم ی مشعل درست کردم که برم توی خونه رو ببینم اگه چیز بدرد بخوری پیدا کردم بردارم و با خودم میگفتم اگه سگ لهم حمله کنه با مشعل میزنم تو سرش تو این فکرا بودم ک یهو حس کردم توی حیاط باید طلا باشه و طلاها مثه قندیل از ی گوشه ی حیاط آویز بودن ولی قبل از اینکه برم سمت طلاها به خودم گفتم اول برم طبقه بالا رو هم نگاه بندازم بعدش میرم حیاط طلاها رو بر میدارم ک از خواب بیدار شدم
ممنون میشم اگه تعبیری داره لطف بفرمایید
سپاس از لطف شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. اینکه دزد شده بودید به این معنی است که شاید شما از ازدست دادن چیزی که دارید می ترسید و شاید فکر می کنید که استحقاق داشته هایتان را ندارید. و این که شاید هم در یک موقعیت یا رابطه ای، پایتان را از گلیمتان درازتر می کنید. و سوم اینکه شما احساس محروم بودن و خالی بودن می کنید شاید اهداف بزرگی برای خودتان درنظر گرفته اید که مشخص نیست سروته آن چه می شود و برایتان کاملا گنگ و نامفهوم است. یک سری کارهای احساسی ناتمام مربوط به دوران کودکی تان یا احساسات سرکوب شده تان یا خاطرات قدیمی تان وجود دارد که می خواستید به آنها برسید و نشد. در مورد روابط عمومی تان در آن دوران هم مشکلات فراوانی وجود داشته که برای شما فعلا حائز اهمیت نیست. تشکر از همراهیتون.
Eli : سلام مجدد خانم هراتی عزیز
بی نظیرید به خدا
واقعا تعبیر هاتون حرف نداره.... اتفاقا من قبلا متاسفانه خیلی از رازهامو به همین دوستم میگفتم..اما الان مدتها ست که فهمیدم به من شدیداً حسادت میکنه و بدش نمیاد توی تصمیمات من به نحوی دخالت کنه که من راه نادرست رو برم....منتها من الان باهاش قطع رابطه کردم... خیلی از راهنمایی تون متشکرم ....چشم حتماً به سه فقیر غذا خواهم داد
فریبا هراتی
: تشکر عریزم.
Eli : خانم هراتی ببخشید الآن یهویی یادم افناد که در ادامه خوابم رفتم از یه رستوران سه تا غذا خریدم اومدم بیرون
Eli : سلام روزتون بخیر
خانم هراتی من خواب دیدم که یکی از دوستانم اومده خونه ما و طلاها مو از توی کشوی اتاقم دزدیده.... داشتم دق میکردم از شدت ناراحتی و باورم نمیشد که دوست من چطور تونسته این کارو انجام بده.. و بسیار پشیمان که کاش دعوتش نکرده بودم به خونه مون که جای طلاهامو یاد بگیره...و هر لحظه یادم میافتاد که وای فلان دستبندم هم جزو اونها بود فلان گوشواره هم .. توی خواب داشتم برای کسی تعریف می کردم اتفاق رو... آخرش هم گفتم خاک برسرم انگشتر خواهرمم توشون بود چقدر هم قشنگ بود... بعد اومدم جعبه شو توی کشوم دیدم تکونش دادم دیدم صدا میده خوشحال شدم که طلاها سرجاشونن اما وقتی جعبه رو باز کردم دیدم گویا زنجیر و چیر های بدلی بودن (درست یادم نیست البته)....
