تعبیر خواب عروس
اگر کسی در خواب دید خودش یا دیگری عروس به خانه آورده و او عروس را می شناسد، به بزرگی می رسد اما اگر عروس را نشناخت، عمر او رو به اتمام است. دیدن جشن عروسی همراه با رقص و پایکوبی مصیبت است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
افسون : با سلام و عرض احترام خدمت شما . اين خواب رو برادر دوستم ديده ، براي خواهرش ديده كه با همسرش اختلاف دارند و درگيرند ، از زبان اوست. خواب ديدم رفتيم خونه ي مادر بزرگ شوهر خواهرم ، حياط شون چراغوني بود. بعد مامانم گفت برو تو حياط شون ببين چه خبره . من گفتم نه ليلا ( خواهرم) نيست ، برم چيكار. بعد رفتم مادر بزرگ شوهر خواهرمو ديدم و بهش گفتم چه خبره اينجا؟گفت عروسيه، گفتم عروسيه كيه ؟ گفت عروسي علي ( شوهر خواهرم) بعد گفتم علي با كي ؟گفت با خواهرت . بعد رفتم و به مامانم گفتم و گفتم كه مگه ليلا به تو خبر نداده ( كه عروسيشه)، گفت من نمي دونم.بعد با مامانم رفتيم داخل حياط و نشستيم داخل صندلي بعد از دور مادر شوهر و خواهر شوهر خواهرم كه لباس قرمز پوشيده بودند و كلي آرايش كرده بودند ، اومدند ولي خيلي عصباني بودند.مردم هم اومدند و شلوغ شد و بعد خواهرم و شوهرش با لباس عروس و داماد وارد شدند. من و مادرم هر چقدر خواهرمو صدا مي كرديم نمي ديد ، انگار متوجه نميشد . بعد خواهرم و شوهرش رفتند نشستند روي حجله ي عروس و داماد ، بعد گروه موزيك شروع كردند به آهنگ زدن ، مردم دست مي زدند . مادر شوهر و خواهر شوهر خواهرم مي رقصيدند ولي ناراحت و عصباني بودند.بعد من رفتم جلوتر ، مادر شوهر خواهرم داشت به دخترش مي گفت: حيف كه پسره نميزاره وگرنه مي كشتمش . ( منظورش پسر خودش بود كه داماد بود و كسي كه گفت مي كشتمش خواهرم بود كه عروس بود.) ممنون ميشم خوابش رو تعبير كنيد.
فریبا هراتی
: سلام. عرض احترام متقابل. دعوای شدیدی برای آنها در شرف وقوع است و متاسفانه اختلافات بین خواهرتان و همسرش بسیار قویتر خواهد شد. مادر شوهر و خواهر شوهر او عصبانی و آشفته هستند و مردم کارهای آنها را قضاوت خواهند کرد و کم کم شرایط زندگی خواهرتان و شوهرش برای همه مشخص و رو می شود. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
fatemeh : سلام من خواب دیدم عروسیمه با یکی که از دور میشناسمش و فکر میکنم متاهله و خیلی خوشحال بودیم وقتی خواستم حلقه دستش کنم حلقه اش ی انگشتر بود ک روش ی مستطیل بزرگ بود عبارت الحمدلله الذی جعلنا من المتسکین بولایه علی ابن ابیطالب حک شده بود و یجورایی قدیمی بنظر میومد و رنگش هم بین طلایی و برنزی بود.
موقع بریدن کیک هم موزیک پخش میشد و ی بچه ی دارای معلولیت ذهنی پشت کیک نشسته بود و لبخند میزد و منم هی تو دلم میگفتم کاش زودتر خودش بره و وقتی بالاخره رفت و خواستیم کیک رو برش بدیم من دیدم ک کیک ما ک مستطیلی بود و از حدودا چند تا کیک کوچیک ک کنار هم گذاشته شده تشکیل شده.
