کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب زلزله

دیدن زلزله در خواب نشانه رسیدن آسیب و بلا به مردم آن سامان است. اگر کسی خواب ببیند که زلزله شد و او به زمین افتاد، تعبیرش تنزل مقام و شکست در کارها یا اهداف اوست. اگر کسی ببیند که زلزله شد ولی او سالم است و مقاومت کرد، نشانه مقاومت در مقابل سختی ها در بیداری و رفع بلا است. اگر کسی دید زلزله شد و فقط خانه او لرزید، در زندگی خانوادگی او اتفاقی می افتد که باعث ترس و ناراحتی او خواهد شد.

امام صادق (ع) می فرماید: زلزله و حنف و زمین فرو شدن، این جمله در خواب، محنت و بلایی عظیم است از جانب پادشاه یا قحط و بیماری خواهد بود. به همه حال زمین لرزه در خواب ، عقوبت و علامت بد است بر اهل آن دیار.

محمد ابن سیرین می گوید: اگر ببیند زلزله بود و زمین می جنبید، دلیل که مردم آن دیار را از پادشاه یا حاکم رنج و بلا رسد به قدر جنبیدن زمین.

بعضی ازمعبران می گویند: اگر ببیند زمین می جنبید، دلیل است که آفت به مردم رسد و بیماری خواهد بود در آن دیار. اگر ببیند که زمین برگردید و جانب زیرسوی بالا شد، دلیل که فتنه و بلای عظیم به اهل آن ولایت رسد.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند زمین آهسته بجنبید و یک جانب فرو رفت و یک جانب به حال خود باقی بماند، دلیل که پادشاهی یا حاکمی به آن زمین آید و اهل آن دیار را عذاب کند و مال ایشان را به تاراج برد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

192 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

منتظران

منتظران : سلام دیروز قبل اذان ظهرخواب دیدم رلرله میاد و هوا قرمز شده زمین میلرزه ولی من تکون نمیخورم میخواستم پناه بگیرم ولی تو ذهنم اومد قرآن بخونم و از زلزله نترسم یه لحظه یاد دخترم افتادم نگران شدم رفتم ببینم کجاست دیدم پیش شوهرم هست اونا هم از زلزله نترسیده بودن فرش خونمون یکم جمع شده بود (البته بیشترشبیه روفرشی بود )درستش کردیم یکم هم خاک جمع شده بود موقعی که فرش رو صاف کردم خونه کاملا تمیز شد بعدش انگار یک دستشویی به خونمون اضافه شده بود شاید از قبل بود ولی من ندیده بودمش رفتم سمت حموم یک مارکوچیک سفید دیدم در حموم رو بستم به شوهرم گفتم بیا بکشش ولی شوهرم گفت الان که اومده بیرون و نکشتش ودیدم از دریچه که لوله بخاری بهش وصل میشه اولش فکر کردم مار هست ولی موقعی که دقت کردم دیدم ماهیه ماهی زیبا بود و میرفت داخل و دوباره میومد بیرون

پاسخ
لینک۱۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۴۸:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. در شرایطی که خطرات زیاد سلامت و آرامش مردم را تهدید می کند و نابسامانیهای اقتصادی ثبات و بنیان زندگی مردم را متزلزل کرده است؛ شما از هیچ مشکل عمده و بزرگی رنج نخواهید برد و بلکه رفاه بیشتر و تمول و ثروت بیشتری به زندگی تان راه می یابد. شما شرایط اقتصادی خیلی بهتری بدست می آورید و سبک زندگی تان نسبت به گذشته، شادتر و موفق تر خواهد بود. شما خواسته هایتان را بدست می آورید و آرامش بیشتری به زندگی تان راه می یابد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۰۰:۳۵
Baran

Baran : سلام وقت بخیر ممنون میشم مخفی بمونه.

