تعبیر خواب قند
اگر کسی در خواب دید که قند می شکند، به زودی در خانه اش جشن عروسی و یا عقد و یا خواستگاری برپا می شود . اگر کسی قند فروشی می کرد، به مردم سخنان شیرین می گوید و حرفهایش مردم را مجذوب می کند. تعبیر خوردن قند یا داشتن آن، نفع و مال و سود و بهره است.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
aminhoseini : سلام خانمم خواب دیده به همراه خانمم چند تا کله قند شکسته و حبه حبه کرده و از داخل حبه قندها عقرب سیاه مرده در آورده است .
فریبا هراتی
: سلام. خانم شما حرفهایی را که راجع به موقعیت شما زده شده است را تجزیه و تحلیل می کند و علیرغم حرفهای نیشدار و کلمات تلخی که در رابطه با مسئله ای بیان شده است، شما موفق خواهید شد که تغییر و تحولات بزرگی را در زندگی تان ایجاد کنید و مشکلاتتان نابود خواهند شد. تشکر از همراهیتون.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم،نیت کردم برای انتخاب بین دو نفر،دیدم دوست پسرم که قهر هستم تو کوچه با وسایل کارشو همکارهاش میرفتن من دنبالش بودم بهم گفت:چه فایده داره با تو باشم وقتی توکسی دیگه رو برای ازدواجت قبول میکنی،گفتم :اگر تو جلو من زانو بزنی،بهم پیشنهاد ازدواج بدی من تو رو قبول میکنم،گفت:من بدون کفش زانو بزنم؟گفتم با فوتوشاپ تو عکس کفش برات میزاریم،خندیدگفت:برای هر چیز جواب داری،پسر خواهرش درموردش بم گفت:اون بلدنیست قند بشکنه تو کمکش کن،دیدم نمیتونه قندکوچیکی رو از وسط دو نصف کنه،گفتم بده من،با غرور و ناراحتی نگذاشت منم یک قند تو دست خودم از وسط دو قسمت کردم توی دهانش گذاشتم وبهش دادم،بعددیدم عروسیمون هست دکتر دندانپزشکم توی عروسیم با لب خندون بود گفت:همه شیشه های مشروب رو من اوردم و قیمتش خیلی بیشتر از۱/۴۰۰شدولی فاکتور پرداخت ما رو همینقدر داد،به مامانم گفتم پرداختکن،چند تا قالی ادراری بودن،گفتم فردا اینها رو روی پشت بوم میشورم،بعدرفتیم طبقه بالامن با گریه از ازدواج قبلیم گفتم: خونه مادر همسر قبلیم مثل خونه الانه ما بود با این تفاوت که همه پارچه های اونجا پاره و کثیف بودن،بعدبا هم رفتیم تو اتاق خواب من کلی خیار از خاستگارا دیگم با خودم برده بودمو خورد میکردم بعضیاشون پوست کندم،باز با هم رفتیم طبقه بالاتر اونجا شوهر سابقم بودنشسته با شانه هاش میرقصید من هم روبه روش رقصیدم با مشت سعی میکرد توی صورت من بزنه،پسری که قهر هستیم نگاهش رو با خجالت ازم میدزدید،تو دلم گفتم شوهرم شده و من نباید جلوش با شوهر سابقم برقصم(همدیگه رو میشناسن)رفتیم بین مبلها,اون روی من خوابید لبهای منوتوی دهانش کرد جوری که فقط خودش میتونست لب بگیره منم لباسشو از پشت بالا زدم،کمرشونوازش کردم،بعدتوی حیاط یکی از همسایگان قدیم دیدم پسر خالم(متاهل هست)یک برگ از گیاه کند و حلقه تک نگین الماس رو داد دست پسری دیگه اون توی انگشت اشارهدست چپ من کرد من در اوردم گذاشتم انگشت حلقه،خواستم ببوسمش،اونقدر قدش بلند بود که منو بلند کرد تاببوسمش،بعد اومدم پیش شما تا این خواب رو تعریف کنم،بهتون گفتم هزینه رو به سایت پرداخت وبراتون حضوری تعریف میکنم،شما به من گفتید بیا برات طالع و ایندت رو بگم،آول گفتید خیلی‌ها اومدن توی زندگیت ولی من اصلا ازدواج برات نمیبینم،بعد من گفتم ولی من دلم نمیخواد تنها بمونم،شما گفتید صبر کن الان میام،جایی رفتید و دوباره برگشتید طالع من رو نگاه کردید گفتید بعداز یک طلاق دوباره برات ازدواج هست،من گفتم:ولی شما اول گفتیدازدواج نیست،باز گفتم نکنه ازدواج کنم و از هدفهای کاری خودم عقب بمونم،شما فقط با نگرانی نگاه به من کردید جواب این حرفمو ندادید
