تعبیر خواب سیب زمینی
تعبیر دیدن سیب زمینی در خواب، به وجود آمدن شرایط مطلوب است. اگر کسی خواب ببیند سیب زمینی را می کارد، یا سیب زمینی می خورد، در زندگی سود و موفقیت عایدش خواهد شد. دیدن سیب زمینی خراب و یا گندیده در خواب، آینده ای نا موفق را خبر می دهد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
sami mt : سلام خانم هراتی عزیزم،ممنونم از تعبیر خواب های دقیقتون.پریشب خواب دیدم که تو محل کارم پشت میز نشسته بودم که رئیسم اومد داخل اتاق و تو دستش 2 تا کیسه سیب زمینی بود کیسه زیری سیب زمینی های بیشتری داشت ولی رویه کمتر بود،مثل اینکه محصول های باغشون بود،من هم بلند شدم و ازش تشکر کردم. در واقعیت همکارام از این شرکت رفته اند و من تو اتاق تنهام اما توخواب انگار یه همکار داشتم.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما شخصیتی ساده و خاکی دارید. از نظر مدیرتان شما کمی ساده لوحی به خرج می دهید و متوجه یک سری مسائل نیستید. شما سخت نمی گیرید و بنابر این روزیتان زیاد است و گشایش کار می یابید. تشکر از همراهیتون.
hana : سلام خانم هراتي عزيز❤️ من ديشب يه خواب خيلي درهمي ديدم براتون مينويسم اگه تعبيري داشت راهنماييم كنيد تو خوابم يه هنر پيشه معروف هندي داشت با دختر كوچيكش ميرقصيد اون هنرپيشه تو خوابم چاقتر از الانش بود تو خواب من حواسم به شكمشه كه از زير ساري معلوم بود واينكه پاهاش رو مثل رقص تركي بالا ميبرد دور تا دورش چند نفر ديگه هم بودن مثل مراسمي بود واون خانم از دخترش كه حدودا هشت يا نه ساله بود هي گله ميكرد كه چرا باهاش هماهنگ نميرقصه واينكه وقتي خودشون دوتا هستن خيلي خوب ميرقصه البته اون هنر پيشه تو واقعيت توهمين سن يه دختر داره البته من يادم نمياد صداي اهنگي ميشنيدم يا نه البته اين قسمت از خوابم رو كه الان نوشتم نميدونم اول خوابم ديدم يا اخر همه خوابم چون با صداي زنگ در كه از خواب پريدم فقط هرچي از خوابم رو يادم هست دارم مينويسم بعد ديدم انگار خواهرم جايي مشغول كار شده تعداد زيادي سيب زميني رو به يه طناب بلند مثل بند رخت بسته بودن از بلندي وخواهرم بايد مراقب انها ميشد تا كباب بشن خواهرم چند تا بچه رو برد بيرون بگردونه بعدمن به خودم گفتم تا اين بياد من حواسم به سيب زميني ها باشه اتش نميديدم ولي احساس ميكردم گرما به سيب زمينيها ميخوره مثل سيخ كباب طناب رو ميكشيدم كه اون رو سيب زميني هاهم بپزه انگار جايي كه خواهرم توش كار ميكرد مطب ماما بود بعد ديدم انگار همون خانم دكتر با چند نفر ديگه انگار تو كارشون خلافي كرده باشن مثل احتكار نميدونم ميخوان فرار كنن وارد يه اسانسور ميشن اسانسور با شدت به طرف پايين ميرفت بعد تو اسانسور شروع كردن به كشتن همديگه بعد يه هنرپيشه( ارژنگ امير فضلي) با اونا داخل اسانسور بود وكاملا لخت بود ولي تمام بدنش از خون بقيه خوني شده بود وداد ميزد ميخواييد