پاسخ
لینک۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۱۶:۱۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحیه ی شما نسبت به گذشته خیلی قویتر و بهتر شده و شما در مقابل تکانهای شدیدی که ممکن است ثبات و بنیان زندگی هر کسی را تهدید کند، مقاوم و قویتر شده اید. شما تعادل و آرامشتان را در زندگی حفظ می کنید و امیدوارید که خانواده تان هم مثل شما قوی و راحت و خوب زندگی کنند. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۵۷:۴۳
ابراهیم1

ابراهیم1 : سحرگاه سه شنبه 1402/08/16 طبق تقویم 22 ربیع الثانی ساعت3:30 در رویا دیدم: در منزل قدیمی مان بودم. میفهمیدم اتفاق بسیار بدی شبیه زلزله میخواهد بیوفتد. به تکاپو افتاده بودم که کاری بکنم. روی ایوان خانه بودم و سرم را برگرداندم و مثلا از بالا توی حیاط را نگاه کردم ولی تصویری که دیدم انگار ازبالای مناره ها یا یک بلندی خانه کعبه را دیدم و میدیم که اوضاع ملتهب است وقرار است آنجا اتفاق مهم و ناگواری بیوفتد. سپس همانطور که روی ایوان بودم ازبالای دیوار به حیاط همسایه سمت چپی نگاه کردم که کشور ترکیه بود و کعبه رادیدم که اطرافش داشت گرداب ایجاد میشد و این گرداب اطراف کعبه به سمت بالا زبانه میکشید و میدیدم اردوغان در خطر است. ناگهان متوجه شدم که خیلی زود زلزله شدیدی می آید. همان چیزی که همیشه از درون هدایتم میکند بهم گفت برو بالای کوه ها. چون خونه قدیمی ما در مشهد محله رضاشهر هست از آنجا کوه های اطرف شهر دیده میشود و خواستم بیرون بروم و به سمت آن کوه ها فرارکنم. قبل رفتن آخرین کاری که کردم سرم را بردم به سمت دیوار همسایه و فریاد زدم "اردوغان" ومنظورم این بود که خودت رانجات بده و از خانه بیرون رفتم. میخواستم به سمت کوه های اطراف بروم که کاملا امن به نظر میرسید. در ذهنم گفتم خوب است کمی وسایل مورد نیاز رفاه ازخانه بردارم. اما دیگه فرصتی نبود وفقط توانستم بدوم داخل کوچه ای که سربالایی بود و رفتم بالای سقف بام خانه ای درهمان اول کوچه که یک طبقه بود وسریع رفتم بالای قسمتی که حالت مثلثی داشت وطبعا با آهنهایی که در سازه آن قسمت بود محکم مینمود. دو مرد جوان هم یکی ازبام این طرف ویکی هم ازهمان مسیر من آمدند کنار من. بهشون گفتم الان زلزله میشه واشاره کردم بیان کنار من روی همان سازه مثلثی و منظورم این بودکه اینجا محکم است که درهمین موقع زلزله شد.خیلی شدید که لرزش آن رابه خوبی درخواب زیر پای خودم حس کردم. هم شدید بود هم طولانی. آنجامحکم بودوما آسیبی ندیدیم. در ذهنم فکرکردم چقدر احمقانه و مضحک دربحبوحه آن ماجرا به جای نجات و فرار خودم داشتم به اردوغان تذکر میدادم که خودش را نجات دهد. پایان رویا. بیدار که شدم بسیار ترسیده بودم و واقعا فکر میکردم الان زلزله شده. اینقدر همه چیز واقعی بود

پاسخ
لینک۱۶ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۰۴:۵۵:۵۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما بینشی قوی دارید و خبرهایی در راه است که شما را نگران خواهد کرد. تکان های شدیدی در راه هستند که به شما حس ترس و ناامنی و بی یاوری می بخشد. شما شخصیتی موفق دارید و جایگاهی بالا و با پرستیژ بدست آورده اید و خودتان را یک سر و گردن از دیگران بالاتر می دانید. ذهن شما کاملا باز و آگاه است و به خاطر گناهان و اشتباهات عده ای، حوادث بزرگی رخ می دهد که امنیت خیلی از مردم مختل خواهد شد. بعضی از افراد صاحب مقام در عربستان احتمالا نقشی در بالا گرفتن بعضی اختلافات در تحولات جدید دنیا دارند و در پیامد آن جان اردوغان هم واقعا در خطر است. شما ذهنی قوی دارید و به همین جهت در خوابتان علاوه بر اینکه به شما هشدار داده شده؛ شما در امنیت خواهید بود و در مواجهه با چالشهای پیش رو خطری شما را تهدید نمی کند. شما احساس امنیت و قدرت بیشتری خواهید داشت و عزم و اراده تان برای رسیدن به خواسته هایتان تقویت خواهد شد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۶ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۴۵:۳۰
حسین

