کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب گربه

دیدن گربه در خواب به انسانی فاسق تعبیر شده است. آمدن گربه به خانه، آمدن دزد است و خوردن چیزی از خانه توسط گربه، دزدیده شدن اموال تعبیر می شود. اگر کسی در خواب دید که گربه را گرفت و کشت، آن مال دزدیده شده به او بر خواهد گشت. گربه در تعبیری دیگر به زنی بی حیا گفته می شود که بی چشم و رو و هتاک است.

اگر در خواب بینید گربه ای دارید، زنی که دستش کج است در زندگی شما نقش می گیرد. اگر ببینید چندین گربه جایی جمع هستند، چند زن درباره شما حرف می زنند و تصمیم می گیرند و غیبت می کنند. اگر در خواب بینید گربه ای را در بغل گرفته اید و به سینه خود می فشارید، زنی فریبکار شما را می فریبد و گولتان میزند و اگر گربه را به دوش گرفته باشید، زنی حیله گر برشما مسلط می شود.

تعبیر خواب گربه

اگر در خواب بینید که به گربه غذا می دهید، پول خود را برای یک زن دروغگو و فریبکار خرج می کنید و اگر ببینید به دنبال یک گربه می دوید که او را بگیرید، زنی شما را به استیصال وا می دارد و سر گردان می کند. اگر ببینید گربه ای در خانه شما موش گرفته، زنی برای شما حسن خدمت انجام می دهد اما نباید فراموش کنید که خودش نسبت به شما صداقت ندارد.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گربه بر پنج وجه است:
  1. دزد،
  2. غماز (فتنه گر و سخن چین)،
  3. بیماری،
  4. زنی مشفقه،
  5. جنگ و خصومت کردن.

محمد ابن سیرین می گوید: تعبیر دیدن گربه در خواب، دلیل بر مردی مفسد و دزد است. اگر دید گربه درخانه او آمد، دلیل که دزدی در آنجا رود. اگر دید گربه از خانه او چیزی خورد، دلیل که دزد از آنجا چیزی بدزدد. اگر ببیند گربه را بکشت، دلیل که دزدان را بکشد و قهر کند.

تعبیر خواب کشتن گربه

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند که گربه را کشت و پوست او بکند، دلیل که مال دزدی بستاند. اگر بعد از صبح گربه را در خواب دید، دلیل که شش روز بیمار شود.

تعبیر خواب گربه وحشی

اگر کسی در خواب دید گربه وحشی به شهر وارد شد، غریبه ای ثروتمند وارد آن شهر می شود و اگر کسی دید که اجزای گربه وحشی (صحرایی) مانند پوست آن را دارد، تعبیر آن مال و ثروت است. نزاع با گربه وحشی، ستیزه با آن غریبه ثروتمند است. اگر گربه وحشی را از پای درآورد، مال آن شخص غریبه را عده ای کلاش و چپاولگر، غارت می کنند.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

583 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

bita

bita : سلام من اخيرا با همسرم قهر مردم خواب ديدم با همسرم يه جا بيرون از خونه هستيم و ما تو زندگي شخصي گربه نداريم تو خواب گربه اي بود كه ظاهرا مال خودمون بود من تو واقعيت به شدت از گربه ميترسم گربه دستشو به دستم ميزد من ميترسيدم همسرم دست گربرو آورد به دستم زد گفت ببين الكي ميترسيدي چه قدر نرمه بعد من پا شدم برم گربه از پشت پريد پامو گرفت از رو دوس داشتن بود اين كار چندين بار تكرار شد بعد من به همسرم گفتم ببين هي ميگي نترس تمام بدنم جاي زخم ناخن گربمون بود ولي حمله نكرده بود با دعوا نبود ولي تمام بدنم زخم بود