راستی مراسم هم تو ی سال سال خالی و سفید بود انگار چون من کسی رو ندیدم فقط صداشون و موزیک رو میشنیدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما در مورد موضوعی احتمالا به این آقا تعهدی دارید ( کاری یا رفتاری ) ولی مغرور شده اید و فروتنی و افتادگی ندارید. عقلتان به جایی قد نمی دهد و مستاصل هستید. او شخصیتی با ایمان دارد و شما امیدوارید که بتوانید با اجرای این تعهد از زندگی تان لذت ببرید و شاد باشید. اگر در بیداری با این آقا اصلا ارتباطی ندارید، او به گشایش کار شما اشاره می کند و این که گشایش کار خواهید یافت و امیدوارید که از زندگی تان لذت ببرید و به انجام کاری متعهد خواهید شد ولی نمی دانید که چطور باید موفق شوید و عقلتان به جایی قد نمی دهد و مغرور شده اید. تشکر از همراهیتون.
نیکی : سلام خانم هراتی عزیز
صبحتون بخیر
من دیشب خواب دیدم که تو اسانسور بودم و همه بیرون اسانسور بودن و داشتن خطبه عقد میخوندن که منو عقدم منم نه لباس عقدی نه عروسی هیچی تنم نبود عاقد خطبه رو یه بار خوند منم پشت عمم وایسادم چون حجاب نداشتم دفه دوم داشت میخوند و من به عمم گفتم که اما من هنوز داماد رو ندیدم که اونم رفت و برگشت و یه پسری همراش بود ولی تو دلم نمیخواستمش با اسانسور اومدیم پایین یه انگشتر دستش بود که روشو کامل چسب زده بود عمم گفت این انگشتر چیه دستت گفت خریدم برا زنم چسب زدم نبینه حالا تا ببینیم چی میشه.از اسانسور اومدیم بیرون و تو خیابون بودیم که دیدم پسره یه عالمه خرما و غذا دستشه پاکت پاکت کرده بود و داشت میبرد منم بدو بدو ظرفای غذا و خرما رو بردم تو یه خونه که عمو و فامیلای خودم بودم گذاشتم زمین و دوییدم بیرون که برم بقیشو بیارم.بعد یهوو دیدم تو یه خونه ای هستم و دارم با دستمال فرش و موکت و اینا رو تمیز میکنم همه منتظر بودن شوهر منو ببینن که وقتی که اومد دیدم یکی دیگه هست و اونم زشته و من دوسش ندارم اما من انتخابش نکرده بود اما بابام داشت میگفت خوب شد حالا برام دوماد زشت اوردین ببینم کجای دنیا رو میگیرین.مامانمم داشت هندونه تو اشپزخونه قاچ میکرد رفتم چاقو بیارم که هندونه رو خودم قاچ کنم که دیدم چاقو سر تیزی نداره و سرش شکسته و مامانم خودش قاچ کرد و یه هندونه قرمز و خیلی خوش رنگ و اب داری بود.بعد اومدم تو یه سالنی و و یه لباس قشنگ و مجلل پوشیده بودم و داشتم میخوندم و میزدم و بعد میشنیدم که کسی که دوسش دارم و رفته پشت در بود و میگفت من باید برم داخل اما نمیذاشتن بیاد تو یه نفرم بهم گفت محمد پشت در هست اما نمیذارن بیاد ولی بعد دیدم داخله و تو ذهنم بود که اون صدای منو ضبط کرده و هی گوش میده و یه نفر بهم گفت چقد سخته که یکیو دوس داشته باشی و نداشته باشیش و مجبور باشی پشت به پشت زندگیت سنجاقش کنی .داشتم از سالن میومدم بیرون که دیدم یه نفر زنگم زد که بیا بیرون محمد منتظر تو هست منم گفتم بیخود کرده واسه چی وایساده بهش بگو بره با زنش بره و پیش زنش.اومدم پایین و باهاش دعوا کردم و گفتم بیخود کردی وایسادی برو پیش زنت اونم یه میکروفون اسباب بازی دستش بود ولی خیلی صداش بلند بود گفت من زنمو ردش کردم واسه اینکه پیش تو باشم میخوام اینجا باشم
ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما احساس می کنید که شرایط زندگی تان باید متحول شود و حتی اگر مجبور شوید که به انجام کاری مبادرت کنید که آن را دوست نداشته باشید، این کار را خواهید کرد تا شرایط زندگی تان را عوض کنید. شاید دیگران موجب شوند که ایده ی تازه ای در زندگی تان به وجود بیاید و بخواهید آن را عملی کنید. زندگی شما البته متحول هم خواهد شد و موفقیت و ثروت زیادی به دست می آورید. مشکلات و نگرانیها از زمینه ی زندگی شما پاک و حذف خواهند شد. شما سعی می کنید که کاملا درست و منطقی برخورد کنید. اگر کسی که دوستش دارید شما را دوست داشت در وهله ی اول اصلا رهایتان نمی کرد. شاید برای او بازی کردن با احساسات شما لذت بخش باشد و یا بخواهد ادای عاشق ها را در بیاورد و به دروغ ابراز کند که شما را دوست دارد. ولی تا زمانی که خلاف این را ثابت نکرده شما باید فکر زندگی خودتان باشید و اگر اثبات کرد که شما برای او ارجحیت دارید بعد منوط به شرایط زندگی تان روی آن موضوع فکر خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام خانم هراتی بزرگوار.دیشب خواب دیدم.به اتاقی وارد شدم یکی از دوستان قدیمی خودم را دیدم که لباس عروس بر تن داشت و روبروی آینه ایستاده بود.(البته دوستم متاهل هست)هر دو همدیگر را در آغوش گرفتیم و بسیار گریه کردیم.بعد با هم به بیرون رفتیم و از زندگی وشرایطم برایش حرف زدم. یکمرتبه خودم را درخانه نا آشنا دیدم.که تنها اتاقی داشت.وارد حیاط شدم.دیدم در نصف دیگری از حیاط جوشکاری در حال کار است.ترسیدم وار آنجا بیرون آمدم....تشکر
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما خودش را قضاوت می کند و از مسئله ای ناراحت است. شما ایده های تازه و جدیدی به ذهنتان می رسد که برایتان تارگی دارد. احساس می کنید که شاید لازم باشد که رفتار یا عادت یا شخصیتی جدید از خودتان بروز دهید تا احساس کامل بودن و قوی بودن کنید اما شما می ترسید که خودتان را عوض کنید و از این افکار بیرون می آیید. تشکر از همراهیتون.
Lia : با سلام خانم هراتی عزیزم ان شاالله ک خوب و سلامت باشی مدتیه خوابام یادم نمیاد امروز صبح دیرتر باند شدم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به دو مورد تعهدات کاری فکر می کنید. در مورد اول شما احساس می کنید که هر چند که کاری که می خواهید انجام دهید خیلی باب میلتان نیست، اما باید منطقی باشید و نگذارید که یک کار خوب را از دست بدهید. مورد دوم خوابتان در ارتباط با قبول تعهداتی است که شما حکم واسطه ی انجام کاری را داشته باشید ولی با وجودی که خود کار جذاب به نظر می رسد، ولی شراکت با صاحب کار به ضرر شماست و اگر اینکار را قبول کنید، هماهنگی و هارمونی از زندگی تان خواهد رفت و شکست می خورید هر چند که ظاهر کار فریبنده تر است از مورد اول. در کل خوابتان می گوید که به ثبات کارتان فکر کنید و نه اینکه صرفا از کاری که انجام می دهید لذت می برید یا خیر. تشکر از همراهیتون.
رزیتا : سلام خانم هراتی عزیز خسته نباشید
خواب دیدم دو تا خواهرام که از من بزرگترند عروسیشونه باشوهرای خودشون ( در واقعیت هم هر دوشون ازودواج کردند ) ولی منو دعوت نکرده بودند .همشون خیلی خوشحال بودند .منم خیلی دلم سوخت وتنهایی گریه کردم .
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهران شما نسبت به همسرانشان متعهد هستند و علاقه زیادی به زندگی هایشان دارند و شما امیدوارید که شما هم ازدواج کنید و همسر خوبی داشته باشید و بتوانید مثل خواهرانتان احساس خوشبختی کنید. اشتیاق شما برای تشکیل خانواده زیاد است. تشکر از همراهیتون.
