کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب بیمارستان

لوک اویتنهاو میگوید: اگر خواب بیمارستان دیدید، دوستانتان نیازمند کمک شما خواهند شد. اگر خود را در درون بیمارستان ببینید، خبرهای غمگین خواهید شنید. اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید برای عیادت شخصی به بیمارستان می روید، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

179 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Afsiiiii

Afsiiiii : سلام وقت بخیر حق خواب پرداخت کردم من امروز نزدیک ساعت ۶صبح خواب دیدم در خانه یکی از اقوام هستیم و خواهرم چند عکس پدرم که در بیمارستان روی تخت است را به من نشان میدهد ولی پدرم در عکسها بیهوش نبود و چشمانش باز بود دلیل اینکه چرا در بیمارستان بود را در خواب نمیدانستم خوابم خیلی کوتاه بود و بلافاصله بیدار شدم

پاسخ
لینک۷ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۱۲:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که گناهان پدرتان آمرزیده شده و خداوند دعاهای او را مستجاب خواهد کرد. پدر شما آگاهانه و با بینشی قوی؛ تصمیم گرفته است که به خدای بزرگ در کارها توکل کند تا فکر و ذهنش به آرامش برسد و انشالله مشکلاتش رفع شوند. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۷ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۱۷:۲۷
roksana

roksana : یه دختر بچه دو سه ساله تشکر ببخشید طولانی بود

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۰۱:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : همینطور شرایط مالی او خوب می شود و خواهرتان خوشحال می شود. او همیشه آرزو داشته که به ثروت برسد. خواهرتان با شوهرش مشکلاتی دارد که شما از آن زیاد با خبر نیستید ولی از مشکلات مالی او با خبرید. شما خردمندانه رفتار می کنید و سعی می کنید که خواهرتان را درک کنید. او از اینکه همسرش شور و شوق زیادی در زندگی ندارد و فقط زنده است و زندگی می کند ناراحت است. شما می خواهید که مادرتان به دلشوره ها و مشکلات فکری شما هم توجه کند و خواسته های مادی شما را هم مد نظر داشته باشد. پسر شما نیازهایی دارد که شما از الان نگران رفع نیازهای او هستید. مادر و مادرشوهر شما سر مسائلی با هم توافق خواهند کرد؛ هر چند که مادرشوهر شما حق را بجانب خودش می داند. شما می خواهید که مادرتان از حرفهای مادرشوهرتان ناراحت نشود. خوابتان شامل 6 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۴۷:۳۴
roksana

roksana : بعد یهو دیدم من مادرم وخواهرم گیر میاوردیم واسش

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۵۸:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : شما و مادر و خواهرتان به خاطر مسائلی عصبانی می شوید و می خواهید به شرایطی که امروز در زندگی خواهرتان هست، پایان بدهید و مشکلات دامادتان را رفع کنید. می خواهید که دامادتان سرحال تر و با انرژی تر باشد. دامادتان مشکلاتی در کارش ایجاد شده ولی این مشکلات همیشگی نیستند. زندگی بالا و پایین هایی دارد و اگر شوهر خواهرتان سعی کند که نسبت به این مشکلات، تعادل خودش را حفظ کند و خیلی احساساتی رفتار نکند؛ می تواند در کارش موفق شود. شما و خواهرتان می دانید که دامادتان به خاطر این مشکلات کاری گاهی غیر منطقی رفتار می کند ولی به نفع خواهرتان است که به صورت موقت هم که شده به عادات و رفتارهای گذشته اش پایان داده و هویت تازه ای بخودش بگیرد. او باید انعطاف پذیرتر رفتار کند. مشکلات شوهرخواهرتان تمام خواهد شد و دامادتان خیالش راحت خواهد شد. او طرز فکرش را نسبت به مسئله ای کاملا عوض می کند و مجرب تر رفتار می کند. گشایش کار پیدا می کند و شرایط مالیش هم خیلی بهتر خواهد شد. هر وقت مشکلی در کار دامادتان ایجاد می شود، او اینطور مضطرب و ناامید می شود ولی در نهایت مشکل دامادتان به راحتی رفع خواهد شد.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۴۳:۲۵
roksana

