کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب اسلحه

یوسف نبی علیه السلام می گوید: دیدن شمشیر، چاقو و سلاح، دلیل بر این است که به شما قوت و یاری خواهد رسید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

35 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

 ali

ali : سلام .خواب دیدم دوستی دارم که یک هفت تیر دسشه و بدون این که با هم مشاجره ای کنیم اسلحه را گرفت طرف من و شلیک کرد با غضب به من ....

پاسخ
لینک۲ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۶:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. اگر این دوست را در واقعیت دارید؛ او شما را هدف دشمنی خودش قرار خواهد دادو شما یک مواجهه با او را تجربه می کنید. اما اگر او را در بیداری نمی شناسید، ممکن است حس کنید که در یک موقعیتی قربانی شده اید. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۴۳:۰۵
امیر

امیر : سلام و عرض ادب
خواب دیدم پسر عمه ام یک کلت کمری بهم دادبه قیمت 700هزار تومن که در این حین پلیس سررسید و اون فرار کرد و اسلحه رو زمین افتاد که پلیس گفت مال منه و من حاشا کردم بعد پلیس گفت این اسلحه دسته اش سیاه اینو برای خودت بردار و ی کلت دسته قرمز برام تهیه کن منم با خودم گفتم باید پول دوتا کلت بدم و بعد بین پدر و مادرم دراز کشیده بودم و در موردقضیه کلت و پلیس حرف میزدیم که انگار چیزی شبیه پلاسیتک روی ما بود مثل سقف که پسرم امد و روی اون پلاستیک و با زدن ضربه روی اون نذاشت ما حرفمون تمام کنیم
بعد از اینهم پدرزن و مادرزنم و مادرمادرزنم دیدم که روی یک میز بزرگ چوبی رفته بودن

ممنون از زحمات حضرت عالی

پاسخ
لینک۱۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۱۲:۱۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. عرض ادب متقابل. زندگی شما به کمال خواهد رسید و از زندگی تان لذت زیادی خواهید برد. باید سعی کنید که شور و شوق بیشتری برای پیشبرد اهدافتان داشته باشید و تمرکز بیشتری روی اهدافتان داشته باشید. شما با غرور و قدرت بیشتری رفتار می کنید و سعی می کنید که بین احساسات و منطق تان تعادل به وجود بیاورید. پسر شما از افکار و احساسات شما با خبر است و شما نمی توانید با ظاهرسازی، احساستان را از او مخفی کنید. پدرزن و مادرزنتان سعی می کنند که خردمندانه تر و با سیاست تر با شما رفتار کنند و شرایط را بهتر و درست تر ارزیابی و قضاوت کنند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۷:۲۴
Lia

Lia : با سلام.خانم هراتی عزیز. اینخواب دیدم تو اتاق پسرم در خارج بودم. بهم ریخته بود و امکانات نداشت وسایلشو بذاره(در واقعیت هم تازه مهاجرت کرده و امکانات کمی دلره). بعد ی کانادایی ک هم خونه اش بود اتاق بچه هایش پر بود از وسایل. بعد اونجا من با فرزاد حاج حسنی هنرپیشه داشتم صحبت میکردم.به انگلیسی صحبت کردم و اون نمیفهمید و سو برداشت کرد و بدون خداحافظی رفت. بعد خونه قدیمی پدربزرگ مادریم بودم. پسرم ی پادری رو برداشته بود با خودش از ایران ببره گفتم نه برات فرش نو میگیرم.پسر کوچکم گفت مگه تو الان تمکن مالی داری براش فرش بگیری؟ بعد از خونه پدربزرگم داشتم میرفتم خونه خودم تو همون محله، سر کوچه ما نیروهای امنیتی با لباس سیاه بودن و صندلی سیاه چیده بودن و دوربین فیلمبرداری سیاه بود و ی روحانی لباس سیاه میخواست بشینه اونجا صحبت کنه. من بلوز آستین کوتاه تنم بود و مأمور با تفنگش منو هل داد.رفتم کوچه روبرو تو خیابون ی میز بود مانتومو ک اونجا گذاشته بودم بردارم.ی مانتوی مشکی دیگه رو میز بود پوشیدمش.خیلی قشنگ بود سنگ و مونجوق کار شده بود اما پارچه ش بور و کهنه بود داشتم فکر میکردم آیا این مانتو مال من هست یا نه. با تشکر از تعابیر خوب و عالی تون.

