تعبیر خواب کتک خوردن
اگر خواب ببینید که کسی شما را کتک می زند، آن شخص در بیداری دوست شماست و از شما حمایت و دفاع خواهد کرد. اگر ببینید مرده ای شما را کتک می زند، دعای خیر او پشت سر شماست . اگر ببینید خودتان کسی را کتک می زنید و از او عصبانی هستید، در بیداری به آن شخص علاقه دارید و از او حمایت می کنید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علیرضا : ممنون بابت تعبیرخوبتان دراین خواب قید کردم پدربزرگم مرحوم شده که بصورت شیر بود یعنی از اون دنیا هم میتونه کاری برامون انجام بده
فریبا هراتی
: روحشان شاد. روح او زنده است و در جریان است که در خانواده چطور رفتار می کنند و از اینکه مردان با زنان تندخویی کنند، ناراضی است. او می خواهد به شما و دیگران بفهماند که اجازه نمی دهد که کسی به دیگری ظلم کند و دعای خیر او پشت سر شماست. اگر کسی در خانواده تان تابع اوست باید به فرامین او احترام بگذارند.
Vahideh : ببخشید عزیزم
((لطفا مخفی باشه))
فریبا هراتی
: سلام مجدد. شما از اینکه مورد خیانت واقع شده اید، ناراحت و عصبانی هستید و دوستتان نمی خواهد مسئولیت کارهایش را بپذیرد و تمایل دارد که فقط نظاره گر باشد. او می ترسد که طلاق شما، حالا برای او دردسرساز شود و شوهرتان با او دشمنی کند و نگران است که این دشمنی روی زندگی امروز او تاثیر بگذارد. واقعیت این است که هیچ رابطه ای ( به جز تجاوز)، با تنها یک عضو صورت نمی گیرد. در هر رابطه 2 نفر شریک هستند و حاصل این رابطه هر چه که باشد از خوب یا بد، هر دوی آنها متفقا" مسئول هستند. شما در شرایط حاضر تمایلی به این ندارد که به دنبال خوشی های الکی بروید و در زندگی تان کم کم جلو بروید بلکه می خواهید که خیلی سریع به اهدافتان برسید و در زندگی تان پیشرفت کنید. تشکر از همراهیتون.
Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم
((لطفا مخفی باشه))
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. شما کم کم دارید او را می شناسید و ارتباط تان با او افت و نزول پیدا می کند. شما رفتاری با شک و تردید و بد بینی و او رفتاری با آرامش و خونسردی. شرایط برای او خوب پیش رفته است. او به تمایلات خودش خیلی افراطی نگاه می کند و منتظر است تا مشکلاتش به زودی ناپدید شوند. او اهدافش را به شما نمی گوید و در مورد اهدافش است که بدون صداقت و زمخت است ( اهدافش را می پوشاند و مخفی می کند) و نه در رفتار. اما او عقلش خیلی هم درست کار نمی کند. در واقعیت هم همینطور است و همسر سابق شما چنین درخواستی را از او می کند تا شرایط مناسبی برای دوستی با شما فراهم کند - نوعی باج دهی به ازای خلاصی از تهدید او - شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید و احساس می کنید که از برنامه های زندگی تان عقب افتاده اید. شما می خواهید روی زخم های گذشته تان سرپوش گذاشته و آنها را بروز ندهید. طرز فکر پدر و مادر شما شاید با شما متفاوت باشد. فروتن اشاره به همان دوستتان است که می خواهد نقش بازی کند تا خودش را مقصر جلوه ندهد !! او از اینکه توسط همسرتان مقصر شناخته شود بیم دارد. اما خوب موفق به این کار نمی شود. تشکر از همراهیتون.