پاسخ
لینک۳۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۵۲:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما فکر می کنید که کسی می خواهد در زندگی شما خللی به وجود بیاورد و برای همسرتان دلربایی کند ولی اینطور نیست. چیزی که به زندگی شما لطمه می زند، بدبینی و استرس شما از ترس خیانت همسرتان است ولی همسر شما فقط به شما علاقه دارد و نه به کسی دیگر. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۱ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۰:۳۵
ramin

ramin : سلام ارادت.خانم هراتی من خواب دیدم گربه ای رو از خانه بیرون میکنم و در خواب به گربه علاقه داشتم.گربه نمیرفت و به زور بیرونش کردم.بعد صحنه خواب عوض شد و من به جایی رفتم که در خواب مثلا محل کارم بود.اونجا به من گفتن که یک بیمار فوت کرده(ظاهرا یک مرکز درمانی بود) و باید جنازشو که کاملا لخت بود از داخل حمام برداریم.یک نفر دیگه هم به من کمک کرد و اینکارو انجام دادیم.بعد من رفتم سر پست اصلیم که ظاهرا کار اداری بود و باید تلفن جواب میدادم.دختری که زمانی بهش علاقه داشتم هم اونجا منشی بود(البته این دفعه نه تنها حس خوبی نداشتم بلکه کاملا احساس میکردم به طرز بد و شیطانی به من نگاه میکنه و بدخواه من هست).خواب هم قبل از طلوع آفتاب اتفاق افتاد.ممنون

پاسخ
لینک۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۰۹:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما کسی را که خودخواهانه و جاه طلبانه می خواهد از شما سو استفاده کند را از زندگی تان بیرون می کنید هر چند که او نمی خواهد که ارتباط با شما را قطع کند. این خانم روحیه اش خراب شده و افسرده می شود و شما که کاملا زیر بم حقیقت نسبت به او را درک کرده اید، می دانید که او عوض شدنی نیست و سعی می کنید که او را از زندگی تان بیرون کنید. این خانم از شما متنفر خواهد شد چون احساس می کند که شما سرنوشت و آینده ی او را خراب کرده اید. اگر عملا اینکار را نکرده اید، این خانم تحمل شکست را ندارد و به افسردگی دچار شده و در صدد انتقام است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۱۵:۴۵
Elmah

Elmah : سلام .خوابه دوستم را تعریف میکنم ک خواستگار غریبه دارند و اینکه با کار ایشون مخالف هستند خواب دیدم با خواستگارم رفتم مهمونی بعد جلومون یه پسر دیگه نشسته بود خواستگارم با این میگفت میخندید منم همینطور بعد دیگه میخاستیم بیایم خونه من رفتم تو اتاق حاضر بشم دست کردم تو کیفم عطر بزنم دیدم عطرم خیلی خالی شده نگا کردم دیدم ترک خورده شکسته بعد دیگه عطرمو گرفتم دستم از مهمونی اومدیم تو پله خواستگارم بهم گفت با ماشین من میای یا سعید گفتمم ععع این پسره که باهاش حرف میزدی داداشت بود گفت آره گفتم چرا نگفتیو اینا (داداشش متاهلم هست)تو مهمونی تنها بود بعد تو پله بودیم یهو دیدم کفش پام نیس به خواستگارم گفتم کجا منو میکشی میبری کفشامو پام نکردم بعدش برگشتیم کفش پام کنم یه عالمه گربه تو پله بود من ترسید به خواستگارم گفتم بگو برن ایشون داشت پیشت میکرد گربه هارو یهو یه ببر اومد سمتمون من گفتم ولش کن این گربه نیس ایشون مثل ببر نعره میزد نمیدونم انگار میخاس ببره بترسه بره

پاسخ
لینک۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۸:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواستگار شما می خواهد که خودش در کارش موفق باشد ولی نمی تواند موفقیت شما را تحمل کند. در صورتی که شما بخواهید کارتان را بخوبی او، پیش ببرید ( که در این کار قدرت موفقیت هم دارید) از ارزش و اعتبارتان پیش او کم خواهد شد. او می خواهد که شما جاپای قرصی در موقعیت و رابطه با او، نداشته باشید و فقط مثل یک گربه باشید و نه مثل یک ببر ! او تحمل یک انسان قوی مثل شما را ندارد بلکه می خواهد خودش برتر و قویتر باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۴۸:۱۵
شهزاد

