تعبیر خواب دزد
دیدن دزد در خواب، میهمان ناخوانده غریبه یا دوست و یا مسافری است که به خواستگاری دختر خانه می آید. ترس از دزد در خواب، تعبیرش شادی و خوشحالی است که به زودی با شنیدن خبری از آن مهمان ناخوانده یا دوست یا مسافر خواهد شنید.
تعبیر خواب دزدی (تاراج، غارت، چپاول)
اگر در خواب ببینیم که دزد پول های ما را غارت و چپاول کرد، از غم و غصه رهایی می یابیم. اگر ببینیم که پول های دیگری را می دزدند، آن شخص از اندوه رهایی می یابد. اگر چپاول به جز پول، ربودن وسایل آسایش یا کار کسی باشد، رسیدن ناراحتی به آن شخص تعبیر می شود.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند مال و نعمت کسی را به تاراج برد، دلیل که آن کس را غم و اندوه و زیان رسد، به قدر آن که از وی برده بود.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند لشگر اسلام دیار کفر را غارت کردند، دلیل که کافران را مصیبت رسد. اگر بیند لشگر کفر دیار اسلام را غارت کردند، دلیل که اندوهی به اسلام رسد.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن غارت به خواب بر چهار وجه است:
- جنگ کردن،
- زیان مال،
- غم و اندوه،
- نرخهای ارزان.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Elham : سلام خسته نباشید پدرم خواب دیده است رفته خانه قبلی که مینشستیم 3 تا از فرش هایمان را دزد برده سر وصدا هم نکرده .لطفا تعبیر کنید ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پدرتان به دخترانش فکر می کند که شوهر کرده اند و زمینه ی زندگی او را عوض کرده اند. تعبیر دوم این است که پدرتان امکانات رفاهی اش را از دست داده و مثل قبل زمینه ی زندگی اش با تجمل و راحتی همراه نیست. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام
روزتون به خير،من خواب ديدم خواهرم از اپارتمانمون ميره پايين تو كوچه،شب بود من براي اينكه مراقبش باشم از پنجره نگاهش ميكردم كه ديدم يه مردي دمه درب تو تاريكي ايستاده مشكوك شدم كه دزد باشه يكم نگاه كردم و ديدم دزدهشروع كردم داد زدن و ميگفتم دزد ،دزد،...ه اون فرار كرد بعد اومدم براي مامانم اينا تعريف كردم و رفتم سمت بالا پشت بوم منزلمون ولي يه جوري بود خيلي بزرگ بود مثل پاركينك مجتمع هاي تجاري شده بود،يه همسايه مون با يه مرد غريبه اومده بود كه تو انباريشون وسيله بزاره،من مردرو كه ديدم گفتم اينم دزده،همسايه مون گفت نه اين دزد نيست،من گفتم مطمئنم كه دزده،يهو اون اقا اومد فرار كنه كه پليس رسيد و گرفته اش.بعد كه داشتم براي پدر و مادرم تعريف ميكردم نگران شدم كه نكنه چون من اونا رو لو دادم نيان من اذيت كننن چون خونمون رو هم فهميده بودن كجاست،تو همين نگراني ها بودم و با خودم فكر ميكردم از يه درب ديگه رفت و امد كنم كه از خواب بيدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نمی خواهید که خواهرتان با افکار منفی و مشکلات مواجه شود و سعی می کنید که چشم انداز وسیعی روی او داشته باشید و او را به موقع متوجه خطرات احتمالی رفتارش کرده و نگذارید که زیانی به او برسد. شما درک بالایی دارید و به خیلی مسائلی که به شما مربوط هم نیست فکر می کنید و حواستان جمع است. از جمله شما به یکی از همسایه هایتان که اوضاع مالی خوبی دارد فکر می کنید و احتمال می دهید که درامد و ثروت او از راه های منصفانه کسب نشده است. شاید شما نتوانید این موضوع را ثابت کنید ولی هر کسی هر کاری کرده خداوند می بیند و تاوان کار او را خواهد داد. شما باید سعی کنید که خودتان هم زیاد در مورد کسی قضاوت نکنید همانطور که دوست ندارید دیگران شما را مورد قضاوت قرار دهند. تشکر از همراهیتون.
