تعبیر خواب مُرده
اگر خواب ببینید خود شما مرده اید یا از اقوام شما کسی مرده است، تعبیرش طول عمر شما یا آنها است. مرده دوست و مهمان است. اگر در خواب مرده ای را ببینید، دوستی را ملاقات می کنید یا مهمانی برای شما می رسد. اگر کسی ببیند که مرده بود و زنده شد، دلیل که از گناه توبه کند و عمرش دراز است. اگر ببیند که او را در تابوت نهادند و مردم از پیش و پس او می رفتند، دلیل بر بزرگی است.
اگر کسی در خواب دید که مرده ها با او به خوبی صحبت می کنند و خوشحالند، آن شخص نزد خداوند متعال وضع خوبی دارد. ولی اگر به او سخنان زشت و ناخوشایند می گویند، تعبیر آن به عکس است. اگر ببیند که درمیان گورستان بود، دلیل که با جاهلان سفر کند.
اگر مرده را در لباس خوب و چهره شاد ببینید هم برای بیننده خواب خوب است و هم این که روح مرده در آرامش به سر می برد. اگر مرده در لباس ژنده و پاره و چهره اش عبوس و گرفته باشد، غم و ناراحتی برایمان پیش خواهد آمد. اگر مرده در این حالت چیزی به شما بدهد خوب است ولی اگر چیزی از شما بگیرد و ببرد خوب نیست. اگر مرده شما را دعوت کند و شما همراه او بروید خوب نیست.
اگر در خواب ببینید کسی که مرده آمد و کنار شما نشست خوب است ولی اگر مرده شما را دعوت کرد و نزد خود نشاند خوب نیست و اگر دست بر گردن شما افکند بدتر است. اگر کسی در خواب ببیند لباس خود را به مرده می دهد خوب نیست و نشان آن است که سلامتش به خطر می افتد و زیان می بینید و به آبرویش لطمه وارد می آید. اگر بر عکس ببینید از مرده لباس می گیرید خوب است چرا که حرمت و عزت و احترام و آبرو به دست می آورید.
تعبیر خواب بوسیدن مرده
اگر کسی خواب ببیند مرده ای را می بوسد، نشانه طول عمر و دوری از مرده است. اگر ببینید که کسی که مرده پیشانی شما را بوسید، نشانه آرامش روح آن مرده است و اینکه او برای شما دعای خیر می فرستد و از افکار و رفتار شما راضی است.
تعبیر خواب هدیه گرفتن از مرده
هدیه گرفتن از مرده تعبیری نیکو داشته و به معنای افزایش رزق و روزی شما و زیاد شدن ثروت و مال شما است. اگر خواب ببینید مرده ای به شما اتومبیلی هدیه داد، کنترل زندگی تان را بهتر از قبل به دست خواهید گرفت و این خود شما خواهید بود که برای زندگی خود و روشی که دوست دارید زندگی کنید تصمیم خواهید گرفت.
تعبیر خواب غذا دادن به مرده
غذا دادن به مرده بیشتر به این معنی است که آن شخص از شما خیرات و نذورات می خواهد و اگر ببینید که به مرده ای غذا می دهید، دعای خیر شما به او رسیده و اگر او بگوید به من فلان غذا را بده، در بیداری باید برای شادی روح او، به شخص فقیری آن نوع از غذا را بدهید تا ثواب آن به روح مرده ای که در خواب دیده اید، برسد.
تعبیر خواب مرده دوباره بمیرد
اگر کسی خواب ببیند که مرده ای، دوباره مرد، امر و موردی پیش می آید که آن مرده از یاد عموم و بازماندگان خود رفته و گویا به فراموشی سپرده شده است. همچنین بازماندگان آن مرده، ممکن است دست به کاری بزنند که گناه محسوب شود و این دوباره مردن آن مرده، به معنای ناراحتی و عذاب فکری آن مرحوم است.
ابراهیم کرمانی معتقد است که اگر مرده ای در خواب دوباره بمرد، ممکن است که بیماری خطرناکی فرزند آن مرده را دربربگیرد که خطر مرگ او را تهدید کند. در این صورت باید با صدقات دفع بلا نمود.
تعبیر خواب مرده را برهنه دیدن
اگر کسی خواب ببیند که مرده ای کاملا برهنه است، تعبیرآن این است که در دنیا کسانی هستند که از اعمال آن مرده راضی نبوده و از او بدگویی و غیبت می کنند و آبروی او را می برند. در این صورت برای شادی روح آن مرحوم باید خیرات و صدقات دهید تا خداوند روح او را تسلی دهد و در آرامش نگهدارد.
تعبیر خواب مردن مادر
اگر کسی خواب ببیند که مادر او مرده است، عمر مادرش دراز خواهد بود. در کل اگر خواب ببینید که کسی مرده است عمر او طولانی خواهد بود و علاوه بر این روش زندگی او به صورتی عوض می شود که گویا زندگی نو و جدیدی را آغاز خواهد کرد.
