تعبیر خواب پاسبان
چنانچه در خواب ببینید که پاسبانی به شما نزدیک می شود، امنیت و فراغت خیال می یابید و رفع نگرانی می شود. اگر با پاسبانی همراه بودید و در یک مسیر راه می رفتید، به سفر می روید. اگر پاسبان چیزی به شما داد، زیان می کنید و پول کمی را از دست می دهید.
اگر شما به پاسبان چیزی بدهید در آینده نزدیک سودی نصیب شما می شود و بهره ای می برید. اگر در خواب با پاسبان صحبت می کردید، مورد سوال قرار می گیرید و از شما بازجویی می شود. اگر کسی را با لباس پاسبانی دیدید و او آشنای شما بود، در روزهای آتی یکی از خویشاوندانتان به شما خیانت می کند و دروغ می گوید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!


فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
زهرا : سلام خسته نباشید. خواب دیدم که پلیس شدم ،بعد بهم یه ماموریت داده بودن ،ماموریتم این بود که یک زن و مرد را بکشم یک اسلحه کلت داشتم توی آسانسور بودم داشتم بالا میرفتم لباس فرم پلیس تنم بود توی آینه داشتم خودمو نگاه میکردم و کلاه پلیسیم را سر میکردم وارد محل شدم و با اسلحه اون زن و مردی که تعیین شده بود هرکدام را فقط با یک تیر کشتم لباس هردو خونی شده بود ولی یک دفعه هردو چشماشونو باز کردند و گفتند آفرین فهمیدیم کارت درسته ،این یه امتحان بود میخواستیم ببینیم میتونی از پس این ماموریت بربیای ،فهمیدیم کارت عالیه بعد فهمیدم گلوله اسلحه مشقی بوده و این خون الکیه و این یه امتحان بوده خوشحال بودم همه ازم تعریف میکردند.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که اشتباهات گذشته تان را تکرار نکنید، اخلاقیات را در خودتان قوی کنید و قدرت و اختیار و کنترل خودتان را در دست گرفته و از ارتکاب به رفتارهای بی ملاحظه خودداری کنید. سعی می کنید که وظیفه شناس باشید و از اینکه مرتکب اشتباه شوید، بشدت خودداری می کنید و اگر مرتکب اشتباه شوید بشدت از خودتان هم عصبانی می شوید. تلاش می کنید که اعتبارتان را به همه ثابت کنید و نشان دهید که کنترل کاملی روی روحیات و افکار و تمایلاتتان دارید. تشکر از همراهیتون
علی : سلام. تقریبا سه شب پیش خواب دیدم که با موتور روی یه پلی برعکس می رفتم. و پلیس منو گرفت و در نهایت با پلیس درگیر شدم و گفت بهت شلیک می کنم. منم گفتم شلیک کن و اون 4 گلوله به من شلیک کرد ولی دیدم گلوله ها روی سینه ام خورد و گلوله ها تقریبا زردرنگ پلاستیکی بود و من نمردم. تعبیرش چیه؟ در ضمن اگه یادتون باشه از پارسال دچار یه مشکل بزرگ خانوادگی شدم در مورد طلاق و الان هم تو همون مسیرم. حس انتقام دارم و...
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید که زندگی تان متحول شود ولی زیاده از حد به گذشته فکر می کنید و به جای پیشرفت در زندگی تان دارید پسرفت می کنید. شما تلاش می کنید که آزادانه و با کمترین میزان مسئولیت پذیری و خیلی زود به اهدافتان برسید. اما رفتارتان متاسفانه بی ملاحظه است و آنطور که باید و شاید، به قوانین احترام نمی گذارید و شاید از نظر جنسی به خاطر احساس گناهش، احساس محدودیت می کنید. شما حرفهای کسی را نمی توانید باور کنید و به نظرتان می رسد که جنس مخالف خصوصا، با شما صداقت ندارند و با شما تصنعی رفتار می کنند و عشق را از کسی نمی توانید باور کنید. شما دیگر به این راحتی ها زود عاشق نمی شوید. دوست خوبم با توجه به هزاران خوابی که از پارسال تا امسال تعبیر کرده ام متاسفانه نسبت به شرایط شما حضور ذهن ندارم اما می دانم که این منطقی نیست که شما به یک نفر که در گذشته تان وجود داشته و زندگی تان را خراب کرده است اجازه بدهید چنان تاثیری روی آینده تان بگذارد که تمام آینده تان را هم خراب کند! شما باید از تجاربتان استفاده کنید ولی همه ی انسانها را نمی توان زیر یک چتر برد و همه را نمی توان یکجور قضاوت کرد. آدمهای خوبی هم هستند که انشالله یکی از بهترین هایشان به زندگی تان خواهد آمد منوط به اینکه شما از گیر دادن به گذشته دست بکشید و همانطور که به یک دزد اجازه نمی دهید آزادانه به خانه تان بیاید، به افکار منفی هم اجازه ندهید که هر وقت خواستند به ذهنتان رجوع کنند و آرامش شما را از شما بربایند. تشکر از همراهیتون.