شهزاد : سلام خانم هراتی عزیز چن شب پیش خواب دیدم مادربزرگم و خواهرشون که هر دو از دنیا رفتن پیش هم نشستن و لباس مشکی پوشیدن تو خواب فکر میکنم بخاطر محرم هست .خاله ی پدرم انگاری یه جور آتل به گردن وسمت چپ بدنشون بود . روی تشک نشسته بودن و به پشتی تکیه داده بودن می خواستن جابجا بشن من رفتم کمکشون که ایشون ترجیح داد خودش کارش رو انجام بده با کمک دستاش گردنش رو جابجا کرد و راحت خودش رو جابجا کرد . بعد دیدم تو یه ساختمانی بلند هستم انگاری بیمارستانه ولی از پجره پایین رو نگاه میکنم سر سبز و پر از درخت بود منظره ی زیبای بود احساس میکنم مثل شهر استانبول بود پر از گربه بود ولی من نمی ترسیدم . درحالی که تو بیداری می ترسم . دیدم آقای رضا عطاران خندان هستن و بلند دارن شعر می خونن و منم گوش میکنم.و نگاهشون میکنم.

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۷:۳۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روح امواتتان شاد. متاسفانه خاله ی پدرتان دیون زیادی به گردنش است و اشخاص زیادی هستند که از او به دلائلی ناراحتند. او شاید گناهان بزرگی را مرتکب نشده باشد ولی باعث ترس یا ناراحتی یا عصبانیت عده ای شده و با وجودی که جای او در آخرت خوب است ولی این اشتباهات جزیی او در زندگی باعث شده که شما او را گردن شکسته ببینید. برای شادی روح او در این ایام محرم خیلی دعا کنید. او شخصیتی قوی و مستقل داشته و هرگز دوست نداشته که مسئولیت و یا کارش را به گردن دیگران بیاندازد و الان هم خودش آتل گردنش را جابجا کرده. او نمی خواهد که به صورت مستقیم بگوید که از این بابت ناراحت است و برایتان نقش بازی می کند تا شما شاد باشید و بخندید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۳۶:۰۹
firuze mehrabani

firuze mehrabani : سلام امیدوارم حالتون خوب باشه فیروزه حمیدم، خواب دیدم عموم تخته سیاه رو دیوار نصب کرده بود من، زن عموم و پسرعموم رو نیمکت نشسته بودیم که عموم بهمون درس بده، عموم ازم یه لیوان آب خواست که من وارد آشپزخانه شدم که تاریک و سقف آن سیاه بود، یه بچه گربه خیلی کوچک و سفید اومد طرفم داشت باهام صحبت میکرد بهم گفت از من نگهداری کن بهم کمک کن من هم از پنجره به بیرون نگاه کردم دیدم پنج شش تا گربه بزرگ پای پنجره کنار هم هستند به بچه گربه گفتم برو پیش پدر مادرت گفت نه اینا پدر مادرم نیستن، قبول کردم که ازش نگهداری کنم و داشتم فکر میکردم بعدا که بچه گربه بزرگ شه ازش میترسم(در واقعیت از گربه هراس دارم ولی در خواب از بچه گربه نمیترسیدم) که خانواده عموم داخل آشپزخانه شدن و گفتن پس آب چی شد؟ منم یه لیوان آب به عموم دادم ولی بهشون توجهی نکردم. در سکانس دیگر رو پشت بام یه ساختمان بلند به همراه روانشاد مادربزرگم بودم و قصد داشتم که رو پشت بوم تشک بندازم و کنار مادربزرگم بخوابم(تو خواب میدونستم فوت شده و گفتم خیلی وقته پیشش نخوابیدم) در همین حین صدای خواهر حمید را می شنیدم که انگار با مادر حمید صحبت میکرد و می‌گفت: همینه ۹ ماه دشمن و دردسر تو شکمت پرورش میدی(تو خواب حس کردم منظورش با حمید هست) بعد به مادر حمید گفت چرا اجازه میدی غریبه ها تو زندگی ما دخالت کنند؟(در خواب حس کردم منظورش با منه) پنجشنبه سیزدهم شهریور ساعت هشت صبح خواب دیدم سپاسگزارم.

