کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب گندم

گندم خیر و برکت و معیشت است. اگر کسی در خواب در حال درو کردن خوشه های گندم رسیده بود، حاصل کارش سود فراوان به او خواهد رساند ولی اگر گندم را خرمن کرده بود، مال فراوان بدست خواهد آورد. اگر گندم را در محلی مخفی می کرد، آدمی خسیس و حریص است. اگر به کسی از گندمها انفاق کرد، نعمتش زیاد می شود و اگر امتناع از انفاق کرد، آن گندمها برای او سودی نخواهد داشت.

اگر ببینید مشتی یا مقداری گندم در جیب دارید، جیب و کیسه شما برکت می یابد و پر پول می شود. اگر در خواب ببینید نان گندم می خورید، گرفتار تنگی معاش می شوید و چنانچه ببینید سنبله گندم را می جوید و تف می کنید، گرفتار فقر و تنگدستی خواهید شد و از نظر تامین معاش به شدت در مضیقه می افتید.

    امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گندم در خواب سه وجه است:
  1. معزولی،
  2. تصرف،
  3. غربتی.

محمد ابن سیرین می گوید: دیدن گندم، دلیل بر روزی حلال است که به رنج به دست آید. اگر دید گندم پخته می خورد، دلیل که غمگین شود. اگر دید شکم او تا دهان پر از گندم خشک است، دلیل هلاک او خواهد بود.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند خوشه های گندم می خورد، دلیل قحط است. اگر ببیند گندم کاشت، دلیل که گندم در آن دیار ارزان شود.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

50 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

محمد

محمد : سلام.خواب دیدم بهمراه مادرم و دخترم به یک کشتزار میریم که قسمتی گندم کاشته بودند و من با داس چند خوشه گندم میبرم و بعدش سراغ بوته های بادمجون میرم و کلی بادمجون میچینم که اندازه بعضی هاشون خیلی خیلی بزرگ بود و اندازه هندوانه بودند.ممنون از شما

پاسخ
لینک۲ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۴۴:۲۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شاید شما ثروت زیادی نداشته باشید ولی از جایی که در زندگی تان قرار دارید، راضی هستید. زندگی شما سرشار از وفاداری، عشق و شور و از خود گذشتگی است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۲۶:۲۸
Sara

Sara : سلام خدمت خانوم هراتی عزیز،شب دوشنبه خواب دیدم که شمال کنار تعداد زیادی از اقوام که در شمال زندگی میکنن بودم دیدم یک عالمه خوشه های گندم که درو شده بود درست یادم نمیاد داخل یه خونه بود رنگ زرد مایل به قهوه ای وطلاییشو خوب یادمه که روی هم جمع بود ومن داشتم گندم ها رو دسته میکردم دسته های کوچیک وبزرگ یک نفر گفت تو نمیتونی اینکارو انجام بدی ولی من کارمو انجام میدادم،احساس میکنم یکی از دسته ها یه مقدار خیس بود یا نمیدونم یه مقدار با بقیه ی دسته هایی که درست کرده بودم فرق میکرد وکوچکتر بود خوابو کامل یادم نمیاد ممنون میشم تعبیرش کنید

پاسخ
لینک۲۸ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۶:۴۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما تلاش می کنید که در زندگی تان به موفقیت دست پیدا کنید و به رفاه و ثروت برسید و در اینکار هم موفق خواهید شد. شاید گاهی میزان درامدتان نسبت به قبل کمتر شود ولی این باعث نمی شود که شما از تلاش برای رسیدن به ثروت و پس انداز سرمایه تان دست بردارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۶:۳۳
samira

samira : سلام من خواب دیدم که یک دسته خیلی زیاد خوشه سبز و بلند و تازه گندم دارم که پر از گندم بود این خوشه ها پراز گندم بود خیلی قشنگ بودن و من یکی از گندم ها رو کردم دهنم خوردم بسیار تازه و شیرین بود و من به خواهرم میگفتم چند تا از این دسته ها رو اویزون کنم بزارم که جوانه بزنه مثله سبزه بشه خیلی قشنگ میشن