b1 : سلام خانم هراتی . وقت بخیر .
خواب دیدم داخل ملک خصوصیمون هستم( که فضای ذهنم قبلا تعبیر شده) و توش از دونفر از برادرم و خواهرم گله میکنم که مثلا چرا بهم خیانت کردن سر موضوعی . بعدش که رفتن من اومدم تو فضای باز غذا بخورم . دوتاظرف غذابود . یکی برنجو یکی قیمه . از هردو برای خودمریختم و مشغول به خوردن شدم ایستاده که پلیس اومده بود داخل از در وروودی و داشت باهامحرف میزد و همینطوریمداشت جاها رو برررسی میکرد . منم وایساده مشغول خوردن غذام بودم که انتهای حرفاش به دوتا از نیروهای لباس شخصیشگفت تا غذاش رو نخورده بگیرینش .که دیدم یکیاز مامورا که چاقم بود افتاده دنبالم و منم فرار کردم و همینجوری ظرف غذام تو یک دستم بود . ولی مامور چاقه خیلی خوب میدوید و هی رجز میخوند وسط دوییدن که الان میگیرمش. سر یه جایی از روم پرید و رفت جلو روم وایساد و من غذام همچنان دستم بود و میخوردم تا اینکه ایستادم .
ممنون بابت وقتی که میزارید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما تلاش می کنید که برای خودتان و با روش خودتان زندگی کنید. می خواهید از خودتان حمایت کنید ولی در عین حال، باید حواستان جمع باشد که رفتار بی ملاحظه ای از خودتان نشان ندهید و از جایگاه و یا قدرتتان سو استفاده ای نکنید. شما نمی خواهید محدودتان کنند. ( شاید از نظر تمایلات بدنی یا احساسی، به خاطر حس گناهش احساس محدودیت می کنید) و نمی توانید از مواجهه با پیامد کارهایتان برای همیشه خودداری کنید. در جایی از زندگی تان باید سعی کنید که جدی تر و قانونمندتر باشید. تشکر از همراهیتون.
Robab : سلام وقت بخير وخدا قوت خواب میدیدم انگار از مکه اومده بودیم مهمون داشتیم پدر شوهرمحرومم یا پدرم بود قابلمه بزرگ دربسته کله پاچه رو اجاق گاز گذاشت بپزه بعدرفتم پذیرایی خونمون خیلی خیلی بزرگ بودم چندتایی مهمون داشتیم که در قسمتهای مختلف تونه بودن همسایه مون هم غذا میخورد یه مقدار مونده تموم کرد گذاشت جلوش از جلوش رد شدم رفتم آشپزخانه مامانم دادشم دوستم وکسای دیگه داشتن کار میکردن آشپز خونه خیلی بزرگ بود تابه روغن سوحته بود بهشون گفتم بریزن دور یکیش گفت یعنی چی نمیتاد گفتم روغن سوخته یعنی َسرطان بریزین دور وروغن تازه برا َسرخ کردن استفاده کنین آشپزخانه خیلی بزرگ بود برفتم پزیرایی گوشه ایی نشستم خونه را نگاه میکردم گلدانهای خیلی بزرگ داشتیم کاملا سبز بود تا اون وقت ندیده بو م بدون اینکه تا اون موقع بهشون آب بدم سبز بودن دورتادور پذیرایی درختان بزرگی بودن بالای دیوار جاهایی دیوار نداشت تا درختا آفتاب بخورن اونور نگاه کردم یه قسمت خانه خیلی اسب بودتعداد زیادی نگهبان با شنل و لزاَ سیاه سوار اسبان سیا ه بونما سالها بود این اَسبها و نگهبانان را داشتیم بدون آب و غذا خوردن هر لنظه آماده بودن من از حیرت کمی ترسیده بودم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خوابتان این است که شما کار خداپسندانه ای انجام داده اید که در نتیجه ی آن نه تنها زندگی شما از هرج و مرج درامده و به رفاه بسیار زیادی می رسید بلکه ثواب زیارت خانه ی خدا برای شما نوشته شده است. مرحوم پدرشوهرتان