تعبیر خواب دادن خبر مرگ یک زنده به او
اگر خواب ببینید که کسی به شما می گوید در فلان تاریخ شما خواهید مرد، این در تعبیر به مرگ بیننده خواب معنی نمی شود بلکه تعبیر خواب این است که بیننده خواب، در آن تاریخ و یا حوالی آن زمان، شاهد تحولاتی در زندگی خود خواهد بود که گویا زندگی نو و دوباره ای شامل حال او خواهد شد. این خواب تعبیرش چنین است که گویا بیننده خواب، کاملا زندگی نویی را آغاز خواهد کرد که کاملا با گذشته او متفاوت خواهد بود.
تعبیر خواب جنازه نیز دارای مطالبی مرتبط می باشد.
امام صادق (ع) می فرماید: اگر دید مرده او را در کنار گرفت، دلیل تندرستی است. اگر مرده را از اهل خود شادمانه ببیند، تاویلش به خلاف این است. اگر دید مرده از اهل او با وی مناظره کرد یا روی از وی بگردانید، دلیل است وصیتی که کرده بود به جای نیاورده باشد.
اگر ببیند که مرده خندان پیش او آمد، دلیل که کافر مرده بود. اگر دید مرده در نماز بود، دلیل که آن مرده در دنیا استغفار بسیار کرده باشد. اگر دید مرده زنده شد و معروف بود، دلیل مال است. اگر پادشاهی این خواب ببیند، دلیل که علم و حکمت آموزد و از شغلی که طمع بریده بود باز یابد.
-
دیدن کفن مرده در خواب بر سه وجه است:
- مال،
- ظاهر شدن مشکل،
- فساد دین.
محمد ابن سیرین می گوید: هر که می خواهد بداند که حال او نزد حق تعالی چگونه است، احتیاط کند که حال او نزدیک مردگان چگونه است. اگر ببیند که مردگان وی را بشارت دادند و با او سخن گفتند، دلیل که حال او نزد حق تعالی نیکو است. اگر با وی سخنان ناخوش گفتند به خلاف این است. اگر کسی مرده را دید و از او پرسید که تو مرده بودی و او گوید که من زنده ام، دلیل که احوال مرده در آن جهان مرده در آن نیکو باشد و حق از وی خشنود است.
اگر دید جامه خود به مرده داد، دلیل غم و اندوه است. اگر دید مرده ای قران یا کتاب فقه به او داد، دلیل بر توفیق یافتن طاعت است. اگر ببیند مرده ای جامه می فروخت، دلیل که از آن نوع جامه گران شود. اگر در خواب مرده را نالان دید، دلیل که آن مرده بدکردار بوده در دنیا. اگر دید مرده از درد سر می نالید، دلیل که در دنیا با مردم تکبر کرده باشد. اگر دید مرده از درد چشم می نالید، دلیل که غیبت مردم باشد. اگر دید از درد دندان می نالید، دلیل که فحش بسیار به مردم داده باشد اگر از پهلو می نالید، دلیل که با زنانِ بدکردار بوده باشد.
اگر از درد شکم می نالید، دلیل که حرام خورده باشد. اگر ببیند مرده جامه های نیک پوشیده بود، دلیل که با ایمان از دنیا رفته باشد. اگر مرده را با جامه های سفید ببیند، دلیل که در آخرت حال او نیکو است. اگر مرده را با جامه های سیاه ببیند به خلاف این است و جامه زرد و کبود، دلیل معصیت است. اگر مرده را جامه پوشانید، دلیل که اجلش نزدیک است.
جابر مغربی می گوید: دیدن مرگ در خواب، دلیل بر راحتِ مومن و عذاب کافر است و هر چند جان کندنِ خود را در خواب معتبر ببیند، دلیل که عذاب او سخت تر است. اگر ببیند که بمرد و او را بشستند، دلیل که در دین خود ثابت است.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که بمرد و او را بر تابوت نهادند و خلق از پی او می رفتند، بزرگی یابد. اگر دید او مرده را بر پشت گرفته بود و می برد، دلیل مال حرام است. اگر ببیند زنده بمرد و دیگر بار زنده شد به غایت نیکو است. اگر مرده را ببیند که دوباره بمرد، دلیل که فرزندش بمیرد. اگر ببیند فرزندش بمیرد، دلیل که توانگر شود و بعضی گویند از شر دشمن ایمن شود.
اگر ببیند مادر و پدر او بمردند، دلیل که کارش نیکو شود. اگر زنی آبستن ببیند بمرد و او را بشستند، دلیل که او را پسر آید. اگر ببیند بمرد و او را بر تابوت نهادند به تاویل نیکو باشد. اگر دفنش کردند بد است. اگر پدر مرده خود را با جامه های نیکو دید و خرم، دلیل که کارش ساخته و دولتش زیاد شود. اگر زن مرده خود را ببیند، دلیل که درویش شود. اگر پسر مرده خود را دید، دلیل که از غم برهد. اگر زنی ببیند پسر مرده او زنده شد، دلیل که غایبش از سفر باز آید.