فریبا هراتی
: سلام. دوست پسر شما به صداقت شما و درستی تان باور و ایمان ندارد برای همین نمی تواند قول بدهد که از شما حمایت می کند. ضمن اینکه او اهل زبان بازی و تملق هم نیست و حرفهای شیرینی به شما نمی زند که احساس آرامش کنید. او در مقابل شما احساس می کند که جاپای قرص و محکمی ندارد و شما را متعلق به خودش نمی داند. شما اما دوست دارید که او بداند که به او علاقمند هستید. شما همه جوره سعی کرده اید که با او مدارا کنید و او را باور کنید تا بتوانید رابطه تان را از نو بسازید. در مقابل او فکرهای خوش در سر داشته اید و به صورت غیر منتظره و تا اندازه ای حتی افراطی ( که از خودتان انتظار اینگونه رفتار را نداشتید)؛ به او اهمیت داده و توجه کرده اید، خویشتندار بوده ای و روی او تمرکز کرده اید و اعتبار زیادی برایش قائل بوده اید. شما از مادرتان هم خواسته اید که برای او اعتبار زیادی قائل باشد و روی حرف شما حساب کند. شما خودتان را با دیگران مقایسه کرده اید و سعی کرده اید که زمینه ی دوستی تان را با این آقایی که با او قهرید، تمیز و پاک نگه دارید و به کس دیگری توجه نکنید. شما از ازدواج قبلی تان و افکار و خاطراتی که در رابطه با آن زمان دارید، برای خودتان مرور می کنید. جایی که حرفهای بد رد و بدل شده و حرمتها شکسته شده. شما زنی خواستنی و مطلوب برای مردها محسوب می شوید ولی به هر کسی توجه نمی کنید و بهایی برای هر کسی قائل نیستید. شما به خواستگاران گذشته تان فکر می کنید و همسر سابقتان فقط به شما بی محلی کرده و از شما حمایت نکرده است و شما را رنجانده. شما نمی خواهید خاطرات همسر سابقتان را زیاد برای دوست پسرتان مطرح کنید و یا اصلا از او حرفی بزنید که او نگوید که شما هنوز دلتان پیش همسر سابقتان است. شما به او اجازه داده اید که بتواند رابطه تان را کنترل کند و روی حرف او حرف نزده اید. اوست که می تواند ارتباط تان را ادامه دهد و یا آن را قطع کند و شما فقط قصدتان حمایت از اوست. برای شما خواستگار خواهد آمد و کسی به شما معرفی می شود که تک و ناب است و شما هم به این عالی بودن او گواهی می دهید و ازدواج با او را قبول می کنید. او خیلی خوب است و شما نمی توانید راحت به او نه بگویید. شما اهدافی دارید که به خاطر آن، دو دل هستید که خواستگار جدیدتان را قبول کنید یا نکنید. از جمله مادرتان و تمایلتان برای اینکه او را ترک نکنید. در واقع اینکه گفته ام که شما در طالعتان ازدواج نیست به این خاطر است که شما به خودتان و تمایلاتتان متعهد هستید و نه به تمایلات دیگران. یعنی دوست دارید که زندگی تان بر طبق خواسته های خودتان برنامه ریزی شود و خارج از آن چهارچوب را نمی توانید قبول کنید. اگر بخواهید اینطور باشید، اصلا نباید ازدواج کنید. چون در ازدواج آدم بعضی چیزها را بدست می آورد ولی بعضی چیزهای دیگر را از دست می دهد. اما اگر بخواهید ازدواج کنید هم موقعیتش برایتان هست ولی حاضرید از برنامه های خودتان عقب بمانید؟ این انتخاب شماست. ولی باید خردمندانه فکر کنید و خودتان را به خدای بزرگ بسپارید. اگر از مجرد بودن می ترسید و نمی توانید مجرد باقی بمانید، باید با کسی ازدواج کنید که بتواند زندگی شما را بهتر کند. عمر انسان دست خداست و هیچ تضمینی نیست که مادر شما یا شوهر آینده تان چقدر عمر می کنند و نباید از ترس تنهایی ازدواج کنید. اگر با کسی ازدواج می کنید آن شخص باید کسی باشد که شریک روحی شماست و برای اینکه با او حرف بزنید مجبور نمی شوید که هزاران دلیل و برهان بیاورید که درکتان کند بلکه خودبخود، شما را درک می کند. تشکر از همراهیتون.
