کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب آدرس

تعبیر خواب آدرس از دید لوک اویتنهاو
تعبیر خواب آدرس را با صدای بلند خواندن، تغییراتی در آینده صورت خواهد گرفت.
تعبیر خواب آدرس را روی پاکت نوشتن، شما خبرهای جالبی خواهید شنید.
تعبیر خواب بدنبال یک آدرس رفتن، بزرگ شدن خانواده و یا جمع دوستان است.
تعبیر خواب به دنبال یک آدرس گشتن، اتلاف وقت است.

تعبیر خواب آدرس از دید کتاب سرزمین رویاها تعبیر خواب یك آدرس می نویسید، بدون دقت و احتیاط هیچگونه معامله یا اقدامی نكنید.
تعبیر خواب اشخاص دیگر آدرس می نویسند، كارهایی كه بدشانسی بدنبال آن است.
تعبیر خواب یك آدرس مربوط به كار، شانس و شادی است.
تعبیر خواب یك آدرس را روی یك نامه عاشقانه می نویسید، خبرهای خوش است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

16 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Diana

Diana : سلام به شما . خواب دیدم رفتم دانشگاه اما کلاسا و طبقه ها تغییر کرده بودن تو همون لحظه عشقم اومد ازم آدرس کلاسو گرفت و من متعجب شدم از اینکه باهام همکلام شده و گفتم که منم دارم دنبال همون شماره کلاس میگردم . از چند تا دانشجو کلاسو پرسیدم و انگار همون کلاس دو بخش بود یه طرفش کلاس نقاشی بود و قسمت دیگه ش کلاسی ک من باید میرفتم ، سر کلاس نشستم و کمی که گذشت برگشتم عقب یکی از دوستانمو دیدم و کنارش چند تا صندلی خالی بود و رفتم پیش اون نشستم و بهش گفتم ببخشید باهات دست نمیدم دستم نوچه و انگشتمو مکیدم ،طعم شیرینی داشت .
کلاس که تموم شد توی راهرو دو تا از بچه ها رو دیدم که یکیشون نوزاد بغلش بود ، نوزادو بغل کردم خیلی دوست داشتنی بود و بعد رفتم سمت واحد آموزش که کلاسای خیاطی برگزار میشد چند تا جزوه برداشتم و فک میکردم ماله خودمن و یه دختر جوانی اومد و متوجه شدم که بعضیاشونو اشتباهی برداشتم و اون دختر ناراحت شده بود که یکی از الگوهای لباس تا خورده و بهش گفتم میرم خونه همین الگو رو براش میکشم اما کاغذ من جنسش فرق داره ، بعد خانومی اومد که کار منو درست کنه و شروع به یه کارایی کرد شبیه نقاشی با پاستل روی پارچه بعد نخ و سوزن خواست ، در کمال تعجب توی کیفم کلی نخ و سوزن بود که یکیشونو دادم به اون خانومه

سپاسگذارم بانو هراتی عزیزم از ترجمه های زیباتون

پاسخ
لینک۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۰:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به تجربیات جدید و سطوح مختلفی از آگاهی خواهید رسید و همزمان با شما، عشقتان نیاز به کسب همان تجربه ها برای موفقیت در زندگی پیدا می کند. درکنار تجربیاتی که در زندگی کسب می کنید، و موازی با آن شما باید حواستان باشد که نیاز دارید مهارت های خود را برای بالا بردن توانایی هایتان، برای طرز بیان افکار و عقایدتان افزایش دهید. یاد بگیرید که چی چیزی بگویید و چه چیزی را نگویید و هیجانات خود را جگونه مطرح و کنترل کنید. پس اگر فقط صرفا به کسب تجارب دیگر بپردازید و این قسمت را نادیده بگیرید، یک بخش مهمی از توانایی هایتان کم خواهدشد. فعلا از شرایط خودتان راضی هستید ولی دوست دارید زودتر شما هم به اهدافتان برسید. شما سعی خواهید کرد کارهایتان را اصلاح کنید و روابطتتان را با دیگران درست کنید. نیاز دارید تصویر جدیدی از خودتان خلق کنید و نگرش های جدیدی را بیابید. به عبارتی شما باید رشد و بلوغ عاطفی تان را بارور کنید. به اندازه کافی هم بلد هستید از روش های خودتان استفاده کنید و نیاز به تقلید از کسی ندارید. شما رابطه های خراب یا موقعیت های از دست رفته را بهبود می بخشید و روابطتان را با دیگران برقرار می کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۵۹:۱۶
فاطمه