roksana : سلام خانم هراتی روز پنجشنبه بعد اذان ظهر

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۵۳:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما راجع به مشکلاتی که در زندگی تان دارید و یا راجع به خواسته ها و آرزوهایتان با مادرتان صحبت می کنید. فامیل های شوهرتان نسبت به شما نظری منفی پیدا می کنند و مادرتان سعی می کند که خردمندانه رفتار کند و مشکلات بین شما و همسرتان را جایی مطرح نکند. شما هم تلاش می کنید که افکارتان را از آنان مخفی کنید و ارتباطات تان را با آنها به صورت تازه ای حفظ کنید. می خواهید از نظرات مادرتان در رابطه با فامیل شوهرتان تبعیت کنید و به صورت تازه ای با آنان رفتار کنید. مادرتان به نظرات قدیمی خودش پایبند است و مانند قدیم همه چیز را بررسی می کند. شما کنار مادرتان احساس آرامش بیشتری دارید ولی نمی خواهید که فامیل شوهرتان بدانند که شما از افکار مادرتان تبعیت می کنید. مادرتان در تعامل با فامیل شوهرتان، حفظ ظاهر می کند.

پاسخ
لینک۲۰ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۳۸:۳۵
alireza

alireza : سلام خانم هراتی چهار شنبه ۱۱ شب دیدم تو بیمارستانم و خوابیدم و توی خواب، خوابی دیدم من و خواهرم با موتور می رفتیم و ی ماشین سفید کنارمون بود و ۴ تا خانم توش بودن مادرم و عمه م و دو نفر دیگه رو نشناختم و ی ماشین دیگه م کنارش بود که پدر بزرگ مرحومم حاجی و ی پسر۱۴ساله که تیپش اروپایی بود نشسته بودن حاجی کاملا با قبل از مردنش فرق داشت موهای بور و فرق وسط و بلند تازیر گوشش و صورت پهن و زاویه دار و چشمان آبی و هیکل چهارشونه داشت بعد حاجی اومد پیشم گفت شما با رضا( بابات) کار نداشته باشید رضا رو من می برمش و تو خواب از خواب پریدم و اومدم تو خواب قبلیم تو بیمارستان تو یکی از اتاقها که تختهای زیادی بود و پدرم
رو تخت خوابیده بود و ی ملافه سفید روش بود و پهلوهاش و سرش بیرون بود و ی مانیتور بالا سرش بود و ی خط ممتد یعنی مرده و به پدرم دست زدم سرد بود گفتم ۱۰ دقه س مرده و سریع دستامو رو قفسه سینه ش گذاشتم و احیاش کردم و یهو پدرم زنده شد بعد پدرمو بلند کردم و سر پا ایستاد و سفت گرفتم و پدرم هی بالا می آورد و از
پشت شونه هام زمین می ریخت و کمی رو پام میپاشید و تو دلم آماده کردم که به پدرم بگم اگه نمی گم دوست دارم این نیست که دوست ندارم تقصیر خودته بخاطر کارها و اخلاقته که همش حرص آدمو در میاری و ناراحت می کنی بعد پدرم منو ول کرد و ایستاد ولی پاش لیز خورد و سرش محکم خورد به گوشه پایه ی تخت و افتاد و چشماش رفت وضربه مغزی شد، اومدم بلندش کنم دستمو زیر سرش بردم ببینم چی شده دیدم له شده و شکسته و چشماش باز بود و پدرم تکونی نمی خورد و نمی دونم مرده بود یا از حال رفته بود که یهو از خواب پریدم. این خواب پسرمه. باتشکر