ممنونم از تعبیر های زیباتون
این بار هم منتظر یکی از همون تعابیر هستم
سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما می گوید که شما از قابلیت ها و امکانات و رازهایتان برای موفقیت به دوستتان خواهید گفت و او می خواهد از شما سو استفاده کند او سعی می کند که اعتبار کاری را که انجام داده اید از شما بگیرد یا موفقیت شما را بدزدد و با شما ناعادلانه رفتار می کند. شما احساس می کنید زیر بار فشار تصمیمات و انتخابهایی که باید در زندگی بگیرید له می شوید ولی نشاط و سرزندگی خودتان را دوباره باز خواهید یافت و نگرانی های شما از بین می رود. این خواب اگر تا الان اتفاق نیافتاده، هشداری به شماست که تحت هیچ شرایطی از موفقیت ها و تصمیمات و رازهای خانوادگی تان برای کسی چیزی نگویید. اگر هم اتفاق افتاده نگران نباشید چون این نگرانی ها همیشگی نیست ولی برای دفع شر همانطور که در خوابتان دیدید، به 3 نفر فقیر به اندازه یکی یک وعده غذا بدهید و نذر کنید که خداوند بدیها را از زندگی تان از بین ببرد. به هر کسی هم اعتماد نکنید. تشکر از همراهیتون.
الياس : من خواب ديدم با يكي از استادام (دروس مالي) وارد يه مغازه تو يه پاساژ شديم كه حس كردم مغازه ي اونه مغازه تنگ و كوچيك بود ته مغازه سه تا صندلي بود رفتيم بشينيم سقف اون قسمت شيب دار بود من نتونستم راحت بشينم جامو به صندلي ديگه تغيير دادم ولي بازم راحت نبودم تعجب اين بود شيب اون سمتي بود ولي من اونور راحت تر بودم و اينكه استاد با اينكه قد و هيكل درشت تري داشت به سادگي رو صندلي رو به رو كمي خم شده و نشسته بود فك كنم چايي و اينام بود
انگار مي خواستيم كاري انجام بديم يا حرفي بزنيم كه دوتا پسر كوچيك وارد مغازه شدن كه حس كردم برادرن مغازه ي زيور آلات بود يه چيزايي كه من نمي دونم چي بود حس ميكردم قيمتي هستن مثل طلق هاي شفاف شكل دار بود ولي حسم اين بود كه كريستال خاصي باشن از رفتارشون حس كردم دزدن من كه فهميده بودم خوب مراقب بودم بعد رفتم پشتشون سمت ورودي در رو يادم نمياد ديده باشم انگار استاد هم فهميد يه سري چيز كه دستشون بود ازشون گرفتيم فضا كمي عوض شد وسط پاساژ بوديم كمي تاريك بود شبيه پاساژاي شهر مادريم بود پسرا كنار هم نشسته بودن فقرشون مشخص بود من ديده بودم كه يكيشون با يه ابزار كريستال ها رو داخل آستين پنهان مي كرد بهشون گفتيم چيزايي كه دزديدن بدن اونا اول كف دستشونو باز كردن و نشون دادن كه چيزي نبود من يه لحظه كمي فاصله گرفتم و بعد برگشتم و يادم اومد بعد چيزاي توي آستين رو هم گرفتم ازشون
فریبا هراتی
: سلام. شما از نظر احساسی و ذهنی خسته هستید و ایده های جدید به ذهنتان می رسد و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید. احساس می کنید که آلترناتیو و تکیه گاه های زیادی ندارید. شما اجازه نمی دهید که چیزی که در زندگی تان در حال شکل گرفتن است و می تواند آینده تان را بسازد، از شما دزدیده شود. کریستال بیانگر این است که چطور به درون خودتان نگاه می کنید تا بتوانید سرنوشت خودتان را رقم بزنید و بیانگر نگاه شما به آینده است. تشکر از همراهیتون.