حسین : با سلام - ممنون از تعبیرهای خوبتان که راه گشاست. یک زلزله اتفاق افتاد دخترم رو صدا کردم و کشیدم کنار خودم کنار یکی از نزدیکترین ستون‌های خونه پناه گرفتیم. به همسرم گفتم پای ستون دیگه که درست مقابل این ستون بود و بهش نزدیک بود پناه بگیره. خیلی شدید و طولانی بود اما من دلم قرص بود که اتفاقی نمی افتد و این ستون‌ها محکم هستند در عین حال کمی می ترسیدم و فک کنم ذکر لاحول ولا قوه الا بالله می خوندم. بعد از زلزله دیدم دیوار خونه ترک ورداشته قسمتی از سقف ریخته و آجرها به چیزهای ضعیفی مثل توریها گیر کردن و روی سرمان نریخته اند و از این بابت شکر گذار بودم اما می گفتم یک پس لرزه دیگه میاد و دیگه خونه استحکام کافی رو نداره. خونه به نظرم خونه خودمون میومد که با همسرم در مورد آن اختلاف داریم. بعد رفتم پایین برادر زنم صدام می کرد. این خونه خونه دوران بچگی هام بود. ازم می خواست یه چیزی مثل پاکت فریز بخرم که به نظرم خیلی بی ارزش بود. داشت آدرس بهم می داد که از کجا بخرم. بعد خودشم با من اومد. توی راه بهم گفت که کارش برای رفتن به سوییس به زودی درست میشه و اگه میشه ۵۰ هزار تومن بهش پول بدم. همونطور که قبلا هم گفتم من وهمسرم اختلاف داریم و تو مسیر طلاق هستیم. با این وجود با خودم می گفتم باشه من این کار رو می کنم و بهش پول می دم. از ذهنم هم می گذشت که حالا همسرم می گه باز پیامبر بازی درآوردی. از طرفی هم کمی غبطه می خوردم که ببین من این بچه ها رو کمک کردم والان اینا اینجوری پیشرفت کردن ولی خودم اوضاع و احوالم اینه و هیچی ندارم. بعد رفتم توی یک مغازه ای که انگار همون مشاور املاکی بود که من و همسرم اولین خونه رو اونجا خریدیم و من سهمم رو به اسمش زدم و الان هم منکر این موضوع هست. همسرم قبل از من اونجا بود . قرار بود طلاق ما انجام بشه و کسی که داشت کارهارو انجام می د اد همون صاحب مشاور املاکی اون زمان بود که فکر می کنم الان در قید حیات نیستند. عین یک قرار داد یک کاغذی نوشت که طلاق نامه بود و داد به من. من با یک حالت ناباورانه و شوکه می گفتم بالاخره زمانش رسید، تموم شد. همسرم هم دستشو انداخته بود دور گردنم و به شدت گریه می کرد طوریکه اشکش رو شلوار من می ریخت و شلوارمو خیس کرده بود و با گریه می گفت تو رو به جون من منو ببخش و به دل نگیر میدونم که من آدمو دق میدم. من هم با خودم می گفتم من از این دلخورم چطور داره منو به جون خودش قسم میده. حاضر نبودم راحت ببخشمش و می گفتم نه موضوع اینه که تو مشکلتو حل نکردی ( یعنی به جای اینکه مشکلتو حل کنی فقط به طلاق اصرار کردی). بعد از این دیگه احساس گیجی می کردم و می فهمیدم که هوش و حواسم سر جاش نیست.

