کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب قند

اگر کسی در خواب دید که قند می شکند، به زودی در خانه اش جشن عروسی و یا عقد و یا خواستگاری برپا می شود . اگر کسی قند فروشی می کرد، به مردم سخنان شیرین می گوید و حرفهایش مردم را مجذوب می کند. تعبیر خوردن قند یا داشتن آن، نفع و مال و سود و بهره است.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

47 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Behnaz

Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم،نیت کردم برای انتخاب بین دو نفر،دیدم دوست پسرم که قهر هستم تو کوچه با وسایل کارشو همکارهاش میرفتن من دنبالش بودم بهم گفت:چه فایده داره با تو باشم وقتی توکسی دیگه رو برای ازدواجت قبول میکنی،گفتم :اگر تو جلو من زانو بزنی،بهم پیشنهاد ازدواج بدی من تو رو قبول میکنم،گفت:من بدون کفش زانو بزنم؟گفتم با فوتوشاپ تو عکس کفش برات میزاریم،خندیدگفت:برای هر چیز جواب داری،پسر خواهرش درموردش بم گفت:اون بلدنیست قند بشکنه تو کمکش کن،دیدم نمیتونه قندکوچیکی رو از وسط دو نصف کنه،گفتم بده من،با غرور و ناراحتی نگذاشت منم یک قند تو دست خودم از وسط دو قسمت کردم توی دهانش گذاشتم وبهش دادم،بعددیدم عروسیمون هست دکتر دندانپزشکم توی عروسیم با لب خندون بود گفت:همه شیشه های مشروب رو من اوردم و قیمتش خیلی بیشتر از۱/۴۰۰شدولی فاکتور پرداخت ما رو همینقدر داد،به مامانم گفتم پرداختکن،چند تا قالی ادراری بودن،گفتم فردا اینها رو روی پشت بوم میشورم،بعدرفتیم طبقه بالامن با گریه از ازدواج قبلیم گفتم: خونه مادر همسر قبلیم مثل خونه الانه ما بود با این تفاوت که همه پارچه های اونجا پاره و کثیف بودن،بعدبا هم رفتیم تو اتاق خواب من کلی خیار از خاستگارا دیگم با خودم برده بودمو خورد میکردم بعضیاشون پوست کندم،باز با هم رفتیم طبقه بالاتر اونجا شوهر سابقم بودنشسته با شانه هاش میرقصید من هم روبه روش رقصیدم با مشت سعی میکرد توی صورت من بزنه،پسری که قهر هستیم نگاهش رو با خجالت ازم میدزدید،تو دلم گفتم شوهرم شده و من نباید جلوش با شوهر سابقم برقصم(همدیگه رو میشناسن)رفتیم بین مبلها,اون روی من خوابید لبهای منوتوی دهانش کرد جوری که فقط خودش میتونست لب بگیره منم لباسشو از پشت بالا زدم،کمرشونوازش کردم،بعدتوی حیاط یکی از همسایگان قدیم دیدم پسر خالم(متاهل هست)یک برگ از گیاه کند و حلقه تک نگین الماس رو داد دست پسری دیگه اون توی انگشت اشارهدست چپ من کرد من در اوردم گذاشتم انگشت حلقه،خواستم ببوسمش،اونقدر قدش بلند بود که منو بلند کرد تاببوسمش،بعد اومدم پیش شما تا این خواب رو تعریف کنم،بهتون گفتم هزینه رو به سایت پرداخت وبراتون حضوری تعریف میکنم،شما به من گفتید بیا برات طالع و ایندت رو بگم،آول گفتید خیلی‌ها اومدن توی زندگیت ولی من اصلا ازدواج برات نمیبینم،بعد من گفتم ولی من دلم نمیخواد تنها بمونم،شما گفتید صبر کن الان میام،جایی رفتید و دوباره برگشتید طالع من رو نگاه کردید گفتید بعداز یک طلاق دوباره برات ازدواج هست،من گفتم:ولی شما اول گفتیدازدواج نیست،باز گفتم نکنه ازدواج کنم و از هدفهای کاری خودم عقب بمونم،شما فقط با نگرانی نگاه به من کردید جواب این حرفمو ندادید