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۱:۴۸:۴۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خواب "پسرتان" این است که او دعا می کند که شما خوش اخلاق باشید. پسر شما در ضمیر ناخودآگاه خودش؛ می داند که او و خواهرش، می خواهند که زود به همه ی خواسته هایشان برسند و عجولانه رفتار می کنند و مسئولیت پذیری کمی دارند یا نمی خواهند عواقب اشتباهات و کارهایشان را بپذیرند. پسر شما می داند که شما از همسرتان هم بخوبی مراقبت می کنید و او احساس رفاه و خوشبختی دارد و همه جوره امکانات مالی در اختیارش گذاشته اید. حتی پسر شما می داند که مرحوم پدرتان هم شخصیتی حمایتگرایانه و مهربان داشته و خونسرد و برونگرا و اجتماعی بوده است ولی البته پدر شما هم گاهی اوقات نمی توانسته خویشتندار باشد و افراطی رفتار می کرده است. پسر شما در ضمیر ناخودآگاهش خیال می کند که شما تا اخر عمرتان بداخلاق و اصلاح ناپذیر هستید. اما بعد او دوباره به این فکر می کند که شما با او قهر می کنید و نشان می دهید که هیچ حسی به او ندارید. پسرتان می خواهد نگرانیهایتان را از دلتان بیرون آورد و کاری کند که او را ببخشید و احساس نشاط داشته باشید ولی شما، خیلی زود دوباره به خاطر اخلاق خودتان نوعی بی ثباتی را در رفتارتان نشان می دهید و از کارهای پسرتان شوکه می شوید و روحیه تان دوباره خراب می شود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۸ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۳۲:۱۳
فرشته

فرشته : سلام.لطفا نمایش ندید‌.شنبه ۱۰تیر طولانی شد یه حق خواب دیگه پرداخت میکنم ممنون

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۰۵:۰۵:۴۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. طبق قوانین سایت که در تمام صفحات تعبیر خواب ذکر شده است هر 750 کاراکتر معادل یک حق خواب است و خواب شما شامل 1157 کاراکتر و 2 حق خواب و از حد مجاز طولانی تر است. لطفا یک خواب شارژ کنید و بفرمایید تا تعبیر شود. نوبت شما محفوظ خواهد بود تشکر.

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۴:۲۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما در مسیر زندگیتان از امکانات لازم برای رسیدن به موفقیت برخوردار هستید؛ ولی اعتماد به نفستان کم است و یا انگیزه ی کافی برای رسیدن به موفقیت را ندارید برای همین خیلی در پیشبرد کارهایتان تعلل می کنید و کارها را به تاخیر می اندازید. شما سعی می کنید که خردمندانه فکر کنید و روی جسم و ذهنتان کار کنید تا شخصیت قویتری از خودتان بسازید. شما در گذشته برای رسیدن به پول و ثروت؛ فریب اشخاص تنگ نظر و بخیلی را خورده اید و فکر کرده اید که اینطوری شرایط مالیتان بهتر می شود. شما شخصیتی خالص و از خودگذشته و پاکدامن داشته اید که می خواستید زندگی خوب و مرفهی داشته باشید و خوش باشید ولی این انتخاب اشتباه شما منجر به این شده که شما تنها بمانید. شما برای اینکه خوشبخت باشید، باید نشان دهید که برای معیارهای خوب انسانها اعتبار قائلید و نه اینکه فریب ظاهر و ثروتشان را بخورید. شما اهمیتی به اینکه روحتان را قوی کنید و از اشتباهاتتان درس بگیرید؛ نشان نداده اید. شما احترامتان و پاکی تان و آرامشتان را دست کم گرفته اید و اگر بخواهید شروعی تازه داشته باشید؛ باید قدر خودتان را بدانید و بخواهید با کسی آشنا شوید که روحی پاک و دلسوز و معنویتی قوی و شخصیتی از خودگذشته داشته باشد و نه صرفا یک جیب پر پول. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۴ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۰۱:۰۹
ماندانا