masuumee : سلام خانم هراتی گل،من دیشب ساعت 3 شب خوابیدم و 4 صبح از خوابم پریدم.کاملا خوابم ممتد بود و بدون اینکه بیدار بشم بود.(همونطور که دیروز بهتون گفتم دختر مجردم و 8 سال با پسری دوست بودم برای ازدواج که سه ماهه رابطمون کات شده)دیشب خواب دیدم دوست پسرم داره میاد خونمون.و میدیدم من و مامانم به سرعت داریم حاضر میشیم.و مامانم همش به من میگفت چی بپوشم.منم آخری گفتم زیاد نمیخاد حجاب کنی اون بعدا بهت محرم میشه(یعنی دومادت شه محرم میشه).خودمم چند تا لباس عوض کردم و آخری یه دامن مشکی پوشیدم با یک بلیز یقه شل گشاد سفید.خودمو آماده کردم و اون اومد.تو خواب دیدم که با قطار داره میاد.و مامانم گفت شاید دیر برسه قطار تاخیر داشته باشه و اینکه خسته باشه.گفتم نه قطار از مبدا سر ساعت حرکت میکنه اون سر ساعت حرکت کرده بدون تاخیر.بعد میدیدم تو حیاطمون مامانم یک عالمه مرغ سرخ کرده بود تو قابلمه گذاشته بود.انگار به اندازه 70-80 تا مهمون.در قابلمه ها رو باز میکردم میدیدم یک عالمه مرغ سرخ شده آماده برای غذا.و دوست پسرم در نهایت اومد خونمون.اینجا مثل یک عکس که فلش میخوره خوابم پرید رو یک صحنه ی دیگه که من خودمو توی یک طلا فروشی دیدم که مال خودم بود.دیدم یک مغازه ی طلا فروشی دارم که برای خودمه.یک مرد تو مغازه بود بعد دیدم دزده و یک چیز نوک تیز گذاشت زیر گلوم.مغازه طبقه آخر یک مجتمع بسیار بزرگ بود.من فرار کردم و رفتم آژیر طبقه رو زدم و داد زدم دزد دزد.و خودمو سوار بر ویلچر میدیدم که پله ها رو با ویلچر به سرعت و خیلی راحت میومدم پایین و به همه با فریاد میگفتم دزد اومده.و آژیر مجتمع هم میزد.رفتم تو نمازخونه ی اونجا و به همه باز گفتم دزد اومده فهمیدیدن؟گفتن پس صدای آژیر برای اون بود. و آخر خوابم بهم گفتن دزد همه ی ظلاهای مغازتو زد و با خودش برد.گفتم ای وای پس همه چی و دزدید؟ بعد یه خانومه داشت نماز میخوند کنارم بهش گفتم من رو ویلچر نشستم فکر نکنی معلولم.من چون پاهام درد میکرد نشستم رو این که پاهام دردش بیشتر نشه رعایت دارم میکنم.(خانم هراتی جان من هر بار خواب دزد میدیدم بعدش میدیدیم وسیله هامو پس گرفتم از دزد ولی دیشب دیدیم طلافروشی که تو خواب داشتم آقا دزده کامل زد)ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. شما منتظر دوست پسرتان هستید و هم شما هم مادرتان خیلی نگران هستید و می ترسید که کارها در ارتباط با او برایتان خوب پیش نرود. شما می خواهید که در مقابل دوست پسرتان افتاده رفتار کنید و تواضع داشته باشید. او هم به شما فکر می کند. شما در شرایطی قرار می گیرید که احساس می کنید که قدرتی روی موقعیتتان ندارید. شما ثروت و موفقیت و معنویت و عشق و طول عمر دارید و مجبور می شوید که از خیلی از حقوقتان بگذرید و کوتاه بیایید و نوعی از سلطه گری مردانه به شما تحمیل خواهد شد. شما استقلالتان را از دست خواهید داد و نخواهید توانست روی پای خودتان بایستید. شما تحت تاثیر کسی به اطراف هُل داده خواهید شد و از قدرت و ثروت شما کم می شود. شما بحران هویت را تجربه خواهید کرد و احساس می کنید که با شما ناعادلانه برخورد می شود. احتمال دارد که تمام کنترل زندگی تان را به دست خواستگارتان بسپارید و بعدا از این موضوع پشیمان شوید؟ !! شاید خواستگار شما خیلی خیلی شما را دوست دارد و شما هم همینطور ولی این احتمالا بهایی است که باید برای رسیدن به این عشق بپردازید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام .من خواب دیدم که مادرپدرم رفتن مسافرت و من داشتم میرفتم سر کارم که راه بند بود از راه کمربندی اومدم برم سر راه با ۳ تا مرد مسن بودم منتظر یه ماشین بودیم .هوا نیمه روشن بود .یه ماشین با دوتا مردجوون ردشد و کمی جلوتر ایستادن که ما رو سوار کنن .من حس کردم نظربد بهم دارن و میخوان بدزدن منو پیرمرداهم گفتن اینا خلافکارن و ۴ تایی به سمت پایین و کوچه روبرومون شروع به دویدن کردیم.سر خیابون رسیدیم نشستیم تو ایستگا اتوبوس .یکی از جوونا رو دیدم عصبانی دنبالمون بود من ترسیدم سوار اتوبوس شدم وبه مردم گفتم این پیرمردابه من نظرسو و بد داشتن .و رفتم نزدیک میدونی نزدیک خونمون رسیدیم خیابون پر اب بود اتوبوس نتونس جلوبره من زدم به اب .میخواستم برسم خونه و از مرد جوونه دور شم.ابش گل الود بود تا ساق پام تواب بود ولی من از کنار رفتم تا تواب طوریم نشه. یکی از دوستام سوار یه اتوبوس بود اومد دستمو گرفت ولی چون تو حرکت بود نتونستم داخل اتوبوس شم و تو در بودم که در بازشد و من سرم رو حس میکردم میخواد کشیده شه رو اسفالت که یهو رسیدم خونه.دم در واسه همسایمون داشتن کارگرا کار میکردن گفتم ساعت چنده گفتن نه و بیست وسه دقیقه.گفتم میشه برم اداره ولی دیدم کلیدمو گم کردم .اما در باز بود رفتم تو حیاط دیدم اصلا از صبح در ورودی خونمونو قفل نکرده ام نگران بودم دزد نزده باشه خونمون .اروم رفتم گفتم اگه مبل و وسایل سرجاشونه خب کسی نفهمیده من خونه رو قفل نکردم .دیدم چیزا سر جاشونن .دیدم داداشم از در ورودی پشت خونه اومد تو خسته بود گفتم نگردنت بودم کلید داشتی گفت اره مال مامان بابام .حس کردم اونا رفتن مشهد .قفل بالایی در پشتی خراب بود گفتم داداش من این پیچ گوشت رو توش میذارم تا کسی نیاد تو .گفت سرتو بیار پایین من با دوستم بودم گفتم کسی خونه نیست میبینتت من دروغگو میشم. من دیدم یه قفل هم پایین اون در هست وخیالم از دزد راحت شد و تو فکر رفتن اداره بودم و داداشم رو تخت خسته دراز کشید.ممنونم بفرمایید تعبیرشو .(من و داداشم حالت بلاتکلیفی و انتظار در خصوص زندگیامون داریم به این مربوطه؟)
فریبا هراتی