منو بكشيد بياييد ولي من مثل شما نيستم اگه منو بكشيد من كس ديگه رو بكشم بعد انگار يكي از اون بالا طناب اسانسور رو بريد ولي من سقوط اسانسور رو نديدم من تو تمام اين قسمت از خوابم فقط بيننده بودم وهيچ حسي نداشتم بعد ديدم پشت يك در با همسرم ايستاديم پشت در شلوغ بود وخيليها يا ايستادن يا نشسته بودن بعد ديدم دختر جاريم كه نسبتا همسن خودم هست اونورتر نشسته بعد به خودم گفتم من چرا اينجا ايستادم الان جاريم مياد بيرون( فكر ميكنم تو اين قسمت خواب احساس ميكنم جاريم از اون اسانسور داره مياد بيرون ) دلم نميخواست فكر كنه من پشت در منتظرش بودم (من با خانواده شوهرم قهر هستم) ميام اينطرفتر كنار دختر جاريم بشينم روبروش حا بود ولي من خواستم دو نفركه كنارش هستن جابجا بشن تا من جا بشم وبشينم بعد ديدم خونه قديمي مادرم هستيم ومن كنار برادر شوهرم نشستم و از بديهايي كه زنش در حقم كرده ميگم و اينكه با اين وجود من چقدر خوب بودم با گريه صحبت ميكردم بعد يه لحظه از خودم ناراحت شدم كه چرا اين حرفها رو ميزنم با خودم گفتم حق با منم كه باشه زنش طرف اونو كه به من نميده بعد خواهرم اومد در گوشم گفت زيپ شلوارت بازه بعد من نگاه به خودم انداختم ديدن دامن تنم هست ببخشيد كه طولاني شد.
فریبا هراتی
: سلام. شما عصبانی هستید که چرا دنیا ظالم است و این همه رفتار تند و زننده برای چه؟ خواهر شما و خود شما شخصیتی ساده و بی آلایش دارید و روزیتان را هم خداوند برایتان می فرستد. به دل ساده شما نگاه می کند و خودش روزی تان را برایتان می فرستد. خواهر شما با کسانی کار می کند که اختلاص می کنند و خرام خوار هستند و تظاهر می کنند که آدمهای خوبی هستند. اینها هم تقاص کارشان را خواهند چشید. شما هم باید سعی کنید که رازدار خودتان باشید و مشکلاتی را که در رابطه با جاری تان دارید بین خانواده شوهرتان مطرح نکنید. فکر نکنید که اگر کسی حرفهای شما را می شنود دلسوز شماست. اگر شما خودتان نتوانید راز خودتان را حفظ کنید از دیگران نمی توانید انتظار داشته باشید که رازتان را حفظ کنند و اگر از این به آن بگویید همه پشتتان حرف خواهند زد. خواهرتان می گوید که برای اینکه زندگی خانوادگی با همسرتان را حفظ کنید باید کمتر حرف بزنید و درد دل نکنید. از نظر خودتان، شما احترامتان بالاست و رازدار هم هستید و حرف اضافه هم نمی زنید. تشکر از همراهیتون.
حسین ب : سلام خواب دیدم یه پیرمرد که آشنا هم بود سوار یه الاغ بود اومد سمت من ومن بهش دوتا سیب زمینی دادم
فریبا هراتی
: سلام. کسی که دیده اید سوار الاغ است شخصیتی یکدنده و لجباز دارد و می خواهد حرف خودش را به پیش ببرد و همه را وادار کند که به حرف او گوش بدهند و مسائل را از زاویه ی دید او ببینند. شما شخصیتی ساده و خاکی دارید. متوجه بعضی مسائل نیستید و ساده لوحی به خرج می دهید و فکر می کنید که او هم مثل شما ساده است. تشکر از همراهیتون.