و پدرتان در این ثواب شما شریک هستند و ثواب کارهای خیرتان را برای آنان هم منظور کرده اند؛ چون شما خردمندانه رفتار کرده اید و عملکرد درستی داشته اید و پخته و عاقلانه تصمیم گرفته اید. تحولات مثبتی در زندگی تان ایجاد می شود. روحیه ی شما عالی می شود. ثروت بیشتری پیدا می کنید. خیرتان به دیگران می رسد و از مردم حمایت می کنید. امنیت و گرمی زندگی تان فراهم می شود و نگران فقر و ناراحتی نخواهید بود. کارها برایتان با سهولت و آسانی به پیش می رود و مشکلاتتان تمام می شود. شما به اهداف و آرمانهایتان خواهید رسید. شما شخصیت هایی قوی، صبور، مغرور و جاه طلب از خودتان بروز می دهید و شانس و موفقیت زیاد به شما رو می آورد. نیروهای غیبی بخاطر پاکی روحتان در خدمت شما قرار می گیرند و به خواست خدای بزرگ، همه چیز برای شما عالی به پیش خواهد رفت و در موقعیت بالا و جایگاه قدرت قرار خواهید گرفت. تشکر از همراهیتون
عبدالله یزدانی : سلام. امروز صبح چهارشنبه . ممنونم مخفی کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما دلشوره و استرس دارید. می خواهید زود به اهدافتان برسید و با کمترین میزان مسئولیت پذیری خواسته هایتان محقق شوند و مسیر زندگی تان را عوض کنید. شما نباید عجولانه رفتار کنید و باید صبر داشته باشید و به بایدها و نبایدهای زندگی احترام بگذارید. تشکر از همراهیتون
آهنگ : سلام و عرض ادب بانوی بزرگوار و گرامی خسته نباشی عزیز جان.
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. تعبیر خواب ایشان این است که خواهرزاده ی شما ممکن است در دو حالت مختلف و متفاوت، احساس عدم امنیت می کند. او باید تصمیمات خودش را بخوبی و به صورت مجدد مورد ارزیابی قرار بدهد و پای بعضی از مسائل را از زندگیش بریده و از شر بعضی از عادات بد خودش را خلاص کند. اول اینکه او ممکن است رفتاری از خودش بروز داده است که با ساختار و قواننی موجود در جامعه در تضاد است. در اینصورت او باید سعی کند که با ملاحظه تر رفتار کند تا اگر افکار و رفتارش با قوانین موجود مغایرتی دارد؛ برایش دردسر درست نشود. اما تعبیر دیگر این است که او احتمالا در احترام گذاشتن به بعضی بایدها و نبایدهای زندگی و یا در انجام بعضی وظائفش ممکن است شکست خورده و خصوصا شاید از نظر تسلط به تمایلات غریزی و جنسیش؛ ضعیف رفتار کرده است. او ممکن است از نظر جنسی به خاطر حس گناه یا بخاطر غیر مجاز بودن بعضی روابط غریزی؛ احساس محدودیت می کند و نگران است که پیامد کارهای او برایش گران تمام بشود. در اینصورت، او سعی می کند که از مواجهه با پیامد کارهایش فرار کند. این دو حالت می تواند دلیلی برای این دو خواب او باشد و مشاهده ی این خواب ها به صورت مکرر؛ هشداری است که او باید خوابش را جدی بگیرد و خیلی مراقب باشد که گیر نیافتد. خواب شما شامل دو حق خواب بود. تشکر از همراهیتون