Mohammad : سلام و خسته نباشید
ببخشید من دیشب خواب دیدم که تو خونمون هستیم و که خاله هام و خواهرم و مادرم و زن پسر عموم هم هست که با پسرعموم رابطه خوبی نداریم
بعد من میخواستم روزه بگیرم که بیدار شدم و برق اتاق رو روشن کردم برا سحر که دیگه بقیه هم بیدار شدن و نمیدونم داشتیم باهم صحبت میکردیم که یهو خواهرم نمیدونم چی گفت و من جلوی اونا خواهرمو خیلی زدم خواستم بدونم تعبیرش چی میشه
با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما راجع به مسئله ای فکر می کنید و می خواهید که برای رسیدن به اهدافتان از خیر خیلی از خوشی ها بگذرید و به خودتان سختی وارد کنید. ذهن شما کاملا روشن شده و می دانید که باید چه کار کنید و از روی جهالت و نادانی حرف نمی زنید. شما می خواهید نظراتتان را با زور هم که شده به خواهرتان تحمیل کنید و انتظار دارید که او از شما جانبداری و حمایت کند. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام خانم هراتی
فریبا هراتی
: سلام. شما سطح بالایی از استرس را تجربه می کنید و ممکن است احساس آسیب پذیری و بی یاوری کنید. شما می خواهید که خانمتان از شما حمایت کند و شما را بیشتر درک کند در حالی که او مانند شما احساس آسیب پذیری دارد. شما ثروت و سرمایه ای در دست دارید که بتوانید با کمک آن از احساس استیصال بیرون بیایید ولی این سرمایه سودی به شما نمی دهد و فقط دلشوره و نگرانی دارید که چطور باید خرجتان را بدهید و روزی تان کم شده یا خواهد شد. شما فکرتان خیلی مشغول است و نسبت به بهبود این شرایط اقتصادی بدبین هستید ولی هنوز راه هایی برای رسیدن به موفقیت وجود دارد؛ ولی در صورتی که، شما بخواهید که انعطاف پذیر باشید، سخت بکوشید، و برای اینکه جاپای قرص و محکمی در رابطه با کارتان داشته باشید؛ باید سعی کنید که با مردم کنار بیایید و اجتماعی تر و صمیمی تر و خردمندانه تر با دیگران تعامل کنید. در این صورت است که شما هم مثل برادر خانمتان که رویکردی مشابه شما، برای رسیدن به ثروت خواهد داشت، قادر خواهید بود که از دل این سختی ها به سود و سرمایه ای برسید که البته زیاد نخواهد بود ولی از قحطی و استیصال خیلی بهتر است و شاید در آینده کم کم این سرمایه افزایش پیدا کند. و در نهایت اینکه لطفا همیشه خوابتان را فقط در صفحه ی تعبیر خواب مربوط به خودش ثبت کنید . خواب شما هیچ ربطی به کتک خوردن نداشت که اینجا ثبت کرده اید. عدم توجه به مقررات سایت در صورت تکرار، مانع از این خواهد شد که خوابتهایتان تعبیر شوند. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام سه شنبه ۸صبح دیدم توبازارم وهمکارم بساط سیگارپهن کرده بود ومن به اعتبارهمکارم ازبساط بغلی سیگارخریدم ویهودیدم تویه خونه دیگه با خانومم زندگی میکنیم وخانمم داره میاد پیشم ازپشت سرش یه موجودشفاف که اونورش رو میشد ببینی اومد وازسوراخ سقف که (۱×۱ متر)بودرفت بیرون وبعد یک مار بزرگ مشکی بدنش پراز پولکهای زبروخشن وبزرگ بود ازپشت سرخانومم اومد و رفت دنبال موجود شفاف ومن به خانومم گفتم دم مار روبگیر بکش پایین ونگذاربره دنبال اون موجود وخانمم مار روکشید پایین ومن یک گرز دادم خانومم گفتم بکشش اون نتونست وگرزو گرفتم و۵_۶ ضربه محکم به بدن مارزدم وبعدپام داغ شد وفکر کردم مار میخواد منو بخوره وباترس همان لحظه ازخواب پریدم این خواب از زبا شوهرم بود .