پاسخ
لینک۲۰ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۰:۱۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به پسرتان فکر می کنید و اینکه در شرایط حاضر زندگی او کمی در هرج و مرج قرار گرفته است. او خودش را در مقایسه با هم خانه اش، از نظر اقتصادی یا روحی ضعیف می داند. شما می خواهید که او اعتماد به نفسش را تقویت کند و می توانید به خوبی او را درک کنید. اما او از حرفهای شما ناراحت می شود. شما به فرهنگ خانواده مادریتان فکر می کنید. پسر شما زمینه ی کمی از این فرهنگ را پذیرفته و زیاد با فرهنگ خانوادگی تان موافق نیست. شما می خواهید که او تحولی مدرنتر در زندگیش ایجاد کند. پسر کوچک شما اعتباری برای حرف شما قائل نیست چون خودتان سبک زندگی مدرنی نداشته اید. شما می خواهید مطابق با روحیات خودتان زندگی کنید و از تمام چیزهایی که مخالف نظرات شما باشد نگران هستید که شما را قضاوت کنند و به امنیت تان لطمه بزنند. شما در حمایت از خودتان دستتان کوتاه است و مجبور هستید که به گونه ای رفتار کنید که در تضاد با روحیات خودتان است. شما مجبورید که رازدار خودتان باشید و افکار و تمایلات واقعی تان را با کسی مطرح نکنید. شما همیشه اینطور رفتار کرده اید و از این وانمود کردن ها خسته اید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۱:۵۳
محمد

محمد : سلام خواب دیدم دوستی دارم که رقیب انتخاباتی من هست و یک هفت دستش داره دست دو م دستش و من هم یه هفت تیر نو و استیل دستم هست بهش میگم هفت تیر من نوتر بهتر از مال تو هست اونم قبول کرد رفتیم فوتبال دستی بازی کنیم

پاسخ
لینک۱۸ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰۸:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما رقیبی دارید که می خواهد در کارهایش با قدرت و غرور به موفقیت برسد. اما شما شخصیتی قویتر و موفق تر از او از خودتان نشان می دهید. شما شخصیتی رقابتی دارید و موقعیتی برایتان پیش می آید که باید نسبت به آن عکس العملی سریع از خودتان نشان دهید تا به موفقیت برسید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۳:۴۳:۲۹
پیمان

پیمان : سلام خواب دیدم تو یه مسابقه ای برنده شدم و دو تا کلت کمری میتونستم بگیرم از شرکتی که مسابقه رو برگزار کرده بود بعد یکی از بچه ها فامیل که خیلی شیطون بود دلش میخواست تیر شلیک کنه که من خودم یه تیر هوایی زدم ولی دو تاش خیلی کلت تمیزی بود وقتیم که میخواستم ببرم یه جا بزارم که پیداشون نکنه کسی دیدم یکیش دستشه
ممنونم

پاسخ
لینک۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۱۱:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شخصیتی رقابتی، مغرور، قوی و موفق دارید. سعی می کنید که در زندگی تان از خودتان بخوبی حمایت کنید. در عین حال سعی می کنید که خویشتندار باشید و خیلی زود از کوره در نروید. کسی که دیده اید اسلحه در دستش است، مثل شما مغرور است ولی نمی تواند خشمش را کنترل کند و یا صرفا کسی را الکی تهدید کند! تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۲۰:۴۱:۱۴
shahila13

shahila13 : سلام،ببخشید که من کوتاه نوشتم عادتم در تعریف کردنه.اصلاح کردم خوابم رو.
ممنون از تعبیرتون
داخل خونه بودیم کنار رودخونه، سه مرد غریبه با اسلحه خانوادمو گروگان گرفتن دستای افراد خانوادم همه بالا بود،یکی از پسرا (x) اومد منو برد یه اتاق دیگه من با کمال میل رابطه برقرار کردم اروم شد، بعد به دونفردیگه گفت اسلحتونو بزارید زمین ولی در هنوز بسته بود دختر برادرم به پلیس زنگ زده بود، گارد ویژه اومد.
من به اون پسرx گفتم برو پلیسا میرسن ولی بی خیال نشسته بود و نمیرفت، تا پدر اون پسرکه متوجه شده بودمثل سوپرمن بالباس سوپرمن اومد، پدرش فراریشون داد مخفیانه داخل روخونه افتادن ، با لباس خرس سفید( سه نفر توش قایم شدن که از دست پلیس فرار کنن)، اونا تو رودخونه رفتن انگار میخواستن برن یه کشور دیگه ولی اون پسر راضی نبود بره من تا یه جایی همراهیش کردم.