Ssss : سلام و عرض ادب.نامز سابقم همچنان پیگیرمه ولی باهم دعوامون میشه.دیروز فهمیدم بهم شک داره که با کسی در رابطه ام.امروز صبح خواب دیدم با خواهرم رفتیم پیش پلیس.پلیس مردی قدبلند و چهار شونه بود که کف سرش کچل بود و سبیل کلفتی داشت.لباس سفید مردونه و شلوار توسی داشت.پشت میز روبروی پلیس و همکارش نشستیم.پلیس پا شد و با خشونت دستشو گذاشت رو سرم و با انگشتاش فشار داد بعد دستشو کشید به پشتم و انگشتشو میخواست فرو کنه تو چشمم.میخواستن بدونن اگه با این کارا تحریک شم یا نشم با کسی رابطه جنسی داشتم.من تقلا میکردم میگفتم چه ربطی به موضوع اصلی داره.خواهرم که گاهی نامزد سابقم میشد فقط نگاه میکرد.تو خواب پلیس میخواست به زور بشینه بغلم ولی نذاشتم و پاشدم.انگار فهمیدن که رابطه نداشتم.با نامزدم پاشدیم بریم مقصدمون کافه بود.نامزدم سمت چپ کنارم راه میرفت.داد میزدم بهش میگفتم پلیس میخواست بشینه بغلم تو کاری نکردی تو غیرتی نشدی برام تو دوسم نداری.خیلی بهم برخورده بود.نامزدم زبونش کوتاه بود و با لبخند خجالت(به اصطلاح موش شده بود)آروم چیزایی میگفت که بیخیال و میخواست دلمو به دست بیاره.نامزدم قدش از من کوتاهتر بود.تو کافه کنار هم پشت میز نشستیم و دونفرم از دوستان یا خانواده جلومون نشستن.همه چی آروم شده بود و خوشحال بودم.صاحب کافه برادرم بود.گاهی نامزدم برادرم میشد.میگفتم چون با برادرمم کسی به موهام گیر نمیده.تو شیشه دیدم چشم بند خوابم رو موهامه برداشتم موهام بهتر بایسته.نامزدم سمت چپم نشسته بود و به دیوار تکیه داده بود.خیلی مثبت شده بود و چهرش زیباتر و معصومانه شده بود و نسبت به من کینه یا خشمی نداشت پوستش سفید و موهاش نرمو صاف بود.آرامش عجیبی داشت.دیدم موهای کنار گوشش یکی دوتا سفید شده.تشکر
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما و خواهرتان سعی می کنید که رفتار نامزد سابقتان را نسبت به شما، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. شما سعی می کنید که به بایدها و نبایدهای زندگی تان احترام بگذارید و کاری نکنید که کسی با شما تحکمی صحبت کند. گاهی به خودتان سخت می گیرید و فکرتان را حسابی درگیر این موضوع می کنید که آیا نگاه بدی به کسی داشته اید که مرتکب گناه شده باشید یا به کسی جز نامزدتان علاقه داشته اید یا خیر و حتی گاهی خواهرتان رفتار شما را تحلیل و بررسی می کند. شما رفتار گناه آلودی از خودتان بروز نداده اید. سعی کرده اید که با نامزدتان دوستانه رفتار کنید و او را بهتر بشناسید. نامزدتان عاشق شما بوده ولی شما از اینکه او موجب ناراحتی شما شده و به شما استرس وارد کرده ناراحتید و نمی توانید با وجود این رفتار نامزدتان، باور کنید که او عاشق شماست. از عشق و احترام و اعتبار نامزدتان پیش شما کاسته شده و تلاش زبانی او برای اینکه دلتان را بدست بیاورد؛ بی فایده است. شما نیاز به حمایت و مشاوره دوستانتان و یا برادرتان دارید که مطمئن شوید که ادامه ی ارتباط شما و نامزدتان به نفعتان هست یا خیر. برادرتان خودش را جای نامزد شما می گذارد تا بتواند او را بهتر درک کند. برادر شما افکار شما را قبول دارد و نمی خواهید که کسی فکر کند که شما روشنفکر نیستید و در خواب غفلت به سر می برید. نامزدتان نسبت به قبل مجرب تر شده و نمی خواهد مثل گذشته تندخویی کند. او سعی می کند که مهربانتر و آرامتر با شما رفتار کند. تشکر از همراهیتون
ساناز : سلام استادِ عزیز وقت بخیر.