اگر ببیند کفن مرده ای معروف بکند، دلیل که در دنیا راه آن مرده را دنبال خواهد کرد، اگر عالم بوده باشد به علم، اگر مال دار به مال. اگر ببیند خواست کفن مرده بکند و مرده را در گور زنده دید، دلیل که آن مرده دیندار است. اگر ببیند مرده را کفن کرد، دلیل که از خویشان مرده یکی را کفن کند.
لوک اویتنهاو می گوید :مردن در خواب تعبیرش قولهای پوچ و واهی زیاد است. دیدن کسانی که در حال مرگ هستند تعبیرش رسیدن شادی، زنده شدن مرده تعبیرش سپری کردن نوعی زندگی بی برنامه است. تمایل به مردن تعبیرش نشانه سلامتی است.
حضرت دانیال می گوید: اگر ببیند مرده او را چیزی داد از متاع دنیا، تعبیرش منفعتی است از جائی که امید ندارد. اگر دید مرده چیزی خوردنی به وی داد، دلیل که روزی حلال یابد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Arezoo : سلام خانم هراتی عزیز،خواب دیدم با پدر و مادرم و خواهر و همسرش کیخواستیم بریم سر خاک یکی از عمه هام .پیاده شدیم من گم کردم بقیه رو.داشتم دنبالشون میگشتم که دیدم مادرم یه نفر رو بغل کرده رفتم جلو دیدم مادربزرگمه،بهش گفتم مگه شما نمردین،خندید گفت کی گفته من مردم،من زنده هستم و محکم بغلش کردم و همچنان مامانم محکم بغلش کرده بود،از شدت خوشحالی گریه ام گرفته بود،و بیدار شدم قفسه سینم درد میکرد و کلی گریه کرده بودم
فریبا هراتی
: سلام. روح امواتتان شاد. مادر بزرگ شما روحش زنده است و فقط شما حضور فیزیکی او را در کنار خودتان از دست داده اید. کسی که فوت می کند، تمام احساسات و عواطف و خاطرات و شعور او در قالب روح زنده باقی می ماند و فقط فیزیک بدن او و جسم اوست که می میرد. عمر شما و مادرتان هم طولانیست. تشکر از همراهیتون.
هانیه : سلام من دیشب خواب دیدم انگار یه زن سالمندی روبردیم بیمارستان واون زن مشکل قلبی داشت ومن اون زنو نمیشناسم ودیدم که بارفتن به بیمارستان استرس داشت وبرای قلبش بدتربود ولی یه دفعه دیدم که اونی که بردیم بیمارستان یک مردکوتوله بوده که گذاشتنش تو سبد تا ببرنش سرتخت ولی بعد دیدم که ما پدربزرگمون که درواقعیت فوت شده آوردیم بیمارستان بیماری قلبی داشت انگار بستری شده بود چاق بود ولباس آبی تنش بود به من گفت درس بخون رفتی خونه حواستم به بابات اینا باشه من نیستم غصه میخورن ومیگفت که این منظورش بابام بود ازبچگی همش حواسش به من بوده بعد دوتا زن پیشش دیدم که کلا تمام لباساشون سیاه بود ویکیشون دست مینداخت گردنش ونگرانش بود ومنم گریه میکردم ولی جلو خودمو میگرفتم که گریه نکنم پدربزرگم بابام ۳سالش بوده مرده ومشخصاتشم به پدربزرگم نمیخورد انگار کسی دیگه بود
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس خوبی از دنیا ندارید و فکر می کنید که دنیای بدی شده و کسی به احساسات دیگری اهمیت نمی دهد. احساس شما این است که کارهایتان هم خوب پیش نمی رود ولی در واقع خواب شما اشاره به این موضوع دارد که شما باید بسیار خردمندانه رفتار کنید، توجه و حواستان را پی این بگذارید که از داشته ها و امکاناتی که امروز دارید استفاده کنید، به خانواده تان مهربان باشید و هوای پدرتان را هم داشته باشید، قدر سلامتی تان را بدانید چون خیلی از مردم، منجمله پدر خودتان، از این امکاناتی که شما امروز دارید محروم بوده اند و تمام تلاش پدرتان برای خوشبختی شماست. پس شما هم متقابلا با وارد کردن حس خوب به زندگی تان و ابراز عشق و محبت به خانواده تان، این سختی های دنیایی را به زندگی تان راه ندهید و مشکلاتتان را بزرگتر جلوه ندهید. تشکر از همراهیتون.