پاسخ
لینک۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۱۴:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به خاطر مسئله ای افکار تازه ای به ذهنتان می رسد و احساساتی می شوید. خانواده ی شما احساس قربانی شدن در شرایط موجود یا احساس بی قدرتی می کنند و حق انتخابی در رابطه با مشکلاتی که در زندگی تان وجود دارد، ندارند. آنها احساس استیصال می کنند و نظرشان انگار برای شما مهم نیست. شما می خواهید که به خواسته ی خودتان برسید و ارضای روحی شوید و خیالتان راحت شود. خانواده ی شما نگران امنیت شما هستند. کسی که قبلا میخواسته با شما دوست شود، دلش می خواهد خردمندانه رفتار کند و به نظر بیاید که مثل یک قهرمان است و می تواند هر مشکلی را برای شما حل کند و زندگی تان را متحول کند. اما او به خاطر ظاهر بدش از زندگی تان رفته و زندگی او متحول شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۹:۳۹
سارا

سارا : سلام
خواب دیدم تو افغانستانم انگار و دارم میرم جایی که همسرم نشسته و دو تا سرباز اسلحه به سمتش دارن و یه خانم هم انگار با ترس خودشو جمع کرده و نشسته تا میرم منو کنار اون خانمه می نشونن و اسلحه جنگی که دارن و شلیک میکننن من از ترس فقط تیرهای که رو زمین میریخت و میدیم ولی هیچ کدوم چیزی نشدیم و یهو رفتیم کنار ساحل خوشگلی که پر ماسه و بود خیلی خوش گذشتا ما صبح فردا ش دوباره همون صحنه تکرار شد فقط این دفعه من روسری هم نداشتم و بیشتر ترسیده بودم اما باز کنار سرمون تیرهای زیادی شلیک شد اما همش میریخت هیچیمون نشد ولی باز رفتیم ساحل پر از ماسه که هوا گرگ و میش بود همسرم رو ماسه ها قدم میزد و من رو یه سنگ پر از ماسه نشسته بودم و ۶ یا هفتا قلوه سنگ سفید براق رو ماسه ها به ترتیب حالت نیم دایره میچیدم و میگفتم اینو با خودم ببرم خونه انگار میدرخشن.

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۰۰:۱۲:۰۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر این است که شما احساس می کنید که زندگی تان دچار هرج و مرج شده. تلاش می کنید که به سمت موفقیت قدم بردارید ولی با کمبودها و ناراحتی ها و سختی هایی مواجه می شوید. همسر شما می خواهد نظم و دیسیپلین زیادی را در کارهایش رعایت کند، اما خشم و نگرانی های اجتماعی و مشکلات مالی، فکر او را مشغول کرده است. شما شاهد این نابسامانی ها هستید ولی هیچ خطری تهدیدتان نمی کند. شما نگاهی خوشبینانه نسبت به آینده دارید و امیدوار هستید که همه چیز خوب شود. شما تلاش می کنید که خودتان هم مثل همسرتان، افکارتان را صریح و رک و بی پرده بیان کنید و با اشخاصی مواجه می شوید که نظراتشان مخالف نظرات شماست ولی باز خطری شما را تهدید نخواهد کرد. مدتی اوضاع به این روال باقی مانده و شما به آن عادت خواهید کرد. اما بعد، به یکباره موفقیت و شادی و سعادت زیادی به زندگی تان راه می یابد. شما می خواهید از این امکانات استفاده کرده و به کمال و آرامش و خوشبختی برسید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۳۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۰۹:۱۵
Yaldaaa

Yaldaaa : سلام امروز بعد نماز صبح خواب دیدم ازسرکار برمیگردم برم خونه وچادر سفید گلدار سرم بود چند تا بسته نواربهداشتی خریده بو  تو راه با چند تا خانم بودم یهو دیدم سر کوچمون سربازهای کشورخارجی تفنگ به دست ایستادن.من خیلی ترسیدم سرباز خارجی به طرف چندتاخانم شلیک کردوکشته شدن منم خودموزمین انداختم که فکرکنه تیرخوردم وچشماموبستم بعدچندلحظه چشماموبازکردم وپیش خودم گفتم الان شلیک میکنه و میمیرم باخودم السلام علیک یا ابا عبدالله حسین گفتم و چشماموبستم بعدچندلحظه خانم میانسالی اومد کنارم نشست وگفت منوامام حسین فرستاده بلند شو دستتوبده من و طوری رفتار کن که تیرخوردی ولنگان لنگان تامسجد نزدیک خونمون رفتم و دیدم نوار بهداشتی جا گذاشتم به خانم گفتم پلاستیکم واسم بیار اون رفت که بیاره ولی دیگه برنگشت خواستم برم خونه، نزدیک مسجد سربازایستاده وحس کردم محاصره شدم