پاسخ
لینک۲۹ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۵۶:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست پسر شما به صداقت شما و درستی تان باور و ایمان ندارد برای همین نمی تواند قول بدهد که از شما حمایت می کند. ضمن اینکه او اهل زبان بازی و تملق هم نیست و حرفهای شیرینی به شما نمی زند که احساس آرامش کنید. او در مقابل شما احساس می کند که جاپای قرص و محکمی ندارد و شما را متعلق به خودش نمی داند. شما اما دوست دارید که او بداند که به او علاقمند هستید. شما همه جوره سعی کرده اید که با او مدارا کنید و او را باور کنید تا بتوانید رابطه تان را از نو بسازید. در مقابل او فکرهای خوش در سر داشته اید و به صورت غیر منتظره و تا اندازه ای حتی افراطی ( که از خودتان انتظار اینگونه رفتار را نداشتید)؛ به او اهمیت داده و توجه کرده اید، خویشتندار بوده ای و روی او تمرکز کرده اید و اعتبار زیادی برایش قائل بوده اید. شما از مادرتان هم خواسته اید که برای او اعتبار زیادی قائل باشد و روی حرف شما حساب کند. شما خودتان را با دیگران مقایسه کرده اید و سعی کرده اید که زمینه ی دوستی تان را با این آقایی که با او قهرید، تمیز و پاک نگه دارید و به کس دیگری توجه نکنید. شما از ازدواج قبلی تان و افکار و خاطراتی که در رابطه با آن زمان دارید، برای خودتان مرور می کنید. جایی که حرفهای بد رد و بدل شده و حرمتها شکسته شده. شما زنی خواستنی و مطلوب برای مردها محسوب می شوید ولی به هر کسی توجه نمی کنید و بهایی برای هر کسی قائل نیستید. شما به خواستگاران گذشته تان فکر می کنید و همسر سابقتان فقط به شما بی محلی کرده و از شما حمایت نکرده است و شما را رنجانده. شما نمی خواهید خاطرات همسر سابقتان را زیاد برای دوست پسرتان مطرح کنید و یا اصلا از او حرفی بزنید که او نگوید که شما هنوز دلتان پیش همسر سابقتان است. شما به او اجازه داده اید که بتواند رابطه تان را کنترل کند و روی حرف او حرف نزده اید. اوست که می تواند ارتباط تان را ادامه دهد و یا آن را قطع کند و شما فقط قصدتان حمایت از اوست. برای شما خواستگار خواهد آمد و کسی به شما معرفی می شود که تک و ناب است و شما هم به این عالی بودن او گواهی می دهید و ازدواج با او را قبول می کنید. او خیلی خوب است و شما نمی توانید راحت به او نه بگویید. شما اهدافی دارید که به خاطر آن، دو دل هستید که خواستگار جدیدتان را قبول کنید یا نکنید. از جمله مادرتان و تمایلتان برای اینکه او را ترک نکنید. در واقع اینکه گفته ام که شما در طالعتان ازدواج نیست به این خاطر است که شما به خودتان و تمایلاتتان متعهد هستید و نه به تمایلات دیگران. یعنی دوست دارید که زندگی تان بر طبق خواسته های خودتان برنامه ریزی شود و خارج از آن چهارچوب را نمی توانید قبول کنید. اگر بخواهید اینطور باشید، اصلا نباید ازدواج کنید. چون در ازدواج آدم بعضی چیزها را بدست می آورد ولی بعضی چیزهای دیگر را از دست می دهد. اما اگر بخواهید ازدواج کنید هم موقعیتش برایتان هست ولی حاضرید از برنامه های خودتان عقب بمانید؟ این انتخاب شماست. ولی باید خردمندانه فکر کنید و خودتان را به خدای بزرگ بسپارید. اگر از مجرد بودن می ترسید و نمی توانید مجرد باقی بمانید، باید با کسی ازدواج کنید که بتواند زندگی شما را بهتر کند. عمر انسان دست خداست و هیچ تضمینی نیست که مادر شما یا شوهر آینده تان چقدر عمر می کنند و نباید از ترس تنهایی ازدواج کنید. اگر با کسی ازدواج می کنید آن شخص باید کسی باشد که شریک روحی شماست و برای اینکه با او حرف بزنید مجبور نمی شوید که هزاران دلیل و برهان بیاورید که درکتان کند بلکه خودبخود، شما را درک می کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۳۵:۴۴
masume

masume : سلام.من امروز صبح خواب دیدم ک زنداییم اومده خونمون و اول دیدم نماز خوند تو خونمون بعد دیدم یه پارچه جلوش هست با قند شکن خونه ما.یعنی خونه ما بود و همه وسایلم مال ما بود.به مامانم گفت کله قند دارید خورد کنم برا خودم میخوام.مامانم گفت تموم کردیم.گفت اخه همسرم(بابای من یعنی)تازه یه عالمه قند خورد کرده.با اینکه دیدم میگیم نداریم کله قند دیدم ولی جلومونه و دیدم منم نشستم یکم خورد کردم قند و دیدم کار سختیه.یکم خورد کردم گفتم بابام که یه عالمه برا ما خورد کرده من دیگه خورد نمیکنم.بعد مامانم بهم گفت برو یه قند شکن دیگه بیار ک خیلی تیزه.و دیدیم 2 زندایی شدن و دوتاشون داشتن تو خونه ما قند خورد میکردن.ولی قند و برا خودشون میخواستن بعدش.اونوقت من دیدم دو تا پلاستیک بزرگ قند خورد شده گوشه خونمونه که مال ماست و دیدم اینارو بابام تازه خورد کرده .من مجردم