eli : سلام.طاعات و عباداتتون قبول.این خواب روعشقم دیده.قصد ازدواج داریم.باخانوادم هم در ارتباطن و به تازگی قصد داریم کاری رو با هم شروع کنیم.خواب از زبان عشقمه
خواب دیدم رفتم سوپر مارکت ومیگفتم میشه داروی آرامبخش بهم بدین و تو به فروشنده با خنده گفتی نه آقانیاز نیست آقامون الکی جوش میزنه.بعد رفتیم وسایل برداریم نوشابه ۳تاقوطی برداشتم گفتی مهدی چخبره خونه نوشابه هست بسه،برداشتی گذاشتی سرجاش بعد قند بسته بندی و شکر و ... برداشتیم و اومدیم خونه.باهام دعوا کوچولو کردی که چرا گفتی داروی آرامبخش تو که چیزیت نیست.گفتم نه الهه سرم درد میگیره.حالم خوب نیست.گفتی حرف نزن(مثل همیشه که باعصبانیت از روی عشق بهم میگی نکن و نگو و ..)بعد بغلم کردی و گفتی ببین همین کافیه.نمیخواد زیاد به موصوعات فکر کنی.(در واقعیت هم زیاد جوش میزنه وحرص میخوره)
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. تعبیر خواب ایشان این است که شما هر دو ایده های زیادی زیادی در سر دارید که می خواهید عملی شان کنید و از نظر احساسی و ذهنی خسته هستید. اما ایشان بیشتر از شما دلشوره و نگرانی دارد و می خواهد که زودتر زندگی تان سرو سامان بگیرد و نشاط بیشتری را در زندگی تان تجربه کنید. حمایت شما از او برایش از داروی اعصاب هم تاثیر بیشتری دارد. باید سعی کنید که نگاهی مثبت به آینده داشته باشید و از افکار منفی دور باشید. شما می توانید در کنترل افکار نامزدتان تاثیری بسیار مثبت داشته باشید و از او بخوبی حمایت کنید. انشالله کارها برایتان بخوبی پیش خواهند رفت. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی جان خوبین عزیزم.لطفا خوابم مخفی بشه
فریبا هراتی
: سلام خانم گل. تشکر. همینطور شما. شما از اینکه مردم نمی توانند از زندگی شان لذت ببرند و مرتب برایشان دردسر آفریده می شود، ناراحت می شوید. دوست دارید همه با هم مهربان و دوست باشند. روح مادر شوهرتان شاد. آنها دلشان نمی خواهد که همسر شما امنیت خودش را از دست بدهد. مادر شوهرتان هم می ترسد که آبروی پسرش برود. قدیمی ها می گفتند با لباس عروس میروی با کفن برمیگردی. ولی به این حاج خانم باید بگویید، اگر شما بلد بودی 2 کلمه با فرزندت صحبت کنی و مشکلات ریشه ای و روانی و عاطفی او را می دانستی، از اولش او را مجاب نمی کردی که ازدواج کند و شما را به این سختی ها دچار کنند. شما چه گناهی کرده اید که باید بسازید و بسوزید و نفس نکشید ولی این جناب، خوشی های پنهانی اش را داشته باشد و جلوی همه هم ادای قدیسین را درآورد ؟ شما نمی خواهید احساس دوستی و محبت بیشتری را به این خانواده ابراز کنید. حضرت امام حسین ع حسن نیت و ایمان شما را تصدیق می کند و محب شماست. شما به سعادت و موفقیت خواهید رسید و ایمان و معنویت هم در شما تقویت خواهد شد. نگران نباشید خانم گل البته که هوای شما را دارند. خواب شما 1497 کاراکتر و 2 حق خواب است. تشکر از همراهیتون.