mahsa11111 : سلام خانم هراتی عزیز.پریشب خواب دیدم که گویا شهر دچار ویرانی شده علتشو نمیدونستم وما در ماشین در حال حرکت و رفتن بودیم که جاده ای که در مسیرمون بود رواسفالت میکردن و ما ازروی اسفالت حرکت میکردیم بعد در جایی دیگه خواب در مکانی نشسته بودیم و من سیب زمینی پخته که فکر کنم پیازداغ هم داخلش بود داخل سفره گداشتم و به همه یه لقمه نون با سیب زمینی درست کردم ودادم واول از همه به مادرم که درحال خواندن قران بود دادم.خانم هراتی جان در اکثرخوابهام خودمو داخل ما شین درحال حرکت میبینم میتونه مفهوم خاصی داشته باشه.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که در مقابل سختی های اجتماعی، کنترل زندگی تان را به دست بگیرید و خودتان باشید که زندگی تان را کنترل می کنید و اجازه ندهید که دیگران برای اینده شما و اینکه به کجا و در چه مسیری زندگی تان را به پیش می برید، تصمیم بگیرند. شما سعی می کنید که مشکلات را حل و فصل کنید و با ساده دلی و خوش خیالی فکر کنید و زود دلواپس و نگران نشوید. مسیر زندگی تان هموار خواهد بود و دعای خیر مادرتان و توکل او به خداوند باعث خواهد شد از سختی ها در امان بمانید. تشکر از همراهیتون.
meysam : سلام وقتتون بخیر
یه رستورانی رفتم، تبلیغ کردم به دوستم که سیب زمینی و.. خیلی خوبه، ایشون هم رفتند اونجا سیب زمینش رو با سس سفارش دادن گفتن خوب بود ولی حجمش کن بود
منم چند روز بعدش خواب دیدم که رفتم همون رستوران دارم سیب زمینی با سس میخورم که پیش خودم میگم دوستم راست میگفت حجم این سیب زمینیش کمه
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما منطبق با صحبت هایی است که در بیداری با دوستتان کرده اید و بازتاب افکار خود شماست و به احتمال قوی باطل است ولی اگر تعبیر داشته باشد شما می خواهید نسبت به مسئله ای راهنماییتان کنند و از شما حمایت روحی کنند چون فکرتان ناراحت است ولی یک آدمی که ساده لوح و بی تجربه است نظراتش را با آب و تاب برایتان تعریف م یکند و شما هیچ فایده ای از نظرات او نمی برید. تشکر از همراهیتون.
نگار : سلام خانم هراتی عزیز
مادرم خواب دیده و من خواب و از زبان ایشون نقل میکنم:
خواب دیدم رفتم بازار اما بازار به مناسبت وفات تعطیل است اما یک قسمت از بازار تعطیل نیست و من هم دارم توی چند تا مغازه میگردم و در آخر سیبزمینی دیدم و ازشون جمع کردم توی نایلون و یکیش که گنده بود و نصف کردم.اما فروشنده نبود و من گشتم یه مغازه پیدا کردم و پولش( پول سکه ای) و دادم به اون آدم. بعد رفتم تو یه خیابون که اول و آخرش و پرده قرمز (قرمز مایل به سیاه)زده بودن و رو زمینش و هم پارچه قرمر پهن کرده بودن. دیدم یه ملایی رو صندلی نشسته و چند تا زن و مرد دورش نشستن و دروغکی به سر هم میزنن و گریه میکنن و منم با خودم میگم چه دروغکی عزاداری میکنن.
بعد میرسم خونه مادرم و یه لباسی هست که از زمانهای قدیم از دوستم مونده (اصلا این دوستم را دوست ندارم و وقتی خوابش رو ببینم برام خوب نمیشه) اون لباس و پوشیدم که یه قسمتش هم توری بود و دیدم که حسابی هیکلم خوب شده و اندازم بود و به خواهرم میگم ببین هیکلم چه خوب شده، اما لباس و دراوردم و گفتم که من این و دوست ندارم چون مال اون دخترست. بعد پدرم اومد و به مامانم گفت قراره آبگوشت بزاری برای ناهار که فریبا(مادرم) بخوره ولی مامانم گفت نه میخوام برنج درست کنم براش .