ماندانا : یه جایی بودیم، انگار ایران نبود و نزدیک دریا ولی خونه هاش کاهگلی و قدیمی بود. هر روز میرفتیم دم دریا. ولی دریا و محله نزدیک هم بود. ساحلش تفریحی نبود. بعضی‌ها با لباس میرفتن تو آب. منم با لباس رفتم. انگار سه روز اونجا بودم. روز سوم، لباس رو یادم رفته بود ببرم. بعد با اونایی که سفر بودم. رفتم یه مغازه ای که چیزای ایرانی داشت. که اونجا به نظرم معازه بعیدی بود و تعجب کردم چون انگار ایران نبود. یه سررسید خریدم که نصفه تذهیب شده بود و گفتم بقیه اش رو خودم رنگ میکنم. یه ذره اش رو همونجا رنگ کردم که داغون رنگ کردم. اون نصفه واقعا هنرمندانه و زیبا بود. پولش ۴۰۰ شد، خیلی گرون بود اما نمیتونستم پس بدمش دیگه، سررسید رو گرفتم ازش و گفتم پولش رو واریز میکنم. تو راه داشتم به همسرم پیام میدادم. اون مغازه دار هی زنگ میزد که من به تو اعتماد کردم، پس پولم چی شد. نمیدونم تو خواب پولش رو دادم آخر یا نه.
بعد خبر رسید دایی شوهرم، بیمارستان بود، اما اجازه مرخص شدن بهش نمیدادن، میگفتن زنده هم نمیمونه اما برای اینکه مرخصش کنیم، باید ۲۰ تومن یا ۱۲ تومن بدین (مبلغش رو دقیق یادم نیست) تا مرخص بشه و بزاریم ببره خونه. اون ۲۰ تومن رو من میخواستم بدم.
تو راه رفتم خونه دخترعمه ام که یک سالی هست، فوت شدن، یه شکل دیگه بود، قشنگتر از خودشون بودن. با بغض گفت نازنین خانم شما هیچ وقت اینجا خونه ما، نمیای آخه. با لبخند گفتم یادتون بچه بودیم، چقدر خونتون میومدیم و خوش میگذشت؟ (من با نوه هاشون بچه که بودم، همبازی بودم)
بعد ماشین گرفتم برم بیمارستان، راننده که منو برد اونجا، بابای دامادمون بود که خیلی شبیه یکی از پسراش بود. ولی تو خواب منو نمیشناخت، من میدونستم کی هست اما انگار تو خواب پدر داماد ما نبود. من با بغض و گریه بهش گفتم دارم میرم بیمارستان دایی شوهرم مرخص بشه و واقعا ناراحت بودم برا دایی. و با تعجب گفت که آفرین شما تازه واردی تو این خانواده و برای اینکه تو رو بپذیرن، میخوای این پول رو برای ترخیصش بدی؟
(درواقعیت هم خانواده شوهرم قهرن با من، بعد خوابم، شوهرم گفت داییش مریض بودن و بیمارستان و براشون صدقه دادم.)
ببخشید طولانی شد.
خدا پشت و پناهتون