پاسخ
لینک۲۱ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۰۰:۱۹:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به رفاه و ثروت زیاد می رسید و فرصت ها و درهای تازه ای به روز شما باز می شود تا بتوانید به اهدافتان دست پیدا کنید. تحولاتی مثبت در راه دارید و به موفقیت خواهید رسید و شروعی تازه خواهید داشت. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۲۱ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۵۹:۵۴
Zahra

Zahra : سلام. خواب دیدم حیاط خونمون خوشه های گندم های بلند درشت و طلایی روییده، خیلی قشنگ بودن. من و دوستم داشتیم نگاشون میکردیم که کوله پشتی که روی دوشم داشتم به بالا کشیده شد ولی کسی نبود که یهو کوله پشتی ام محکم ترکشیده شد به بالا طوری که منو از زمین بلند کرد و داشت میبرد ترسیدم و کوله پشتی رو از خودم جدا کردم و پریدم پایین. میشه تعبیرش رو بگین

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۱۵:۴۳
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۳۱:۰۵
حسین ب

حسین ب : سلام خسته نباشید این خوابو امروز صبح دیدم خواب دیدم که یک نفر آشنا ک راننده یک تریلی بزرگ پراز گندم بود رو آورد جلوی من و چن نفر دیگه خالی کرد ومن با گونی شروع کردم به جمع کردن گندم ها

پاسخ
لینک۱۱ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۵:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به وفور و حاصلخیزی خواهید رسید. فرصت ها و درهایی تازه به روی شما باز می شود و به اهدافتان خواهید رسید. زندگی شما شاهد رستاخیزی تازه خوهد بود و احساس امنیت خواهید کرد. ثروتمند می شوید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ تیر ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۲۷:۲۰
mEHROU

mEHROU : سلام خانم هراتی نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق، خواب دیدم دختری که درگذشته با من دوست بود و دیگه رفته با خواهرش آمده به شهر ما و می خواد در بازار مغازه ایی باز کنه (بافت قدیم بازار) اون و خواهرش کمی وسایل کمی با خودشان به همراه دارند تو وسایل دختر یک قفس خالی بود که زیرقفس رو یک پارچه مشکی کشیده شده بود ( در واقعیت هم اون دختر قناری و قفس داشت ، قناری در گذشته مرده و فقط قفس اش رو نگه داشته) من از دور آنها را می دیدم. صحبت های آنها را شنیدم که گفتند باید کبوتر و یا قناری بگیرند و به آنها دانه بدهند و رفتم تا من را نبینند. بعد دیدم من در خانه ی قدیمی مادربزرگم هستم آنها هم در دوردست بودند. من با خودم گفتم باز باید به کبوترها دانه بدهم تا او راه را بفهمد که نیاز به خرید چیزی نیست و ببیند (تو واقعیت هم هر روز برای کبوترها دانه می گذارم برای نیت های خیر،خوشنودی خدا، ظهور منجی، شادی اموات، به نیت چهارده معصوم تا رفع گرفتاری و سلامت و برکت مردمان و تمام ذرات و ...) داشتم دانه می ریختم یکی دو کبوتر آمدند نزدیکم نشستند آن دختر هم ناگهانی آمد کنارم باخوشحالی گفت تو کبوترها رو اهلی کردی با دانه دادن به آنها؟ گفتم آره از وقتی رفتی برای آنها دانه می ریزم و اهلی هستن (ینی محبت رو فهمیدن و میان می نشینند سریع) رفتیم بالای سقف تا کبوترهای بیشتری رو بهش نشون بدم و با خودم گندم داشتم تا به کبوترها و پرنده ها بدهم (خانه ی مادربزرگم تو واقعیت قدیمی و کاه گلی هست تو خواب هم همین طور بود)از آنجا گذشتیم دوباره راه رفتیم در حیات به هم نزدیک شدیم داشتیم از کنار دیواری رد می شدیم که گوشه صورت اش کمی ساییده شد به دیوار و یک قطره مایع سفید شفاف و بلوری آمد و من ناراحت شدم و گفتم ببخشید که خراشیده شد صورت ات چون نزدیک شدیم یهو و بهم خوردیم ولی اون خوشحال بود و گفت چیزی نیست بعد پرده ی حجره ایی رو کنار زدیم و وارد اتاقی شدیم آنجا مثل مکتب قرآن یا مکتب خانه بود و من رفت روی پشتی مکتب خانه و جلوی چهارپایه مطالعه ام که، سَر جمع بود و رو به همه نشستم تا کارهام رو انجام بدهم بعضی برادرها هم آنجا بودند آن دختر روی کاغذی نوشت من را دوست داره و مطالبی از این دست و رفت تا کارهام را انجام بدم و خوشحال بود و بعد من از خواب بیدار شدم.