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما متوجه بعضی مسائل نیستند و ساده لوحی به خرج می دهند. کسی سعی می کند مادرتان را گول بزند و افکار منحط و گندیده ای را به او غالب کند و به خطر این مسئله، این شخص گناه می کند. خداوند شر را از مادر شما دور می کند و کسی که می خواهد با دروغ در مورد بعضی مسائل دینی مادرتان را بفریبد، به قضا بلا و تاوان اشتباهش دچار خواهد شد. برای مادر شما شیاد صفتی این گونه افراد فاش خواهد شد . شما رفتار دوستتان را از قدیم دوست نداشته اید و می دانید که اگر شما هم اینچنین رفتاری را داشتید، می توانستید خودتان را بهتر از آنچه که در واقعیت هستید معرفی کنید ولی شما از تظاهر و ریاکاری بدتان می آید و می خواهید صادقانه رفتار کنید. به همین جهت زندگی شما پاک و درست سپری شده و نه صرفا تجملاتی و چرب و چیلی اما سرشار از دروغ!! خوابتان می گوید که اگر شما هم می خواستید شارلاتان باشید تا حالا ثروتمند شده بودید. تشکر از همراهیتون.
Azadi : سلام خواب دیدم هم اتاقیم داشت برای دوتامون سیب زمینی درست میکرد ی دفعه شعله گاز زیاد شد اون ندونست چیکار کنه من گاز رو کلابستم گفت خوبه دگ امادس بعد من اومدم دوباره سیب زمینی رو انداختم تو اب جوش که دوباره درستش کنم بپزه بعد همش پیش خودم گفتم اون بدونه دگه نمیخوردش.بعد اومد بهم گفت ببین این سیب زمینی رو مال زوده پیداش کردم کپک زده این مال چیه نخوردیش گفتم این مال سوسکه سوسک و مارمولک.گفت راستی چرا از سوسک میترسی .همین
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما آدم ساده لوح و بی رگی است و هر چه بلا سرش بیاید عین خیالش نیست که نیست و شما متوجه هستید که نباید تحت تنش و استرس زیاد قرار بگیرید ولی شما هم گاهی ساده لوحی می کنید ولی سعی می کنید که منفی باف و بدبین نباشید و سراغ چیزهایی نروید که برایتان دردسر درست کند. شما نمی خواهید به مشکل بربخورید و به هر پیشنهادی راحت بله نمی گویید. تشکر از همراهیتون.
Marzie : سلام خانم هراتی..خواب دیدم روز عشقه و همه دخترا جمع شدن که دوست پسرشون براشون کادو بیارن یا تبریک بگن..ولی من هرچقدر منتظر موندم کسی نیومد، عشق قبلیم(که باهم کات کردیم) رو داشتم صداش میزدم که چرا نمیاد و عشق الانم رو هم. کلی سیب زمینی سرخ کرده بود سر سفره که همه میخوردن ولی من اولش حوصله نداشتم بخورم ولی منم شروع کردم به خوردن و خیلی خوشمزه بود.البته بگم همش جنگ هم میدیدم که سرخپوستا حمله میکنن و اینا.
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که بهره ای از عشق نسبت به دوست دختر قبلی و یا فعلی تان ندارید و شما سعی می کنید که مثل گذشته خیلی سادگی به خرج ندهید و کمی بیشتر مراقب دلتان باشید که گول این و آن را نخورید. شما از این تنش های عصبی ناشی از عدم تفاهم و اضطراب هایی که در این دوستی ها داشته اید خسته و ناراحت هستید و دلتان نمی خواهد که تمام مدت حرص بخورید. تشکر از همراهیتون.
رعنا : سلام و خسته نباشيد. من خواب ديدم دارم كوكو سيب زميني درست ميكنم. داشتم موادشو مخلوط ميكردم و دنبال زعفرون ميگشتم بريزم داخلش. (من در واقعيت به ندرت اشپزي ميكنم) ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما بسیار بی شیله پیله و ساده دل هستید و دلتان را سوزانده اند. در وجود شما عشق و شورو شوق فراوان و تواضع و فروتنی وجود دارد ولی ناراحت هم هستید. در واقع در کوکو سیب زمینی زعفران نباید زد. به سایت آشپزی یوتاب مراجعه کنید بیشتر دستورات آن را از تجارب خودم نوشته ام و تعدادیشان را هم ترجمه کرده ام. :))) تشکر از همراهیتون.
amir : سپاس خانم هراتی , ممنون از لطفتون
فریبا هراتی
: خواهش میکنم. تشکر از همراهیتون.