پاسخ
لینک۱۶ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۲۷:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. زندایی شما در انجام کاری به موفقیت خواهد رسید و خدای بزرگ را شکر خواهد کرد. انشالله جشن و شادی در زندگی تان برقرار خواهد شد و خوشی های زیاد و رفاه خواهید داشت. مردم از شما تعاریف مثبتی خواهند کرد. دنیا به شما رو می آورد و برایتان خواستگار می آید و دستاوردهای بزرگی بدست خواهید آورد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۶:۲۶
firuze mehrabani

firuze mehrabani : درود و مهر بانو جان، فیروزه هستم خواب دیدم که حمید به خانه پدریم آمده و هردو در حیاط خانه بودیم(وارد خانه نشد و فقط در حیاط بودیم) من بغلش کردم و بوسیدمش بهش گفتم الان کجایی؟ چرا رفتی از پیشم؟ حمید در حالی که خیلی آروم بود بهم گفت جن ها رفته بودن تو بدنم یا جنی شده بودم.(یکی از این دو جمله را گفت دقیق خاطرم نیست.) اونم منو بغل کرد و بوسید. داخل خانه جلوی در حیاط دو کله قند بود. یک کله قند خیلی بزرگ که حدودا قدش به یک متر می رسید و داخل یک پارچه سبزرنگ پیچیده شده بود. و کله قند دیگری که اون هم از سایز معمولی یه کمی بزرگتر بود و در گونی پلاستیکی سفیدرنگ پیچیده شده بود. حمید موقع رفتن کله قند خیلی بزرگ و سبزرنگ را برداشت و با خودش برد. من هم داشتم با خودم فکر میکردم که جواب مادرم رو چی بدم. در خونه را کمی باز گذاشتم که مادرم گمان کنه دزد اومده کله قند را برده. سپاس از شما بانو جان منظور از اینکه حمید بهم گفت که جنی شده بودم و قند را با خودش برد دقیقا چی هست؟ شرمنده سپاس از مهربانی و شکیبایی شما مهربانو

پاسخ
لینک۶ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۹:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام عزیزم. حمید به شما فکر می کند و می خواهد به شما بگوید که تحت تاثیر انرژی های منفی قرار گرفته و شیطان او را فریب داده که عقلش درست کار نکرده است. من به خاطر آنچه که در قرآن کریم آمده است، معتقدم که اگر انسان ایمان کامل به خداوند داشته باشد، جنیان نمی توانند به او مسلط باشند چون مومن می داند که عاقبت همه ی کارها بدست خداست. اما اگر انسان ایمانش ضعیف باشد، جادو روی او می تواند موثر واقع شود و شاید اگر شخصیت حمید هم اینطور بوده که جنیان توانسته اند روی او مسلط باشند، و خودش هم اهل جادو کردن باشد یا به قدرت جادو باور داشته باشد، در اینصورت شاید او تحت تاثیر دعاهای بد، جادو شده باشد و تمایلش از شما گرفته شده و مثلا عاشق کسی دیگر شده باشد یا فریب خورده باشد. ولی در هر حال، نه جادو تا ابد موثر است و نه آدم عاقل، عقلش را به اختیار جادوگران و جنیان می گذارد!! کله قند ممکن است در خواب شما اشاره به حضور خودتان داشته باشد چون شما هم با ایمان هستید و هم شادی و لذت خانه ی مادرتان به خاطر وجود شماست. ممکن است حمید به شما برگردد و دل شما را دوباره بدزدد. اما فیروزه جان انسان عاقل، اراده دارد و انسانی که عاقل و مومن است، باور دارد که هیچ دستی بالای دست خداوند نیست. این که آدم هر دقیقه به کسی دل ببندد و از کسی دل ببُرد به بهانه ی اینکه جادو شدم، منطقی نیست. این چنین شخصی قابل اعتماد هم نیست چون هیچ تضمینی وجود ندارد که دوباره او را جادو نکنند!!! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۲۱:۳۶:۱۲
Saria

Saria : سلام وقت بخیر.خوابم مخفی بمونه متشکر.