پاسخ
لینک۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۵۳:۰۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. زمان خواب شما در تعبیر مهم است که ذکر نکرده اید. اگر روزهای ششم و هفتم و هشتم و نهم خوابتان را دیده باشید، به احتمال قوی خوابتان راست است و اگر دهم و یازدهم و دوازدهم دیده باشید، به احتمال قوی تعبیر با تاخیر همراه خواهد بود. اما به هر جهت تعبیر خوابتان این است که این خانم و خواهرش می خواهند زندگی شان را عوض کنند و چشم انداز تازه ای در زندگی شان بوجود بیاورند. آنها به ازدواج فکر می کنند و خاطره ی این خانم از جدایی برایش خوشایند نیست. شما خردمندانه و با احساس فکر می کنید و دوباره به این فکر می کنید که عشق و شادی را به زندگی تان آورده و او را رام خودتان کنید. درک شما بالاست و او هم از اینکه شما اصرار زیاده از حد نکردید و به او زمان دادید که فکر کند، حالا احتمالا به شما بیشتر فکر کرده و می خواهد به شما نزدیکتر باشد. او کمی عبرت گرفته و متنبه شده. او می خواهد به ذهن شما راه پیدا کند و وقتی با او تعامل بیشتری داشته باشد او به احتمال قوی متوجه می شود که می خواهد شروعی تازه با شما داشته باشد و شما را دوست دارد. تشکراز همراهیتون.

پاسخ
لینک۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۱۴:۳۶
Nasssrin

Nasssrin : سلام خانم هراتی وقت بخیر
دوست مامانم خواب دیده پریشب مادرم تو‌صحن امام زاده صالح با یه چادر سفید نشسته به کبوتر ها گندم میده بعد دوستشم اومده گفته به منم گندم میدی و مامانم گفت حتما ممنونم از تعبیر خواب

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۲:۴۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. تعبیر خواب دوست مادرتان این است که مادر شما شخصیتی خوشبین و مثبت اندیش دارد و امیدوار است که حاجاتش برآورده شوند. او به امام زاده صالح متوسل می شود و دعاهای خیر او متوجه ی دوست مادرتان هم هست تا او هم انشالله به حاجاتش برسد. تشکر از همراهیتون

پاسخ
لینک۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۸:۰۵:۴۶
Atena

Atena : بله درسته مرسی. تعبیرش نذاشتین!؟

پاسخ
لینک۲۳ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۳۸:۲۵
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : در نوبت هستید. لطفا منبعد خوابهایتان را تکه تکه ارسال نکنید. تشکر.