سحرم : سلام خانم هراتی عزیزم متنم مخفی بشه(من چه قدر خواب میبینم
فریبا هراتی
: سلام. خوابتان ناقص ثبت شده. ادامه ی خواب را در خط بعد ننویسید تا یکجا ثبت شود. تشکر.
Shahrzad : باسلام.خواب دیدم کنار یک خوابم نمایش داده نشود ممنون.
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که شما نسبت به کسی احساس تعهد می کنید و سعی می کنید که از او تعریف و تمجید کنید ولی در عین حال سعی می کنید که به یاد خاطرات گذشته تان با کسی، خوش باشید و یا در خوشی ها به گونه ای افراط می کنید. کسی که به او احساس تعهد می کنید می خواهد که شما خوشیهایتان را با او تقسیم کنید. شما مرموزانه و از روی احساسات رفتار می کنید و همینطور کسی که شما را دوست دارد به شما اعتماد ندارد و شک او را برانگیخته اید. اشخاصی که با آنها ارتباط دارید و یا داشته اید جدی و کینه ای هم هستند و اگر واقعا امروز چنین شخصی در زندگیتان هست باید مراقب باشید که روابط تان را با او خراب نکنید. تشکر از همراهیتون
IRAN : سلام خواب دیدم یه خونه جدیدی هستیم که به مامانم میگفتم ببین برا ماشینم آسانسور داره از پایین با ماشین اومدیم بالا گفت باید منم ببری با ماشین بیاری بالا بعد مهمون داشتیم سفره میچیدم تا مهمونا بیاند دیدم جعبه های کوچیک گذاشتم سر سفره اول فکر کردم صابونه بعد دیدم جعبه های پودر موبره گفتم وای مامان ببین چی گذاشتیم بعد سریع با خالم رفتم بیرون برنج و قند بخرم به فروشنده گفتم یک کیسه برنج بده و داشتم قند حبه ای بسته بندی انتخاب میکردم یه مدل که گرونم بود اونو گفتم تو بسته هاش یه عالمه قند که چهار تاحبه از سایز بزرگتر تا کوچکتر بود یعنی حبه های چهارتایی به تعداد زیاد توی یک بسته بعد دقت کردم دیدم بعضیاش شبیه گز توش پسته سبز داره قیمتشم ۱۲۰ هزار تومان و قیمت برنج هم ۱۲۰ بود مثل اینکه ۳۰۰ دستم بود پول رو دادم بقیشو بگیرم ممنون از تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. شرایط زندگی شما خیلی بهتر از گذشته خواهد شد و کنترل زندگی تان را بطور کامل در دست خواهید داشته و پیشرفت زیادی خواهید کرد. مشکلاتتان رفع می شود و برکت و ثروت و رفاه زیادی بدست می آورید. همه از شما و زندگی تان تعاریف مثبتی خواهند کرد و خداوند نعمتش را با قدرت خودش برایتان تکمیل خواهد کرد. تشکر از همراهیتون
soriiin : سلام.مامانم دیروز خواب دیدن خونه مادر عشقم هستن،نشستن می‌خوان توی سینی قندخورد کنن،مامانم بهشون میگه سفره بندازین من روی سفره خورد کنم براتون که خورده های روی سفره هم مثل شکر بعدا استفاده کنید.خواهرش میاد مامانم باهاش احوالپرسی میکنه،بعد عشقم از اتاق میاد بیرون،به مامانم سلام میکنه ودست میده،مامانم میگه به به آقا رضا ،همش خواستی قبل خواستگاری نبینیمت،بالاخره قسمت شد قبلش دیدمت،بعد باهاش روبوسی میکنه و لباشم میبوسه.بعد میبینه ی دختر داریم که رفتیم جنگل میفته توی آب ،داشته آب میردش که مامانم میدوئه میگیرش.