پاسخ
لینک۲۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۴۳:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما و همسرتان تکانهای شدیدی را در زندگی تان تجربه کرده اید که ثبات و بنیان زندگی تان را متزلزل کرده و به شما احساس ناامنی و ترس زیاد بخشیده است. شما خودتان را بخاطر بعضی مسائل مقصر می دانید ولی دلتان می خواهد که بتوانید تکیه گاه محکمی داشته باشید و از حمایت کافی خداوند برخوردار باشید و احساس بی یاوری نکنید. شما می خواهید حامی دخترتان باشید و البته دوست دارید که همسرتان هم پشتوانه ای داشته باشد و مایل به بدبختی او نیستید. اما با این وجود، شرایطی پیش آمده که اگر غفلت کنید و به این مشکلات امروزتان اهمیت ندهید، بعدا گیر می افتید و از کمبودهای زیادی در زندگی تان رنج خواهید برد. شما سعی می کنید که اصیل و با فرهنگ رفتار کنید. برادر خانمتان ( یا خود خانمتان) می خواهد که با جنبه تر و خونسردتر از همیشه رفتار کنید و خویشتندار باشید. همسر شما احتمالا می خواهد رشد و پیشرفت بیشتری در زندگی داشته باشد و می خواهد که شما برای موفقیت او اعتبار بالاتری قائل باشید. او می خواهد مستقل و خودمختار رفتار کند و شما دوست دارید که علیرغم مشکلاتتان با او، به او کمک کنید. شما دلسوز همسرتان هستید و او نسبت به شما بی تفاوت رفتار می کند. شما از نظر ذهنی و احساسی خسته هستید. به تجارب و خاطرات قدیمی تان رجوع می کنید. همسرتان هم همین خاطرات را به یاد می آورد. شما به این موضوع فکر می کنید که عدم وابستگی همسرتان به شما باعث شده که او امروز بخواهد مستقل زندگی کند و خودتان را سرزنش می کنید که چرا خانه تان یا بخشی از آن را به او بخشیدید. اولویت های شما و همسرتان با هم متفاوت است ولی شما به هر جهت می دانید که همسرتان آرزوی طلاق دارد و لاجرم شما با تقاضای او موافقت می کنید. او خوشحال خواهد شد ولی در عین حال عذاب وحدان هم خواهد گرفت. شما نمی دانید که قلب پاکتان چه اشتباهی کرده و کجای کار را اشتباه رفته اید که اینطور گیج شده اید. حقیقت این است که وقتی در دنیا با کسی زندگی کنید که عشقی نسبت به شما در وجودش نیست، و اولویت اول او محسوب نمی شوید؛ بودن یا نبودن این شخص در کنارتان یکیست!!! چه فرقی می کند که همسرتان در کنارتان باشد و شما را نبیند، و یا تنها باشید؟ حداقل تنها بودن حسنش این است که می دانید که برای زندگی تان چه می خواهید و چه باید بکنید و می دانید که خودتان خودتان را دوست دارید. نه اینکه با کسی زندگی کنید که نه عشقش مشخص است و نه منافع شما را منفعت خودش حساب می کند. در نهایت، اینکه باید یاد بگیرید که از هیچ احدی برای خودتان بت نسازید. عشق فقط مال خداست. مردم را باید دوست داشت!! هر وقت از هر کسی برای خودتان بت ساختید، همان شخص، شما را می شکند!! کسی که فوت می کند، در زجر شما برای عزاداری خودش مقصر نیست ولی کسی که شما را رها می کند، تعمدا" شما را به عزای عشقش نشانده و کسی که این زجر را به شما می بخشد هرگز استحقاق ندارد که به او عشق بورزید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۵۹:۳۸
Savior

Savior : سلام
دیشب خواب دیدم تو منطقه ای ناشناس بودم که تل و تپه بود که زمین لرزه اومد و زمین رانش کرد و همه را دفن کرد من دویدم و یه جایی رسیدم که یه چیز کروی بزرگ که نمیدونم از سنگ بود یا خاکی تو زمین داشت میچرخید [انگار که مته زیرش وصل کرده باشن سرعتش بالا بود]یه تیکش پیدا بود [فرض کنید قطب شمالشو میدیدم]و از نصف بیشترش تو زمین بود . توخواب گفتم که گرانشش روی ماه اثر میذاره . وبعد نگران بودم که این اثر رو اب و هوا تاثیر میذاره [مثبت یا منفی بودن مد نظرم نبود] سمت چپ اون کره در حال چرخش یه راه باریکه ای بود و که سمت چپش پرتگاه بود کمی جلو رفتم و دیدم که پرتگاهه و تکانه ها شدیدتر شدند و تعادلمو از دست دادم ولی باز بلند شدم و برگشتم سر جای قبلی و یه شیب مناسبتری بود از اونجا رفتم توی دره اتفاقی برام نیفتادحس نگرانی یا امنیت هم نداشتم

پاسخ
لینک۱۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۰۱:۵۹:۳۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما متوجه می شوید که در زمانهایی که مردم با سختی های زیاد مواجه شوند و تکانهای شدیدی ثبات و بنیان زندگیشان را تهدید کند، خیلی از مردم دچار افسردگی می شوند و احساس ترس و ناامنی به زندگی شان غلبه می کند. اما شما ایمانتان قویست و از معنویت بی خبر نیستید. به همین جهت می توانید تعادل و کنترل بیشتری در چنین شرایطی داشته باشید و البته شما هم اگر به خاطر همین ایمانتان نبود، در زندگی تان به افسردگی دچار می شدید. با این وجود شما در مقابله با چالشهای سخت زندگی، شکست نخواهید خورد ولی در عین حال احساس موفقیت و خوشی یا ترسی را هم تجربه نخواهید کرد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۵۶:۳۷
معصومه

معصومه : سلام بزرگوار.من تو تشکر از شما.