پاسخ
لینک۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۲:۱۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. دوست پسر سابقتان به دلیلی یاد شما افتاده و به شما فکر می کند ولی مطلقا نمی خواهد شما بدانید که به شما فکر کرده . شما هم به او فکر می کنید ولی از این که به او برسید ناامید هستید. شما می خواستید که رنگ و بوی تازه ای به زندگی تان ببخشید و او با صحبت های شیرینیش به شما انرژی مثبت و آرامش بیشتری ببخشد. اما او الان اشخاص زیادی دوروبرش هستند که با وجودشان حرفهای شیرین می شنود و به او خوش می گذرد و از او تعریف می کنند. البته شما به خاطرات خوش و یا حرفهای شیرین او دلخوش بوده اید. شما هم یاد می گیرید که شیرین زبان و خوش صحبت باشید ولی می دانید که نمی توانید از دوست سابقتان بخواهید که رنگ و بوی تازه ای به زندگی شما وارد کند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۲۰:۰۱:۵۷
Mojgan

Mojgan : با سلام خدمت خانم هراتی عزیز
خواب دیدم خواهرم یه خونه قدیمی و نسبتا خراب خریده و خونه رو تمیز میکرد و
با خوشحالی وسایلشو میچیند و من با تعجب همه جا رو نگاه میکردم
در این حین داییم اومد یه جعبه قند خریده بود ، در جعبه رو باز کردم دیدیم یه ردیف قندهای سفید اما خوب نبود و ردیف زیرش قندهای سیاه بود ، همه تعجب کردیم و گفتم حتی قندهای سفیدش هم خوب نیست ،کنار جعبه پر از خوراکی بود که من چندتاشو برداشتم و یکی خوردمو دوباره گذاشتم توی جعبه و هرچی گفت خوراکیها رو بردار گفتم نه نمیخوام .
ممنونم از پاسخگویی تون

پاسخ
لینک۲۱ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۰۹:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خواهر شما ایده ی بدی به ذهنش راه پیدا می کند و سعی می کند که این ایده را عملی کند و شما از اینکه او اینطور به عقاید اشتباهش پایبند است تعجب می کنید. دایی شما الکی از کار و هدف خواهرتان تعریف می کند و سعی می کند که شیرین زبانی کند که دل خواهرتان را بدست بیاورد. دایی شما شاید تلاش دارد که از شما هم حمایت کند ولی به خاطر این که شاهد این هستید که او به جای راهنمایی درست از خواهرتان، او را تشویق به ادامه ی کار اشتباهش می کند، حمایت او را قبول نمی کنید. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۱ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۰۰:۰۰
سحرم

سحرم : سلام خانم هراتی عزیزم متنم مخفی بشه(من چه قدر خواب میبینم

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۱۱:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. خوابتان ناقص ثبت شده. ادامه ی خواب را در خط بعد ننویسید تا یکجا ثبت شود. تشکر.

پاسخ
لینک۲۴ شهریور ۱۴۰۰ ساعت ۱۷:۰۹:۴۸
Sana

Sana : سلام .خواب دیدم در سالن بزرگی هستم و مدیر و همکارانم دور تا دور سالن صندلی گذاشته و نشسته اند اما سالن شبیه سالن بزرگ خانه بود و مدیر من روی کاناپه ای نشسته و پیرهن بلندی پوشیده و دامن پیرهن را بالا زده وسوزن یا میخی را به زانوهایش میزند مثل یک حالت درمانی و بعد دیدم روی زمین کلی قند و پودر قند ریخته شروع کردم به جمع کردن و خواستم بلند شوم چون چند تا ظرف دستم بود و پر بود همه میگفتند نمیتواند و میریزد اما بلند شدم و شروع کردم به بردن آن ها و یک کمی از پودر قند را به مدیرم دادم تا به زانوهایش بزند.