فاطمه : سلام،من خواب ديدم دارم توي خيابون را ميرم بعد دوست پسرم كه ديگه رابطه ايي نداريم با ماشين اومده بود دنباله من،من نشستم تو ماشينش و كمي حرف زديم و دوست پسرم مثل قديم لبخند رو لبش داشت و با مهرباني باهام چند كلمه حرف زد اما سريع پياده شدم،ازش دلخور بودم،تو خيابان يه ذره كه راه رفتم ديدم اون مغازه ايي كه ميخواستم برم رو رد كردم،يكم گيج شدم تا بتونم بفهمم از كدوم سمت برم،كه ديگه راه و پيدا كردم و برگشتم و تمام مدت تو خواب داشتم به دوست پسرم فكر ميكردم.البته در ابتداي خوابم هم مادر دوست پسرم رو ديدم كه خيلي تعجب كردم و ميخواستن بيان منزل ما اما من تو راه رو ديدمشون سلام عليك كردم و ديگه نديدمشون.

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۰۵:۵۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست پسر شما راجع به شما با مادرش صحبت کرده ولی اقدامی نکرده است. شما به او اجازه داده اید که مدت کوتاهی دوباره فکرتان را درگیر خودش کند ولی زود از اینکه اختیارتان را مجددا به او بسپارید خارج شده اید. شما به دنبال خواسته های خودتان در زندگی می روید و راه درست را خواهید یافت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۳۲:۵۹
Maryam

Maryam : سلام خانم هراتی صبح عالی بخیر
منخواب دیدم که همراه با مامانم میخواستیم بریم خونه برادر شوهرم (که الان 7 ماهه بخاطر تصمیمم به جدایی رابطم قطعه) و تازه میخواستیم از شوهرم (که ایران ساکن نیست) تحقیق کنیم؟!! خیابونی که بودیم درست بود وولی من و مادرم به در جایی رفتیم که من میدونستم انجا آدرس خونه برادر شوهرم نیست. وارد یه آپارتمان شدیم .همزمان که خواستیم وارد اپارتمان بشیم یه دختر جوانتر از من و مادرش هم میخواستند مث ما راجع به شوهرم از برادرشوهر و هم عروسم تحقیق کنند .من به مادرم گفتم اینجا خونه اونا نیست ولی مادرم گفت بیا پشت سر اینا بریم.مخالفت نکردم و وارد لاوی شدیم .کنجکاو بودم که اونا کی اند آخه من زن شوهرم بودم ولی انگار اون دختره هم ازش خواستگاری شده بود واسه شوهرم.خلاصه ما دورتر بودیم واونا یه واحد توطبقه همکف رو زدن و بهشون گفتن همچین کسانی نداریم اینجا.اونا نمیدونستن ما هم مثل اونا همین قصد رو داریم که بریم خونه برادر شوهرم و این همون آدرس اناس که دنبالشن.بعد من به مادرم گفتم بیا زود بریم بیرون ساختمان تا کسی نفهمه.موقع برگشتن دم در و توی لاوی خیلی دختر بود و وارد میشدن و میرفتن سمت اسانسور و پله ها و من از یک دخترخانم در استانه در ساختمان پرسیدم چرا اینجا اینقدر پر رفت و امده و اون گفت آخه طبقه بالای اینجا آموزشگاه موسیقی است و ما اونجا میریم و من همون موقع صدای آوای موسیقی شنیدم و با مادرم بیرون اومدیم.
ممنون میشم مثل همیشه زحمت تعبیر رو با توجه به شرایط زندگیم بفرمایید.سپاس.