آسیه : سلام الان خواب دیدم جایی ام خیلی شلوغ خیلی هم خوابو یادم نیست اما یک مرد و زن در اثر رسوایی که یادم نیست چی بود در ملا عام اولش اومدن توضیح بدن بعد مُردن فکر کنم مرده سکته کرد و زنه تو آب غرق شد ولی تصویر غرق شدن هردو تو یک شیشه پر آب بزرگ رو یادمه.منو مامانبزرگم یادم نیست شاید بابام بود داشتیم میرفتیم ی جایی که ماشین خراب شد بعد یک ماشین دیگه قصد کمک به ما رو داشت که دیدم پسر جوانی همراهشونه اومدم یکم خودم رو بگیرم و از جاده یکم جدا شم افتادم تو پستی بلندی زمین اونجا وصدام زدن که امشب قراره خونه اینابمونیم منم اومدم برگردم دیدم نزدیک یک متر دیواراجری جلومه که قبلش نبود و سعی کردم ازش بیام بالا که خیلی هم سخت بود وخرده شیشه اونجا بود و کف دست راستم بخشیش همش خرده شیشه های خیلی ریزی واردش شد دردناک هم بود خون هم شاید سر سوزنی دیدم دیگه ندیدم
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که کار و زندگی تان به خوبی پیش نمی رود و از نظر مالی هم شرایط خوب نیست. مسئله ای در زندگی تان هست که نمی توانید بخوبی راجع به آن تصمیم بگیرید، و مردد هستید یا می ترسید که این تصمیم به ضررتان تمام شود. احساس می کنید که گیر افتاده اید. سعی می کنید که خردمندانه و عاقلانه فکر کنید ولی کنترل زندگی تان را از دست داده اید. امکان رسیدن به موفقیت، علیرغم همه ی این مسائل، هنوز برای شما وجود دارد منوط به اینکه افکار منفی را از ذهنتان پاک کنید و ناامید نشوید. چون ناامیدی شما مانعی برای رسیدن شما به موفقیت است و باعث دلشکستگی و آزردگی خاطر شما می شود. مسائل آنقدر ها هم که شما تصور می کنید، سخت و حل نشدنی نیستند. تشکر از همراهیتون.
آسیه : سلام خانم هراتی عزیزم دیشب خواب دیدم مامان بزرگم که فوت کردن اومد در ماشین سمت من رو باز کرد و با مامانم حال احوال کرد و خیلی چهره ناراحتی داشت بعد بابام اومد گفت این عمه سکینه ات بود شبیه مامانبزرگته ولی من مطمئن بودم مامان بزرگم بود.بعد دیگه دیدم خواهرم اومده میگه مامانه خاستگارش دوباره ناراضی شده خودش هم چادری شده بود و من همش میگفتم چرا به خاطر اون آدم چادر سر کردی تو که اینطوری نبودی همونی باش که هستی نه اونی که بقیه میخوان و دیدم یک دختر پسر غریبه بچه بودن دارن با کامپیوترم فیلم میبینن و من هی دلم میخواست برم دعواشون کنم که دیدم دختره به پسره میگه همه جای فیلم کنار من نباش برو فقط موقع رقصاش بیا اما انگاری این خواهر کوچیکه من بودکه میگفتم اگه بگه این کامپیوتر رو بابامون خریده و زایه ام کنه چی،که در واقعیت ندارم کوچیک تر از خودم کسیو
فریبا هراتی
: سلام. روح مادر بزرگتان شاد. او در زمان حیاتش مادرتان را آزار داده و الان نیاز به این دارد که مادرتان او را حلال کند. پدرتان معتقد است که مادرش آدم خوبی بوده ولی خواهرش مادرتان را آزار می داده. خواهر شما از اینکه مادر خواستگارش او را نپذیرفته ناراحت است ولی افکارش را بروز نمی دهد. به نظر می رسد که مادر خواستگار او هرگز راضی به ازدواج ایندو نشود و شما به این درک رسیده اید که خواهرتان و خواستگارش، هر دو نابالغانه فکر می کنند و در این شبکه ی اجتماعی، خواستگار او فقط باعث آزار خواهرتان می شود. شما می خواهید که خواهرتان و شما در امنیت باشید و نگران هستید که خواهرتان به نصایح شما گوش نکند و کم عقلی از خودش نشان دهد. تشکر از همراهیتون.