پاسخ
لینک۲۴ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۰۵:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شخصیت موفقی در کارتان از خودتان بروز می دهید و برونگرا و مهربان برخورد می کنید و می خواهید بخوبی از خودتان حمایت کنید. ولی اشخاص تنگ نظری به شما حسادت می کنند و می خواهند شما را چشم زخم بزنند. شما نباید داشته ها و دستاوردها و امکانات خوبتان را خیلی به رخ دیگران بیاورید و باید سعی کنید که اگر 5 انگشت دارید، 4 تایش را از دیگران مخفی کنید! شما ایمانتان قویست و با کرامت زندگی می کنید و امام حسین ع هم محب شماست ولی با توسل صرف، نمی توانید از گزند حوادث در امان باشید بلکه باید خودتان مراقب باشید و به هر کسی اعتماد نکنید. خیلی از اشخاصی که نظر تنگ و بخیل هستند، همان دوستان به ظاهر مذهبی تان هستند که به مسجد هم رفت و آمد می کنند. برای دفع شر صدقه باید بدهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۰۳:۲۰
yazdan

yazdan : سلام خانم هراتی ،یکشنبه صبح دیدم من و پسرم و شخصی دیگر که تصویرش واضح نبود و طوسی رنگ بود در محضر پدر مرحومم  هستیم پدرم بالباس خونگی تمیز و نو و سزحال و زیبا بود و روی پتو نشسته و به پشتی تکیه زده بود و سفره ای از نان بربری و پنیرجلوی پاش پهن بود ولی سفره واضح نبود ما هم نشستیم و شروع به خوردن کردیم  بقدری نان خوشمزه بود که پدرم بالذت ،نان خالی میخورد و منم نان خالی خوردم.بعد دیدم با شخص طوسی رنگ در کوچه ی ۳متری میریم و پسرم از خانه ای با اسلحه بیرون اومد و من اسلحه رو از او گرفتم وگفتم به فکر کشتن هستی تو باید به فکر زندگی باشی و به سر کوچه رسیدیم و مرو طوسی رنگ گفت  شلیک کن ببین گلوله داره یا نه و من ماشه رو کشیدم و۴ گلوله شلیک کردم بعد افرادی که اونجا بودن دور ما جمع شدن و از صدای گلوله شاکی بودن و یکی از حاضرین اسلحه رو از من گرفت و گقت که برای اوست و دیگه به تو نمیدم و من عصبانی شدم و اسلحه رو از او گرفتم.لین خواب همسرمه.با تشکر

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۱۵:۲۰:۰۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما شخصیتی اصیل و با فرهنگ دارید. روح پدرتان شاد. او در آرامش به سر می برد و در دنیای باقی شرایط خوبی دارد. پدر شما می خواهد از شما حمایت کند و بگوید که باید قدر زندگی و آرامش تان را بدانید. اما شخصیت سایه وار شیطان و عامل بدبختی و افسردگی، همراه شماست و می خواهد که شما را در شرایط بغرنج و با محدودیت هایی مواجه کند. پسر شما حالت تهاجمی و خشم به خودش خواهد گرفت و می خواهد با زور اهدافش را به چنگ بیاورد. این سایه ی شیطانی شما را تشویق می کند که برای رسیدن به خواست های مادی خودتان، حقوق دیگران را پایمال کنید ولی این روش رسیدن به مادیات به ضرر شماست چون زمانی هم می رسد که کسی دیگر بخواهد به شما زور بگوید. شما بنابر این سعی می کنید که خویشتندار باشید ولی همزمان نشان دهید که قوی هستید و اجازه نمی دهید که غرورتان را خورد کنند. شما خشم خودتان را سرکوب می کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۶ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۲۲:۱۲:۰۲
محمد

محمد : سلام خواب دیدم یه وارد یه جایی شدم و یه نفر میخواد دونفر دیگه را با کلت بکشه و منم که اتفاقی اونجا هستم رو میبینه و برای اینکه قضیه رو لو ندم منو با کلت کشت و بعدش اون دوتا رو کشت.ممنون از شما

پاسخ
لینک۱۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۱۱:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما نسبت به موضوعی به خوبی آگاه می شوید و متوجه ی اشتباهات کسی می شوید که چطور حق دیگران را ضایع می کند و با آگاهی به این شرایط، شما دیگر نمی توانید ارتباط تان را با او حفظ کنید. شما نسبت به او بی احساس می شوید و تحولی بزرگ در وجودتان آغاز می شود. شما دیگر هرگز نخواهید توانست نسبت به دوگانگی ها و تضادهایی که در زندگی تان شاهدش هستید، بی تفاوت باشید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۶:۲۸
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.