Neda : سلام عزیزم وقتتون بخیر
من دیشب خواب دیدم تو یه اتاقی بودم هیچ وسیله ای داخلش نبود سفید سفید و نورانی بود فقط فرش داشت پنجره ها بالا بودن و نور از سقف کامل میومد نور زیادیم میومد ولی پنجرش بالا بود نزدیک سقف هر ۳ طرف پنجره بود من داشتم تو اتاق کتاب میخوندم خیلیم با لذت میخوندم تااخرای کتاب رفته بودم حدود ۳ تا مونده بود تموم بشه
بعد یادم افتاد چرا کمد لباسام نیوردم یادم افتاد تو اتاق خواهرمه گفتم خب چرا نیوردمش البته از شرایط اتاقم که خلوط بود خیلی راضی بودم حس خوبی داشتم
یهو باخانواده ام رفته بودیم کوه و دشت یهو تو یه روستایی اونجا عروسی شد انقد دست عروسیشون بزرگ بود و عجیب داشتن به طرف ما میومدن به شدت بزرگ بود عروسیشون و حالت محلی داشت ک بعد رفتن تو یه خونه ای ک پله میخورد میرفتن پایین همزمان اونطرف جاده هم عروسی بود اوناهم داشتن عروس میبردن
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما قلب پاکی دارید و توکلتان به خدای بزرگ است. خداوند زمینه ی زندگی تان را از مشکلات پاک خواهد کرد و ایمانتان را زیاد می کند و نگرانی هایتان دفع می شود. دانش و خرد شما بسیار بالا خواهد رفت و شما دیگر خاطرات بد قدیمی یا رازهای بد قدیمی را مرتب برای خودتان مرور نخواهید کرد. شما به زودی شاهد فوت دو نفر خواهید بود. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.
Samin : سلام وقتتون بخير
خواب ديدم دارم اماده ميشم برم عروسي (يادمه داشتم خط لب قهوه اي پررنگ ميزدم كه در بيداري اصلا اينطوري ارايش نميكنم )كه ديدم خواهرم از ارايشگاه اومد انگار عروسي خواهرم بود ديدم يك پيراهن سفيد بلند ساده تنشه و يك باروني كرم هم روش پوشيده گفت ببين اين خوبه گفتم اره عاليه بعد اشاره كرد به همسرش ولي تو بيداري اين فرد همسرش نيست گفت ببين لباسشو منظورش اين بود كه ببين كت شلوار نميپوشه منم ديدم كه يك پيراهن و شلوار پوشيده و داره اماده ميشه به خواهرم گفتم بازم خوبه پيراهن پوشيده
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما به خاطر مسئله ای در مورد مادیات و صحبت های پولی فکرتان ناراحت می شود و خواهرتان سعی می کند که با سیاست رفتار کند. او با کرامت و با آرامش حرف خواهد زد و سعی می کند که خیلی احساساتی و جانبدارانه صحبت نکند و نسبت به مسئله ای بدبین است و میخواهد خودش را از خطرات حفظ کند. همسر خواهرتان به اندازه ی کافی از او حمایت و پشتیبانی نمی کند یا خواهرتان کاری در دست انجام دارد که خیلی به نفعش پیش نمی رود. تشکر از همراهیتون.