پاسخ
لینک۱۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۵۵:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. عموی شما مشکلاتی را در زندگی اش تجربه می کند و همه ی شما و زن و پسرعمویتان در معرض آزمون قرار می گیرید و درسهایی باید از زندگی تان بیاموزید و صبورانه نشسته اید تا عمویتان از شک ها و تردیدهایش برایتان صحبت کند. عمویتان از شما می خواهد که او را راهنمایی و هدایت کنید تا به آرامش برسد ( احتمالا ایمان او ضعیف شده و به گمراهی رفته است). زمانهای نسبتا سختی برای آنان در پیش است و مشکلاتی در زندگی شان دارند که ذهنشان بسته و خاطرشان مکدر است و جهالت و گمراهی به آنان چیزه شده. شما درک بالایی دارید و حضور روح را در زندگی تان باور کرده اید و این خودش رسیدن به موفقیت و خرد وعقلانیتی بزرگ است. روح مادر بزرگتان شاد. شما بینشتان قویست و هنوز خانواده ی او از اینکه رابطه ی شما و حمید برقرار بوده و مادر او این رابطه را می دانسته از مادرش شاکی هستند و دوست ندارند شما با آنها ارتباطی داشته باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۲:۱۰
Marjanehhhhh

Marjanehhhhh : سلام وقتتون بخیر
من سه روز پیش ظهر خواب دیدم که من و دوستم و نامزد دوستم رفتیم خونه یه آقایی که نمیدونم کی بود ولی انگار نامزد دوستم میخاست با این اقا در رابطه با یه کاری صحبت کنه.خونه این آقا تو یه اپارتمان که تقریبا دور از شهر یا اخر ی منطقه بود که بعدش زمین تقریبا سبز و فضای باز بود‌.اون اپارتمان انگار کسی توش ساکن نبود.توی خونه که بودیم(خونش یه کم تاریک بود با اینکه اون موقع روشنایی روز بود) اون آقا که تنها زندگی میکرد تو اشپذخونه داشت برامون قهوه یا چای درست میکرد که ازمون پذیرایی کنه بعد پشتش به ما بود و هیکل مردونه ای داشت.بعد من تو اتاق رو نگاه کردم که درش باز بود ی گربه خونگی داشت که وقتی نگاهم کرد انگار چهره گربه تغییر میکرد من خییلی میترسیدم(کلا از گربه میترسم) به دوستم گفتم این جن داره بیا بریم.(پنجره اون اتاق هم باز بود)تو خواب یادمه دوستمم ی کم میترسید ولی نامزدش نمیترسید اصلا فقط انگار منتظر بود باهاش صحبت کنه(انگار تو دلش میگفت ولش کن فقط کارم راه بیفته) دیگه بقیه خواب نمیدونم چرا دقیق یادم نیست فقط میدونم اون مرد از خونه زد بیرون فکر کنم میخاست بره بیرون کار داشت.یه تیکه آخر خابمم یادم میاد که منو دوستم و نامزدش بیرون ساختمون اومدیم و دوستم که ناراحت بود و ی کم کلافه بود رفته بود توی فضای باز پشت اون اپارتمان که نامزدش رفت اونو بیاره منم ی کم با فاصله داشتم نگاهشون میکردم.خیلی ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۰۵:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست شما و نامزدش می خواهند کاری را انجام دهند ولی از شرایط آن کار با خبر نیستند که به نفعشان هست یا خیر. ولی به کسی که در ارتباط با او می خواهند پروژه شان یا هدفشان را عملی کنند، نباید خیلی اعتماد کنند چون به نظر می رسد که کسی قصد دارد سر آنها را کلاه بگذارد و پای حرفش نخواهند ماند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۴:۱۹
رویا

رویا : باسلام و احترام
خانم هراتی عزیزم، امیدوارم در سلامت کامل باشید.