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۰:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به احتمال قوی متوجه خواهید شد که می خواهند کسی را برای شوهرتان در نظر بگیرند و به جای شما او را به خارج بفرستند. اما با خواسته ی آنها موافقت نخواهد شد و مردم همه دنبال رسیدن به هارمونی و هماهنگی در زندگی شان هستند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۵۶:۱۶
leili

leili : خواب دیدم در پایه ی پیش دانشگاهی مشغول تحصیل بودم. خیلی وقته از اون دوران میگذره. رشته ی من در واقعیت ریاضی فیزیک بود.
درخواب به کلاس ریاضیات ( گسسته و جبر و ریاضی باهم ) دیر رسیدم. وقتی وارد کلاس شدم ، معلممون آیت بی غم بود (ایشون به عنوان طنزپردازامسال در خندوانه شرکت کردن و در واقعیت دندونپزشک هستن) . وقتی وارد کلاس شدم گفتم من دیر رسیدم میشه از اول توضیح بدین. جلوی چشم معلم بودم ولی منو نمی دید تا اینکه گفتم بابا من جلوی چشمتم گفت آهان تنها چادری کلاس تو هستی. من رفتم ته کلاس نشستم. معلم دوباره از اول توضیح داد. به نظر معادله ی ساده ای بود ولی پیچیده توضیح می داد. در حیاط مدرسه و درکل مدرسه مشغول برپایی مراسم جشنی بودن. بعد از کلاس از بازار ظرف سازی رد می شدم. دیدم معلم ریاضی توی مغازه ای که دیگ های طلا و مس می ساختن داره به بچه ی صاحب مغازه درس میده از دور منو دید گفت برای امتحان داری می خونی ؟ گفتم شنیدم پیش دانشگاهی قراره حذف بشه و من راحت میشم ، بعدش درحالی که چادر نمازم سرم بود گریه کردم و داشتم می رفتم به آدرسی که باید می رفتم.

ببیخشید که دوبار ارسال کردم در خواب قبلی ارسالی یادم رفت به جشن اشاره کنم.
ممنونم

پاسخ
لینک۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۰۴:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما هنوز درس های زیادی از حساب و کتاب زندگی است که باید بیامورید و خیلی خودتان را با اعتماد به نفس کامل و توانا حس نمی کنید که از پس زندگی بربیایید. حتی فکر می کنید که تاالان باید همه چیز را یاد گرفته باشید و دیر هم شده ولی به هرحال سعی می کنید که به حساب بیایید و دیده شوید و تاثیر گذار باشید. شما به اهداف خودتان و به سطوح بالاتری از رشد می رسید. از نظر شما زندگی چیز سختی نیست اگر این همه شیله پیله در آن نباشد و دنیا دنیایی مادی گراست که در آن معنویت جایگاه قوی ای ندارد و شما از این جهت ناراحتید.