IRAN : سلام وقت بخیر
خواب دیدم عقدمه یه جایی بودیم پر مهمون بود دیدم مهمونا خیار میخوردند فامیل منتظر بودند ببینند شوهرم چ شکلیه و کیه خود منم تو دلم میگفتم دیگه راحت میشم از حرف دیگران دوست داشتم آرایش کردمو با لباس عروس ببینم یه دفعه دیدیم دوماد اومد منم همین که دوماد اومد رفتم بشینم کنارش وحشت کردم چهرش خیلی ترسناک بود و سن بالا ابروهای بلند عینکی چشم های کم سو یه عصا سفید هم زیر بغلش به خواهرم گفتم من اینو نمیخوام اونی که من دیدم این نبود خانواده بهم ریخت خواهرم گفت گوشیتو بده زنگ بزنم من رفتم یه اتاق دیگه مهمونا رو نگاه میکردم میخواستم فرار کنم مادرم اومد اونم خیلی ناراحت بود انگار مادرمو به زور راضی کرده بودند با دیدن داماد جا خورده بود و عصبانی بود میخواستند برند بگند دخترمون منصرف شده پای سفره عقد نمیشینه که از خواب پریدم ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما در شرایطی ناخواسته قرار خواهید گرفت. کاری به شما پیشنهاد می شود که شما ابتدا قبول می کنید که نسبت به انجام آن متعهد شوید ولی بعد متوجه خواهید شد که این کار با انتظارات شما مغایرت دارد و بنابر این از انجام آن پشیمان خواهید شد. درک و بینش کسانی که این کار را به شما پیشنهاد داده اند پایین است و به صلاح شما نیست که اینکار را بپذیرید. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام من خواب دیدم یه ظرف غذا دستم گرفتم اومدم به پسرم غذا بدم که یدفعه چندتا گربه و بچه گربه اومدن به سمتم ظرف و پرت کردم اومدم عقب تر پیش مامانم مامانم گفت چرا اینجایی دیر شده گفتم چی؟ گفت عقد برادرت دیگ منم سریع یه ربع سکه برداشتم راه افتادیم رفتیم تو یه سالنی بود که انگار قبلا هم اونجا رو تو یه خواب دیده بودم شیشه ای بود و از بیرون معلوم بود و من تعجب کردم انگار خیلی آدم نبود خانوم برادرم لباس عروس پوشیده بود (برادرم الان متاهله و تو خواب هم همین خانوم همسرش بود) من هدیه م و دادم و یادمه که انگار خیلی زیاد بود و مادر خانومش یه یک گرمی داده بود برادرخانومش گفت شما چرا اینقدر زیاد دادید گفتم برادرمه من براش هرکاری میکنم و یه بار عروسی میکنه بعد برادرم خسته بود قرار شد من و مامانم اینا اون و برسونیم خونه استراخت کنه و خانومش هدیه ها رو بگیره عکس بندازه شب اون و واسه عروسی ببریم رفتیم دم خونه برادرم یه چیپس خرید و گفت میرم اول نماز میخونم بعد میخوابم من نگاه کردم دیدم شلوارش انگار خیلی کوتاه و کهنه و چروکه گفتم اینکه اینجوری نبود حتما قبل اومدن بهش اتو بزن درست بشه شاید بعد رفتم دنبالش که برگردیم از مسیری مانند مسیر اطراف حرم امام رضا رد میشدیم بعد از تو حرم رد شدیم من دنبال سرویس بهداشتی خوب میگشتم یه جا رفتیم که دیدیم تازه دارن سرویس بهداشتی و میسازن بعد رفتیم تو صحن ها یدفعه جلوم یکی از پسرای فامیل که مجرد هست و دیدم احساس میکردم بهش علاقه دارم و دنبالش میرفتم عینک دودی زده بودم که من و نبینه که یه جا دیدم انگار یه خانومی باهاشه تعجب کردم بعد هم گمش کردم و بعد دیدم انگار برادرم هم نیست کنارم داشتم این طرف و اون طرف و نگاه میکردم که بیدار شدم.....
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید به کارهای خودتان برسید و از خودتان حمایت کنید ولی آدمهای بدجنس و زنان خودخواهی اطراف شما هستند که مانع می شوند که شما خیالتان از کارتان جمع باشد. برادر شما با خانمش مشکلاتی دارند و می خواهند تعهد خودشان را نسبت به همدیگر امتحان کنند یا به هم متعهد تر شوند. شما امیدوارید که بتوانید به خوشبختی برادرتان کمک کنید و برادرتان در کارهایش کمی افراطی رفتار می کند. او باید سعی کند که کنترل بیشتری روی زندگی اش داشته باشد. همسرش به اندازه کافی از او حمایت نمی کند و بین ایشان مشکلی پیش آمده است. شما به امام رضا ع متوسل می شوید که مشکلات برادرتان حل و فصل شود. پسر فامیل شما هم به ثروتی رسیده و نمی خواهد که رازهایش را برملا کند و پنهان کاری می کند. شما از فکر او بیرون می آیید. تشکر از همراهیتون.