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر. درک این مورد که چطور می توانید به آرامش برسید برای شما سخت است ولی آرامش و هارمونی به زندگی شما راه خواهد یافت. شما باید از افکار منفی دست بردارید و به اصل و ریشه ی مشکلاتتان فکر نکنید. هر چند که زندگی امروزتان تکمیل نیست، ولی کمک خداوند برای شما در راه است و باید معنویت خودتان را تقویت کنید. شما نوعی هرج و مرج درونی را تجربه می کنید و نیاز به این دارید که خداوند برایتان کمک بفرستد و راهنمایی تان کند. ضمیر ناخودآگاه شما ناآرام است و طرز فکرتان اشتباه است!! برای اینکه به موفقیت برسید؛ در روابط شخصی تان و یا کارتان یا حتی در کمک گیری از پروردگار، باید دو طرفه تعامل کنید و نمی توانید فقط تقاضا داشته باشید که به شما کمک بشود ولی خودتان دست روی دست بگذارید. ارتباط همیشه دو طرفه است. باید یاد بگیرید که صحبت کنید و بشنوید. باید از صمیم قلبتان خدا را درک کنید و نه اینکه ورد بخوانید و انتظار معجزه داشته باشید. عشق او را درک کنید. مشکلات شما حل خواهد شد. خردمندانه رفتار کنید و سعی کنید که شخصیتی تاثیر گذار داشته باشید. خواب شما معادل 2 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون.
ز سارا : سلام وقت بخیر
من معلم هستم اول سال مدرسهمون عوض شد یعنی یه همکار رفته بود مرخصی مدرسه شون دبیر تخصصی نداشتن، مدیرشون پیگیری کرده بودن و من و درخواست دادن اداره، وقتی تماس گرفتند گفتم تاحالا این رشته رو تدریس نکردم گفتن یاد میگیری .منم مططمئن رفتم کلاس ولی خیلی تلاش کردم، اما از همون اول یک خانمی که سرپرسته چوب لای چرخ من گذاشت تا الان، از طرفی ظاهرا خانم مدیر خیلی دوست داره تو مسابقات رتبه بیاره، درصورتی که اول گفته بودن چون خودشون سال اول مدیریت تو این مدرسه هستن این کارا از سال بعد شروع بشه، خب نتیجه تلاشهای سرپرست و کارشکنیهاش اعتراض بچه ها به معلمی من بوده و خانم مدیر هم که میبینن من بخاطر دخالتهای سرپرست برخوردی نمیکنم نتیجتا تصمیم گرفتن نیروی جدید بیارن بهجای، برای ترم دوم، بخاطر همین مخفیانه به بچهها سپردند بجای تکالیف من کارهای جشنواره و مسابقات انجام بشه، و کلی هم گیر میدن به من رفتارشون خیلی عوض شده البته چندتا اشتباه هم من انجام دادم تو رفتارم که سو تفاهم شده براشون، الان وسط معرکه ی به دانشآموزان نباید نمونه سوال بدید هستیم. بخاطر همین ارسال سوالات من دیر شده، به بچهها گفته اشکالی نداره اما به من گفتن فقط چندتا نمونه
تو خواب دیدم، از اداره بازرس اومده دارند دنبال مدیر و بقیه میگردن حال و هوای بازرسان خوب بود و در روشنی بودند دتبال مریر معاون .. میگشتند. رفتم صدا کنم پیدا نکردم، مدام حرص میخوردم که گوشیم کجاست که خبر بدم که بازرس اومده کارشون داره. بعد دیدم رفتم توی یک جای مخروبه یا کاگلی یا سرویس بود نمیدونم، یکی از دانشآموزان بود نمیدونم جطور نیم تنه بالای من کاملا بی لباس و شد، البته سعی میکردم با مقنعه بپوشونم به دختره گفتن زود بیا بیرون من برم لباسم رو مرتب کنم بعد موقع جستجو به دنبال مدیر رسیدم به بالکن رو به حیاط یه جایی بود شبیه بالکن خونمون من تو بالکن و گروه خانم مدیر بقیه که البته یه شکل دیگه بودن قیافه ها در جایی بودن که همیشه ما دیگ نذری رو تو حیاط بار میگذاریم اما انگار آش یا همچین چیزی هم میزدن انگار. یه جا دیگه دیدم یه جای وسیع تاریک بلند ولی مسقف هست سوار یه چیزی شدم یا خودم پریدم نمیدونم تو مسیر به سمت بالا البته مورب یکیاز بچهها یا همکار جوان بود.. نمیدونم از همون مسیر داشت میاومد که نزدیک بود برخورد کنیم به هم، که هر دو گفتیم "نزدیک بودا به خیر گذشت"، در ادامه مسیر فکر کنم دور زدم و برگشتم به همونجای اول یا یه کم اونورتر در واقعیت انگار نامه نگاری شده به اداره و درخواست نیرو رو بچهها تقاضا کردن. من کلافه بودم و نتونستم به کارم برسم، و فردا آزمون داریم.