پاسخ
لینک۱۴ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۴۸:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تعبیر خواب اولتان این است که تکانهای شدیدی ثبات و بنیان شما را تهدید می کند. شما احساس بی یاوری و ترس دارید ولی پدر و مادر شما از شدت استرس شما بی خبرند و مانند شما به عواقب ماجرا فکر نمی کنند. انقدر که شما نگران مادرتان هستید؛ خود او نگران نیست. اما انشالله هیچ اتفاق بدی رخ نخواهد داد و شما به امنیت خاطر خواهید رسید. در بخش بعدی خوابتان شما با چالشهایی در زندگی تان مواجه می شوید و ممکن است ضرر اقتصادی را تجربه کنید. رویکرد شما نسبت به موقعیتی اشتباه است و متوجه می شوید که این همه استرس شما بیجا بوده و مسئله ی بغرنجی رخ نخواهد داد و همه چیز ختم به خیر خواهد شد. خوابتان شامل دو حق خواب بود. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۴ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۱۵:۱۴
هومن

هومن : با سلام و وقت بخیر حضور خانم هراتی بزرگوار
خواب دیدم در منطقه ای هستم مانند بازار سرپوشیده اصفهان مغازه ها داخل حجره بودند، ، همه مشغول کار و فعالیت بودن ، منم برای دیدن یکی از اقوام به آنجا رفته بودم . موقع برگشت داشتم کمی در بازار قدم میزدم که ناگهان زلزله بسیار وحشتناکی شروع شد ، تمام مغازه ها و فروشگاههای کنار خیابان خراب شد و کارکنانش زیر آوار دفن شدند. من کمی ترسیدم انتهای بازار زمانیکه داشتم خارج میشدم سقف بازار سقوط کرد ، گیر افتاده بودم ، با خودم گفتم جان سالم بدر نمیبرم اشهدم رو گفتم ، اشهد ان لا اله الا الله یک باره دیدم یک راه باز شد، با زحمت و سینه خیز از آنجا بیرون رفتم .

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۰۹:۰۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. تکان های شدیدی ثبات و بنیان زندگی شما را تهدید می کند. شما می خواهید به نیازهای فیزیکی و احساسی تان دست پیدا کنید و شاید مجبور بشوید که اقتصادی تر از گذشته زندگی کنید. سختی های اجتماعی شاید زندگی خیلی از مردم را تهدید کند ولی خوابتان به شما هشدار می دهد که اگر درست زندگی کنید و توکلتان به خدای بزرگ باشد، و دلسوز دیگران باشید، خداوند شما را از سختی ها بیرون می کشد و نمی گذارد که در مقابل چنین مشکلاتی متضرر شوید. اگر خوابتان را دیشب دیده اید، ممکن است خدای نکرده در واقعیت هم مردم با زلزله مواجه شوند. برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۱ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۲۳:۴۲
گلزاری