بهان جان : سلام,روز بخیر
برادرم خواب دید با مادرم توی حیاط امامزاده ی شهرمون هست.توی خواب منتظر بودن جنازه ی پدر بزرگم رو (در واقعیت ۱۶ ساله فوت شده) بیارن که دفنش کنن.از بلندگو چیزی میگن و برادرم از مادرم میپرسه چی میگن قراره جنازه رو بدن, مامانم میگه نه باید بریم قبرش رو آماده کنیم حالا چند ماه دیگه میدن جنازه رو.ولی تو خواب برادرم میدونست که قبلاً پدربزرگم مرده.بعد دید کنار قبر هستن و دوتا قبر دید و میدونست چند نفر از اقوام پدر بزرگم که همه فامیلیشون با پدر بزرگن یکی بود دفن هستن.کنار قبر پدر بزرگم یه سنگ قبر سفید هم زده بود که عکس پدرم روش بود(پدرم در واقعیت زنده هست)بعد که قبر رو دید به مادرم گفت الان میدن دفنش کنیم مادرم گفت نه حالا چند ماه دیگه کار داره بعد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما دو تعبیر می تواند داشته باشد. اول اینکه شما به عادت یا رفتاری پایان می دهید و خاطرات تلخ قدیمی تان را دفن می کنید تا بتوانید شروعی تازه داشته باشید. تعبیر دوم این است که ممکن است کسی از اقوام شما و پدربزرگتان فوت کند و یا در زندگی آن شخص، تغییر بزرگی به وجود بیاید که این تغییر باعث شود او هرگز نتواند مانند گذشته باشد و شخصیت او کاملا متحول شود. به احتمال قوی، خواب گویای تغییر و تحولات بزرگی برای پدر شماست که قرار است در آینده اتفاق بیافتد. برای دفع شر بگویید به اندازه ی وسعتان برای پدرتان مرغ یا گوسفند قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. تشکر از همراهیتون.
علیرضا : سلام خانم هراتی سه شنبه صبح دیدم با برادرخانم هایم تو یه خونه عجیبی هستیم برادر بزرگه از پشت دیواری بمن نگاه میکرد کوچیکه پشتش بمن بود وداشت میرفت و من یجایی لم داده بودم ویه نفر کنارم بود وتخمه میخوردم ودایی خانمم از راه رسید و دست کرد تو پاکت تخمه وهمه رو برداشت ومن اعتراض کردم وهیچ اعتنایی نکرد بعد پسرم رادیدم( به سن حالا۲۸ساله) که با برادرخانم کوچیکه گلاویز شده وبهم مشت زدن و پسرم با گریه (به سن ۱۲ساله) به طرفم اومد ومن بطرف برادر خانمم دویدم ویه مشت به صورتش پرت کردم و هیچ تکانی نخورد ومن مشتم رو برگردوندم و مشتی نزدم ودست انداختم دورکمرش وبسمت بیرون هدایت کردم وتو این مسیر درباره اختلافی که در واقعیت داریم با اوصحبت کردم ودر این حین برادرخانمم تبدیل به پسرداییم شد وبا او داشتیم دور میزدیم ودرخواب منو برادرم یه خونه پشت امامزاده برای ساخت وساز خریده بودیم و پسرداییم منو برد و اون خونه رو بمن نشون داد وگفت چه خونه خوبیه میخوان اینجا روبسازن (انگار میدونست ما درواقعیت خونه پدریمون رو میخواهیم بسازیم) منو برد پشت بوم خونشون وجایی بود که شوهرخواهر قدیمیم اونجا خوابیده بود وبیدارشد رفت واعتنایی نکردم وبه پسرداییم گفتم شما خرج این جور آدم ها(معتاد) رو میدین بعد (درواقعیت داییم خونه پشتی خونشون روخریده که یه درش به حیاط امامزاده باز میشه ولی درخواب به پاساژ باز میشد)زنداییم رودیدم در خونشون توپاساژ کنار سینی ایستاده وآرومه و توی سینی چهارتا استخون و سر داییم که بدون جمجمه بود وگوشت و گردن داشت وچشمش ودهنش تا آخر باز بود وگفتن که داییت تصادف کرده واینطور شده اول متوجه نشدم مرده و کمی عقب اومدم و چندنفردیگه هم مرده بودن ویکی ازپشت سرم یه سردیگه رو جلوی پای من پرت کرد و تازه متوجه شدم ودو دستی زدم صورتم وگفتم داییم مرده وپسرداییم گفت نزن توصورتت بعد خاله کوچیکم رو روبروم روی تخت دوطبقه دیدم وگفت اگه مادرت بدونه خودش رو ازپشت بوم میندازه پایین بعدخالم زد توصورتش وخودش روازبالای تخت انداخت پایین بعد دیدم توخیابون منو پسرداییم به سمت خونشون میاییم وپسرداییم خودش روکنترل میکرد ویهو از فشار ناراحتی یه ملق زد ویه نفرو دیدم که گفت همه چی رو برای این پسره گذاشت ورفت انگار پسرداییمولایق اینهمه دارایی نمیدونست ویه ماشین نگهداشت و پسر داییمو سوار کرد پسر خالم جلوی ماشین بعدی رو گرفت ولی سوارمون نکرد وبعد یه شیرینی فروشی رو دیدم