پاسخ
لینک۲۳ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۵۷:۴۰
Atena

Atena : دیشب خواب دیدم با مامانم و خواهرم دختر اون یکی خواهرم میریم خونه یکی از فامیلامون (رفت و آمدی هم بهاشون نداریم) اینقد خونشون تمیز و بزرگ بود شاید بیش از 10 تا فقط اتاق داشت من رفتم تو سالن پیش پسر بزرگه ش نشستم(متأهله) مامانم اینا رفتن پیش مادرش تو یه اتاق شروع کردن به حرف زدن
لب تاب پسرش روشن بود داشت ازم سوال می‌کرد براش توضیحشون میدادم فقط یکیشو بلد نبودم گقتم خودت بهتر بلدی با یه لبخندی
یه روسری سرم بود اگه بازش میکردم دستام و یقه م مشخص بودن ولی خیلی خوشگل بودم بعد از تموم شدن حرفا مامانم اینا بلند شدیم بیایم خونمون که باباش اومد سلام علیک... من سرم پایین بود موهام یکم تو صورتم زنش گفت سرتو بلند کن ببینتت ولی با اسم خواهر کوچیکم صدام کرد اینقد که شبیه هم هستیم و اون لحظه بیشتر شبیهش شده بودم و خوشگل و جوون خودش با دست سرمو گرفت بلند کرد
اومدم تو آینه نگاه کردم گفتم چقد خوشگل شده بودم خوب که روسریم درنیامده بود محکم گرفته بودم وگرنه یقه و دستام کامل مشخص بودن خیلی اصرار کرده بودن بمونیم خانمش ناراحت شد که چرا من ازدواج نمیکنم رفت یه مشت گندم آورد که بریزه رو سرم ولی دیدم اینکه دختر عمو بابامه(خیلی خوبه و دوستش هم داریم و خواهر نامزد سابقم هم هست) اول درز لباسم پیدا کرد یه چند دونه به زور یکی دوتا ریخت داخلش بعد کم کم ریخت روم یکمش هم تو دستم که رسیدم دم خونه یه جعبه کوچیک بود دم در هال خاک هم داخلش بود ریختمشون رو خاکا گفتم هی آب میدم بهشون اینجا رشد کنن سبز شه قشنگ میشه
عدخودمو تو یه حرم دیدم همه بودن بعدش هرکی مشغول صحبت موقع بلند شدن میخواستم جوراب بپوشم دیدم اینا که هنوز اتیکت بهشون زده سخت بود با دست کندن گذاشتمشون تو جیبم زمستونه کوتاه بودن باوجودیکه سختم بود بدون جوراب رفتن رفتم که از صحن برم بیرون دیدم یه جفت مشکی زنونه هم دستمه یه خانمه بلند از یکی دیگه پرسید جورابات پیدا کردی گفت نه گفتم چطوری بودن از جیبم درشون آوردم فقط اتیکتشون یکم باز بود بهش دادم گفتم فک کردم مال خودمن (آخه کپیشون دارم و هنوزم نپوشیدم)
باز خونه عموم بودیم شلوغ هم( البته چند ماه پیش زنش فوت شده بود) ما منتظر بودیم جنازه ش بیارن برا تشییع داداشم اینا همه رفته بودن هی زنگ میزدیم که کی میرسن دخترش هم پیشمون بود خیلی ناراحت گفت برا چی شهر دیگه رفتن گفتم نه بابا بیمارستان همینجان اسم شهر اشتباه متوجه شدی
داداشم گفته بود که حدودا نیم ساعت دیگه میایم ولی
من دیدم جنازه رو آوردن بسیار هم شلوغ هی میزنن تو سرشون خودم هم شروع کردم به گریه کردن ولی با خودم گفتم اینا خو هنوز جنازه رو تحویل نگرفتن کی آوردش رو دست مردم بود تو حیاط خونشون داشتن میبردن داخل خونه ولی من دیدم خودش زنده وسط زناست که خوشحال هم بود البته همچنان جنازه هم رو دست مردم میبردن داخل انگار که اون از اون جسد جدا شده باشه
که انگار از ترس از خواب پریدم البته صدا اذان گوشی خواهرم هم میومد
اون قسمت اول خوابم گندما رو که پاشیدم رو خاک تموم که شدن دیدم جعبه پر گندم شده که اصلا دیگه خاک هم معلوم نبود توش درصورتی که من فقط یکم ریخته بودم یکم هم جو با خوشه ها الکی قاطیشون بود گفتم نکنه بخاطر اینا سبز نشن ولی دقت کردم دیدم نه خیلی مقدارشون کمه نسبت به گندما خیالم راحت شد.