پاسخ
لینک۴ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۰۲:۳۹
Mohsen

Mohsen : سلام خانم هراتی صبح شما بخیر
خواب دیدم با همسر سابق بودم رفتیم به یک رستوران تو رستوران نشستیم که یک دفه بهش گفتم یه رستوران هست از این جا خیلی بهتره بیا بریم اونجا بعد اومدیم بیرون تو خیابون منتظر ماشین بودیم که ماشین بگیریم بریم همسر یه مانتو حالت بافت تنش بود مثل بافتای مردانه که طرح داره اما قشنگ بود سفید بالاش طرحهای مشکی ورنگهای دیگه داشت و جلب توجه میکرد چند تا دختر خانم پشتمون به تیپ همسر خیره شده بودن دربارش حرف میزدن انگار از مانتو همسر سابق خوششون اومده بود که یه آقای جوان که ایرانی نبودند فکر کنم افغان بودن اونجایی که وایساده بودیم برای ماشین یه نمه شلوغ بود آقاهه تیپش ترو تمیز و حالت لباس رسمی تنش بود یا نظامی از من پرسید میخوام برم سمت جنوب اهواز یا بندرعباس چجوری برم بهش گفتم اول باید بری قم از اونجا بری همه راهها از اونجاس به سمت جنوب بعد یه دفه بهش گفتم میتونی با قطارم بری راحت تری گفت چجوری گفتم برو میدان راه آهن ازونجا برو داشت میرفت که فهمیدم با خانمشه سوار ماشین بشن همسر سابق فرمودن با این فتیله چراغ نفتیها چیکار داری (البته فکر کنم جملش همین بود جملش درست یادم نیست) که دیگه قیه خواب یادم نیست خانم هراتی عزیز.
فکر کنم بنده رو شناخته باشین قبلا زیاد خواب در مورد همسر سابق میدیدم و مینوشتم خانم هراتی و شما لطف میکردین راهنماییم میکردی خیلی خیلی از شما سپاسگزارم

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۱۱:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما احساس می کنید که زیر بار فشار تصمیمات و انتخاب هایی که باید در زندگی بگیرید له می شوید و نیاز به حمایت همسرتان دارید که او بتواند روحا" شما را قوی کند. پس تصمیم می گیرید که از در دیگری با او وارد مذاکره شوید. شرایط همسرتان امروز به گونه ای است که او استقلال مالی دارد یا از او حمایت مالی می شود و مثل یک مرد از پس خودش بر می آید و روحیه ی خوبی دارد به طوری که دختران دیگر، می خواهند او را الگوی زندگی خودشان قرار داده و مثل او قوی باشند. شما خودتان افکار منفی در ذهنتان هست و فکر می کنید که شکست می خورید. سعی می کنید که نظم و دیسیپلین داشته باشید و مشکلاتتان را حل کنید اما احساس می کنید که بد آورده اید و دلتان شور می زند که اگر دعوا شود چه اگر شکست بخوری چه اگر بد بیاورید چه!! خلاصه خیلی افکار منفی در ذهنتان هست و تا ته قضیه را می روید. گاهی می گویید یکباره تمامش کنم... مثل باقی مردم که طلاق گرفته اند و زندگی جدیدی شروع کرده اند. و گاهی می گویید باید تند برخورد کنید یا همه اش بنشینید غصه بخورید و خلاص دنیای خودتان را خراب می کنید. اینکه خانمتان گفته با این فتیله چراع نفتی ها چه کار داری یعنی اینقدر ننشین به منفی بازی ها فکر کن و روحت را با این افکار منفی آتش بزن. اینقدر خودت را تحت تنش و فشار عصبی قرار نده. اگر می خواهید او را به دست بیاورید باید مثل او قوی باشید. رفتارتان شاد باشد انرژی داشته باشید و خودتان را مثبت و با انرژی جلوه بدهید. نه اینکه الگی بگویید بخندید که او بگوید همسرم دیوانه است!! بلکه خودتان را قوی و مثبت جلوه دهید و واقعا هم منفی نباشید خانم شما از آدمایی که همه اش غر می زنند و شکایت می کنند بدش می آید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۱۳:۳۱
آرتمیس

آرتمیس : درود بر شما خانم هراتی عزیزتشکر از تعببرتون

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۶:۲۸
آرتمیس

آرتمیس : با درود و عرض ادب

. لطفا پست نمایش داده نشود سپاسگزارم

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۰۹:۲۱:۳۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. دوست پسر سابق شما می خواهد که شما شروعی تازه داشته باشید و کار جدیدی پیدا کنید. او می خواهد که شما او را از فکرتان بیرون بیاندازید و باعث شوید که او هم به شما فکر نکنید. شما شخصیتی احساساتی و پر شورو شوق دارید و می خواهید از خودتان به خوبی مراقبت کنید. هیجان و عصبانیت یا استرس در وجود شما قویست. اما کسانی که در محیظ کار قبلی تان کار یا رفت و آمد می کردند کم تجربه و از نظر شما غیر عاقلانه رفتار یا فکر می کردند و شما احساس می کردید نسبت به ایشان خردمند تر هستید. هر چند که آنها شخصیت هایی خلاق و آرام، از خودگذشته و وفادار داشته اند و یا لااقل سعی می کردند که چنین رفتاری داشته باشند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ اسفند ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۰۸:۴۱
Madyar