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۵۱:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. در زندگی امروزتان تعادل وجود ندارد و شما می خواهید چشم انداز تازه ای در زندگی تان داشته باشید. زندگی تان دچار هرج و مرج شده و احساساتی شده اید و به مشکلات زیادی که در زندگی تان هست فکر می کنید. شما احساسات تان را مثل خیلی از مردم مخفی می کنید و خود واقعی تان را در ابتدا نشان نمی دهید ولی بعد از مدتی، تصمیم می گیرید که تدریجا احساسات واقعی تان را نشان دهید. شما به گذر زمان و اتفاقاتی که در زندگی تان پیش آمده فکر می کنید. سعی می کنید که خلاقیت به خرج بدهید و می خواهید جوری زندگی کنید که دور، دور شما بشود و اوضاع به نفعتان بشود. می خواهید رشد کنید و به موفقیت برسید ولی برای خودتان اعتباری قائل نیستید که بتوانید به تنهایی خواسته هایتان را محقق کنید. همسرتان نتوانسته مطابق با فرهنگ خانوادگیش زندگی کند و روحیه ی او افسرده شده. شما از خدای بزرگ کمک می خواهید ( اگر عدد 12 بوده) و یا فکر می کنید که باید او را تنها بگذارید و از او جدا شوید ( اگر 20 بوده). شما به فرهنگ خانوادگی خودتان فکر می کنید و روحیه تان افسرده شده. می خواهید به عادات و رفتارهای گذشته تان پایان بدهید و شروعی تازه داشته باشید. شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و از خدای بزرگ بخواهید که شفا و آرامش به زندگی شما و همسرتان برگردد. شما سعی می کنید که مطابق با فرهنگ خانواده ی شوهرتان رفتار کنید تا شما را در خودشان بپذیرند. دایی او در خواب نمادی از فرهنگ خانوادگی اوست و ربطی به داییش در واقعیت ندارد. تشکر از محبت و همراهیتون

پاسخ
لینک۷ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۴۹:۵۹
Negar

Negar : سلام.درواقعیت می‌خوام برم عمل صورت و اسم دکترم هادیزاده هست.درخواب دکترهادیزاده عملم کرد و درد نداشتم از بیمارستان می‌خواستم برگردم خونه ولی پرسنل کمک نمی‌کردن و منو با صندلی چرخدار راهی نمیکردن.شب بود خودم اینور اونور میرفتم که ماشین پیدا کنم و پیدا نمی‌کردم گفتم من تازه عمل کردم نباید اینهمه راه برم.خواهرم اونجا بود و باهام عین دشمن بودو کمک نمی‌کرد(رابطمون خوبه و میگه نرو عمل)خواهرم گفت:داییم دخترشو داده بهش.گفتم مگه تو پسری دخترشو بده به تو؟بعد دکترهادیزاده اومد گفت خودم برات ماشین میگیرم و منو سپرد به یه خانم گفت کرایه ماشینشو هم خودم میدم.یه ون اومد خانمه گفت برو سوارشو بری شهرک باغمیشه(درواقعیت اونجا میشینم)پشت ون صندلی خالی بود رفتم نشستم.آقایی دو تا قرص از طرف دکترهادیزاده آوردگفت یکیشو از۱۲ساعت یکبار و یکیشوهم از۲۴ساعت یکباربنداز

پاسخ
لینک۱۲ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۳۸:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما تلاش می کنید که تصویر بهتری از خودتان به دیگران نشان دهید و اعتماد به نفستان را تقویت کنید. شما می خواهید روی پای خودتان مستقلا بایستید و خودتان برای زندگی تان تصمیم بگیرید و از اینکه در واقعیت هم عمل کنید؛ نمی ترسید. خواهر شما مثل خانواده ی مادرتان احساساتی و دل نگران شماست ولی نظر شما را برای عمل تصدیق نمی کند و این باعث می شود که شما احساس کنید که تنها هستید و از حمایت او برخوردار نیستید. کسی نظر شما را برای انجام عمل تصدیق نمی کند ولی شما موفق خواهید شد که هدفتان را اجرا کنید و این عمل بخوبی هم انجام خوهد شد و از شما بخوبی حمایت خواهد شد. شما به تعادل و آرامش در زندگی تان می رسید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۲ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۱۳:۲۴
ارغوان بهاری