همه به حساب داییم داشتن باولع شیرینی برمیداشتنومیخوردن ونوه داییم وپسرخاله هام رودیدم که شیرینی با ولع میخورن ونوه داییم پنج تا شیرینی روردیف کرده بودو وقتی منودید بهم تعارف کرد وگفتم (دیابت دارم)شیرینی نمیتونم بخورم وازپشت سرم مردم دست میکردند و کاکائو برمیداشتن و همین باعث تحریک من شد و من هم ازبالای قفسه ها یه مشت کاکائو برداشتم و ریختم توجیبم وتومسیر از این کارم خوشم نیومد وبه خودم گفتم چرا اینکارو کردی وتوی جیبم کاکائوها صدا میداد وبرای این که صداشنپیچه تسبیحم رو از تو جیبم برداشتم ورسیدم به پسرخالم اون گفت تسبیحت شانس میاره عوض کنیم
خواهرم گفت بهش بده وگفتم اگه بااین تسبیح خوش شانس میشی بیاعوض کنیم و پسرخالم تسبیح روازم گرفت اون یکی پسرخالم اومد و تسبیحی که بهم داده بودن روگرفت بعددیدم توپاساژیم توی چهارچرخه های باربری نون قندی پرکردن وبه سمت خونه داییم برای مراسم میبرن وپسرخالم پرسید اینجا کجاست وگفتم که پاساژ داییمونه وچهاردرداشت سه درش به خیابونای اطراف و یک دربه امامزاده بازمیشدوبعددایی دیگرم که مرحوم شده را دیدم و هیچکس غیرازمن اورانمیدیدودرپاساژایستاده بودوحیران دوروبرش را نگاه میکردبعدیه نفر امدبمن گفت مردم دارن شلوغ میکنن بیا براشون صحبت کن تاآروم شن یهوپدرمرحومم رو دیدم که باعجله رفت داخل مسجد که صحبت کنه وپدرم لباس جوان پسندی پوشیده بود راه راه باکلاه سفید که درواقعیت آن لباسهارابه تن نمیکردومسجد در زیرزمین بودوپله زیادی داشت ورفتم پیش پدرم ایستادم بعددیدم پدرم به احترام مسجد کفشش رادردستانش گرفته و من نیز چنین کردم وصدای بلندگوی مسجدگفت که همه شرکت کنندگان به زورخانه بروندومن هم دنبال آنهاازمسجد عبور کرده وبه زورخانه رسیدم از دم در زورخانه شنیدم که مرشد درخواست صلوات برای پدرم میکردومردم هم صلوات میفرستادند.
باتشکر
کلهری
فریبا هراتی
: سلام. افکار تازه و روحیات جدیدی خواهید داشت. یکی از برادران خانم شما مراقب رفتار شماست و به شما کنجکاو است. کوچکتره به شما بی توجهی و بی تفاوتی نشان می دهد. شما سرتان به کار خودتان گرم است و سعی می کنید خوش باشید و وقت بگذرانید. دایی خانمتان به رفاه شما حسد می برد و دوست دارد او هم به رفاه رسیده و خوش باشد. پسر شما وقتی با مشکلی مواجه می شود، جوری رفتار می کند که شما از او حمایت کنید و شما دلتان برای او می سوزد و حس می کنید که چقدر او به شما وابسته است. در واقع شما از برادر کوچک خانمتان خوشتان نمی آید و نمی خواهید با او ارتباطی داشته باشید. شما تمایل دارید با کسی بیشتر تعامل کنید که از فرهنگ خودتان باشد. پسر دایی شما از این که شما می خواهید خانه بسازید با خبر شده و می داند که شما نقشه هایی برای آینده در این خصوص دارید. از نظر او شما می توانید به اوج موفقیت برسید. شوهر خواهر قدیم شما هم زمانی احساس موفقیت می کرده ولی الان در زندگی تان جایگاهی ندارد. دایی شما شرایط مالی پایین تری نسبت به شما دارد و باید مراقب خرج کردنش باشد و صرفه جویی کند. دایی شما اشتباه بزرگی را مرتکب شده و کم عقلی از خودش نشان داده. احتمالا کسی سر او را کلاه گذاشته و خانمش به این خاطر حالا مجبور است صرفه جویی کند تا بتواند از شوهرش حمایت کند. خاله ی کوچکتان مهربان و دلسوز و ساده دل است و دلش برای دایی تان می سوزد. پسر دایی تان نمی داند با این همه بدهی که حالا پدرش برایش به جا گذاشته باید چه کار کند. همه دلشان برای دایی تان خواهد سوخت. شما هم برای او احساس تاسف خواهید کرد. شما از اینکه دایی تان اینطور شکست خورده زیاد هم ناراحت نیستید هر چند که خوشحال هم نیستید. شما خدا را شکر می کنید که سلامت هستید و زندگی خوبی دارید. پسر خاله تان هم به شما حسادت می کند و می خواهد شرایط شما را داشته باشد. ولی حاضر نیست که از شما حمایت کند. خواهر شما هم از پسر خاله تان حمایت می کند. هر چند که پسر خاله هایتان هم با همدیگر حالت رقابتی دارند. عده ای سعی خواهند کرد که به خاطر شرایط مالی بد دایی تان حالا از او حمایت