پاسخ
لینک۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۳۵:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مدیر و همکاران شما می خواهند جلسه ای داشته باشند و نگرانیهای فکری مدیرتان را در رابطه با کارتان حل و فصل کنند. او نیاز به کمک شما دارد و خیلی ها حرفهای مثبتی می زنند که مدیرتان را کمک کنند ولی شما عملا به او کمک می کنید. ایده های شما موجب می شود که مشکلات او از بین برود و قادر به عملی کردن و اثبات ادعایتان در رابطه با حل مشکلات اداری دارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۳۶:۰۵
Sana

Sana : سلام .خواب دیدم در سالن بزرگی هستم و مدیر و همکارانم دور تا دور سالن صندلی گذاشته و نشسته اند اما سالن شبیه سالن بزرگ خانه بود و مدیر من روی کاناپه ای نشسته و پیرهن بلندی پوشیده و دامن پیرهن را بالا زده وسوزن یا میخی را به زانوهایش میزند مثل یک حالت درمانی و بعد دیدم روی زمین کلی قند و پودر قند ریخته شروع کردم به جمع کردن و خواستم بلند شوم چون چند تا ظرف دستم بود و پر بود همه میگفتند نمیتواند و میریزد اما بلند شدم و شروع کردم به بردن آن ها و یک کمی از پودر قند را به مدیرم دادم تا به زانوهایش بزند.

پاسخ
لینک۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۴۲:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۴۴:۵۹
Shahrzad

Shahrzad : باسلام،من دیدم دو تا کله قند خیلی بزرگ دارن روی هوا میان در اتاقی که من بودم و دور کله قندا تزیین شده بود به حالت تور اولیو دوست صمیمی نامزدم که البته الان با نامزدم در ارتباط نیستم جلوشو گرفت رو هوا تو دستش بود،دوست نامزدم رو تخت قهوه ای دراز کشیده بود من رو صندلی نشسته بودم دیدم و رفتم سمت کله قند از خواب پریدم.

پاسخ
لینک۱۳ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۰۱:۱۰:۱۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. برای شما دو خواستگار می آید که راجع به ازدواج با آنها فکر می کنید. اولی نامزدتان است که به خاطر تضاد در افکارش، و تناقضاتی که در رابطه با شما دارد، از ازدواج با شما منصرف شده است. او شخصیتی محافظه کار و مادیگرا دارد. شما سعی می کنید که موقعیت خوب بعدی را بدست بیاورید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۳ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۰۰:۰۳
smamb

smamb : سلام و خسته نباشید.خواب دیدم خانم لیلا فروهر برای پدرش آقای جهانگیر فروهر تو یه خونه چند طبقه تاریک پرازدحام چایی برای احسان میبره منم برای کمک پشت سرش چیزی تو دستم میبرم.رفتیم طبقه بالا پدرش تو اتاق تنها رو چهار چوب در به پشت افتاده بود.خیلی کوچیک و صورتش زشت و چشماش ریز شده بود و حال بدی داشت پاهاش قطع شده بود.سریع رفتم براش قند بیارم دیدم پاش از مچ قطع شده و بیرون دره.فکر کردم چون میدونم حال یک نفر بده مسئولم به اونم احسان کنم.از دبه ای که در واقعیت قند میریزیم قندونو پره قند کردم بیرون پره جمعیت بود.برادر بزرگ نامزدم بیرون مغازش ایستاده بود و سیبیل بزرگ و جو گندمی داشت به من خیره شد و شریکش گفت قندو بدم به برادر نامزدم چاییشو بخوره.اونم تایید کرد قندو ازم گرفت رفت باهاش چایی بخوره.برگشتم که کاسه پیدا کنم توش قند ببرم.ممنون از تعبیرتون

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۰۷:۲۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. لیلا فروهر در معنی به سختی های بلند و بالا در جهان غیر مادی، تعبیر می شود و اینکه جهانگیر در شرایط سختی به سر می برده و مستاصل بوده است، در واقع پیامی برای شماست که خواب می خواهد به شما بگوید، تا فرصت دارید از اشتباهاتتان دست بکشید و فکر نکنید که همیشه می توانید اشتباه کنید، جهانگیری و فتح داشته باشید، پیروز باشید و زندگی آرامی داشته باشید. زمان انسان محدود است و چه بسیار اشخاصی که متمول و مشهور و موفق هم بوده اند ولی الان مستاصل و درمانده هستند و هیچ کاری از دست هیچ کسی برایشان بر نمی آید. حتی لیلا فروهر با تمام شهرتش در واقعیت نمی تواند ذره ای از سختی های اخروی پدرش را کم کند. شما دلسوز و مهربان هستید و اشخاصی در این دنیا می خواهند که شما با شیرین زبانی هایتان به ایشان لذت و شادی ببخشید و برادر نامزدتان یکی از این اشخاص است. او سعی می کند که با شما تحکمی صحبت کند و انتظار دارد که شما با او شیرین زبانی کنید و دوستی تان را با او حفظ کنید. اما متعاقبا" او هرگز به درد شما نخواهد خورد و رفتار شما با برادر نامزدتان شدیدا به ضرر شماست. برای همین هم هست که لیلا را اول خوابتان دیده اید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۳۵:۵۴
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.