ارغوان بهاری : سلام وقت بخیر،۷ام مهر خواب دیدم شوهرم توو بیمارستان بستری هس انگار می گفتن به دلیل عارضه قلبیه که بعداً مشخص شد مشکل ریه بوده که بعد از 61روز بالاخره  مرخص می شدو حال عمومیش بهتر بود، باهاش حرف می زدم که بشدت نگرانتم .برادر و خواهرش برای عیادتش اومده بودن بیمارستان  که خواستم پذیرایی کنم جعبه شیرینی خالی بود و تموم شده بود منم مجبور شدم شکلات تعارفشون کنم ،با برادرش خوش و بش کردم ولی اصلا باخواهرش کلامی هم حرف نزدم و بحساب نیاوردمش(در اصل با خانواده همسرم ارتباطی ندارم )

پاسخ
لینک۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۲۴:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همسر شما به خاطر مسئله ای دچار استرس شده و حرفش را به زبان نمی آورد و از این جهت احساس خفگی می کند. او دعا می کند که این مشکل رفع شود و همینطور هم خواهد شد و همسرتان شروعی تازه را آغاز خواهد کرد و مشکلش تمام خواهد شد. خواهر و برادر همسرتان از این جهت نگران همسرتان هستند ولی شما هیچ احساسی به آنان ندارید و دیگر نمی خواهید با ایشان ارتباطی داشته باشید و از خواهر او بیشتر از برادرش ناراحت هستید. با این وجود سعی می کنید که رفتار بدی از خودتن بروز ندهید . تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۲۶:۵۱
Shima11

Shima11 : سلام. مخفی بمونه.دیشب خواب دیدم

پاسخ
لینک۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۰۰:۰۱:۵۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خوابتان این است که شما شاهد افسردگی و ناراحتی دوستانتان هستید و از شرایط آنان باید درس بگیرید و ذهنتان را استراحت داده و روحیه تان را بازسازی کنید. شما شاید احساس طرد شدن یا نادیده گرفته شدن داشته باشید و سلامت روانتان در خطر است. شما باید مراقب باشید و اجازه ندهید که هر کسی به زندگی تان وارد شود و امنیت شما را مختل کند و باید سعی کنید که به ارزش های خودتان پایبند بمانید. شما بی ریا و آسیب پذیر و مهربانید و نگران سن خودتان هستید. می ترسید که زمان بگذرد و خواسته هایتان محقق نشده باشد و تلاش می کنید که تحولی تازه و زندگی جدیدی برای خودتان بسازید. شما در عین حال که سعی دارید مشکلات مالی تان را حل کنید؛ باید خودتان را به خدای بزرگ بسپارید. آرامش شما مدیون عملکرد شما در دنیاست. اگر رفتاری صالح داشته باشید و به کسی آزاری نرسانید، موفقیت به شما رو می آورد و اگر مرتکب گناه شوید، تقاص کارتان به شما بر می گردد. شما آزاد هستید که خودتان مسیر زندگی تان را تعیین کرده و هر کاری دوست دارید با زندگی تان انجام دهید. باید سعی کنید که استقلال عمل داشته باشید و بر کشمکش های شخصی تان غلبه کنید، پای حرف و عملتان بایستید. شاید شما شخصیتی یک دنده و لجباز داشته باشید. در عین حال باید به کسی که با شما همکاری می کند یا قرار است شریک زندگی تان شود، اعتماد داشته باشید و با او مثل یک تیم باشید و هوای همدیگر را داشته باشید. شما سعی می کنید که درکتان را بالاتر ببرید تا به مشکلات اعصاب مبتلا نشوید. شما دوست دارید که خوش باشید ولی حاضر نیستید که به خاطر این خوشی، بعدا برایتان شر درست شود. حاضر نیستید که به امیال نفسانی و شهوانی تن بدهید چون اگر اسیر تمایلات غریزی تان شوید؛ بعدا برایتان گران تمام می شود! اگر خردمند باشید، در راه خداوند به اشخاصی که محتاج و تنها هستند کمک می کنید ولی شما از اینکار اجتناب می کنید مگر اینکه واقعا فکر کنید که این صدقه دادن شما واجب است. برای سلامتی پدرتان صدقه بدهید! خوابتان شامل 3 حق خواب بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۵:۳۵
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.