و پشتیبانی کنند. شاید 3/4 ثروت داییتان از دستش رفته باشد! دایی تان بعد از مدتی تازه متوجه خواهد شد که چه ضرری کرده و سرش کلاه رفته است. روح پدرتان شاد. طرز لباس او گویای این است که او می خواهد بگوید که انسان باید روشنفکر باشد و صراحت بیان داشته باشد. رودرواسی با کسی نکند و مراقب ملک و دارایی و اموالش باشد تا کسی سرمایه اش را از چنگش در نیاورد. همه ی مردم نسبت به هم حالتی رقابتی دارند. ولی اگر این رقابت سالم باشد، هیچ اشکالی ندارد و همه پیشرفت می کنند. اما رقابتی که کسی بخواهد با کلاهبرداری دیگران را متضرر کند، صحیح نیست. خدا رحمت کند پدر شما را. ضمن اینکه با این وصف طولانی و نکته به نکته ی خوابتان که شما اینقدر دقیق همه چیز را به خاطر دارید و توصیف کرده اید، من تعجب می کنم اگر شما از نخبه ها و نابغه های ایران نباشید! مردم 3 خط خواب می بینند صبح که شد نیم خطش را بیشتر به خاطر ندارند. ماشالله به حافظه ی شما و تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام بانو،خواهرم خواب دیده که تشییع جنازه پدربزرگ خدابیامرزم بوده،مادربزرگم و خالم پشت تابوت گریه زیاد میکردن، بابابزرگم پریشون بوده و کنار خواهرم پشت سر تابوتش میرفته،هی میگفتن منکه نمردم، بذار ببینم چرا اینکارو میکنن، و خواهرم هی اونو دلداریش میداده و یهو تو صحنه ای دیگه خواهرم دیده وارد قبرستان شده در حالیکه دیگه بابایزرگمو خاک کرده بودن ، و مادربزرگ و خاله و بقیه فامیل دور قبر نشسته بودن.
فریبا هراتی
: سلام. روح پدر بزرگتان شاد. او روحش آزاد و زنده و آمرزیده است و در کنار شماست. اما کسی این را باور ندارد و همه تان فکر می کنید که او مرده و تمام شده. همه کم کم حضور او را فراموش می کنند و وجودش را نادیده می گیرند و این پدر بزرگتان را ناراحت کرده است. تشکر از همراهیتون.
mahta : سلام خواهرم خواب دیده بابامو مادر بزرگم تو اتاق بودن (هر دو فوت شدن)و بابام مادرمو صدا زده ک بیا کنار هم باشیم(رابطه) و باهاش صحبت کرده ک مادرم عصبانی میشه و از اتاق میزنه بیرون و بعدش بابام حالت موج زده ها میشه و دادو بیداد میکنه خواهرمو صدا میزنه ک بیا دستمو بگیر خواهرم پوست تخمه دستش بوده و وقتی بابا صداش میزنه حیفش میاد پوست تخمه ها رو دور بریزه ک بعدش میره دست بابامو میگیره و بابام بهش اشاره میکنه ک اروم شدم (مادربزرگم تو کل خواب دراز کشیده و خواب بوده تو اتاق)فرداش خواهرم با مادرم میرن حیاطو بشورن خواهرم بهش میگه مامان میدونی بابا دیروز سکته کرده بوده......
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. پدر شما امیدوار است که مادرتان به او خیر و برکت برساند و برای او دعاهای خیر بفرستد ولی مادرتان تمایلی ندارد که خیلی از پدرتان یاد کند و این باعث ناراحتی پدرتان می شود. خواهرتان وقتش را به بطالت و بیهودگی می گذراند ولی باز با این وجود دلسوز پدرتان است. مادر بزرگتان روحش در آرامش است ولی پدر شما از اینکه مادرتان زیاد برای آرامش روح او کاری انجام نمی دهد احساس استیصال می کند و نگران است که خدای بزرگ او را نبخشد. تشکر از همراهیتون.
IRAN : سلام مادرم خواب دیده با همسایمون بهش میگه بیا بریم پارچه جمع کنیم سالنی بوده جلو درش یکی ازآشنهامون سید ساسان وایساده مامان روشو میگیره که اون نشناستش خجالت بکشه میره یه اتاق خالی یه یه مردی که مرده بوده دستاش باز روی زمین مادرم لباسهای روشو در میاره بقچه میکنه خانم همسایه هم پارچه و لباسهای اطرافو جمع میکرده و خارج میشند ممنون از شما
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما می خواهد که عناصر و مولفه های لازم برای تشکیل یک زندگی موفق را از اینطرف و آنطرف پیدا کند و از اینجا و آنجا تجربه کسب کند. او نمی خواهد که فامیلتان بداند که مادرتان چه احساسی دارد ولی مادرتان سعی می کند که از تجارب گذشتگان بیاموزد و آن را در زندگی خودش استفاده کند. خانم همسایه هم به تجارب مردم گوش می دهد و از هر کسی چیزی می آموزد. تشکر از همراهیتون.