من در دنیای واقعی ۴تا گربه دارم، یکی سیاه و سه تا طوسی.
خواب دیدم، گربه ی سیاهم روبروم نشسته بود و تمام صورتش غرق خون شده و یکنفر انگار با بیل به سرش زده بود، از چشم چپشم خون میچکید. خیلی خیلی گریه می کردم.
بعدش یه مغازه ایی بودم و داشتم گوشواره های مختلف رو روو گوشم چک میکردم که بخرم، همشون بلند و نقره و پر از سنگهای قیمتی بودن.
از گوشواره فیروزه خوشم اومد و خریدمش.

ممنون میشم تعبیرشو لطف کنید و بفرمایید.
سپاسگزارم.

پاسخ
لینک۱۲ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۹:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. احترام متقابل. تشکر همینطور شما. شما ممکن است احساس کنید که کسی شما را به سیاه بختی یا بدشانسی متهم می کند و می گوید که شما درکتان کم است و گیج هستید و این حرف باعث ناراحتی شما می شود. اصلا نباید به حرف ادمهای احمق و کم عقل اهمیت دهید. شما فقط احساساتی شده اید و سعی می کنید که منبعد بسیار خردمندانه رفتار کنید و به بهترین نصایح گوش دهید و با انرژی و قوی و مصمم برای رسیدن به اهدافتان با تمام وجودتان تلاش کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۲ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۴۹:۴۴
Shima2345

Shima2345 : باسلام خواب دیدم یه گربه همش پشت سرمن راه میره توخونه هرجامیرم باهام میادهرکاری می کنم ازخودم دورش کنم نمیشه تااینکه میرم تواتاق به زورازدربیرونش میکنم توحیاط ودررومیبندم هرچه به درخودشومیزدبازنمیکردم گربه هم خاکستری باخطهای سفیدبودتعبیرچی میشه ممنون

پاسخ
لینک۱۰ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۲:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شخصیتی قوی، مغرور، خلاق و زنانه و "احتمالا کم حرف" دارید و می خواهید سعی کنید که مستقل باشید و با مشکلات زندگی تان مقابله کنید. از اینکه منزوی و وابسته باشید خوشتان نمی آید. می خواهید که اجتماعی تر و برونگراتر از گذشته باشید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۰۸:۰۶
سکینه

سکینه : با سلام و آرزوی قبولی طاعات، بعد از طلوع تقریبا ساعت ۷، خواب دیدم پسر عمم اومدن روبروی خونه ما خونه گرفتن، تاکسی داره، خیلی با ما رفت و آمد ندارن، من سوار تاکسیش شدم خانوم و دخترش هم بودن، و به روی خودم نیاوردم که شناختمشون وسطای راه گفتم از دخترت شناختم خلاصه ما رو از یه راه های عجیب غریبی برد یه جایی که اصلا مقصدم نبود، رسیدیم یه جا که گربه های خیییلی بزرگ با پشمهای خیییلی بلند اونجا بودن با ما کاری نداشتن میخوابیدن نزدیکمون و منتظر میشدن ما نزدیکشون بشیم تا از خودشون دفاع کنن چون بزرگ بودن ترسناک بودن من خیلی میترسیدم، با دوستم نزدیک یکیشون شدیم مشکی بود پشم هم نداشت انگار گربه نبود، من کنار بودم دوستم رفت بهش دست زد با هم گلاویز شدن من اومدم برم پاشو گذاشت جلو پام ولی نیفتادم رفتم کلافه بودم به پسر عمم گفتم در ماشینو باز کنه سوار بشم، دور ماشینمون پر پسر بود هی به من نگاه میکردن یکیشون تیکه انداخت نگاه کردم دیدم سینه ی سمت راستم از لباسم بیرونه که باعث شده اون به خودش اجازه بده بهم حرف بزنه انگار یه جای دیگم هم یه چیزیش بود اشاره کرد سمت زیپ شلوارم ولی من متوجه هیچی نشدم که باز باشه یا عیبی داشته باشه. بعدم دیدم که از ماشین پیاده بودم داشتم با آدمایی که از یک مجموعه فرهنگی اومدن حرف میزنم. دیدم پسرعمم اینا با ماشین رفتن نگران کیفم شدم( یک کیف کولی خاکستری که در واقعیت ندارمش) یه امانت داشتم توش موبایل یه خانومی بود که روز عید غدیر انگار به جای عیدی بهم داد گفت نمیدونم چی از تو موبایلش بخونم و بدمش. اون خانومه هم اونجا بود ، گفتن پسرعمت کیفت رو گذاشته و رفته، موبایلش رو از تو کیف بهش دادم و انگار گفتم مایل به همکاری نیستم، یادم نیست