masuumee : سلام.وقتتون بخیر.من خواب دیدم که دارم تلفنی با دوس پسرم حرف میزنم و میبینم که خیلی هزینه برای من کرده کلا تو زندگی و تو خواب دیدم یه کاری که خیلی شخصی بود برام انجام داده و من بهش میگفتم شماره کارتتو بده که پول این و دیگه برات بفرستم چون خیلی شخصی بود.اونم نمیداد همش میگفت نه مرد باید هزینه کنه و .... منم میگفتم الان دستت خالیه مجبور که نیستی شماره کارتتو بده که بهم گفت باشه بعدا میدم. بعد دیدم من و برد خونشون. که خواهرش تو آشپزخونه بود خودشم رفت پیش خواهرش.منم تو حال نشسته بودم و استرس داشتم که اگه خواهرش بیاد من و اینجا ببینه کدوم وری فرار کنم.این چرا انقد بیخیاله.که تایم طولانی هم تو آشپزخونه بودن که دیگه داشتم ناراحت میشدم که اومدن بیرون.دیدم چرا من و قایم نمیکنه و داییشم اونجا بود. به اونا نگفته بود که دختر اوردم ولی نیتش فهمیدم این بود که اونا من و یه هویی ببینن و بگه من دختر انتخابیشم. بعد داییش یه هو من و دید تحویلم گرفت دست داد و روبوسی کرد باهام.خواهرش من و دید میترسیدم دعوام کنه خواهرش که چرا رفتم خونه اونا که دیدم خواهرشم لبخند میزد و نگام میکرد و انگار بدش نیومده بود ازم.منم همش معذب بودم میگفتم تو که میخاستی یه هو این کار و کنی حداقل بهم میگفتی یه لباس خوب میپوشیدم برا اولین بار.اونم میگفت من کلا یه هویی تصمیم میگیم.که دیدم داییش بهش تبریک میگه و چند نفر دیگه بهش تبریک گفتن که مبارکه و خیلی دختره خوبیه و... منم حس خجالت داشتم (تو خواب تو دلم میگفتم تعبیر خواب خانم هراتی درومد که گفته بود این به زودی خاستگاری میاد و با خونواده آشنا میشی .تعبیرش این بود که من و امروز نشون داد) بعد اونا هم توی جمع درباره طلا حرف میزدن که دوس پسرم باید این طلاهارو هم حالا که اینجوریه کسی و داره برا دختره بگیره.کنار منم نشسته بود و من ازش حس پدرمو میگرفتم.انگار بابام کنارم نشسته.بعد بهش گفتم من و ببر خونه دیر شد.من و رسوند به جایی می خواستم تاکسی سوار شم. که یه هو دزد با ماشین اومد زد وسایلمو برداشت و منم دویدم و سرمو کردم تو ماشین و وسایلمو گرفتم.من بکش درده بکش.آخرشم ماشینشو هول دادم و پرت کردم نزاشتم در بره دزده و وسایلمو پس گرفتم و دزده رو هم میدیدم.ببخشید طولانی شد.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دوست پسرتان قصد ازدواج با شما را دارد و از شما بسیار خوشش می آید و عزت و احترام برایتان قائل است و هیچ کسی هم نمی تواند موفقیت شما را بدزدد. احترام و عزت و عشق شما برای او انشالله همیشه ماندنی است. و البته خیلی جالب بود برای من که در خواب از بنده هم یاد کردید:))))) انشالله موفق و خوشبخت باشید. تشکر از همراهیتون.
.Bahaarr : سلام روزتون خوش.خواب ديدم آخرشب بود من و خواهرم ميخواستيم بريم بخوابيم كه خواهرم اشاره كرد به صداي پا كه از پشت بوم ميومد و فهميديم دزد اومده خونمون.خيلي ترسيدم. ميخواستم پدرمو بيدار كنم ولي بعدش پشيمون شدم گفتم بيخودي درگير ميشن دزده كه در هر صورت از همين پله ها برميگرده و ميره. توي خواب از در خونه نور عبور ميكرد و از سمت راهرو و پشت بوم نور مي ديدم.ممنون از تعبيرتون
فریبا هراتی
: سلام. برای شما خواستگار خواهد آمدو خبرهای خوش می شنوید. تشکر از همراهیتون.