: سلام. پدر و مادرتان می خواهند چشم انداز تازه ای از زندگی شان داشته باشند و از اینکه دیگران برای انان تصمیم بگیرند که چه بکنند و چه نکنند خسته شده اند و نمی خواهند که کسی از آنها سو استفاده کند. شما سعی می کنید که خودتان کنترل زندگی تان را بدست بگیرید و احساس می کنید که از اهدافتان عقب مانده اید و به دنبال این هستید که حتی اگر شده ریسک کنید ولی زودتر به هدفتان برسید. شما سعی می کنید که ار تجارب و آگاهی هایی که در زندگی تان کسب کرده اید استفاده کنید و از مواجهه با مشکلات و خطراتی که مانع رسیدن شما به خوشبختی می شود، اجتناب کنید. شما می خواهید تصمیم بگیرید که باید با زندگی تان چه کار کنید و نمی خواهید که خطا و اشتباهی داشته باشید. احساس می کنید که سرگردان شده اید و دارید دور باطل می زنید و به هیچ جا نمی رسید. احساسات زیادی فکر شما را مشغول می کند. شما فکرتان ناراحت خواهد شد و سعی می کنید که استقلالتان را از دست ندهید و روی پای خودتان بایستید. نصیحت دوست شما به شما برای آرامش فکریتان فایده ای نخواهد داشت و شما مجبور می شوید روی خودتان کار کنید و خودتان را قوی کنید. می خواهید که زندگی تان را از نو بسازید و تولدی تازه داشته باشید . سعی می کنید مبارزه کنید ولی شما زیادی حواستان به مردم و خواسته هاشان است و اهداف بلند ویا غیر واقعی دارید یا زیادی ایده آل گرا هستید. شما به مردم اجازه می دهید که در کارتان دخالت کنند و مراقب نیستید که برای مردم باید حد و مرزی قائل باشید. شما و برادرتان با هم همفکری خواهید کرد تا مشکلاتتان را حل کنید. اینکه تا چه اندازه به دیگران حرفهایتان را بزنید و تا چه اندازه با کسی مشورت کنید... همه ی اینها با همفکری شما دونفر حل خواهد شد. بله به بلاتکلیفی شما مربوط است. تشکر از همراهیتون.
لادن : سلام خدمت خانم هراتی عزیز خدا قوت
خواب دیدم خونه مادربزرگم با پسرخالم که نه سالشه تنها هستم،مادربزگمینا جایی رفته بودن،ایفون زنگ میخوره برمیدارم نمیفهمم کیه درو باز میکنم سریع میرم دم در که اگه دزده درو ببندم اما قبل اینکه اقدام کنم یه خانم جوان میاد داخل گاراژ و پسرخالمو هل میده اونطرف،بهش گفتم برو بیرون اومدم بزنمش گاهی دستم بهش نمیخورد گاهی میخورد اخر به زور فرستادمش بیرون درو بستم همون موقع مادربزگمینا اومدن گفتم زود درو ببندید،اما یهو یه خانم میانسال اومد داخل گاراژ(انگار اون خانم جوان درو براش باز کرد ولی نمیدونم چجوری اینجا احساس کردم هنوز تو خونه بوده)این خانم میانسال انگار مادر همون خانمه بود اینم همش سعی میکردم بزنم به زور میخواستم بندازمش بیرون اخرسر بهش گفتم خواهش میکنم برو بیرون اونم یادم نیست چی گفت ولی یه چی گفت که یکم خیالم راحت شد ادمای بدی نیستن و به منظور دیگه ای اومدن و نیت خیر داشتن در نهایت رفت بیرون(چهره ش یادمه صورت گرد و سفید و شفاف و چشم های تقریبا روشن داشت و قدش بلند بود و چادری هم بود)
وقتی این خانم رفت اومدم داخل خونه احساس کردم اون خانم جوان که اول اومده بود داخل بود و نشسته بود ولی مطمئن نیستم،نشستم کنار دخترداییم و اتفاقایی که افتاده بود رو تعریف کردم.
با تشکر فراوان
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. برای شما خواستگار خواهد آمد و انشالله خبرهای خوشی در راه دارید. کسی شما را به خواستگارتان معرفی کرده و اصرار دارند که شما را ببینند. تشکر از همراهیتون.