شیرین : سلام ..من امروز صبح بعد از اذان خواب دیدم که توی ماشین آقایی هستم که قبلا باهاشون در ارتباط بودم..جالب اینکه برادرمم بودن و ایشون جلو نشسته بودن و من عقب..ایشون اومده بودن شهر من و ظاهرا باهم بیرون بودیم و خرید کرده بودیم و ایشون من و برادرم رو رسوندن خونه،وقتی رسیدم برادرم داشتن با ایشون حرف میزدن منم نگران بودم که یه وقت بابام سر نرسه که مارو ببینه و تو فکر بودم اگه دید بگم راننده اسنپ..و البته من و ایشون توی خواب هم باهم سر سنگین بودیم و میدونستم که کات کردیم.مادربزرگم از در خونه اومدن توی کوچه یک تیکه روسری و چادر سفید پوشیده بودن و این آقا با دیدنش یه کم خجالت کشید و سریع از ماشین پیاده شد که سلام کنه مادربزرگمم حسابی تحویلش گرفت و یه حرفی زد که یادم نیست ولی مضمونش این بود که تو داماد مایی! خیلی جالب اینکه تمام همسایه ها سرشون بیرون بود از خونه هاشون و داشتن مارو نگاه میکردن و خونه ی ما یه جایی مثل خونه ی قدیمی مادربزرگم بود نه جای فعلیش(من با شنیدن این حرف از اونجایی که کات کرده بودیم خیلی بهم ریختم و با چشم و ابرو بهش اشاره کردم که چیزی نگه) اون آقا سمت راست صورت مادربزرگمو بوسید و رفت داخل حیاطمون و من دیدم تیشرتشو از تنش درآورد و کمر برهنه اش رو دیدم یه لک سیاه هم روی کمرش بود و من با خودم گفتم خجالت کشیده گرمش شده و این لکه رو تو کمرش نداشت!لای در باز بود اون برادرم که فوت شدن توی خواب زنده بودن درو بستن و این آقارو بردن بالا، من به مادربزرگم گفتم چرا این حرفو زدی همسایه ها شنیدن گفت بشنون میگم قراره شوهرت بشه! منم گفتم اگه نشد چی اگه به گوش پدرم برسه چی(نمیدونم چرا مادربزرگم انقدر مطمئن حرف میزد)رفتم داخل خونه و دیدم داره با داداشم که فوت شده حرف میزنن عین دوتا دوست منم رفتم کنار داداشم و گمونم سرو صورت برادرم رو چندبار بوسیدم و دیدم سرشو بسته با یه بانداژ صورتی گفتم چی شده؟! گفت میخواستم برم کیش پول نداشتم منم سرمو زدم به دیوار و من اینجا از خواب پریدم...در ضمن من و این آقا قرار بود سوار ماشین بشیم و برگردیم حالا کجا نمیدونم.و من توی خواب استرس داشتم تا پدرم نرسیده زود سوار ماشین بشیم و از جلوی خونمون بریم(قبل از خوابیدنم به ایشون فکر کرده بودم) ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شما به این فکر می کنید که او شما را پشت سر گذاشته و فراموشتان کرده است ولی سعی می کنید که عقلانی تر و خردمندانه تر فکر کنید و شرایط او را بهتر بررسی کنید. او شما را از لحاظ شخصیتی قبول داشت و می دانست که مصمم هستید که ازدواج کنید و از اول می دانست که شما در تصمیمتان جدی هستید. شما شخصیتی اصیل و خردمند دارید و انتظار دارید که این آقا به این اصالت شما احترام می گذاشت و با شما منطقی تر برخورد می کرد ( البته او به شما احترام هم می گذارد). همسایگان یا دوستان شما شخصیت هایی دمده و قدیمی دارند که منتظرند که برای دیگران حرف در بیاورند و شما دوست ندارید آنها از زندگی تان با خبر باشند. این آقا مشکلاتی در جهت حمایت از شما دارد. می خواهد شما را حمایت کند ولی استرس و ترس شکست در این راه، موجب شده که شما را کنار بگذارد. او می ترسد نتواند از پس مخارج زندگی تان بربیاید. روح برادرتان شاد، او هم به شما فکر می کند و می خواهد به شما بگوید که او هیچ شکی ندارد که این آقا شما را دوست دارد و نسبت به شما بی تفاوت نیست. او دعا می کند که موانعی که سر راه رسیدن شما به همدیگر وجود دارد، رفع شود تا این آقا بتواند با شما ازدواج کند. برادرتان از نظر فکری و فرهنگی شخصیت این آقا را می پسندد. شاید ارتباط شما و او برای همیشه قطع نشده باشد! تشکر از همراهیتون