Mehrnoosh : ببخشید فراموش کردم بگم که اسبها قهوه ای روشن وخوشرنگ بودن
Mehrnoosh : سلام روز خوش
خواب دیدم تو جاده باشوهرم رفتیم بیرون
نمیدونم چرا وسط راه پیاده شدم باز رفتم که سوار بشم موبایلمم رو ماشین بود درو باز کردم وبستم شوهرم فکر کرد سوار شدم رفت خیلی جلوتر وایستاد موبایلمم از روی ماشین افتاد
برش داشتم وحرکت کرد دوباره جلوتر ایستاد و انگار میخواست کفتر بازی کنه
منم بچه هامو برداشتمو رفتم تو خیابون پارک میکردم منتظر بودم تا بیاد ولی نمیومد
رفتم اون طرف خیابون پارک کردم انگار ماشین غیب شده بود ولی میدونستم هستش دخترم از یه اسب کنار جاده ترسید وگفت مامان سوار شیم درواقع دوتا بودن که یکیشون کوچیکتر بود ولی هردو از اسب واقعی کوچکتر بودن،منم بچه ها رو سوار کردم خواستیم حرکت کنیم که یک مرد مسن که ظاهر یکی از بازیگرارو داشت وقتی دید من تنهام،اومد کاپوت رو باز کرد و جلوی چندتا زن تظاهر کرد که ماشین مال اونه وانگار زنها خوشحال شدن
هرکاری کردم درماشین دیگه قفل نشد منم یه چوب برداشتم وافتادم دنبالشون،فرار کردن وداد زدم دزد چندتا مرد دویدن وامدن دور ماشین واز خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما در مسیر زندگیتان تصمیمی می گیرید که با خواسته های شوهرتان همخوانی ندارد ولی هدفتان این نیست که زندگی تان را خراب کنید. همسرتان با شما لج می کند و اجازه می دهد که یک مدت ارتباطتان قطع شود. بعد او تصمیم می گیرد که باز کمی به آرامش بیشتری برسد و دنبال دوست هایش می رود و دخترتان می خواهد که شما کنترل اعصابتان را حفظ کنید و خیلی خونسردانه و با متانت رفتار کنید. کسی سعی می کند که برای شما فیلم بازی کند و نشان دهد که می تواند شما را وابسته خودش کند و کنترل زندگی تان را از دستتان درآورد ولی شما با تدبیر و سیاست او را از زندگی تان بیرون خواهید کردو گشایش کار می یابید. تشکر از همراهیتون.
رویا : باسلام و احترام
خواب دیدم منو شوهرمو دزدیدن، شب بود و من توو ماشین صندلی پشت نشسته بودم و اون بیرون از ماشین بود، بهم گفت نگهبان رو گول میزنه اونوقت حواسش که پرت شد فرار میکنیم، همینکارم کرد وما دوتا فرار کردیم، رفتیم به یه مکانی، گفتم بیا غذا بخوریم، اونجا سفره گذاشتم و خورش قیمه چیدم روو سفره، گفت من اشتها ندارم، گفتم چرا توکه گرسنه ات بود حالا چرا انقد ناراحتی، اگه بخاطره بچه ناراحتی نگران نباش اول غذای اونو اماده کردم. ( اصلا بچه ای ندیدم اما انگار یه بچه چند ماهه باهامون بود ).
وقتی برگشتم خونه نه بچه ای بود نه شوهری، خانواده ام فقط بودن و همشون خیلی خوشحال بودن از موفقیت بزرگی که توو زندگیم بدست اورده بودم ( انگار در زمینه علمی یا کاری بود ) و بابام با فاصله از همه به حدی از ته دل اما کاملا بیصدا میخندید که همه ی صورتش شکل لبخنده دلقکه سیرک شده بود.
میشه لطفا برای تعبیرش راهنماییم کنید.
سپاسگزارم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و شوهرتان کارتان را به دادگاه واگذار می کنید و نتیجه آن در کنترل شما و همسرتان نخواهد بود. شما برگ برنده را دارید و همه چیز به ضرر اوست. جدای این مسائل که هر دوی شما امیدوارید زودتر این دوران تمام شود، شما به ثروت و غنا خواهید رسید و سرمایه ای به هم خواهید زد در حالی که به همسرتان چیزی نمی رسد. در نهایت خانواده شما خیالشان راحت می شود و از همه مهمتر پدرتان که از ته دلش خوشحال خواهد شد. تشکر از همراهیتون.