Pooneh : سلامخانم هراتی عزیز خسته نباشید
دیشب خواب دیدم تو یه خونه خیلی لوکس و بزرگ زندگی میکنیم شب بود و بجز منوبابام کسی خونه نبود پدرم طبقه بالا خوابیده بود، تو یکی از اتاقای طبقه پایین یه در رو به کوچه داشت من رفتم قفلش کردم که یوقت دزد نیاد بعدش که خواستم بخوابم رفتم در همون اتاق باز کردم که چک کنم خوب قفل شده دیدم قفل رو در نیست یدفعه در باز شد ویه خانم از در اومد تو بین لباش یه پانسمان بزرگ بود که خون روش بود انگار لب و دهنش زخمی شده خیلی از قیافش ترسیدم حس بدی داشتم، داشت بهم نزدیک میشد تو خواب هر کاری میکردم که داد بزنم دزد تا پدرم بیدار شه اصلا نمیتونستم با ترس از خواب پریدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما روحیه تان قویست و درکتان بالاست و زندگی آرام و مدرنی دارید. پدر شما خیالش راحت است و چیزی نیست که او را نگران کند ولی شما از محدودیت ها و شرایط بغرنجی که ممکن است در زندگی برایتان پیش بیاید نگران هستید و نمی خواهید که کسی در کارتان دخالت کند یا به شما آزار برساند. برای شما خواستگار خواهد آمد و این شخص، شخصیتی بد دهن دارد که نمی خواهد همه چیز را راجع به خودش افشا کند و سعی می کند که رازهای یا ایرادهای خودش را بپوشاند. او یا بد حرف می زند یا حقیقتی در مورد او وجود دارد که او نمی خواهد شما این حقیقت را بفهمید. او را نپذیرید. تشکر از همراهیتون.
مینو : سلام خواب دیدم در خونه خودمون هستیم اما با تفاوت اندک و من یه جعبه طلا که دارم اون رو چک میکنم و طلاها هست.(در بیداری دارمشون)بعد میبینم که در خونه وا مونده اونو با تعجب میبندم .میرم سمت جعبه طلام میبینم خودکار و کاغذ هست اما طلاها نیست .حتی حلقه الماسم هم نبود.میرم سمت در و در راهرو جیغ میکشم و گریه میکنم و دست روی سنگ کف راهرو میکشم و حلقه طلا سفید رو پیدا میکنم.از بس جیغ میکشم قلبم تیر میکشه به خودم دلداری میدم که ممکنه قلبم اسیب ببینه و اروم باشم.همسرو دخترم ناراحت میشن و میگم دزد فکر کرده که این حلقه بدل هست و پرت کرده رفته.خوشحال میشیم و انگشترو دستم میکنم میبینم سه تا برلیان گرد سمت راست و سه تا سمت چپ داره و یک سنگ قیمتی بنفش زیبا و مرتفع وسطش داره.اونو پاک میکنم و تمیز میکنم اول با اصرار میگم مال منه و طلاهام چون دزد برده پس حق منه.اما اون برای من نبود.میبینم برای انگشتم گشاده.دست میکشم روی سنگ درشت و بنفشش که قد و ارتفاع داشت میبینم دور بالاش یه شیار کوچیک گرد دورتادور سنگ داره ولی نشکسته خودمو راضی میکنم تا برم و صاحبشو پیدا کنم چون حتما اون هم از گم شدن حلقش ناراحته.ممنون از تعبیر شما.