فریبا هراتی
: سلام. شما به خاطر مردم غصه می خورید و دلسوز دیگران هستید. خدای بزرگ هم نگرانی ها و ناراحتی های شما را از زندگی تان دفع می کند. در وجود خانم شما احساس محبت و آرامش و عشق زیادی وجود دارد ولی او گاهی ممکن است عصبانی شده و از کوره در برود و رفتار بدی از خودش بروز دهد. شما نمی خواهید که اخلاقیات بد او به احساس مثبت و اخلاق خوبش غلبه کند و می خواهید که خانمتان بر خودش مسلط باشد. شما نهایت سعیتان را می کنید که با خانمتان جوری رفتار کنید که هیچ اختلاف و نگرانی و ناراحتی بین شما بوجود نیاید و زمینه ی دشمنی ها و ناراحتی ها بین شما از بین برود. شما آماده هستید که برای زندگی تان و حفظ روابط خوبتان با خانمتان بجنگید. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام ۹ صبح پنجشنبه دیدم من ودختروپسرم خونه پدر مرحومم رفتیم وخاله کوچیکه من صاحب بچه کوچکی شده ونشسته بود پوشکشو عوض کنه ومارفتیم تو یه اتاق شکلات وشیرینی بود ویه دونه برداشتیم خوردیم واومدیم نزدیک درورودی نشستیم و ومهمونی بود وخاله ها وداییها باخانوادشون اومدند و زنداداشم اومد سلام واحوالپرسی باهمه کرد وازترس برادرم بامن حرف نزد فقط دست داد وردشد و سفره پهن بود پرازغذاهای جورواجورومادرم گفت پول دادم به همسایه پایینی دوتاسینی الویه درست کرده ومن گفتم چرا ینهمه غذادرست کردی یه جورغذا مبگذاشتی مادرم گفت خواستیم دورهم باشیم ویه ورق کوچیک بمنو چند نفر دیگه داد وتو این شلوغی پدر مرحومم سه بارمنو صدازد وبرادربزرگم از اون طرف اومد سمت پدر مرحومم وپدرم محل نگذاشت وبرادرم رفت وپدرم یه میله کوچیک دستش بود داشت تولولای چهارچوب میزاشت که چیزی بگذاره بعدمن رفتم گفتم اونجا نگذار پدرم ازلابلای مهمونا ردشداومد طرفم وکمی کلافه بودوزیرچشمش قهوهای بود وازم کمک خواست وگفت رحل قران روبیار وقرآن آوردوگذاشت روش وشیرینی ویه سینی که یه لامپ وآب توش بود گذاشت روطاقچه وخوشحال شد وسرحال شد وباهم تواتاق قدم میزدیم وپدرم باهام حرف میزد وهیچ کسی پدرمو نمیدید بعد رفتم سر سفره وداییم گفت کجایی گریه کردم وگفتم پدرم اومده بود وچیزی نخوردم وچند غریبه نشسته بودن وسفره را جمع میکردن ورفتم آشپزخونه قابلمه غذاها بودن ومن خواستم مرغ سرخ شده بردارم ولی بیخیال شدم وچیزی نخوردم ودیدم شوهرم نزدیک در ورودی نشسته کنارداییهام وگفتم غذا بخورگفت چیزی نمیخورم اینا آبرومونو بردن ورفت بیرون در روی پله نشست وماپاشدیم رفتیم خونمون وغذایی هم باخودم نبردم خونه
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام ۴ صبح پنجشنبه دیدم من وخواهرم و دخترعمم و یک زن وشوهر وپسرجوانشان کنارهم درخیابان بودیم اون آقا به ما گفت این دوتا خونه پارسال یه معامله شیرین کردند برای ساخت وساز خونه ( درواقع دوتاخونه خونه پدریم وهمسایشونه ) ودرحین صحبت آقا من به اون خونه همسایه که معلوم بود نگاه کردم اون بالا توی اتاق روشن وپنجره باز ویه گلدون بود وهنوز خونه دست نخورده وقدیمی بود بعد یه یاکریم یا کبوتر ی رو دیدم که داشت پرواز میکرد یهو صاعقه زد وپرنده پرت شدجلو پای پسرجوان و اون پسر پرنده روبرداشت وبا دندونش سر پرنده رو کند وخون نیومد ودور تادور گردنش پر از پرهای سفید ۱۰_۱۵ سانتی پربود