Madyar : ببخشید یادم رفت بگم دفعه ی قبل، حیوان ها بزرگ بودن، من دم شون رو دیدم و نزدیک دم که انگار رنگارنگ بود، و بچه هم داشتن، دیواری که روش بودم هم آجری بود با طرح قدیمی.....ممنونم

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۲۲:۱۸
Madyar

Madyar : سلام، من خواب دیدم که انگار توی بازارم، ولی مغازه دارها میخواستن مغازه ها شون رو تعطیل کنن و بیان تو خیابان و توی وانت بساط کنن، یکی دو نفر هم انجام داده بودن، من انگار به یکی از آشناهای که زخمی بود کمک کردم و فکر میکردم خیلی کار خوبی انجام دادم، چند تا از دوستان از جلوم رد شدن، چیزی از یکی شون پرسیدم که جواب نداد، بعد میدویدم، از ی آقایی آدرس جایی رو پرسیدم، با مهربانی آدرس داد و اسم محله ی مادربزرگم هم توش بود، دویدم و رفتم، اونجا ی منطقه ی حفاظت شده ی پارک مانند بود با ی آب روان که خیلی عمیق نبود،ی جایی من پام رو گذاشتم تو آب کم عمق، کلا توش ی حیوان دریایی بزرگ و بچه هاشون زندگی میکردن، انگار قبلا مردم اذیت شون میکردن، دیگه نمیگذاشتن مردم بیان اونجا که از بین نرن، من رفته بودم بالای ی دیوار و بهشون نگاه میکردم، بعد انگار متوجه شدن کسی اونجاست و بعدش من بیرون بودم. تشکر

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۵۵:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما احساس می کنید که در زندگی تان یک حفره خالی وجود دارد و چیزی در زندگی هست که کم دارید و متوجه می شوید که خیلی از مردم افسرده شده اند و احساس ناامیدی می کنند و دنبال روش های جدیدی هستند که به اهدافشان برسند. شما مهربان و خیر هستید و از اینکه به دیگران کمک کنید احساس آرامش می کنید. فکر می کنید که چقدر خوب بود مردم مثل آدمهای زمان مادربزرگتان با معرفت بودندو هوای همدیگر را داشتند. درست است که آن موقع ها خیلی ثروت نبود اما همه چیز با صفا بود. مردم قدر زندگی گذشته شان را ندانستند و الان دیگر نمی توانند آن صفا و صمیمیت قدیم را پیدا کنند. شما دید وسیعی دارید و طبعتان بلند است و موانع را زیر پا می گذارید ولی شما به تنهایی قادر به انجام کار بزرگی نیستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۲۹:۵۰
ali