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما بینشی قوی دارد و از روحیات و افکار عشق شما و خانواده اش در خوابش با خبر شده است. آنها به این فکر می کنند که چطور باید با توجه به هزینه های سنگین زندگی، ثروتشان را تقسیم بندی کنند که به اندازه ی کافی برای هر چیزی سهمی قرار دهند و سخاوتمندانه رفتار کنند بدون اینکه هزینه های بی معنی را متحمل شوند. مادرتان دوست دارد که آنها به نظرات او هم در این زمینه توجه کنند چون مادرتان نمی خواهد که عشق شما متضرر شود. مادرتان برای او احترام قائل است و حرفهای او را تصدیق می کند. شما نگران هستید که ثروتتان با این خرجهای ازدواج از بین نرود ولی مادرتان مراقب است که شما پولتان را الکی خرج نکنید و متضرر نشوید. تشکر از همراهیتون
zahra : سلام من خواب دیدم با کسی که الان در واقعیت خواستگارمه سر یک میز نشستیم که روی اون میز و هم چنین روی زمین کنار صندلی هامون پر از قند شکسته شده و قشنگ و سفید و بلوری و بزرگ بود. من یک ظرف قند بزرگ داشتم یک حجم زیادی از قندها رو با یک مشت دستم برداشتم و داخل قندون ریختم خیلی قند بود . خواستگارم هم یه تعدادی قند برداشت ریخت تو همون قندون که البته قندهایی که من داخل قندون ریختم خیلی بیشتر از ایشون بود اما ایشونم قند ریخت داخل اون قندونه. من بعد از اینکه ایشون هم قندها رو ریخت توی قندون ، قندون رو دادم به ایشون و پیشش موند و من از خواب بیدار شدم.
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواستگارتان شرایط همدیگر را مورد قضاوت و ارزیابی قرار می دهید و می دانید که تعاریف مثبت و ارزنده ای می توانید از خودتان و یا از همدیگر بکنید. شما حرفهای شیرینی تحویل او می دهید که از صحبت هایتان لذت می برد و او هم حرفهایی می زند که شما از شنیدنشان خوشتان می آید. شما نکات مثبت و مشترک زیادی دارید که در ذهن او این نکات باقی می ماند. تشکر از همراهیتون
ma : سلام لطفا خوابم پاک شود..با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تعبیر خوابتان این است که دایی شوهرتان و همسرش به شخصیت شما و فرهنگ خانواده ی شما فکر می کنند و تلاش دارند که با شما آشتی کنند و افکار منفی و قهر را بین شما از بین ببرند. شما در مقابل کلام شیوا و حرفهای مثبت و خوب آنان، مثل خودشان رفتار می کنید و همانگونه برخورد می کنید ولی با آنان آشتی نمی کنید. شما اینطوری احساس می کنید که گشایش کار یافته اید و خیالتان راحت تر می شود. تشکر از همراهیتون