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که رفتارهای مدیر شما از طرف اداره مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته و عملکرد او را قضاوت می کنند. از طرفی نحوه ی همکاری شما با مدیرتان را هم مورد قضاوت قرار می دهند. اداره تمایل دارد بداند که شما تا چه اندازه با مدیرتان همکاری می کنید. شما از اینکه موقعیت درهم برهم و شرایط سختی برایتان در کار ایجاد شده ناراحت هستید و احساس می کنید که عملکردتان نتیجه ی مطلوبی نداشته و وقتتان صرف پوچ شده و هدر رفته است. شما نیاز دارید که درک بهتری از شرایط دانش آموزان داشته باشیدو باید تجارب بیشتری کسب کنید تا اعتماد به نفستان بالاتر برود. مدیرتان و همکاران شما دچار استرس شده اند که مبادا اوضاع برای آنان هم خوب پیش نرود و با کسب رتبه ی پایین، موقعیت آنان هم متزلزل بشود. شما تلاش می کنید که در شرایط سخت و بغرنج کنونی، رشدو پیشرفت بیشتری را در کارتان کسب کنید هر چند که اینکار برای شما خیلی سخت است و تجربه کافی در رشته ای که تدریس می کنید ندارید. اهداف و آرمانهای شما با اولویت ها و نظرات بچه ها در تضاد است ولی دعوا یا مخالفت بی ادبانه ای بین شما و کسانی که از فعالیت های شما ناراضی هستند؛ رخ نخواهد داد. شما در ادامه تلاش خواهید کرد که خط مشی خودتان را کنار زده و مطابق با نظرات بچه ها رفتار کنید و به جای تدریس به اداره برگردید. این یک تجربه ی ناموفق برای شما بوده ولی تقصیر شما نیست چون از اول به اداره گفته اید که تجربه ی کافی در این مبحث ندارید. تشکر از همراهیتون
Zohreh : سلام عزيزم سال نو مبارك، خواب ديدم يه پليس به دستور دولت گفت بايد از خونه شما اين آب رد بشه، يه آبى كه توش تكه هاى كوچيك شاخه و آشغال درخت ... هست و مار،انگار دولت به همه زور ميگفت و هر چند وقت يكبار براى يك خونه اين اتفاق بايد مى افتاد، ماهم محبورى قبول كرديم، ازتوى اتاقم زير موكت اين آب رد شد من و برادرم ايستاده بوديم روى تخت موكتم خيس نميشد اما جريان آب همراه با چيزايي كه تو آب بود مار و آشغالهاى درخت.. رو از زير موكت ميفهميدم ،بايد موقتا اين اتفاق مى افتاد، اومدم توى راه پله ديدم زن داداشم كه باهم قهريم داره گلدونهاى مارو مثلا هرس ميكنه اما چندتا شاخه سبز هم بريد گلدونها خيلى خلوت و بو شاخه شدن منم بى تفاوت نگاه ميكردم توى راه پله يه عالمه نون داشتم كه مستاجر قديمى (كه الان نيست) اما در خواب هنوز مستاجر ما بود، نونهارو برداشته بود من عصبانى شدم گفتم صداش كنيد بياد بالا نونها رو پس بده يهدفعه ديدم خودش اومد خواستم بهش بگم قضيه نونها رو كه از خواب بيدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. سال نوی شما هم مبارک. شما مجبور هستید تحت تاثیر تصمیمات اشتباهی که دیگران می گیرند و به خاطر بعضی از قوانین دست و پاگیر، سختی هایی را در زندگی تان تحمل کنید و از این بابت احساس ناراحتی و خستگی و ناامیدی می کنید. هر چند که تاثیر مستقیم این قوانین و تصمیمات روی زندگی تان نیست ولی به صورت نامحسوس زندگی شما از این تصمیمات متاثر می شود. زن برادر شما ارتباطات مثبت و مفید زندگی تان را با مجبور کردن برادرتان به قطع بعضی از محبت هایش نسبت به شما یا دیگران، محدود می کند. شما احساس می کنید که به خاطر مستاجر قبلی ضرر مالی کرده اید ولی انشالله شرایطی پیش می آید که بتوانید حق خودتان را مطالبه کنید و یا خسارتهای مالی گذشته ی شما جبران خواهد شد. تشکر از همراهیتون.