ali : من 19 سالمه پسر هستم و تازه کنکور دادم که ناموفق بودم.
خواب دیدم که از شهر خودمون بلیط اتوبوس گرفتم که برم تبریز(از شهر ما تا تبریز با اتوبوس 4 ساعت راهه) رسیدم ترمینال یه کاغذی دستم بود که نقشه بود و درواقع راه های رسیدن به یک ادرس خاص بود که یادمه ادرس یه پاساژ بود اما اسمش یادم رفت. من دنبال تاکسی دربستی بودم که منو برسونه اونجا. اما همه تاکسی ها که می رفتن پر بودن بعدش یه ون سبز جلوم ایستاد گفتم دربستی؟ گفت نه شرمنده.
آخر سر یه پراید تاکسی زرد ایستاد و قبول کرد دربستی بره.بعد بهش گفتم باید از بیمارستان امام خمینی رد بشیم(نمیدونم همچین بیمارستانی تو تبریز هست یا ن توی نقشه دستم اینطور نوشته بود) بعدش من دائم به نقشه نگاه میکردم ولی هم من و هم راننده سردرگم شده بودیم. آخر سر منو برد یه جایی که میگفت اینجا اون پاساژیه که میخوای ولی من همش فکر میکردم اونجا نیست. یکم دور پارک کرده بود گفتم برو نزدیکتر من نمیشناسم دقیق کجاست گفت اول پولمو بده من هم پول کمی توی جیبم بود و سعی داشتم ازش تخفیف بگیرم و یه جورایی مطمئن بودم چون میدونه من اهل تبریز نیستم و غریبه م ازم بیشتر پول میگیره واسه همین نصف اون جیزی که بهم گفت رو دادم بهش اونم با یه لحن مرموذانه ای گفت باشه بریم پاساژو بهت نشون بدم انگار که از لج میخواد ادرس اشتباه بده. با اون راننده رفتیم نزدیک یه ساختمون بزرگ که انگار داشتن توش کار میکردن چند تا آتش نشان هم اعتصاب کرده بودن و آژیر ماشیناشون سروصدا میکرد و کلاه هاشونو به دیوار میکوبیدن و شعار میدادن بعد ما از بین اون شلوغی و سروصدا رفتیم داخل یه ساختمون نیمه کاره که دونستم اصلا اینجا نیست اون پاساژ. بعد خودم افتادم خیابون که دنبال پاساژ بگردم .
(آهان تازه یادم افتاد که اسم پاساژ زرافشان بود. و نمیدونم تبریز همچین پاساژی داره یا نه)
بعدش یه مرد خوش تیپ و ترو تمیز با سیبیل های کلفت دیدم و پرسیدم ازش چجوری برم به این پاساژ روی نقشه گفتش که ببین کنار پاساژ یه سینمای خارجی هست که فیلمای ایتالیایی فقط پخش میکنه بعد اسم چندتا کارگردان ایتالیایی هم گفت بهم .
گفت یکیو پیدا کن که فیلم ایتالیایی میبینه من خودم فیلم ایرانی می بینم نمیدونم دقیق.
خوابم همینقدر بود.

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۳۴:۳۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما می خواهید زندگیتان را متحول کنید و به فاز جدیدی وارد شوید. می خواهید در زندگی تان پیشرفت کنید و شرایط زندگی تان خوبتر شود. می خواهید که در مسیر زندگی تان خودتان باشید که راهتان را انتخاب می کنید و تابع جماعت نشوید. نمی خواهید که کسی از افکار و ایده های شما با خبر شود. شما سعی می کنید که از نزدیکی اعتقادی به امام خمینی برای خودتان راهکاری بتراشید و به خاطر اینکه از لحاظ باور به او نزدیک هستید، به موفقیت های بالایی برسید که برایتان ثروت زیادی به همراه بیاورد. اعتماد شما نسبت به دیگران ضعیف است و باوردارید که می خواهند سرتان را کلاه بگذارند ولی خودتان هم متاسفانه اشتباه می کنید و حق دیگران را به خاطر رسیدن به اهدافتان پایمال می کنید. معمولا شما اینطور نیستید. به نیازهای دیگران توجه می کنید و حاضرید از خواسته های خودتان چشم بپوشید تا دیگران به امنیت برسند ولی فکر شما خیلی مشغول است و نگران هستید. استرس دارید که شکست بخورید. افکار تازه ای به ذهنتان می رسد. راه موفقیت و گشایش کار شما می دانید چیست؟ اینکه شما باید سعی کنید که با مهربانی زبان دیگران را درک کنید و بفهمید و نه اینکه از روی تحکم و تندی با دیگران صحبت کنید. اگر سعی کنید مردم را درک کنید قادر خواهید بود به خواسته هایتان برسید. با درک و تفاهم و نه با دعوا و دشمنی. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۴۵:۵۰
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.