فریبا هراتی
: سلام. همسایه ی پدری شما فکرش راحت خواهد شد و به ثروتی خواهد رسید و شرایط سخت برای او حل و فصل خواهد شد. ذهن او روشن و مثبت اندیش است و شخصیتی مهربان دارد. زندگی او متحول خواهد شد و به ثروت خواهد رسید. تشکر از همراهیتون
Yazdan : سلام سه شنبه۹ صبح دیدم کوچه روبروییمون تو یه خونه غریبه هستم ویه آقای غریبه ای هم بود من دوتاکوسن کرم رنگ مونو دیدم دستمه وگذاشتم قسمت بالا توکمد دیواری وخواستم که بیام خونمون باخودم گفتم کوسن ها روبردارم ببرم خونمون اینجا نمونه وبرداشتمو بردم بعدیهودیدم توخونمونم ونشستم چند تاماهی ۲۰ و۲۵ سانتی به رنگ طوسی روشن که سرو بدن سالم داشتن ولی زنده نبودن رو بین خودمو شوهرم وبچه هام تقسیم میکنم که هرکس چندتا ماهی بخوره ممنون میشم برام تعبیر کنید
فریبا هراتی
: سلام. شما گشایش کار پیدا می کنید و به خاطر ایده ی تازه ای که به ذهنتان می رسد، به گرمی و آرامش و راحتی خوهید رسید. نگرش های تازه ای به ذهنتان می رسد و شانس و موفقیت و ثروت بیشتری خواهید داشت. زمان گذشتن از یک مسئله یا موضوع رسیده و شما از خودتان و خانواده تان حمایت خواهید کرد. لذت و شادی خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Yazdan : سلام۷صبح شنبه دیدم درطبقه سوم خونه ای قدیمی تنهاهستم وتازه خریدیم ودربسته بود ولی من امنیت نداشتم راه دیگه ای بود به خونه که کسی بیاد تو ، دیدم آقای همسایه رفت بالا پشت بوم ودرهای کولرو بازکرد وکاغذهایی را که به پوشالها زده بود روبرداشت ومن تودلم گفتم برای اینکه خاک نره کاغذها رو گذاشته بعد درهای کولرو بست ورفت بعدرفتم پایین خونه همسایه دیدم دومرد وزن جوان هستن که لباسی به تن نداشتن وعادی بودن وبه من گفتندکه لباستو در بیار وراحت باش من چادر سرم بود و خودمو پوشونده بودم وگفتم همینطوری راحتم بعد ازخونه همسایه حیاط رودیدم که یهو دوتابچه ۸و۱۲ساله توکف حیاط بصورت جنینی درازکشیده ظاهرشدندومن تعجب کردم بعدرفتم بالا وشوهرم ازسرکار اومد خونه بهش گفتم اینجاراحت نیستم ودلگیره واونم تاییدکردو گفت یادم رفت وقتی اینجا رومیخریدم توروبیارم ببینی وبعدروی لباسش چندتا رشته نازک زرزری بود وبرداشتم پرسیدم ایناچیه رولباست گفت تو شرکت رو تزیین میکردیم برای مراسم فردا
فریبا هراتی
: سلام. ایده های تازه ای به ذهن شما می رسد و روحیه تان عوض خواهد شد. زندگی شما متحول شده و شرایط مالی بهتری پیدا خواهید کرد. گشایش مالی پیدا می کنید و خیالتان راحت تر می شود. اما شما از اینکه بخواهید افکار و زندگی تان را برای دیگران مطرح کرده و توضیح دهید خوشتان نمی آید و مسائل و اتفاق های تازه ای هم در زندگی تان در شرف وقوع هستند. همسرتان تلاش می کند تا موفقیت های بیشتری برای شما فراهم کند ولی شما هنوز به این شروع تازه عادت ندارید و کمی طول می کشد که روحیات شما با شرایط موجود، منطبق شود. تشکر از همراهیتون.