پاسخ
لینک۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۱:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. پسر عمه ی شما و خانواده اش راجع به شما صحبت کرده اند و غیبتتان را کرده اند. باید مراقب باشید تا مسائلی مانند خیانت و فریب یا حالت های خودخواهانه و تهاجمی که ممکن است در مسیر زندگی تان با آنها مواجه شوید، باعث ایجاد استرس و انرژی منفی در زندگی تان نشوند و نباید فکر کنید که بد شانس هستید. اگر به آنها کاری نداشته باشید آنها هم با شما ارتباط و مشکلی نخواهند داشت و حتی خاطره ای از آنها در ذهنتان باقی نمی ماند. شما اصلا دوست ندارید که هیچ ارتباطی با آنها داشته باشید ولی چون صحبتتان را کرده اند ( به خاطر مسائلی که از گذشته مطرح بوده) حالا شما هم خوابشان را دیده اید. رفتار و احساسات شما را برای خودشان تحلیل می کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۲۱:۱۰
زهرا

زهرا : سلام من دیشب خواب دیدم که تو خانه قدیمی پدری هستم و تو اتاق نشسته بودم یه نفر یه شکار آورد گذاشت خونه بعد از چند دقیقه یه حیوان سفید رنگ گرسنه اومد تو ایوان خونه مون همون لحظه کسی گفت یه مقدار غذا بده این طفلکی گشنه اش هست انگار که اون حیوان خونگی بود من یه لحظه ترسیدم گفتم من رو نخوره ولی فراموش کردم که قراره بهش چیزی بدم بعد چند دقیقه دیدم حیوون نزدیک شکار شد و میخواست بخوره ومن دوست نداشتم بخوره ولی نگاش کردم دیدم بیچاره اینقدر لاغره، انگار داره می میره ناراحت شدم بهش گفتم برو بخور اونم شروع کرد خوردن وقتی پوست حیوون رو کند دیدم عجب گوشت سفید قشنگی داره بعد رفتم کارد بیارم براش ریز کنم تا راحت بخوره ولی وقتی برگشتم دیدم بیشترش خورده اول ناراحت شدم بعد گفتم بهتر که خورد این گراز بود گوشت گراز هم حرامه .حیوان گرسنه شبیه گربه بود
سپاس

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۳۲:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما باید برای دفع شر و سختی ها بخشی از مالتان را سریعا صدقه بدهید. زمانهای سخت و فقر به شما نزدیک می شود که با صدقه ( اگر خست نکنید و در انجامش کوتاهی نکنید) سریعا این سختی ها از شما دفع خواهند شد و در غیر اینصورت خدای نکرده به مشکل بزرگی برخواهید خورد. این خواب هشداری به شماست که اصلا نباید در اینکار کوتاهی کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۱۰:۱۷
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.