پاسخ
لینک۲۳ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۵:۱۲:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما و مادر و خواهرتان راجع به تحولات مثبتی که در زندگی این فامیلتان بوجود آمده با خبر می شوید و شاید نسبت به این تحولات کنجکاو شوید. پسر او به دنبال قویتر کردن ارتباطاتش با دیگران است. شما سعی می کنید که افکارتان را از آنان بپوشانید و مادر او از شخصیت شما خوشش می آید ولی شاید سن شما برای او کمی ایده آل نباشد. خواهر نامزد سابقتان آرزو دارد که شما ازدواج کنید و از شما خوشش می آید. شما وجهه ی خیلی خوبی پیش آنان دارید و شخصیتی محجوب از خودتان به ایشان معرفی کرده اید. دانه گندم در خوابتان بیانگر وفور و حاصلخیزی است. فرصت ها و درهای تازه ای به زندگی شما باز می شود و در مسیر دستیابی به اهدافتان قرار می گیرید. شما هم آرزو دارید که تحولی بزرگ در زندگی تان ایجاد شود. شما امیدوارید که به راحتی و گرمی و آرامش در زندگی تان برسید و به خاطر آن متوسل به ائمه ی اطهار ع می شوید تا این آرامش و امنیت را بدست بیاورید ولی دوست ندارید که زندگی کسی دیگر را به خاطر امنیت خودتان خراب کنید. زندگی عموی شما متحول خواهد شد. آنان به عادات و رفتارهای گذشته شان پایان خواهند داد. روح زن عمویتان شاد، او البته روحش زنده است و از اینکه مردم کم کم او را به فراموشی می سپارند و از او یاد نمی کنند با خبر است. ولی او از این که خانواده اش مانند گذشته غصه نمی خورند البته خوشحال است. شما به خواسته هایتان خواهید رسید و خبرهای خیلی خوب و وفور و سلامتی و ثروت زیاد بدست خواهید آورد. شاید مشکلات جزیی هم در زندگی تان ایجاد شود ولی آنقدری قوی نیستند که مانع از خوشبختی شما شوند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۳ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۱۹:۴۱:۱۰
یاسمن

یاسمن : سلام
در فروشگاهی دمپایی نگاه می کردم و از هیچ کدوم خوشم نیومد در فروشگاه اتاقی زیبا تماما از چوب بود و با مردی که میشناسم وارد شدیم مادرشون هم اونجا بود زنی مهربان و با این آقا به دور میز گردی نشستیم ایشون خوشحال بودن
از اتاق خارج شدم مردی زیبا آنجا بود که بهم نگاه کردیم و لبخندی به من زدن با خودم گفتم خودشه همونی که میخوام
در آشپزخانه که پنجره ای رو به مزرعه با گندم های بلند داشت روی زمین نشسته بودم دسته گل زیبایی با گل رز سفید دستم بود که دسته گل عقد پارسالم بود همون آقای زیبا کنارم ایستاده بود و امروز روز سالگرد عقدمون بود
دری در آشپزخانه باز رو به مزرعه گندم بود و ساقه های گندم کف آشپزخونه بود بهشون گفتم الان همه رو تمیز می کنم و برای سالگردمون حاضر میشم
جالب بود در خواب قبلی با اقای که می شناسم پیش پدرش رفتم و الان پیش مادرشون؟!

پاسخ
لینک۲۲ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۳۱:۵۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از اینکه جاپای قرصی در زندگی تان نداشته باشید و احساس آرامش و امنیت از شما سلب شده و سبک زندگی ساده و خانگی داشته باشید؛ خوشتان نمی آید. می خواهید امنیت شما تضمین شود و اشخاصی که از شما خواستگاری کرده یا اطرافتان هستند، برای شما جذاب جلوه نمی کنند. مردی که می شناسید، شخصیتی با احساس دارد و شاید راجع به شما با مادرش صحبت کرده و می خواهد شرایط و روابط بین خودش و شما را مورد قضاوت و ارزیابی قرار دهد. شما احساس می کنید که شانس به شما رو آورده. چشم انداز تازه ای در زندگی تان خواهید داشت و عشق و ثروت و رفاه را ( احتمالا کنار همین شخص ) تجربه خواهید کرد. شما این امکان را خواهید داشت که زندگی عاشقانه و مرفهی داشته باشید. من به خوابهای قبلی شما دسترسی ندارم. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۳۴:۵۹
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.