گلزاری : سلام.وقت بخیر
پنج شنبه شب خواب دیدم،خونه مامان بزرگم هستیم و انگار یه مجلسی بود، یه خانم چادری کنار درِ آشپزخونه نشسته بود، یهو زلزله شد و سقف بالای سر خانومه کنده شد ولی هنوز نیفتاده بود، من به مامان بزرگم گفتم به این خانم بگید از اونجا بلند بشه الان سقف میریزه رو سرش،ولی مامان بزرگم فقط متعجب نگاش میکردن، بعد انگار زیرپای خودم لرزیدوقبل فرورفتن پریدم سمت دیگه، مامانم بی تفاوت کنار فرورفتگی نشسته بودن و نگاه میکردن و هرچی میگفتم بیاید اینور اهمیت نمیدادن تا آخرش خودم پاشونو گرفتم کشیدم سمت دیگه و دورشون کردم، بعد رفتم تو حیاط که داشت بارون میومد،پسرم را بغل کردم وهمسرم هم پسرخواهرمو بغل کرد و با پسر بزرگم رفتیم داخل خونه که ایندفعه خونه پدریم بود و نشستیم سر سفره غذا، احساس کردم یه حشره کنارسفره هست به مامانم گفتم بکشیدش که دیدم عقربه، نگاه کردم تو قابلمه غذا یه عقرب سرش بیرون بود و بدنش تو غذا، حالم بدشد و دیدم دورتادورمون پر از عقربهای سیاه و زرد و کوچیک هستن و یه دونه بزرگ اندازه کف دست هم بود، ترسیده بودم ولی پدرم دائم میگفتن بابا نترس، چیزی نیست ولی من میدیدم عقربها انگار میپرن که بزنن به صورتم و میگفتم بابا چه جوری نترسم دارن میخورن به صورتم...بعد نمیدونم از کجا یه حشره کش اومد دستم و زدم به همه اشون و کلا همه اشون رفتن و دیگه بیدارشدم... تشکر

پاسخ
لینک۱۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۳۴:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. تکان های شدیدی ثبات زندگی شما را تهدید می کند و ممکن است از نظر اقتصادی به شما آسیب برسد. شما می خواهید که خانواده تان و همچنین مادربزرگتان خردمندانه رفتار کنند. شما در مقابل چنین چالش هایی آگاهانه و قوی رفتار کنید و اجازه نمی دهید که ناامیدی و ترس یا مشکلات دیگر به شما و خانواده تان آسیبی وارد کند. مسائلی فکرتان را ناراحت می کند ولی شما از پسرتان و همسرتان هم از خانواده ی شما حمایت خواهد کرد. شما با دقت و هوشیاری زیاد، حواستان را جمع می کنید که از موقعیت های دردناک و مضر اجتماعی رها شوید و اجازه ندهید که افکار منفی، کلمات تلخ و یا حرفهای سوزناک باعث شوند که شما در زندگی شکست بخورید. شما قوی و خردمندانه رفتار می کنید و مشکلاتتان تمام خواهند شد. با این وجود باید برای دفع شر صدقه بدهید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۱۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۲۵:۰۰
negar

negar : سلام داداشم نمایش داده نشه ممنون

پاسخ
لینک۴ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۲۰:۳۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تکان های شدیدی ثبات و بنیان زندگی حسین را تهدید می کند و فائقه نگران اوست و بشدت برایش غصه می خورد. حسین احساس ترس و ناامنی و بی یاوری را در این شرایط تجربه می کند و با مشکلاتی مواجه می شود. سعید نسبت به مشکلات حسین بی تفاوت است ( اگر آرام می خندیده) و یا حرص می خورد ( اگر قهقهه می زده). وحید سعی می کند که به حسین در حل مشکلاتش کمک کند. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۴ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۰۱:۵۹
Sima

Sima : سلام خواب دیدم با دخترموشوهرم شنامیکنیم تو استخر یهو زلزله اومد و اب بشدت تکون خورداما من نفهمیده بودمو همسرم فهمیده بود،اومدیم ازاستخربیرون و جایی نشستیم انگار وسط میدان بزرگ بعد دیدم قسمت بزرگی ازبالای یک برج کنده شد فقط خداروشکرب ما نخورد، ما همش نگران بودیم و مونده بودیم کجا بریم، یهو ی قسمت دیگه ای از یک ارتفاعی کنده شد ک ب سمت دیگه ای رفت و من توخواب گفتم سمت مامان اینا میره

پاسخ
لینک۹ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۲۲:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و دختر و همسرتان می خواهید نگرانیهای گذشته تان را بشویید برود و شروعی تازه داشته باشید. تکان های شدیدی ثبات و بنیان زندگی مردم را تهدید می کند و همسرتان مراقب است که در چنین شرایطی احساساتی فکر نکنید و غرق در تجمل و رفاه نباشید بلکه جاپای قرص و محکمی داشته باشید و منطقی فکر کنید. کسی از اشخاص صاحب مقام از قدرت خود برکنار خواهد شد. خطری متوجه ی شما نیست ولی مجددا کسی دیگر از مقامش برکنار می شود که شاید رفتن او روی زندگی مادر شما تاثیرگذار باشد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۹ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۰۸:۰۳
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.