فریبا هراتی
: سلام. شما رازهایتان را برای کسی می گویید که از زندگی شما با خبر می شود و خودتان به او اجازه اینکار را می دهید. تاثیر این بیان رازها ( چه خوشی چه ناخوشی) با دیگران این است که تصمیم می گیرند که همسرتان را از چنگتان درآورند و موفقیت هایتان را بدزدند. کسی که این نقشه را می کشد خودش هم متاهل است و زندگی خوبی دارد و همسرش هم دوستش دارد ولی او عشق همسرش را باور ندارد و او را دوست ندارد و برایش ارزشی قائل نیست. چون شوهر او احساساتش را به این خانم بروز نمی دهد ولی شوهر شما احساساتش را به شما بروز می دهد و او به شما حسادت می کند. حتی او زندگی مادی خیلی بهتری هم نسبت به شما دارد ولی چشمش دنبال زندگی شماست و هنوز شوهر دارد! دوست عزیز خواب شما هشداری به شماست که رازهای خصوصی خودتان و ارتباط همسرتان نسبت به خودتان را برای کسی تعریف نکنید! اگر می خواهید زندگی تان را از دستتان در نیاورند مراقب باشید و ارتباط خیلی صمیمی با دوستان خانمتان را قطع کنید. برای دفع شر هم صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
سارا : سلام وعرض ادب
خواب دیدم یه صدایی امد با تر س به طرف درب ورودی اپارتمانم رفتم انگار دزد امده بود وقتی بااحتیاط در را باز کردم انگار یه دزد تو راهرو بود ویکی هم تو خونه با یه چیزی مثل پا رچه دورگردنم از پشت انداخته بود البته فکرکنم خوابم طولانیتر بود ولی بقیش یادم نیست این قسمت اخرخوابم بود که از ترس از خواب پریدم انگار خودم یه روسری مشکی سرم بود وخونه هم انگار شب بود و تقریبا تاریک بود
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. کسی سعی می کند که نظر شما را به سمت خودش جلب کند و اظهار می کند که هدف او حمایت از شماست ولی شما نسبت به این موضوع بدبین هستید و فکر نمی کنید که اوضاع به نفعتان پیش برود. شاید فکر می کنید که می خواهند سرتان را کلاه بگذارند. تشکر از همراهیتون.
Sheyda : باسلام وعرض ادب
خانم هراتی بزرگوار، خواب دیدم، مامان و بابام و برادر زاده ام با ماشین رفتن بیرون و من توی اتاقم بودم، دو تا مرد خیلی سریع با دوتا لاستیک ماشین توو دستشون اومدن توو خونمون
نفهمیدن من تووی خونه هستم، داشتن بهم میگفتن اونا که به مقصد رسیدن لاستیک ماشینشونو پنچر میکنه یکی دیگه از گروهمون و حالا حالاها نمیتونن برگردن و ما همه چیو میدزدیم
اول رفتن بالای پشت بوم که یسری وسیله هامون از جمله جهاز من اون بالاست
منم که خیلی ترسیده بودم از فرصت استفاده کردم و فک کنم پا برهنه دوییدم توو کوچه به تک تک همسایه هامون خبر دادم و بعدش زنگ زدم به پلیس
همه رسیدن و دزدها رو گرفتن و بردن
میشه لطفا برای تعبیر این خواب راهنماییم کنید؟
سپاسگزارم
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. خانواده ی شما می خواهند به سمت آینده حرکت کنند و گذشته را پشت سر بگذارند. می خواهند که روحیه شان تازه باشد و صحبت در مورد حرف های گذشته و شکست هایی که در زندگی داشته اید، باعث می شود که شما از نظر احساسی، احساس تهی بودن و خستگی کنید و نتوانید در زندگی تان پیشرفت کنید. انرزی منفی می تواند به موفقیت های شما لطمه بزند و شما تصمیم می گیرید که منبعد بیخود عصه ی گذشته را نخورید و با انرژی باشید و اجازه ندهید که گذشته های بد مانع رسیدن شما به خوشبختی شوند. سعی می کنید که با اعتماد به نفس از بد شانسی فرار کنید. تشکر از همراهیتون.
ta : سلام خواب دیدم وسیله ای رو که یادم نیست چی بود از یه خونه دزدیدم و با وانت فرار کردم ولی دایی من اصرار داشت فرار نکنم بعد خودم را دیدم که برای برداشتن پول گاوصندوقی را با کلید سفید باز کردم و مقدارپولی رو که نیاز داشتم برداشتم وقتی رفتم خونه یه قابلمه دستم بود به جای پول که داخلش رشته پلو بود
فریبا هراتی
: سلام. شما اهدافی دارید که تا به حالا به آنها نرسیده اید و از این جهت احساس محروم بودن و خالی بودن می کنید ولی ایده ای به ذهنتان می رسد و سعی می کنید که با سخت کوشی تمام از مواجهه با مشکلات خودداری کنید. شما به موفقیت بسیار بزرگی خواهید رسید. رشته ی کار دستتان می آید و ظرفیت رسیدن به موفقیت را هم دارید پس انشالله به هدفتان خواهید رسید. تشکر از همراهیتون.